eitaa logo
قلم برمی‌دارم🖋️
160 دنبال‌کننده
99 عکس
72 ویدیو
1 فایل
من اینجا هستم برای نوشتن از تو،برای تو♥️ 🍀🍀🍀🍀 راهی که می‌تونی نظرتو بهم بگی☺️ 👇🏻👇🏻👇🏻 @bahrami_fs
مشاهده در ایتا
دانلود
🙄🙄
5.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شاید تلنگر به امام گفتن از کجا میدونستی بنی صدر ریگی به کفششه امام فرمود زیادی آیه روایت و نهج البلاغه میخوند😂😂😂 مدیونید اگه فکر کنید منظورم کیه☺️
هدایت شده از مهـــدیــار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شور انتخاباتی موج میزنه 💓💓 محلش کجاس؟ ورزشگاه تختی مشهد ان شالله سعید جلیلی امتداد دهنده راه شهید رئیسی باشن 😇 @mahdyar_59
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
9.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‌ 📊 چرا جلیلی در شرایط کنونی، اصلح محسوب می‌شود؟ | @ostad_shojae | montazer.ir
هدایت شده از بدون سانسور🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بی‌خبری پزشکیان از توییت منتشرشده خودش! 😄 مسعود پزشکیان در پاسخ به سوال خبرنگار درباره توییت منتشر شده امشب خودش گفت: حتما بچه هایی که توییت می‌زنند منتشر کردند، خودم خبر ندارم! پ.ن: خیلی خوبه این پزشکیان😄/حتی از اکانت توئیترش هم خبر نداره ✅ کانال بدون سانسور | عضو شوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
این از توییتش خبر نداره. از اون صبح جمعه ایه شرایطش حادتره🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀
هدایت شده از KHAMENEI.IR
24.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 توصیه رهبر انقلاب به ملت ایران؛ ⚠️مردم برای حضور در انتخابات نکنند و دست کم نگیرند 📢 این فیلم را حداقل برای نفر از آشنایان، دوستان و یا نزدیکان خود که دلش برای انقلاب می‌تپد اما هنوز برای حضور در انتخابات تصمیم نگرفته است، ارسال کنید. 🕰 تنبلی شما به ضرر ملت ایران و جمهوری اسلامی است! 💻 Farsi.khamenei.ir
10.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از روزی که تو پر کشیدی در آسمان ایران،چهل روز گذشت.
🔴 رأی دادن تقلیدی نیست رأی دادن نیست و کسی که رأی میده باید پیش خدا برای رأیش حجت داشته باشه. امام خمینی مستقیما نهی میکنن از بزرگان رو که همگی بیان و یک نفر رو معرفی کنن و به مردم بگن به این رأی بدید. بعدش میگن جایز نیست تبعیت کنید. چون نباید اختیار رو از مردم گرفت. این چند خط رو از صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۲۸۴ بخونید: "مردم مختارند. فرض بکنید که اگر همه کسانى که در رأس [هستند] بروند پیشنهاد بکنند که فلان آدم را شما وکیل کنید. لکن شما به نظرتان درست نباشد، جایز نیست بر شما تبعیت کنید. باید خودتان تشخیص بدهید که آدم صحیحى است تا اینکه بتوانید رأى بدهید." دقت کنید امام میفرماید تبعبت جایز نیست اگه صرفا چون فلان عالم، فلان سردار، فلان مداح میگه به فلانی رای بدید شماهم صرفا به‌خاطر این سفارش عقلت رو تعطیل کنی و تقلیدی رأی بدی. خیلیا پیام میدن میگن ما میدونیم فلانی اصلحه ولی خب این همه آدم اون یکی رو تبلیغ کردن. ما مردد شدیم. اینجا اگه بررسی خودت که به اصلح رسیدی رو صرفا به خاطر سفارش دیگران تغییر بدی، به تکلیفت عمل نکردی. خیلی باید مراقب باشیم. | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
بسم‌الله الرحمن الرحیم روز‌ها و شب‌های سختی می‌گذرد. بار‌ها چشم‌هام را بستم.اما نه من حال و حوصله داشتم ،نه پرنده ام. امشب دوستام از سر شب پای گوشی‌هایشان به دنبال راهنمایی و تبیین حقیقت هستند. فهمیدم که نه در خیال... در نهایتِ واقعیت، هستند آدم‌هایی که هنوز به چشم مثبت به پزشکیان نگاه می‌کنند. به روحانی هم😔😔😔😔 وقتی شنیدم آه کشیدم. چشم‌هام را بستم. بال‌های پرنده ام، مثل عقاب شکاری، باز شد توی آسمان. آفتاب مثل تیغ می‌خورد توی تخم چشم و می‌سوزاند. همه جا خشک و بی آب و علف بود. سایه‌ی بزرگ پرنده‌هایی ترسناک، روی زمین نقش بست. پرنده هایی زشت و بد‌ترکیب، بالای یک چیزی دور می‌زدند. پرنده‌ام آهسته نزدیک شد. لبه‌ی تخته سنگی نشست. پایین را نگاه کردم. یک دره بود.عمیق و سرسبز. دقیقا میان آن جهنم، بهشتی دیدم که در دل زمین نقش بسته بود. انگار زمین نگهبانش بود تا آن پرنده‌های ترسناک پایین نروند. از میان کوه، آبی زلال، آبشار شده بود بر جان دره. روح می‌دمید، سبز کرده بود شریان‌های پر از روح زمین را. همان تکه کافی بود تا امید میان آن برهوت زنده بماند. پریدیم توی دره‌. پایین آبشار حوض بزرگی بود. آب توی آن می‌درخشید. درختی بزرگ شاخه‌هاش را به سمت بالا گرفته بود. اما سایه‌ی آن پرنده‌های ترسناک از آن بالا می‌افتاد روی شاخه‌ها بالایی. ته دلم می‌ترسید. هر چند وقت یک بار، صدای جیغ یکی از آن پرنده‌های لاشخور مانند، می پیچید توی دره. هر بار شاخه‌هایی خشک می‌شدند و می‌ریختند. صدای قهقهه می‌پیچید توی دره‌. آب گل‌آلود می‌شد. وقتی سرسبزی به زردی می‌زد. انگار کسی، نفسی مسیحایی، می‌دمید و مثل نسیمی می‌پیچید توی فضا. نور تلألؤ میزد و دره دوباره سبز می‌شد. شاخه‌ها تکان‌ می‌خوردند. برگ‌های سبز، زرد‌ها را کنار می‌زدند. سر به آسمان بالا می‌بردند. هر بار که صدای جیغ بلند تر می‌شد . شاخه‌هایی قوی‌تر، بالا می‌رفتند. نسیمِ مقدس، کارش درست بود. تا اینکه یکی از آن لاشخور‌ها، به خود جرأت داد. پرید تا نزدیکی‌های دره. از سیاهی پرهاش کشید روی ساقه‌های درختان. سوختند. تمام دره در سکوت محض ماند‌. ناگهان نوری از پشت‌ آبشار مثل فواره بالا گرفت. رفت و رسید به آسمان. تمام لاشخور‌های ترسناک چند کیلومتر دور شدند. جیغ و دادشان تا ته دره می آمد اما از ترس نور نمی‌توانستند جلو بیایند. این‌بار نسیم مسیحایی نوزید. طوفانی از جنس نور پیچید و تمام شاخه‌ها را در هم پیچید. شاخه‌های نازک و ضعیف، ریز می شدند و می‌ریختند پایین. هر شاخه ای که محکم به تنه درخت وصل شده بود توی نور قوی‌تر می‌شد. با سرعتی عجیب بالا می‌رفت. آنقدر درخت پیچید و بالا رفت که از سقف دره رد شد. بالا و بالا رفت. قوی و قویتر شد. دیگر لاشخور‌ها جرأت جیغ و داد کشیدن هم نداشتند. به جان هم افتادند. هم‌دیگر را تکه پاره کردند. طوفان نور در افق امتداد پیدا کرد. ✍فاطمه بهرامی https://eitaa.com/ghalambarmidaram 🤬
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا حسیییییییینننن(ع) ما به نجات با دستان تو محتاجیم