صاحب آوازه در اقلیم گمنامی منم
نام خود را از زبان هیچکس نشنیدهام!
#کلیم_کاشانی
چک چک
#استادسیدعلیمیرافضلی
دیشب باران قرار با پنجره داشت
روبوسیِ آبدار با پنجره داشت
یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد
چک چک چک چک... چکار با پنجره داشت؟
قیصر امینپور
درگذشته 1386 ش.
●
در مطلب قبلی، در مورد «دلالت موسیقایی ساختار آوایی کلمات» سخن گفتیم. این تعبیر، از دکتر شفیعی کدکنی در کتاب ارزشمند «موسیقی شعر» است که من آن را با اندکی توسّع معنایی بهکار گرفتهام. این اصطلاح، اشاره به یکی از جوانب موسیقی کلمات دارد که در آن، ساختار آوایی کلمه، علاوه بر نقش معنایی و رسانگی خویش، از رهگذر مجموعهای از اصوات، مفهوم مورد نظر خویش را ابلاغ میکند. در دوران امروز اگر بخواهیم از رباعی شاخصی یاد کنیم که به خوبی از این امکان بهره بُرده و آن را به یک سطح برجسته رسانده، بی شک همین رباعی مرحوم قیصر امینپور است. تکرار «چک چک» در مصراع چهارم، علاوه بر تداعی باران یکریز، با جزء اول کلمۀ «چکار» هم متناسب افتاده و سؤال شعر را برجسته کرده است. ضمن اینکه واجآرایی پ/ چ/ ج در رباعی، آن حس پچپچه را به خوبی القاء میکند.
●
چندی است که سخت از خودم لبریزم
آنگونه که باید از خودم بگریزم
انگار که شیر آبِ هرزی هستم
چک چک چک چک به پای خود میریزم.
..
مرگ آمد و در سکوت و بی رؤیایی
چمباتمه زد در وسط تنهایی
تنهایی من پُر است از ساعت پنج
پس کی کی کی کی کی کی میآیی؟
جلیل صفربیگی
●
منبع:
دستور زبان عشق، ص 89؛ موسیقی شعر، ص 315 ـ 322؛ الیمایس، ص 22، 52
●●
"چهار خطی"
🍁🍁
C᭄❁࿇༅══════┅─
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
تا بودهاند بیرگ و بیریشه عدهای
خواهیم رفت بیخبر از پیشِ عدهای...
گاه آدمی چهسخت، پشیمان شدهست که،
یکعمر بوده همدم و هم کیشِ عدهای...
میترسم از محبتِ مشکوکِ دوستان
گرگاست پشتِ صورتکِ میشِ عدهای...
چیزی بهجز سیاهی و پوچی نمیچکد
از مغزهای منفعتاندیشِ عدهای...
دنیا اگرچه بوده چو کندویی از عسل
یکعده نوش خورده و ما نیشِ عدهای...
سربازگونه در دلِ شطرنجِ روزگار
یکریز میشویم پس و پیش عدهای...
این زندگی نمایشی از قلع و قمعهاست
قومی شبیهِ سنگ و چنان شیشه عدهای...
یکروز میرسد که زمین چرخ میخورد
آن وقت دستِ ماست گِرو، ریش عدهای...
#طاهره_نوری
الا یا ایها المالک شنو اشعارِ پدراما..
که نالیده ست از موجر در این اوضاع وانفسا
من آن مستاجری هستم که حالا شعر میگوید
گهی مثل قدیمی ها و یا بر مسلک نیما
میان دفتر شعرم غزل اصلاً نمی یابی
اگر گفتم غزل اکنون غلط ها کرده ام بی جا
نمیدانی زمانی که نصیبم میهمان آید
چه ترسی در دلم افتد چه پر خون است واویلا
الا ای موجر مشتی که شادانی و سرمستی
بیا با ما مدارا کن ترحم کن کمی بر ما
تو خونسردی و آرامی ولی در سینه ام آتش..
که گُر گُر می کند در من و می سوزاند اونجا را !!
چه شب هایی که در رویا تورا در خواب می بینم
که با فریاد می گویی رسیده موعدت حالا
اجاره خانه را بالا کشاندی تا ثریا نیز
از آن هم باز بالاتر چه عرشی آنچنان اعلا
شده کارم سه وعده نه ،هزاران بار حمالی
نباید سفره ات خالی شود از قاتوق فردا
ندارم هیچ آرامش بیا بیرون بکن غم را
شده ماتم سرا اینجا به جان مادرت دارا
«مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها»
پدرام اکبری
سهم من چیست از نبودن تو؟
شعرهایی که پشت در ماندند،
شعرهایی که قبلِ زاده شدن
بین بود و نبود درماندند...
#محدثه_نبی_حسینی
-ایهام🤍
در اوج غم و گریز و بی میلی ها
مجنونم و مرد باور خیلی ها
محتاج توام پناه من باش خدا
در شهر پر از دسیسه ی لیلی ها
#محمدجواد_منوچهری
میخواستم ببوسمت، ايمان
نمیگذاشت
ترس از فرشتههای نگهبان نمیگذاشت!
میخواستم بغل کُنَمَت تنگ و تنگتر
اما لهیبِ شعلهٔ سوزان نمیگذاشت!
باید خدا که عاقل و خوب است، اینقَدَر
اعجاز توی طرز نگامان نمیگذاشت!
یا سیبِ گونههای تو را کال میکشید
یا در دهانم اینهمه دندان نمیگذاشت!
مثلِ نمازهای قضایی شدم که تو
میخواستی بخوانی و شیطان نمیگذاشت!
میخواستم ببوسم و میخواستی، اگر
تردید توی دامنِ انسان نمیگذاشت!
#عذرا_هندالی
ریشه یابی واژه های بهار ، تابستان ، پاییز و زمستان
بهار در اصل بَــه + آر است به معنی آورنده بهترین ها .واژه « به » در بهمن و بهرام نیز وجود دارد .
تابستان یعنی زمان اوج تابیدن خورشید به طبیعت .( تاب + ستان )
پاییز احتمالاً پای ریز یا چیزی مانند همین واژه باشد که برگ ها در پای درختان می ریزند .
زمستان یعنی سردستان . زِم و زَم و سِم و شِم پیشوندهای به معنای سرد هستند. زم در واژه هایی چون زمستان( سرماستان ) و زمین( یخ بسته ) و زمهریر( جای سرد دوزخ) یافت می شود .سم در سمیرم شهر خنک استان اصفهان. شم در شمران یا شمیران که به معنی دامنه سرد است و در برابر تهران ( دامنه گرم ) قرار دارد .
#آموزش_وزن_و_عروض
#جلسه_اول
🔻🔻🔻🔻🔻🔻
#تعریف_شعر_کلاسیک
شعر کلاسیک را به #کلام_موزون_خیال_انگیز تعریف کردهاند.
توضیح واژگان:
۱. کلام: کلام یا همان #جمله در مقابل کلمه میباشد و شعر کلاسیک و به طور کلی شعر وقتی کلام هست که حاوی پیامی باشد.
یک کلمه به تنهایی نمیتواند پیامی را منتقل کند و حتما باید کلامی منعقد شود تا پیامی نیز منتقل گردد.
فرض بفرمایید جداجدا گفته شود:
را
و یا
ما
و یا
نمانْد
و یا
طاقت
همانطور که ملاحظه میفرمایید هیچ کدام از این کلمات حاوی پیامی نیستند ولی اگر این کلمات کنار هم بیایند، پیامی را متوجه ما میسازند:
ما را طاقت نمانْد
۲. موزون: کلام موزون نیز در مقابل کلام بیوزن است.
اگر ارکان جمله بالا را با جابجایی و نظم خاصی بچینیم ضربآهنگ و ریتم خاصی پیدا میکند. ملاحظه بفرمایید:
طاقت نمانْد ما را
ریتم و آهنگ این کلام موزون به زبان ساده میشه
تن تن ت تن، ت تن تن
که کاملا مشخص است که این جمله نسبت به جمله ساده قبلی، یک آهنگ و وزن خاصی دارد.
۳. خیالانگیز: در مقابل کلام موزون خیالانگیز که همان تعریف جامع #شعر_کلاسیک است؛ #نظم میباشد که فاقد عنصر خیال میباشد و صرفا کلام موزونی است که جملاتی را به گوش شنونده میرساند.
ملکالشعرای بهار در تفاوت شعر و نظم سروده قابل توجهی دارند:
شعر دانی چیست، مرواریدی از دریای عقل
شاعر آن افسونگری کاین طرفه مروارید سُفت
صنعت و سجع و قوافی هست نظم و نیست شعر
ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت!
شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب
باز در دلها نشیند هرکجاگوشی شنفت
ای بسا شاعرکه او در عمرخود نظمی نساخت
وی بسا ناظم که او در عمر خود شعری نگفت
در ادامه #آموزش_وزن_و_عروض جلسه بعد به #انواع_هجا خواهیم پرداخت...
#محسن_علیخانی
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سرد زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نمنم باران دلم گرفت
با خنده گفتمش: «به سلامت… سفر بخیر…»
وقتی که رفت، از تو چه پنهان، دلم گرفت
بیرون زدم ز خانه که حالم عوض شود
از بس شلوغ بود خیابان دلم گرفت
امروز جمعه نیست، ولی با نبودنش
مانند عصر جمعهی تهران دلم گرفت
#مجید_ترکابادی
رونمایی از ۴۵ عنوان کتاب تازه تألیف دومین کنگره ملی ۱۵ هزار شهید استان فارس - نهاد کتابخانههای عمومی کشور
https://www.iranpl.ir/news/57081/%D8%B1%D9%88%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DB%B4%DB%B5-%D8%B9%D9%86%D9%88%D8%A7%D9%86-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%AA%D8%A3%D9%84%DB%8C%D9%81-%D8%AF%D9%88%D9%85%DB%8C%D9%86-%DA%A9%D9%86%DA%AF%D8%B1%D9%87-%D9%85%D9%84%DB%8C-%DB%B1%DB%B5-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF
۱۰ آبان جشن آبانگان
💧 روز ملی پاسداشت آب💧
💦 آبانگان از جشنهای ماهانه ایرانی است که هرسال به فرخندگی همنامی روز آبان (روز دهم) در ماه آبان (ماه هشتم) طبق تقویم رسمی کشور، برگزار میشود.
💦 آبانگان، جشن پاسداشت آبهای روان و ایستای روی زمین همچون سرچشمهها، رودها، دریاها، دریاچهها، کاریزها، آبشارها و جویهاست.
💦 آب، مایه سرزندگی، سرسبزی، سازندگی، پاکی، روشنایی، شادابی و شادکامی است و در سرزمین ایران همواره از اهمیت زیادی برخوردار بوده است.
💦 از آیینهای جشن آبانگان، ستایش آفریدگار، خواندن سرود کهن آبان یشت و ستایش آناهیتا ایزدبانوی آبها، در نیایشگاه و شادی و پایکوبی در کنار آبهاست.
💦 از آیینهای دیگر جشن آبانگان، نوسازی و بازسازی سازههای آبی همچون کاریز (قنات) جوی، سرچشمه، چاه، بند، مادی و پلهاست.
💦 گل نیلوفر آبی نماد جشن آبانگان است.
💦 استفاده درست و بهینه از آب بهترین شیوه بزرگداشت جشن آبانگان است.
👈👈👈👈 در کشوری که با بحران آب روبروست، جشن آبانگان فرصت خوبی برای جلب توجه مردم به اهمیت آب و پاسداشت آن است .
براین پایه، پیشنهاد میشود که جشن آبانگان بهعنوان "روزملی پاسداشت آب" نامگذاری شود.
در این روز نمادین، با هماهنگی سازمانهای زیست محیطی، مردم به مصرف بهینه آب رهنمون شوند و برای پاکسازی و لایروبی رودخانهها و دریاچهها و برکهها و سرچشمهها و قناتها و مادیها و ... تلاش کنند.
وضعیت نگران کننده دریاچه ارومیه و رودخانه زاینده رود و دیگر رودها و دریاچههای کشور حتی دریاچه مازندران نشان میدهد که برای پاسداشت منابع آبی کشور باید کارهای گستردهتری انجام داد و یکی از این کارها فرهنگسازی بر بنیان ریشههای فرهنگ ملی است.
جشن آبانگان فرصت خوبی در اختیار ما مینهد که بیشتر به وضعیت منابع آب کشور بپردازیم.
✍ شاهین سپنتا
🌹🌹🌹🌹
✍ #رسم_شاعری
شعری بسیار زیبا از استاد
#سیدمحمدرضا_شمس (ساقی)
ای دریغا که عدهای به خطا
خویش را اهل شعر پندارند
گرچه دارند مختصر طبعی
بذر اشعار سست ، میکارند
در محافل به دور شاعرها
با سماجت همیشه درگیرند
چون گدایان کوچه و بازار
مصرعی را به وام میگیرند
هست شخصی بدون استعداد
که به کرّات ، دیدهام او را
در محافل برای یک مصرع
نزد اهل سخن ، بوَد کوشا
مصرعی گفته و ز هر شاعر
مصرع دیگری بگیرد وام
تا سرانجام ، یک غزل گردد ـ
زیر شعر از خودش گذارد نام
خواند شعری شبی به یک محفل
که دو مصراعِ شعر ، از من بود
یک دو مصراع دیگر از آن شعر
از رفیق شفیق آن تن بود
شاعری گفت : بیت پنجم را
من سرودم برای این آقا...
ششمین بیت را که او میخواند
شاعرش بود ، از قضا آنجا
بیت آخر که یک تخلص داشت
نیم از او بود و نیم ، از دگری
بود بازار مشترک ، آن شعر
که در آن بود ، از همه اثری
الغرض رسم شاعری این نیست
شاعران خبرگان این کارند
گر شود رسم ، اهل فن گویند:
شاعران هم کلاهبردارند
کاش قدری به جای این رفتار
بود اهل تلاش و پویایی
تا پس از کسب نکتههای ظریف
بسراید غزل ، به تنهایی
گرچه ضعفی بوَد در اشعارش
بشود نقد، نزد اهل سخن
نقد رندانه هست سازنده
با عبارات محکم و متقن
ناقدان سخن ، به استادی
چونکه در علم شعر، ممتازند
به مَحک نیز همچو صیرفیان
سَره از ناسَره ، جدا سازند
ورنه اینگونه افتخاری نیست
شعر گویی به همت دگران
شعر گفتن قریحه میخواهد
ضمن آگاهی از اصول بیان
(ساقیا) بگذر از قماش دغل
که ره راست را ، نپیمودند
گرچه در عین جهل و بیخردی
نام "استاد" بر خود افزودند
گرچه پر طمطراق در همه جا
چون سرابند نقشی از بودن
طبلهای حبابیاند این قوم
مملو از پوچی و تهی بودن
سید محمدرضا شمس (ساقی)
📷 تصویر: بنای پر افتخار چهار تن از دانشمندان ایران زمین؛ خیام ، ابوریحان بیرونی ، زکریای رازی و پورعلی سینا در محوطه اصلی سازمان ملل متحد
شاید بتوان رازی را خردگراترین فرد تاریخ ایران نامید.او به هیچ عنوان " تقلید " را نمیپذیرفت و بر همین اساس نظریات برخی از فلاسفه بزرگ را نقد و رد میکرد درصورتیکه این فلاسفه نزد متفکران معاصر رازی اعتباری خداگونه داشتند.در پزشکی هم اهل تقلید و حفظ میراث گذشتگان نبود و این میراث را ابتدا با روش تجربی خود آزمایش میکرد.بخاطر همین روش کار او بود که مهمترین کتابهای پزشکی را در زمان خود و حتی مدتها پس از خود به یادگار گذاشت. رازی کتابی بنام " الحاوی " نوشت که درآن به ثبت بیماریها و روشهای درمانی بکار برده شده در مورد آنها پرداخته است.کتاب الحاوی نزد اروپاییان بعنوان دانشنامه پزشکی شناخته میشود.کتاب دیگر رازی درباره سرخک و آبله و معرفی این دو بیماری ، در اروپا بسیار تاثیرگذار بود.
#۳۱اکتبر_دهمآبان
#سالمرگ_زکریای_رازی
بسمالله الرحمن الرحیم
عشق بارید و دل معطر شد
اشک جوشید و چشم جان تر شد
غزلی عارفانه باران خواند
جاری آیات سبز کوثر شد
زندگی رنگ و بوی تازه گرفت
مرگ تسلیم اوج باور شد
گل سرخی به آرزوش رسید
در مسیر بهار، پرپر شد
خبر آمد شهیده کرباسی
جان فدا در کنار همسر شد
سرخی خونشان به هم آمیخت
تازه پیوندِ عشق گستر شد
بانوی سرفراز ایرانی
پرچم افتخار کشور شد
داده جان را به راه قدس شریف
او که بر تاج عشق، گوهر شد
خورد بر هم خطوط مرزی خاک
عشق، جغرافیای برتر شد
شد مقیم حریم شاه چراغ
شهر، از مقدمش معطر شد
رقم بانوان شاهدِ فارس
صد و هفتاد و یک کبوتر شد
✍محبوبه حمیدی
#کنگره_ملی_شهدای_فارس
#آسمان_سوم
سرزمین فارس
فارس ای سرزمین دلیران
خاک تو لاله زار شهیدان
ای تو سوّم حریم شهادت
در گلستان زیبای ایران
پهنه ی آبیّ آسمانت
اوج پرواز عباس دوران
انتهای تو کوی سعادت
ابتدای تو دروازه قرآن
ای که شاه چراغ تو دارد
عطر و بوی دیار خراسان
شاعران تو سعدی و حافظ
شعر تو بوستان و گلستان
خطه ی پاک اسکندری ها
مهد ِشورآفرینی یاران
سروِنازت نماد رهایی
ای بهار تو نارنج مستان
فارس ای سرزمین شهادت
قله ی شعری وشور و عرفان
باغ زیبای تو باغ جنت
دلگشایی کند مثل خوبان
در دل سبز جغرافیایت
شعرها داری از باد و باران
پایتخت سرافرازی وعشق
خاک تو لاله زار شهیدان
#حسین کیوانی
پاییز ۱۴۰۳
#کنگره_ملی_شهدا
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3