مناقب_فاطمي_در_شعر_فارسي.pdf
حجم:
2.57M
"مناقب فاطمی در شعر فارسی"
احمد احمدی بیرجندی: بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی
با اشعاری از #ناصر_خسرو #ابن_حسام_خوسفی #قدسی #وصال #عاشق_اصفهانی #غافل_مازندرانی #صفای_اصفهانی #اقبال_لاهوری #غروی_کمپانی #فواد_کرمانی #صغیر_اصفهانی و...
پ.ن: شعر دینی فاخر بخوانیم.
https://eitaa.com/mmparvizan
محمد حسین صغیر اصفهانی زادهٔ سیزدهم ماه رجب ۱۳۱۲ قمری در اصفهان، درگذشتهٔ ۱۳۹۰ قمری در اصفهان شاعر ایرانی است.
در اثر تربیت پدرش که آقا اسدالله نام داشت و یکی از مداحان بود با اشعاری که دیگران در مدح و مصیبت «چهارده معصوم» سروده بودند آشنا گردید و در سنین هشت و نه سالگی شروع به گفتن اشعار کرد به همین دلیل صغیر تخلص گرفت.
خود او در مورد تخلصش این گونه سروده است:
مرا صغیر تخلص بجا بود که سه چیز
مراد دارم و هستم از این تخلص شاد
در اول اینکه به عهد صغارتم ایزد
زبان بگفتن اشعار جانفزا بگشاد
بدوم اینکه نگیرند اکابرم خورده
اگر ز خامه من نقطه ییخطا افتاد
بسوم اینکه چو روز حساب پیش آید
مسلم است که آنجا بود صغیر آزاد
از بدو تأسیس انجمن دانشکده اصفهان به سرپرستی عباسخان شیدا در سال ۱۳۳۴ق در آن انجمن شرکت کرد. از همان جوانی به کار بافندگی پرداخته و از راه کار و زحمت به امرار معاش و اداره خانواده پرداخت و استغناء و بینیازی از خلق را پیشه خود ساخت. او در اغلب انجمنهای ادبی اصفهان همچون انجمنهای مدرسه تبریزی، خاکیا، کمال، سعدی و مکتب صائب شرکت میکرد و جزو اساتید پیشکسوت و محترم این انجمنها بهشمار میرفت.
به میرزا عباس پاقلعهای شیخ سلسله نعمت اللهیه اصفهان ارادت داشت و در مدح او شعر میگفت.
صغیر اصفهانی سرانجام در سهشنبه اول جمادی الثّانی ۱۳۹۰ق (مطابق با مرداد ماه ۱۳۵۰ش) وفات یافت و در جوار حرم رأس الرضا در طوقچی اصفهان به خاک سپرده شد.
#معرفی_شاعر #صغیر_اصفهانی
گفت گلی از سر نخوت بخار
کی ز تو هر خاطر خرم فکار
میکنی از جلوه ناخوش مدام
عیش تماشائی بستان حرام
نقص کمالات چمن گشتهای
مایهٔ بدنامی من گشتهئی
خار بگفت اینهمه ای گل مناز
دار نگه عزت و خارم مساز
خاری من قدر تو کی کاسته
قدر تو از خاری من خاسته
مشتری ار هست به بازار تو
دیده مرا گشته خریدار تو
در حق من نخوت خود کن رها
تعرف الاشیاء به اضدادها
هر دو ز یک معدن و یک مخزنیم
گر گل و گر خار ز یک گلشنیم
هستی ما آنکه پدیدار کرد
نقش تو گل صورت من خار کرد
ای که گلی در چمن روزگار
هان به حقارت منگر سوی خار
نیست چو ظلمت چو بود روشنی
نیست چو مسکین بکه نازد غنی
نیست چو بیچاره شود چارهساز
از صفت خویش کجا سر فراز
نیست چو عاشق چه کنی حسن روی
با که دهی عرضه همی رنگ و بوی
نیست چو سامع چه کنی با بیان
با که نهی صحبت خود در میان
حاصل مطلب منگر چون صغیر
هیچیک از خلق جهانرا حقیر
#شعر #صغیر_اصفهانی
هوا هوای بهشت است ! گوئیا به جهان
درِ بهشت در اردیبهشت گردد باز...!
#صغیر_اصفهانی