لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #یاد
۱۶ اردیبهشت سالگرد درگذشت فرزند زنجان
(پدر غزل معاصر ایران) استاد #حسین_منزوی گرامیباد
⏯ شاعر! تو را زین خیل بی دردان کسی نشناخت؛...
▪️شعر و صدای استاد #منزوی
C᭄❁࿇༅══════┅─
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
یادداشتی از خانم #اعظم_سعادتمند به بهانهی سالروز درگذشت حسین منزوی شاعر بزرگ معاصر در مجلهی میدان آزادی بخوانید.
#یادداشت
#حسین_منزوی
#اعظم_سعادتمند
#شاعران_فرهیخته
لطفآ کلیک کنید.......
رنگ در اشعار منزوی.pdf
281.4K
تنوع متمایز رنگ در اشعار حسین منزوی، محمد مرادی، مجلۀ شعرپژوهی دانشگاه شیراز
۱۶ اردیبهشت: سالگرد درگذشت حسین منزوی
#غزل_معاصر
@mmparvizan
May 11
تا صبح در هرگوشهای دنبال خود بودم
دلواپس رویای خام و کال خود بودم
فریاد خاموشم رقم زد قصه ی شب را
واگویه ی تنهایی امثال خود بودم
آرامش ماقبل طوفان نه،شبیه صور
پژواک آیات اذا...زلزال خود بودم
بر گردن تقدیر می انداختم، اما
هم عامل اصلاح و هم اغفال خود بودم
در دفتر عمری که قدرش را ندانستم
نقاش سایه روشن اقبال خود بودم
با یورش بیگانه نابودیست،اما من
آبادی ویرانه ی پامال خود بودم
روزی که در فکر سره از ناسره بودم
ای کاش در اندیشه ی غربال خود بودم
در این نگارستان چه می شد حین نقالی
مشغول کامل کردن تمثال خود بودم
#محمدعلی_ساکی
عضو کانال
در نکوهش بدی !
صدبار بدی کردی و دیدی ثمرش را
نیکی چه بدی داشت ...! که دیدی ثمرش را !
هر کس به تو بد کرد، نیاور تو به رویش
در فرصت مطلوب درآور پدرش را
آنگاه اگر کینه تو کم نشد از او
بعد از پدرش، گیر سراغِ پسرش را
خوب است که آدم به کسی بد ننماید
خوب است بپاید همه دور برش را
یا اینکه اگر کار بدی کرد، بداند
باید به طریقی بکند پاک اثرش را
آنکس که خرش میرود آنجا که نباید
حتماً نگرفته جلوی کار خرش را
آن یار که ارقامِ حسابش شده میلیارد
باید که نگیرند جلوی سفرش را
برعکس، بگویند هنر کرد که دررفت
در گینس هم ثبت کنند این هنرش را
در راه اگر رد شده باشند ز ...
باید بپذیرند تمامِ خطرش را
دادیم پر و بالش و حالا نگرانیم
دیگر نتوانیم بچینیم پرش را
گفتند که خوب است ببخشیم بدی را
بخشیدم و هر مرتبه دیدم بَتَرش را
شلوارِ لیِ گل پسرش بس که میافتد
مردم همه دیدند دو ثلث کمرش را
بسیار از این جنس مسائل همه جا هست
بگذار نگوییم از این بیشترش را
خالق سرِ خلقت، نظر از خلق نپرسید
خوب است بپرسند از آدم نظرش را
هشدار! شب شعر درش باز نماند
این بهتر از آنست که بندند درش را
#مجید_رحمانی_صانع #شعر #شعر_طنز
برای شادیِ روحم کمی غــزل، لطفاً
دلم پراز غم و درد است راهِ حل لطفاً...
همیشه کام مـــــرا تلخ میکند دنیـا
به قدرِ تلخیِ دنیــــایتان عسل لطفاً...
مرا به حالِ خودم ول کنیـــــد آدمهـا
فقـــــط برای دمی گریـــــه لااقـل ،لطفاً...
کسی میانِ شما عشق را نمـــیفهمد
ادا دروغ بساست اینهمه دغل لطفاً...
کجاست کوهکنـــــی تا نشان دهد اصلاً
بهحرف نیست کهعاشق شدن عمل لطفاً...
به زور آمـــــده بودم، به اختیـار مــــرا
ببر به آخرِ دنیـــــا از ایـن محــــل لطفاً...
نمانده راهِ زیادی کنــــارِ قبرستـــــان
پیاده میشوم اینجا،همیـن بغل لطفا...
#فرزاد_نظافتی
چند رباعی به هم پیوسته از شاعر بزرگ معاصر
حسین منزوی که ۱۶ اردیبهشت سالروز درگذشت اوست:
- یک
بشناس مرا حکایتی غمگینم
افسانه ی تیرۀ شبی سنگینم
تلخم، کدرم، شکستهام، بیمارم
ای دوست! شناختی مرا؟ من اینم
- دو
من اینم و غرق خستگی آمدهام
ویرانم و از شکستگی آمدهام
از شهر یگانگی؟ فراموشش کن!
از شهر هزار دستگی آمدهام
- سه
آنجا با هر که زیستم کشت مرا
هر همخونی به خون آغشت مرا
صدها دستی که دوست میخواندمشان
صدها خنجر شکست در پشت مرا
_چهار
حُسنی داری به قدر شیدایی من
لطفی داری به قدر گُنجایی من
بازو بگشا و سینه را عریان کن
آغوشی شو به قدر تنهایی من
#حسین_منزوی