eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
274 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
247 ویدیو
89 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
چند نکته برای به روی کاغذ آوردن کلمات از امی دیردون: 📘۱. سهمیه روزانه‌ای را مشخصی کنید که بتوان آن را مدیریت کرد. شروع هدف‌گذاری خوب می‌تواند حدود سیصد کلمه باشد، ولی به خاطر داشته باشید همچنان که به فرایند نوشتن خو می‌گیرید این تعداد را افزایش دهید. ثبت روزانه‌ای از خروجی کار خود داشته باشید. آن را روی یخچالتان بچسبانید یا روی در؛ به هر حال جایی ویژه در زندگیتان به آن بدهید. 📗۲. پانزده دقیقه زمان برای تمرکز کردن کنار بگذارید. هدفتان رساندن این زمان به یک ساعت یا در صورت امکان بیشتر باشد. 📒۳. جلسه نوشتن خود را با سر زدن به ایمیل یا هر چیزی دیگری غیر از نوشتن شروع نکنید. 📙۴. هر چیزی که امکان دارد حواستان را پرت کند خاموش کنید؛ آهنگ رادیو یا تلویزیون. برخی می‌توانند حتی با این‌ها هم بنویسند، ولی چند روز بدون آن‌ها هم امتحان کنید، شاید عملکردتان بهتر بود. 📕۵. وقتی گیر کردید، از نوشتن آزاد استفاده کنید؛ مثل اینکه روی کاغذ با خودتان حرف می‌زنید؛ مثلاً: می‌خواهم بفهمم در این صحنه مشکل دو شخصیت با هم چیست. در این فکر بودم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کرده است جهل و آز، عریض و طویلتان بدجور، بدقواره شده مستطیلتان! عریان شده است جنگل سرسبز، از درخت خرطومتان چقدر حریص است و فیلتان! هر برج سربلند که قد می کند علم باشد گواه قدرت جرثقیلتان! در طبعتان نبوده اگر میل آخرت دنیا که ساخته به مزاج علیلتان! پروا نمی کنید که پر وانمی کنید حتی به قدر بال مگس جبرئیلتان؟ تاریخ هم به دور شما خط کشیده است حتی به موزه راه ندارد فسیلتان
شاعر کیست و شعر چیست؟ (استاد ملک‌الشعراء بهار) شاعر آن است که در وقت تولد شاعر باشد. به زور علم و تتبّع نمی‌توان شعر گفت. تقلید الفاظ و اصطلاحات بزرگان و دزدیدن مفردات و مضامین مختلفهٔ مردم و با هم ترکیب کردن، کار زشت و نالایقی است و نمی‌شود نام آن را شعر گذاشت. کسی که طبع ندارد، کسی که از کودکی شاعر نیست، کسی که اخلاق او از مردم عصرش عالی‌تر و بزرگوارتر نیست، و بالأخره کسی که هیجان و حس رقیق و عاطفهٔ تکان‌دهنده ندارد، آن کس نمی‌تواند شاعر باشد، ولو مثل قاآنی صدهزار شعر بگوید یا مثل فتحعلی‌خان صبا چند کتاب پر از شعر از خود به یادگار بگذارد. ... صنعت‌ و سجع‌ و قوافی‌ هست‌ نظم‌ و نیست شعر ای بسا ناظم که نظمش نیست الّا حرف مفت شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب باز در دل‌ها نشیند هر کجا گوشی شنفت ای ‌بسا شاعر که ‌او در عمر خود نظمی نساخت وی بسا ناظم که ‌او در عمر خود شعری نگفت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درخت، منتظرِ ساعتِ بهار شدن و غرقِ ثانیه‌های شکوفه‌بار شدن درخت، دست به جیب ایستاده آخرِ فصل کنار جاده، در اندیشه‌ی سوار شدن درخت منتظر چیست؟ گاریِ پاییز؟ و یا مسافرِ گردونه‌ی بهار شدن؟ و او شبیه به یک کارمندِ غمگین است درست لحظه‌ی از کار بر کنار شدن گرفته زیرِ بغل، برگه‌های باطله را به فکر ارّه شدن، سوختن، غبار شدن درخت، دید به خوابش که پنجره شده است ولی ملول شد از فکرِ پر غبار شدن و گفت پنجرگی آه دوره‌ی سختی‌ست بدونِ پلک زدن، چشم انتظار شدن و دوست داشت که یک صندلی شود مثلاً به جای دار شدن، چوبه‌ی مزار شدن درخت، ارّه شد و سمت شهر راه افتاد فقط یکی دو قدم مانده تا بهار شدن ولی درخت ندانست، قسمتش این بود: برای یک زنِ آوازه‌خوان، سه‌تار شدن
📢 تمدید شد پنجمین جشنواره سراسری دانشجویی شعر باران ⏳ تمدید مهلت ارسال آثار تا پایان مهرماه 📚 بخش های جشنواره ۱- بخش زبان فارسی: شعر(سنتی/نو) ترانه سرود تصنیف ۲-بخش دیگر زبان ها شعر(انگلیسی/عربی) ترجمه(از فارسی به انگلیسی و عربی) 📜 موضوعات محوری جشنواره ۱-قرآن و اهل بیت(ع) ۲- آرمان خواهی توحیدی ۳- پایداری اسلامی و استکبارستیزی ۴- شهیدجمهور و شهدای خدمت ۵- مضامین آزاد موضوع ویژه: *حضرت شاهچراغ(ع)* 🌐 نشانی اینترنتی جشنواره: Roytab.ir/sherebaran5 کانال اطلاع رسانی در ایتا @Shere_baran_festival 📠 ارتباط با دبیرخانه استان فارس، شهرستان شیراز بلوار زند- ابتدای خیابان شهید فقیهی-مجتمع شهید فقیهی جهاد دانشگاهی تلفن: ☎️ ۰۷۱-۳۲۳۰۰۷۱۶ 📮نحوه ارسال آثار: پیام رسان ایتا ۰۹۰۳۸۱۳۵۹۳۹ تارنما 🌐 Roytab.ir/Default/GenerateForm/419 دبیرخانه جشنواره سراسری دانشجویی شعرباران
نهمین کنگره سراسری شعر و داستان ایثار به میزبانی شیراز برگزار می شود ✅محور‌های موضوعی کنگره: شهدا، جانبازان، آزادگان و رزمندگان؛ زیست شهیدانه و ایثار اجتماعی؛ شهدای مظلوم غزه و محور مقاومت؛ شهدای امنیت، جهاد تبیین و جهاد علمی؛ شهدای مدافع حرم و شهدای شاهچراغ؛ شهدای غریب آزاده و شهدای غواص؛ نماز، امر به معروف و حجاب در سیره شهدا و بانوان عاشورایی (مادران، همسران و دختران معظم شهدا و جانباران).   جوایز نفرات اول تا سوم در رشته شعر درهرکدام از قالب‌های یاد شده، به ترتیب ۲۵، ۱۶ و ۱۰ میلیون تومان است. ۳ اثر برگزیده بخش شاعران جامعه ایثارگری، جوایزی به مبلغ ۲۵ میلیون تومان و ۵ اثر برگزیده این بخش، جوایز ۵ میلیون تومانی دریافت خواهند کرد. آثار رشته داستان در قالب‌های داستان کوتاه، داستان کوتاه کوتاه و طرح رمان پذیرفته می‌شود.   جوایز برگزیدگان بخش داستان به این شرح خواهد بود: ۳ اثر برگزیده داستان کوتاه، ۱۲ میلیون تومان؛ ۳ اثر برگزیده بخش داستان کوتاه کوتاه، ۷ میلیون تومان و جایزه بخش طرح رمان، ۳ جایزه حمایت از تولید اثر تا سقف ۵۰ میلیون تومان. سه اثر برگزیده داستان نویسان جامعه ایثارگری هم جوایزی به مبالغ ۱۰ دریافت خواهند کرد. شاعران و داستان‌نویسان سراسر کشور بدون محدودیت سنی می‌توانند آثار خود را به صورت فایل word به پست الکترونیک دبیرخانه به نشانی isaar.festival@gmail.com بفرستند یا به شماره ۰۹۱۷۵۶۴۹۴۶۳ در پیام رسان‌های بله و ایتا ارسال کنند. با ما همراه باشید👇 🇮🇷ایتا ➡️https://eitaa.com/navideshahedfars 🇮🇷سروش ➡️https://splus.ir/navideshahedfars
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تهران شده بازیچه موهای بلندت یک شهر نشستند تماشا بکنندت مجموعه شعری که خدا شاعر آن است تضمین شده در باغچه ها بند به بندت با طعم لبت صنف شکر خانه خراب است این مرتبه هم قند فریمان گله مندت بازار گل شهر محلات به هم ریخت وقتی گذر قافیه افتاد به خنده‌ت دین و دل من، چشم و لبت، موی تو...تسلیم! کافر شده‌ام در جدل چشم به چندت با درد دیابت که کنار آمده‌ام، کاش یک شب برسد جان بدهم با لب قندت چندیست مهندس شده این شاعر بی چیز شاید بپسندد پدر سخت پسندت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
     بیست و پنجم‌مهرماه      سالروز درگذشت «محمد فرخی یزدی»      شاعر و روزنامه نگار آزادیخواه                     "روحش شاد و یادش گرامی"
‍ ‍ ۲۵ مهر سالروز درگذشت محمد فرخی‌یزدی (زاده سال ۱۲۶۷ یزد -- درگذشته ۲۵ مهر ۱۳۱۸ تهران) شاعر و روزنامه‌نگار او که در مدرسه مرسلین انگلیسی یزد، تحصیل می‌کرد، در  ۱۵ سالگی به دلیل اشعاری که علیه مدرسان و مدیران مدرسه می‌سرود، از مدرسه اخراج شد. در نوروز سال ۱۲۸۷ " برخلاف سایر شعرا که معمولاً قصیده‌ای در مدح حاکم و حکومت می‌ساختند" شعری در قالب مسمط ساخت و در مجمع آزادیخواهان یزد خواند. در پایان آن سروده، ضمن بازخوانی تاریخ ایران، خطاب به ضیغم‌الدوله قشقایی حاکم یزد چنین گفت: خود تو می‌دانی نیَّم از شاعران چاپلوس کز برای سیم بنمایم کسی را پای‌بوس لیک گویم گر به قانون مجری قانون شوی بهمن و کیخسرو و جمشید و فریدون شوی. او به دستور حاکم یزد دهانش را با نخ و سوزن دوختند و زندانی‌اش کردند. تحصن مردم یزد در تلگرافخانه شهر و اعتراض به این امر موجب استیضاح وزیر کشور از طرف مجلس شد. ولی وزیر منکر چنین واقعه‌ای بود. دو ماه بعد شعر زیر را با ذغال بر دیوار نوشت و از زندان فرار کرد. به زندان نگردد اگر عمر طی من و ضیغم‌الدوله و ملک ری به آزادی ار شد مرا بخت یار برآرم از آن بختیاری دمار او درباره دوخته شدن لبانش سروده‌است: شرح این قصه شنو از دولب دوخته‌ام تا بسوزد دلت از بهر دل سوخته‌ام در اواخر سال ۱۲۹۷ به تهران کوچ کرد و مقالات و اشعار مهیجی را درباره آزادی در روزنامه‌ها انتشار داد. وی در جریان جنگ جهانی اول به عراق رفت، اما مورد پیگرد انگلیسی‌ها قرارگرفت و هنگامی که به‌طور ناشناس عزم ورود به ایران را داشت، به دست سربازان روسیه مورد سوء قصد قرارگرفت. او در دوران نخست وزیری وثوق‌الدوله، با قرارداد ۱۹۱۹ مخالفت کرد و به همین سبب مدتها زندانی شد. با وقوع کودتای سوم اسفند، همراه با بقیه آزادیخواهان بازهم مدتی را در باغ سردار اعتماد زندانی شد. در سال ۱۳۰۰ در تهران روزنامه توفان را انتشار داد، اما بارها توقیف شد و در مواقع توقیف، با در دست داشتن مجوز و امتیاز سایر روزنامه‌های «پیکار» «قیام» طلیعه آئینه افکار» و «ستاره شرق» مقالات و اشعارش را منتشر می‌‌ساخت. در سال ۱۳۰۷ به‌عنوان نماینده مجلس شورای ملی در دوره هفتم قانون‌گذاری، از طرف مردم یزد انتخاب شد و به همراه محمدرضا طلوع، تنها نمایندگان بازمانده در جناح اقلیت را تشکیل دادند. با توجه به اینکه بقیه نمایندگان حامی دولت بودند، وی مرتبا از سوی آنها ناسزا می‌شنید و حتی یکبار مورد ضرب و شتم قرارگرفت. از آن پس با اظهار اینکه حتی در کانون عدل و داد نیز امنیت جانی ندارد، ساکن مجلس شد و پس از چند شب، مخفیانه از تهران فرار کرد. وی از راه شوروی به آلمان رفت و مدتی در نشریه‌ای به نام «پیکار» که صاحب‌امتیاز آن غیرایرانی بود، افکار انقلابی‌اش را منتشر ساخت و در ملاقاتی با تیمورتاش فریب وعده او را خورد و به تهران بازگشت و به سی ماه زندان محکوم شد. در شهریور ۱۳۱۸ در زندان مسموم شد و بنا به اظهار دادستان، به وسیله تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی کشته شد. گرچه گواهی رئیس زندان حاکی از مرگ او بر اثر ابتلا به مالاریا بود.
«لشکر بدون مرز» زیر آسمان زیر بارشی وسیع، از هجوم بمب‌ها زیر بار سقف خانه‌ها زیر بارها شکنجۀ فجیع؛ زیر چکمه‌های سنگدل‌ترینِ سنگ‌ها؛ روبه‌روی چشم‌های کور این جهان لحظه‌های شاد کودکانه را قتل عام می‌کنند... سمت دیگر زمین غربِ غرق در غروبِ غیرت و شرف در کنار نقشه‌های شوم؛ سال‌هاست، مثل یک مترسک اسیر پیر و ناتوان نشسته است نه! به خوابِ مرگ رفته است؛ ای جهان! ما اگرچه روبه‌روی تیربارهای پیشرفته‌ایم لحظه‌ای زیر بارِ تیربارها نرفته‌ایم پیش رفته‌ایم... ما لشکر بدون مرز در کنار غزۀ همیشه سبز پشت این نوار زنده و غیور هوشیار پُر امید و پرتوان مثل کوه استوار ایستاده‌ایم... ✍🏻 🏷 | |
نه نام فدای نان خود خواهم کرد نه پشت به آرمان خود خواهم کرد از روی حساب آبروداری را سرلوحه ی امتحان خود خواهم کرد
شکستی بال های آرزویم وگفتی هیچ وقت از آن نگویم دلم پرواز را می خواست ،اما قفس را تنگ تر کردی به رویم
شاعر ارجمند پنل اختصاصی رایگان برای معرفی شما در نقشه ادبی شاعران معاصر ایران آماده است .وارد شوید پایگاه خبری شاعر www.shaer.ir
دوستان شاعر عضو محفل در صورت تمایل به عضویت در پایگاه خبری شاعر در نقشه ادبی شاعران معاصر از طریق آدرس زیر وارد شوند وثبت نام کنند ،🌹🌹
﷽ • وصال توست اگر دل را مرادی هست و مطلوبی • کنار توست اگر غم را کناری هست و پایانی • طبیب از من به جان آمد که "سعدی" قصه کوته کن • که دردت را نمی‌دانم برون از صبر درمانی ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ |⇦• اعلام برنامه - جلسه شعرخوانی انجمن و بیان مباحث ادبی ۴ تا ۶ بعدازظهر جمعه ۱۴۰۳/۰۷/۲۷ فرهنگسرای طاووسیه (بلوار بوستان، حدفاصل آرامگاه سعدی و باغ دلگشا) ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾ انجمن شعر سعدی اسلام فهندژ [ @sheresaadi ]
مرحله‌نهایی سرزمین شعر با حضور چهار شاعر راه‌یافته به مرحله‌ی نهایی امشب ساعت ۲۱ شبکه‌ی چهارم سیما
پیراهن تو بر تنِ این شعر گشاد است  در وصف تن ات شاعر ناکام زیاد است در حسرت فتحت، قلمِ شاعر و نقاش  زیباییِ تو، کار به دست همه داده ست! شاید قلم فرشچیان معجزه‌ای کرد  «بازار هنر*» چند صباحی است کساد است جز خنده، سزاوار برای دهنت نیست  نقاشیِ رنگِ لبت این قدر که شاد است یک کار فقط روسری ات دارد و آن هم   بر هم زدن دائم آرامش باد است! من شاعرم و در پی مضمون جدیدم  هر کار کنی پشت سرت حرف زیاد است! *بازارهنر=بازار طلافروشی‌ها در چهارباغ اصفهان
اگر پهباد لبنانی به دست آرَد دل ما را به بمب و موشکش بخشم، تمام خاک حیفا را بزن حاجی، تو معراجی، شهابی، فاتحی، چیزی که لندن وِل کند ما را و دشمن، تَر کند جا را رسیده جانشان بر لب، چنان موشک بزن هر شب که صهیونیست لامذهب، نبیند صبح فردا را "من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم" که خواهد کرد در گونی، شبی نسل یهودا را نتانیاهوی بی‌مزّه، درافتاده‌ است با غزّه بگو حالا بیاید تا، ببیند قدرت ما را سپاه ما که با دشمن، مدارا می‌کند حتماً ولی این مردک چُلمن، نمی‌فهمد مدارا را وَ نَحنُ نَضرِبُ آخر، شدیداً ضربةٌ آن‌جا که اسرائیلهِم از بیخ، انگاراً نه انگارا ای اسقاطی، برایت می‌کنم قاطی چراکه تو همان لاتی، که راه انداخت دعوا را ببین ای بی‌پدر-مادر، رسیده موشکی دیگر که هرطوری شده آخر، درآرَد از تو بابا را ندارد جا برای تو، برو از نقشه‌ها گمشو که خواسته از نو، بچیند نظم دنیا را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پاییز اتّفاق تازه‌ای نیست؛ هر صبح که اندوهت را بتکانی، برگ‌ریزان است... ‏ ‌
هوا هوای زمستان چشم‌های تو بود حواس پنجره پرت برو بیای تو بود اگرچه آینه دلتنگ عشوه‌هایت نیست بهانه‌گیری گلدان ولی برای تو بود چقدر دل نبریدیم از هم آهسته چقدر طاقت من طاق ماجرای تو بود  ببند روسری‌ام را که موی مشکی من اسیر وسوسهٔ لمس دست‌های تو بود کنار هر غزل از منزوی که می‌خواندم خیال خام منِ ساده مبتلای تو بود بخوان دوباره برایم که خوب می‌فهمم تب مدام غمی را که در صدای تو بود