eitaa logo
غدیر شناسنامه شیعه
158 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
43 فایل
✅ اصل و نسب و مذهب ما را چو بخواهید آغاز مسلمانی ما روز غدیــــــر است... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 عید غدیر بخش عمده ای از شناسنامه ی شیعه ائمه محسوب می شود. مقام معظم رهبری @ggg1400 آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرالزمان درحال اجراست : 🔴چرا به بلا دچار می شویم؟ 📝حجت الاسلام و المسلمین در روايات داريم که بلاهايي که بر سر ما مي آيد بخشي از آن بخاطر کفاره ي ما است . مي فرمايد : مومنين در همين مي شوند . اما بخشي ديگر از بلاها ترفيعي و ارتقائي است . يعني دارد زمينه اي پيش مي آورد که ظرفيت فرد را بالا ببرد . نمونه ي آن بلاهايي است که بر سر اهل بيت آمده است. اهل بيت بخاطر اينکه کرده اند اين بلاها سرشان نيامده است . در مجلس ، يزيد به (ع) گفت که اين بلاهايي که بر سر شما مي آيد بخاطر گناهان شماست . امام فرمود : بعضي مواقع بلاها بخاطر بالابردن ظرفيت است . پس اگر بلايي بر سر کسي آمد ما سوء ظن پيدا نکنيم که طرف حتما گناهي کرده است . شايد خدا او را بواسطه بلا بالا مي برد . مقتضاي زرنگ بودن يک مومن اين است که اگر براي خودش بلايي پيش آمد خودش را زير ذره بين بگذارد که نکند بخاطر گناهي که کرده اين بلا بر سرش آمده است و به خودش سوء ظن داشته باشد.
💠برتری حضرت علیه السلام از انبیاء از بن صوحان روایت است که وی هنگامی که علیه السلام به حکومت رسید بر آن وارد شد وگفت شما بیشتری دارید یا آدم؟ حضرت فرمود: نیست که کسی ازخودش تعریف نماید . لکن از این جهت که فرموده است: های خدادادی به خود را نقل کنید : باید بگویم : من از حضرت افضلم، دلیل این برتری را جویا شد و خلاصه پاسخ امام (علیه السلام) چنین است: برای آدم همه جور وسایل و و نعمات در فراهم بود و فقط خداوند او را از خوردن منع نمود. با وجود این ممنوعیت، آدم از خورد و از رانده شد. در حالی که من از خوردن منع نشده ام و چون را قابل توجه نمی بینم به میل و اراده خود، هرگز نخورده ام. سپس پرسید شما افضلید یا نوح الانبیاء؟ حضرت پاسخ داد: من از افضلم و علت این برتری بر را چنین فرمود: نوح(علیه السلام) خود را به سوی خدا دعوت کرد، ولی آن ها او را اطاعت نکردند و به آن بزرگوار و بسیاری رساندند. سپس پیغمبر، آنان را کرد و گفت: ! احدی از کافرین را بر روی زمین باقی نگذار. ولی من با وجود این که بعد از خاتم الانبیاء، صدمات و آزار فراوانی از این امت را دیدم. نکرده و کاملا صبر پیشه کردم. در خار و در استخوانی بود. آنگاه پرسید: شما هستید یا (علیه السلام)؟ ایشان پاسخ داد: من از افضل می باشم و دلیلش را در از زبان ابراهیم چنین می فرماید: {رَبِّ أّرِنِی کَیفَ تُحیِ المَوتی قالَ أَوَلَم تُؤمِن قالَ بَلی وَلِکِن لِیَطمَئِنَّ قَلبِی} چگونگی زنده کردن را به من نشان ده خداوند فرمود: آیا باور نداری؟ پاسخ داد: چرا باور دارم، اما می خواهم با آن دلم آرام گیرد اما من : اگر کشف گردد پرده ها بالا رود، من زیادتر نخواهد شد. صعصعه، باز پرسید: یا ! تو افضلی یا (ع)؟ امام خود را از (علیه السلام) نیز افضل و برتر خواند و دلیل آن را چنین فرمود: وقتی که او را مأموریت داد تا به دعوت به مصر رود، مطابق مجید، ایشان عرض کرد: {رَبِّ إنِّی قَتَلتُ مِنهُ نَفساً فاَخافُ اَن یَقتُلُونِ وَ أخِی هارُونُ هُوَ أفصَحُ مِنِّی لِساناً فَاَرسِلهُ مَعِی رِداً یُصَدِّقُنِی اِنِّی أخافُ أن یُکَذِّبُون} من از آنها یک نفر را کشته ام و میترسم که آنان مرا به قتل برسانند. برادرم هارون را که فصیح تر و گویاتری از من دارد، با من همراه گردان تا یاور و شریک من در امر باشد، و مرا تصدیق نماید، زیرا میترسم آنها رسالتم را تکذیب نمایند اما موقعی که خدا (صلی الله علیه و آله) به من مأموریت داد تا به مکه معظمه روم، و آیات اول سوره را در بالای بام بر کفار قریش قرائت نمایم­_ با آنکه در آنجا کمتر کسی را میتوان یافت که یکی از خویشان و بستگانش به دست من کشته نشده باشد هرگز و ابداً نهراسیدم. صعصعة عرض کرد: یا : تو هستی یا بن مریم (ع)؟ همچنین امام (علیه السلام) خود را برتر و افضل از مسیح دانست و دلیل آن را نیز چنین بیان کرد: به اذن و قدرت ، وقتی در گریبان مریم دمید، او شد و زمانی که موقع وضع حملش رسید به وحی شد که: از خانه المقدس بیرون آی، این محل عبادت است نه محل ولادت و اخرجی عن البیت فإنّ هذه بیت العبادة لابیت الولادة)} به همین دلیل از المقدس بیرون رفت و در بیابان خشکیده ای متولد شد. اما وقتی من بنت اسد درد گرفت در وسط کعبه به مستجار کعبه شد وگفت: بار بحق این و بحق کسی که این را بنا نهاده است، درد زایمان را برمن سهل و آسان گردان. در همان وقت دیوار شکافته شد و مادرم با ندای غیبی به داخل خانه راه یافت و مرا در خانه خدا به دنیا آورد و سه روز مهمان بودم. بنابراین چون معظمه بر بیت المقدس برتری دارد و از زادن عیسی در المقدس مکانی پایین تر از مکه نهی شد، ولی علی(علیه السلام)، برای به دنیا آوردن او به درون کعبه مکانی برتر از المقدس دعوت شد، بدین جهت ، و بدن او از پاکیزه تر است. صعصعه عرض کرد: یا تو افضل هستی یا حضرت مصطفی (ص)؟ فرمود: (أنا عبد من عبید محمد) من ای از آن حضرت هستم .
📌 امام (ع) حافظ دین الهی... اهل مبتلا به شده بودند. باران خوانده بودند؛ اما بارانی نیامد. از آن طرف عده‌ای از با ✝ بیرون رفته و برای طلب مشغول عبادت و شدند. شخصی که جلوتر از بقیه ایستاده بود، همانطور که دست به دعا برداشته بود باران‌زا شروع به باریدن کردند. ⛈🌧🌧 این حادثه موجب در اعتقاد گروهی سست عقیده شد، که نکند مسلمانان بر حق نیستند و نصارا بر حق هستند. خلیفه به فکر چاره افتاد، مشاورانش به او گفتند: چاره‌ای جز این نیست که از امام حسن (ع) کمک بخواهیم. امام (ع) به فرستاده‌ای که از طرف خلیفه آمده بود فرمود: اینها را وادار کنید که بار دیگر برای نماز باران بیرون روند. در آن حال حضرت کسی را کرد که وقتی آن مرد نصارا که جلوتر از بقیه ایستاده دست به دعا برداشت، قطعه در بین انگشتانش دارد، آن را از او بگیر و بگو حالا دعا کن! مرد نصارا مقاومت کرد، ولی بالاخره استخوان را از بین انگشتانش کشیدند. سپس هرچه دعا کردند سودی نبخشید. وقتی از حضرت ماجرا را پرسیدند، فرمود: این تکه‌ای از یکی از است که از گور وی بیرون آورده‌اند و وقتی را به استخوان آن پیامبر می‌دهند بارانی از نازل می‌شود. و اینگونه شبهه آن سست عقیدگان برطرف شد. 📚ابن شعبه حرانی، تحف العقول.
📌 امام (ع) حافظ دین الهی... اهل مبتلا به شده بودند. باران خوانده بودند؛ اما بارانی نیامد. از آن طرف عده‌ای از با ✝ بیرون رفته و برای طلب مشغول عبادت و شدند. شخصی که جلوتر از بقیه ایستاده بود، همانطور که دست به دعا برداشته بود باران‌زا شروع به باریدن کردند. ⛈🌧🌧 این حادثه موجب در اعتقاد گروهی سست عقیده شد، که نکند مسلمانان بر حق نیستند و نصارا بر حق هستند. خلیفه به فکر چاره افتاد، مشاورانش به او گفتند: چاره‌ای جز این نیست که از امام حسن (ع) کمک بخواهیم. امام (ع) به فرستاده‌ای که از طرف خلیفه آمده بود فرمود: اینها را وادار کنید که بار دیگر برای نماز باران بیرون روند. در آن حال حضرت کسی را کرد که وقتی آن مرد نصارا که جلوتر از بقیه ایستاده دست به دعا برداشت، قطعه در بین انگشتانش دارد، آن را از او بگیر و بگو حالا دعا کن! مرد نصارا مقاومت کرد، ولی بالاخره استخوان را از بین انگشتانش کشیدند. سپس هرچه دعا کردند سودی نبخشید. وقتی از حضرت ماجرا را پرسیدند، فرمود: این تکه‌ای از یکی از است که از گور وی بیرون آورده‌اند و وقتی را به استخوان آن پیامبر می‌دهند بارانی از نازل می‌شود. و اینگونه شبهه آن سست عقیدگان برطرف شد. 📚ابن شعبه حرانی، تحف العقول.
📌نحسی روزگار یا مجازات اعمال؟ فردی به نام حسن بن مسعود می‌گوید: روزی به محضر امام (ع) رفتم در حالی که انگشتم دیده بود، یک مرد سواره هم به من برخورد کرده و شانه‌ام را آسیب زد. همچنین بخشی از لباسم در شلوغی جمعیت پاره شده بود. (خطاب به آن روز) گفتم: «براستی که روز شوم و نحسی هستی! خدا مرا از شرّ تو حفظ کند» امام (ع) فرمود: ای حسن! تو که با ما رفت و آمد داری، چگونه خودت را به گردن یک بیگناه(روزگار) می‌اندازی؟! حسن گوید: عقل من سر جایش آمد و اشتباهم را فهمیدم و گفتم: ای مولای من! می‌گویم و از خدا عذرخواهی می‌کنم. امام فرمود: ای ! روزها چه گناهی کرده‌اند که آن‌ها را شوم و نحس می‌نامید، وقتی به خاطر اعمالتان در آنها شده‌اید. گفتم: برای همیشه از خداوند طلب می‌کنم. این من باشد ای فرزند رسول خدا! امام فرمود: به خدا قسم (این عذرخواهی ظاهری) سودی ندارد. وقتی کسی یا چیزی که تقصیر و گناهی نکرده را می‌کنید. خداوند شما را می‌فرماید. (لذا باید این شیوه را واقعا رها کنید). ای حسن! مگر نمی‌دانی که دادن و مجازات کردن، کار است و اوست که دیر یا زود، جزای اعمال انسان را می‌دهد؟! عرض کردم: آری مولای من! امام فرمود: دیگر این را تکرار نکن(و حوادث ناگوار را به گردن نحسی ایام نینداز!) و در مورد حکم خدا( یعنی حوادث خوب و بدی که در زندگی رخ می‌دهد)، نقشی برای (نحس بودنِ) روزها قائل نشو! 📚ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص: 482.