eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
274 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
248 ویدیو
89 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
«استعمارستیزی و جدال با غرب در شعر معاصر با مشروطه» نهضت مشروطه و شعر آن هرچند از بسیاری منظرها ریشه در پیوند ایرانیان با مظاهر فرهنگ اروپایی و حتّی طرح سیاسی دولت‏‏‏‌های رقیب در ایران دارد؛ بااین‌حال در شعر شاعران این دوره نشانه‏‏‏‏‌هایی ستیزه با آن‏‏‏ نیز می‏‌توان دید. در شعر شاعران جریان اتّحاد اسلامی، تقابل شرق به‌عنوان کانون تمدّن دینی و غرب، پررنگی ویژه‏‏‏‏‏‌ای ‏دارد. این نوع نگاه که نمونۀ تمام‌عیار آن را در اشعار اقبال لاهوری‏‏‏ می‌بینیم و با مفهوم وطن در اشعارش پیوند مستقیم دارد، سبب‌شده تا‏‏‏‏‏ او به‏‌ویژه ‏در دفترهای "زبور عجم، پیام مشرق، جاویدنامه و پس چه باید کرد ای ‏اقوام شرق؟"، فرنگی‌مآبی را آسیب اصلی ملّت اسلامی معرفی کند: فریاد ز افرنگ و دلاویزی افرنگ فریاد ز شیرینی و پرویزی افرنگ عالم همه ویرانه ز چنگیزی افرنگ معمار حرم باز به تعمیر جهان خیز (گزیده‌ی اشعار، ص ۶۳) اقبال نگاه انتقادی به پیشرفت‏‏‏‌های غرب و برگزیدن نقاط مثبت فناوری و علم آنان را راه‌کار مناسب شرقیان‏‏‏ در جهان معاصر می‏‌داند. از منظر او تقلید از مظاهر سطحی مدرنیته در غرب، چیزی جز سقوط در پی نخواهد داشت: آدمیت زار نالید از فرنگ زندگی هنگامه برچید از فرنگ پس چه باید کرد ای ‏اقوام شرق باز روشن‏‏‏ می‏‌شود ایّام شرق در ضمیرش انقلاب آمد پدید شب گذشت و آفتاب آمد پدید (همان، ص ۷۹) حتّی شاعر غرب‌ستای این دوره، میرزادۀ عشقی هم گاه با نگاهی انتقادی از عقب‌افتادگی شرق و پیشرفت غربیان سخن‏‏‏ می‏‌گوید: یاد آن عهدی که در مشرق تمدّن باب بود وز کران شرق نور معرفت پُر تاب بود یادشان رفته همان هنگام در مغرب زمین مردمی بودند همچون جانور جنگل‌نشین تا نخوابد شرق کی مغرب برآید آفتاب غرب را بیداری آن‏گه شد که شرقی شد به خواب (اشعار میرزاده، ص ۴۹) البته هم او که اوج غرب‌گرایی را در بسیاری از اشعارش‏‏‏ می‏‌توان دید، در انتقاد از سیاست‏‏‏‌های استعماری انگلیس‏‏‏ می‏‌سراید: داستان موش و گربه است عهد ما و انگلیس موش را گر گربه برگیرد رها چون‏‏‏ می‏‌کند؟ (همان، ص ۱۰۷) فرخی یزدی نیز ناامنی موجود در ایران را زاییدۀ حضور اجنبیان در ایران‏‏‏ می‏‌داند: دست اجنبی افراشت، تا لوای ناامنی فتنه سربه‏‌سر بگذاشت، سر به پای ناامنی (دیوان فرخی، ص ۱۶۷) عارف هم حضور سیاه انگلیسیان را در این دوره به انتقاد‏‏‏ می‏‌گیرد: به اردشیر غیور دراز دست بگو که خصم ملک تو را جزو انگلستان کرد (دیوان عارف، ص ۲۴۷) از میان شاعران جریان مشروطه، بهار، نسیم شمال و ایرج میرزا معمولاً به هیچ‌یک از کشورهای غربی به دیدۀ اعتماد نمی‏‏‌نگرند، ایرج می‏‌سراید: گویند که انگلیس با روس عهدی کرده‏‌است تازه امسال کاندر پلتیک هم در ایران زین‌پس نکنند هیچ اهمال افسوس که کافیان این ملک بنشسته و فارغند از این حال کز صلح میان گربه و موش بر باد رود دکان بقال (دیوان ایرج، ص ۱۹۲) "کتاب دو کوچه تا نیما؛ محمد مرادی، صفحات ۴۲ تا ۴۵" https://eitaa.com/mmparvizan
شعر طنز...اجتماعی ،انتقادی اندر حکایت کسانی که همه ی واقعیت های زندگی را فتوشاپی می بینند... تمام کار دنیا فتوشاپ است واصلا خلقت ما فتو شاپ است دقیقا روی اصل کارت ملی همین عکس شما ها فتو شاپ است بهشت وحوری و سیب وجهنم خود آدم وحوا فتو شاپ است رمان های قشنگ وعاشقانه مثه مجنون ولیلا فتو شاپ است یقینآ برگه های رای مردم توی صندوق آرا فتو شاپ است توی دنیای نیرنگ مجازی تمام گفتگو ها فتو شاپ است وراهپیمایی میلیونی ما به قول بی بی سی ها فتوشاپ است ابو البکرِ بغدادی وداعش نکن باور که اینها فتو شاپ است همین آرامگاه حافظیه دقیقا کن تما شا فتو شاپ است تورم وگرانی های امروز برای ملت ما فتو شاپ است نگو دارا ز سارا بیشتر داشت کدام دارا وسارا فتوشاپ است اگر هم شاعری شد فتنه انگیز نکن باور که اینها فتو شاپ است توییت فاطمه ی موسوی هم یقین دارم که تنها فتو شاپ است تمام ریزه کاری های دنیا برای اهل عقبی فتو شاپ است پس از این زندگانی زندگی نیست اخه اینجا وآنجا فتو شاپ است تمام وعده های انتخابات زکاندیدا نما ها فتو شاپ است وحتی عکس تبلیغات انها روی دیوار ودرها فتوشاپ است گلستان وهمین بُستان سعدی حقیقت نیست حتما فتو شاپ است تمام موشکای نقطه زن هم به قول صهیونیستا فتو شاپ است برو توی شناسنامت نگاه کن همین عکس تو انجا فتو شاپ است خود ویروس منحوس کرونا که از چین آمد اینجا فتوشا پ است زنان کشور ما با حجاب اند تمام روسری ها فتو شاپ است بیا با چشم دل بنما تماشا که دشت وکوه ودریا فتوشاپ است عجایب آدمی دیدم خدایا حقیقت پیش انها فتو شاپ است خلاصه این همه شعری گه گفتم از اول تا به حالا فتو شاپ است کیوانی شیراز
امام گل‌ها عنوان مجموعه شعری عاشورایی از محمود پوروهاب است. پوروهاب در این مجموعه، در ۱۳ قطعه شعر که قالب همه آن‌ها غزل‌مثنوی است و در شعر کودک و نوجوان کمتر استفاده شده است، به توصیف وقایع عاشورا و برخی از قهرمانان این رویداد مهم تاریخی پرداخته است. زبان اشعار ساده و روان است و همراهی آن‌ها با تصاویر می‌تواند آن ها را برای نوجوانان گروه‌های سنی د و ه مناسب کند؛ اگرچه بزرگسالان هم دیگر مخاطبان این مجموعه‌اند. تشنه و تشنگی، رود، لاله، مشک، آب،اسب، سقا و ...از کلیدواژه‌های این مجموعه‌اند که در دیگر شعرهای عاشورایی نیز دیده می‌شوند. نگاه شاعر به واقعه‌ی عاشورا در این دفتر چون بسیاری از سروده‌های دیگر شاعران، نو و تازه نیست با این حال شاعر کوشیده است با خلق تصاویری متفاوت و ملموس سروده‌ای عاطفی ارائه کند و به مضمون رنگ و بویی تازه ببخشد. استفاده از ردیف برای تمام اشعار موسیقی شعرها را تقویت کرده است و زبان ساده و واژه‌‌ها‌ و ترکیب‌هایی چون سنجاقک، قمری، شکوفه، گلدان، خورشید، ترانه‌ی رود، ماهی سرخ کوچک، آهوی سبزه‌زار، گل خشک و شاخه سبز صنوبر بر صمیمت کلام افزوده است. از دیگر نقاط قوت این کتاب، ذکر منابع مورد استفاده است. انتشاران مدرسه این مجموعه را اولین بار در سال ۱۳۷۵ منتشر کرده است. شعر زیر از این دفتر انتخاب شده است: گفتی ای نوبهار من برگرد کوچک بی‌قرار من برگرد داغ و اندوه تازه‌ای نگذار بر دل داغ‌دار من، برگرد آه از خون سرخ یارانم دشت شد لاله‌زار من، برگرد منم آن رود تشنه کو آبی؟ خشک شد چشمه‌سار من برگرد در دل کوفیان زمستان است دور شو از کنار من، برگرد تیغ و شمشیر تشنه خونند آهوی سبزه‌زار من برگرد ای گل کوچک برادر من یادگار بهار من برگرد کودک اما عمو عمو می‌کرد گل خود را دوباره بو می‌کرد غصه‌ها داشت در دلش خانه دور گل گشت مثل پروانه بال پروانه را جدا کردند چه ستم‌ها که بر شما کردند باشگاه کتاب کودک و نوجوان سیب نارنجی https://eitaa.com/sibbook
"یک نکته در دستور زبان و شعر" در دستور زبان فارسی و به‌موازات آن در زبان شاعران کهن، کاربرد یای نکره در ترکیب‌های اضافی و وصفی متفاوت بوده است. برای مثال در ترکیب‌های وصفی، "ی" پس از موصوف قرار می‌گیرد؛ مثل زنی زیبا، و در ترکیب‌های اضافی به مضاف الیه متصل می شود؛ مثل سقف خانه‌ای. فرض کنیم، در دستور کهن کلمه‌ی استاد هم جایگاه صفتی و هم مضاف‌الیهی داشته باشد، این گونه مخاطب دچار اشتباه نمی شود: زنی استاد؛ یعنی زنی که در کار خود استاد است و زن استادی؛ یعنی همسر مردی که آن مرد استاد است. در شعر بسیاری از شاعران معاصر، متاثر از زبان محاوره،  "ی" در هر دو صورت وصفی و اضافی به کلمه‌ی دوم متصل می‌شود. به ابیات زیر بنگرید: هر که می‌بیند مرا احوال‌پُرست می‌شود نام ما شاید مراعات‌النظیر تازه‌ای است من به خود می‌گویم : "او"، او نیز می‌گوید به خود این زبان اختصاصی را ضمیر تازه‌ای است هر که را می‌بینم اینجا کشته‌ی عشق کسی است یک بلای دیگر آمد مرگ و میر تازه‌ای است این ابیات، بخشی از غزلی سروده‌ی از دفتر است. اگر شاعر بخواهد به شیوه‌ای که عالمان دستور زبان درست می‌دانند، ترکیب‌ها را به کار ببرد؛ باید بگوید: مراعات‌النظیری تازه، ضمیری تازه و مرگ و میری تازه. در شعر یادشده از نظر وزنی ( اگر همزه‌ی است حذف نشود)؛ با این تغییر دستوری، لطمه‌ای به شعر وارد نمی‌شود و این کارکرد دستوری صحیح، با زبان نیمه سنتی غزل نیز تضادی ندارد. البته در غزل‌هایی که زبانی ساده، روزمره یا روایی دارند، در چارچوب زبان غزل می‌توان درباره‌ی رعایت کردن یا نکردن این قاعده‌ی دستوری تصمیم متفاوت گرفت. @mmparvizan
‌ سحرگه، رهرُوی در سرزمینی، همی‌گفت این معما با قرینی که ای صوفی! شراب آن‌گه شود صاف که در شیشه برآرد «اربعینی»...🖤 ‌ ‌ التماس دعا ‌
«به تو از دور سلام» و به من از دور جوابی به تو یک عرض ارادت، و به من از تو خطابی پر زده کفتر این دل به هوای سر کویت زمن استغاثه ای و زتو مْهر استجابی سلام بر حسین سلام بر عباس سلام بر عقیله بنی هاشم وسلام بر اربعین. اربعین میقات عاشقان مسیر عشق حسین است، صحنه دلبری و دلدادگی است، روضه رضوان «سیدی شباب اهل الجنه» و سند بیعت با آرمان اسوه ایثار است، میقاتی که رنگ و جنس و نژاد و ملیت رنگ باخته اند در دلبری حسین! جایگاهی که در نوکری ارباب« والسابقون السابقون» هستند ولی افسوس که: دوباره زائرت جا مانده آقا دلش در هجرتو وامانده آقا نمی دانم شود کی قسمت او؟ فراقت قلب او رنجانده آقا افسوس که سعادت نشد همراه خیل زایرانت عمود به عمود و موکب به موکب نظاره گر عشق عاشقانی باشم که گرما و رنج سفر را به پای عشق تو قربانی می‌کنند، افسوس که قسمت نشد مسیر بین الحرمین را پا برهنه هروله بروم. آقای من! پر کشیده دل من به سوی بین الحرمین پا به پای دل میام با زایرات امام حسین نشد امسال دوباره جا پای جابر بذارم دل بدم به غربت صحن و سرای کاظمین افسوس که نتوانستم عاشقانه به پنجره شش گوشه ات دخیل ببندم و با اشکهایم گلوی اصغرت را سیراب کنم، افسوس که نتوانستم پا به پای بی بی زینب بالای تل زینبیه در فراقت های های گریه کنم. افسوس که نتوانستم شکوه و هیبت و ابهت عباس را در بارگاهش به تماشا بنشینم. مولای من ! کاش نیم نگاهی کنی و سالی دعوت نامه ما را هم امضا کاش و ای کاش!! ک. قالینی نژاد_افروز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اربعین آمد و اشکم ز بصر می‌آید گوئیا زینب محزون ز سفر می‌آید باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست کز اسیران ره شام خبر می‌آید جرس از سوز جگر نالدو گوید به ملا که سکینه به سر قبر پدر می‌آید گرچه پایش بود از خار مغیلان مجروح به سر قبر پدر باز پسر می‌آید رود رودی شنوم از طرف شام مگر ام لیلا بسر نعش پسر می‌آید کاش می‌داد کسی بر علی اکبر پیغام کای حوان مادر پیرت ز سفر می‌آید با خبر نیست مگر قاسم داماد که که باز نوعروس از پی دیدار ز سر می‌آید به شب عیش جدا گشت گر از وصل عروس نخل ناکامی وی باز ببر می‌آید گر علی اصغر بی‌شیر بداند که رباب با دو پستان پر از خون جگر می‌آید از پر تیر و لب تشنه فراموش کند بلبل آیا دگر از شوق به پر می‌آید ای صباگوی به عباس که از جا برخیز ام کلثوم تو خم گشته کمر می‌آید بعد از این نام کنیزی نبرد کس ببرش که دل سوخته وی به خبر می‌آید (صامتا) از چه نگفتی که سر قبر حسین عابدن خون جگر و دیده تر می‌آید ✏ «صامت بروجردی»
هدایت شده از آفتابگردان‌ها
شکوه نام تو با مویه کم نخواهد شد حماسه‌ٔ تو که تسلیم غم نخواهد شد زمین زدند علم را؟ زمین قسم خورده‌ست که هیچ پرچمِ دیگر، علم نخواهد شد «بدین رواق زبرجد نوشته‌اند به زر» ستم به سیم و زرش محترم نخواهد شد چگونه بسته امید، اهرمن به سازش تو؟ سرت به نیزه بلند است و خم نخواهد شد چه شاعرانه نوشتی که دست، همچون نی اگر بریده نباشد قلم نخواهد شد صدای زمزمه‌ٔ زمزم است! می‌شنوی؟ که هیچ آب چو آب حرم نخواهد شد مرام و نام تو حاشا که یادمان برود «چنین نبود و چنین نیز هم نخواهد شد» @Aftabgardan_ha
نماهنگ خانه ی روضه اثری جدیدی که به مناسبت ایام اربعین و صفر، توسط صدا و سیمای مرکز فارس تولید شده است. و از شبکه های تلویزیونی این روزها درحال پخش است. این نماهنگ یادآور لحظات ناب روضه های حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و سنت دیرینه روضه خوانی در خانه ها است. شاعر :
نو *ما مقاوم هستیم* شاعر خطّه ی عشق، خیز از جای وخشاب قلمت را پر کن بنویس ،باید امروز مقاوم باشیم باید امروز شکفت ، باید امروز سرود، باید امروز نوشت ،حصر آبادان را، باید امروز شکست ،حصر آب ونان را جنگ امروز پر از نامردیست جنگ با شهوت وبا شبهه وتردید وریا نرم وآرام وخموش مثل خمپاره ی شصت ، جنگ امروز پر از فتنه ی بدخواهان است عمرعاصان زمانه همگی مشغولند نهروان دگری در پیش است، ناکثین وقاسطین و مارقین وساکتین فتنه همگی گرد هم آمده اند شاعر خوب وطن ،مالک اشتر عشق بنویس که علی تنها نیست، بنویس ،تا دم خیمه ی کفر،یک قلم فاصله است. خیز وشمشیر قلم را بردار بنویس ،ما مقاوم هستیم روز جنگ است وجهاد تبیین باید امروز سرود بازد امروز شکست ،حصر آب ونان را، بنویس ،نا امیدی ننگ است. بنویس ،باید امروز مقاوم باشیم مثل دیروز حماسه چون کوه، مثل امروز حماسه جاری خیز از جای وخشاب قلمت را پر کن ما پر ا زحادثه ایم ، ما پر از خاطره ایم ، ما پر از ایثاریم، ما پر از آبادان ،ما پر از خرمشهر ، ما پر از بهمنشیر، ما پر از کارونیم بنویس ،که جهاد من وتو تبیین است ، بنویس ،ما به امید خدا باز هم می گذریم ،از کانال ماهی، از سه راهی شهادت ، از همان تنگه ی دلتنگ احد، از سر پیچ نفاق، از سر کوچه ی تردید ونفاق. بنویس ،ما پر از حادثه ایم ، ما پر از خاطره ایم ،ما پر از بارانیم ما پریم از فکه،از دوکوهه ،ما پر از آوینی ،پر دهلاویه ،ما پر از چمرانیم. لیلی ما عشق است ،ما پر از مجنونیم ما پر از خاطره های جنگیم از هویزه ،دشت عباس ،حمیدیه ،طلاییه ،شلمچه ،همگی تا سی وپنج کیلومتری اهواز پریم، آری ،باید امروز مقاوم باشیم. مثل گردان کمیل ،لشکر المهدی ،لشکر ۱۹ فجر ما پر از شعر وشعور وصبریم ما پر از حادثه ایم مثل یک خرمشهر، ما پر از ایثاریم ،مثل یک آبادان شاعر خطه ی عشق! قلمت را پر کن ،پر از جوهر عشق بنویس ،که به امید خدا صبح پیروزی ما نزدیک است. قلم ودفتر ما ،موشک نقطه زن است هدفت را بشناس، وقرار من و تو باید نقطه ،سر ِ خط مقدم باشد. شعر ما ،شعر خط وخال و لب وچشم ودل وابرو نیست، شعر ما شعر بلندِ ایثار شعر دلتنگی وصبر، شعر تو ،شعر من ،موشک نقطه زن است ادبیُات دل ما امروز باید از جنس حماسه باشد بنویس ،ما مقاوم هستیم ،مثل یک قایق عاشورایی ،در دل پهنه ی آبی خلیج مثل پهپاد مهاجر ،مثل سجّیل وابابیل بر بلندای سر اسرائیل مثل رعد ،مثل شهاب آری ،من وتو،باید امروز مقاوم باشیم. مثل ایمان حسن نصرالله مثل فخری زاده ،احمدی روشن ها شهریاری وعلیمردانی ،مثل تهرانی ها باید امروز سرِ خطِ مقدم باشیم، رمز پیروزی ما یا زهراست. ما در این جنگ نرم ،در جهاد تبیین نادریم ،مثل طالب زاده عاشقیم ، مثل آوینی ها کاظم آشتیانی ،مثل آن باکری وکاظمی وخرازی چون شهیدان سرافراز حرم ما مقاوم هستیم ، ودفاع همچنانم باقی ست، همچنان پاک و مقدس ،تا قدس شاعر خظه ی عشق قلمت را بردار، زیر فردا بنویس، نا امیدی ننگ است. جنگ امروز بسی سخت تر است،جنگ ترکیبی ونرم افزاریست بنویس ، هر که دارد هوس کرببلا بسم اله! هرکه دارد به لبش قدس ولنا بسم اله ! بنویس ، حصر نومیدی را باید امروز شکست . جنگ ترکیبی امروز ،جنگ تحمیلی نا امیّدیست، جنگ با یاس و خمودی وفساد وتبعیض جنگ با شهوت و با شبهه و تردید ونفوذ آری ،بار دیگر بنویس ، جنگ امروز دفاعی ست مقدس! مثل جنگ دیروز، از همان جنس حماسه ،از همان رنگ حضور باید امروز شکفت ، باید امروز سرود باید امروز شکست حصر آب ونان را بنویس ،باید امروز مقاوم باشیم مثل دیروز نبرد، باید امروز ،همه ،،حاج قاسم ،،باشیم. # سروده : حسین کیوانی شیراز - آذر ۱۴۰۱ شعر برگزیده بیست و چهارمین کنگره شعر دفاع مقدس در بخش استانی شد.
به نام خدا جلسه انجمن شعر شاهچراغ زمان: شنبه، هجدهم شهریور ماه هزار و چهارصد و دو ساعت 17 (پنج بعد از ظهر) مکان: حرم مطهر حضرت احمد ابن موسی، سالن کوثر حضور شاعران گرامی موجب تحول احوال است.
سلام آقای دکتر ما که به دبیرخانه فارس ارسال کردیم ازطریق این شماره هم می تونیم ارسال کنیم...
نه نیاز نیست. این برای دبیران است که در استان ها نمی توانند شرکت کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲🌲 ای یار مهربان من امروز الوداع دانای خوش زبان من امروز الوداع جای توراگرفت فیلم مجازي و متن داغ استاد‌ خوش بيان من امروز الوداع سرچشمه ی تمام علومی ولي چه حیف هجران تو زيان من امروز الوداع باشد کتابخانه چه خلوت چه سوت کور مظلوم بی زبان من امروز الوداع ازصبح تا به شب پی گوشي گذشت وحیف رفتی زآستان من امروز الوداع ای یارمن کتاب من و نورقلب من بازم بتاب به جان من امروز الوداع ۱۶ شهریور ۱۴۰۲ حمید روحانی
سلام ای عطر مریم زیر باران! دوستت دارم خودت این ابر عاشق را بباران، دوستت دارم به باران می سپارم تا به روی شیشه ات از من هزاران بوسه بنویسد، هزاران دوستت دارم تو را چون اولین باری که گفتم «آب»، می خواهم شبیه اولین روز دبستان دوستت دارم شبیه کودکی که روی دستش می زند آرام نخستین قطره های نرم باران دوستت دارم چه باشی، چه نباشی دوست، عاشق، همسفر، همراه چه فرقی دارد اصلاً با چه عنوان دوستت دارم؟ تنفس می کنم زیبایی ات را، خواب می بینم شبیه نبض گل در ذهن گلدان دوستت دارم دلم را شهردار شهر عشقت کن که بنویسم به روی تابلوهای خیابان: دوستت دارم مرا در هُرم تابستان اندامت برویان تا خودم چتر تو باشم در زمستان، دوستت دارم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلنگر... همین اخاذی میراث یزیده لواسان سازی میراث یزیده در این قرن جدید وعصر امروز همین ،سگ بازی،میراث یزیده ......................... جهان امروز در جنگی جدیده داره هر روز صدها ک‍ُشته می ده کسی که روسری را از سر انداخت یقین دارم که از نسل یزیده کیوانی تبیین
. پیری رسید و موسم طبع جوان گذشت ضعف تن از تحمل رطل گران گذشت باریک بینی‌ات چو ز پهلوی عینک است باید ز فکر دلبر لاغر میان گذشت وضع زمانه قابل دیدن دوبار نیست رو پس نکرد هرکه از این خاکدان گذشت در راه عشق گریه متاع اثر نداشت صدبار از کنار من این کاروان گذشت از دستبرد حسن تو بر لشکر بهار یک نیزه خون گل ز سر ارغوان گذشت حب‌الوطن نگر که ز گل چشم بسته‌ایم نتوان ولی ز مشت خس آشیان گذشت طبعی به‌هم رسان که بسازی به عالمی یا همتی که از سر عالم توان گذشت مضمون سرنوشت دو عالم جز این نبود آن سر که خاک شد به ره از آسمان گذشت در کیش ما تجرّد عنقا تمام نیست در قید نام ماند اگر از نشان گذشت بی‌دیده راه اگر نتوان رفت پس چرا چشم از جهان چو بستی از او می‌توان گذشت؟ بدنامی حیات دو روزی نبود بیش آن هم کلیم با تو بگویم چه سان گذشت یک روز صرف بستن دل شد به این و آن روز دگر به کندن دل زین و زان گذشت
"جلال و شعر: به بهانه‌ی سالروز درگذشت" جلال آل احمد از نویسندگان شاخص و صاحب‌سبک و تاثیرگذار روزگار ماست که می‌توان به دلیل اهمیت جایگاه ادبی‌اش، بین او و شعر معاصر نیز در چند گزاره، پیوند برقرار کرد. گزاره‌ی اول: آشنایی و همسایگی جلال با نیما، نقشی متمایز برای او و سیمین در شعر معاصر باز کرده است. روایت‌هایی از او و سیمین درباره‌ی زندگی و مرگ و مرام نیما نقل شده که اسنادی مهم در نیماشناسی است. گزاره‌ی دوم: زبان داستان جلال محاوره‌ای، روزنامه‌نگارانه و واقع‌گراست؛ پس به ضرورت، بافتی مغایر با زبان شاعرانه دارد؛ حال آنکه حتی زبان دانشور در مقایسه با او ظرفیتی سازگارتر با شعر دارد. گزاره‌ی سوم: جلال در سخنانش قضاوت‌ها و نقدهایی درباره‌ی شعر مطرح کرده است. اصرار او بر محتواگرایی در داستان، سبب‌شده نقدهایش بر اشعار نیز کمتر از منظر فرم و زبان شاعرانه اهمیت داشته باشد. بعید نیست که ادعا کنیم او فرم شاعرانه و موسیقی زبان را به‌درستی نمی‌شناخته؛ نکته‌ای که در برخی اظهار نظرهای او نیز مشهود است. برای مثال در دستخط جلال روی شعری از سپانلو (در حاشیه‌ی کتاب تبعید در وطن)، پیشنهادهایی ثبت شده که وزن و فرم شعر را دچار خطا کرده؛ گویا او صرفا به به‌سازی معنای شعر در نقدش توجه داشته است. گزاره‌ی چهارم: زندگی و مرگ جلال هم بر شعر معاصر تاثیر نهاده و شاعرانی را بر انگیخته که اشعاری در سوگ او بسرایند. از مشهورترین این اشعار سپیدسروده‌ای از احمد شاملو با مطلع زیر است: قناعت‌وار تکیده بود/ باریک و بلند... جز او اخوان و سیمین بهبهانی و منزوی و... هم‌ اشعاری برای او سروده‌اند. @mmparvizan