"کاریکلماتور"
*آینه ام که شکست ، خردشدم!
*سر چهار راه ،قرمزی لبانش، رانندگان را متوقف می کرد!
*از وقتی شنیده بود پول چرک کف دست است ،دستش را نمی شست!
*روده ی راست توی شکمش نبود، با روده ی چپ دروغ می گفت!
*بادکنک ها روی دستش باد کره بود ،کودک کار.
*در ذهن کاریکلماتوریست ،واژه ها می رقصیدند.
*گوشش بدهکار حرف های طلبکار نبود!
*دیگه هرچی سنگه برای انتفاضه است نه پای لنگ!
*خیلی با انصاف بود، چند تا آمپول تقویتی به خودش می زد ،یه سوزن به همسایه اش!
*وقتی سکوت می کنم ، واژه ها در ذهنم استراحت می کنند.
کبری بهپور
یلدای دبش
شنیدم میان خبرهای دبش
که دزدیده شد ناگهان چای دبش
چه اوضاع دبشی ست این روزها
شب مردم ماست یلدای دبش
وزیر گفت ،:این کار ماها که نیست!
بوَد کار قبلی تری های دبش
هنوز بعد چندین و چند سال قبل
نگشته است پیدا دکل های دبش
گرفتند دزدان دبشینه را
چپاندندشان در گونی های دبش
بساط کی بود وکی بود من نبودم شده
به هر محفلی باز برپای دبش
پس از بررسی های خُرد وکلان
عیان شد یکی از وزیرای دبش
یکی گفت :این کار آدم نبود!!
دقیقآ بوَد کار خرهای دبش
اینم مثل دزدای بی چشم ورو
فراری شده تا کانادای دبش
بجای تفائل به دیوان شعر
شده نقل یلدا قضایای دبش
خدایا رها کن وطن را خودت
زدست تمامی دزدای دبش
واصلآ به من چه کی برد وکی خورد!
بریز از برایم دوتا چای دبش
#حسین کیوانی
#شعر طنزدبش..
#چای دبش #
می خواستم دیگه با چای قند نخورم ،حالا نمیدونم قندمو با چی نخورم؟!😳
کبری بهپور
دکتر سعید سلیمان پور در سال ۱۳۵۱ در ارومیه به دنیا آمده است. او شاعر، فیلمنامهنویس و مدرس ادبیات است و در حال حاضر رئیس دفتر طنز حوزهی هنری استان آذربایجان غربی میباشد. او وبلاگی دارد که به نام بوالفضولالشعرا در آن مطلب مینویسد.
#معرفی_شاعر #سعید_سلیمان_پور
خرنامه!
در خرآباد جهان گلّۀ خر میبینم
این عجب نیست که خر جای بشر میبینم
هر طرف مینگرم روگذر و زیرگذر
رمه پشت رمه در حال گذر میبینم
گرچه در موقع آمار گرفتن رأساً
رأسها را همه در حکمِ نفر میبینم!
باز صد شکر که در آینه جا اینهمه نیست
عوض گلّۀ خر، کلّۀ خر میبینم!
میکند سعی که یک جور دگر ننماید
لکن افسوس که یک جور دگر میبینم!
سر به سر کلّهخران را چو ز سر میسنجم
سر خود را به یقین از همه سر میبینم!
چه کنم صبر بر این عارضۀ خربینی؟
نکند اینهمه از ضعف بصر میبینم؟
خرمگس معرکه را باخت به ما خربشران
حالی او را مگسیحال و پکر می بینم!
کسب خرکیفی و خرزوری و خرپولی را
در خرآباد جهان عین هنر میبینم!
چشم بد دور ز خرفهم سیاسی، کاو را
دائما در پی اظهار نظر میبینم!
وعدهها میشنوم، در پس آنها لیکن
بلکه و شاید و اما و اگر میبینم!
جای طوطی خر شکّرشکنی ظاهر شد
داخل توبرهاش قند و شکر میبینم!
«خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد»
دارم اکنون ز کانال دو، خبر میبینم!
خر بزرگ است غنیمت شمریدش صحبت
که چنین غفلت را عین ضرر میبینم!
زین شر و شور هوس تا به «بشر» مینگرم
«باء»ی افزون به سرِ واژۀ «شر» میبینم!
آه و نفرین که کنم خود به بلا میافتم
اینقدَر در نفس خویش، اثر میبینم!
بوالفضولا، چه بلایی تو که بر رشتۀ نظم
هرچه خرمهره کِشی، درّ و گهر میبینم!
#سعید_سلیمان_پور #شعر #شعر_طنز #غزل