eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
275 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
250 ویدیو
89 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 💠جشنواره ملی شعر مرزداران ✍آخرین مهلت ارسال اثر : ۳۰ آذرماه ۱۴۰۳ ⬅️علاقه مندان می توانند اشعار خود را با ذکر مشخصات و شماره تماس در شبکه های اجتماعی به ۰۹۱۴۳۵۲۳۵۱۵ ارسال نمایند. 📌جهت پیگیری اخبار فرهنگی و هنری استان اردبیل به ما بپیوندید👇 🆔https://t.me/ardfarhang 🆔https://ble.ir/farhang_ardabil 🆔https://eitaa.com/farhang_ardabil 🆔https://rubika.ir/ardabilfarhang 🌐https://ardebil.farhang.gov.ir اردبیل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🔷https://eitaa.com/RoshanaArdabil •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همرنگِ  سپیده و  سپیدار شوید مشتاقِ سلام و مستِ دیدار شوید روشن شده چشم آسمان ،صبح بخیر در می زند آفتاب بیدار شوید 
گرمی لبخند از آواز بنان برداشته چشم از فیروزه‌های اصفهان برداشته حس معصوم نگاه غرق در اعجاز را از دعاهای مفاتیح الجنان برداشته بعدها هرکس بخواند نقلی از زیباییش از غزل‌های من آتش به جان برداشته عشق مدت‌هاست این روح سراسر درد را برده بر بام جنون و نردبان برداشته فکر کن گنجشک باشی و ببینی گردباد جفت معصوم تو را از آشیان برداشته بشکند دستش گلم هرکس تو را از من گرفت کیسه ی باروت از ستارخان برداشته
     نهم آبانماه      سالروز درگذشت «سلمان هراتی» شاعر      معاصر                  "روحش شاد و یادش گرامی"
       کاش می شد که پریشان تو باشم        یا نباشم یا از آن تو باشم        تو چنان ابر طربناک بباری        من همه تشنه ی باران تو باشم        در افقهای تماشای نگاهت        سبزی باغ و بهاران تو باشم        تا در آیی و گلی را بگزینی        من همان غنچه ی خندان تو باشم        چون که فردا شد و خورشید کدر شد        من هم از جمله شهیدان تو باشم        تا نفس هست و قفس هست، الهی        من شوریده غزل خوان تو باشم                     
4_5839033344859313614.mp3
615.8K
شعر خوانی با صدای زنده‌یاد سلمان هراتی «آب در سماور کهنه»
مثل آن چایی که می‌چسبد به سرما بیشتر با همه گرمیم با دل‌های تنها بیشتر   درد را با جان پذیراییم و با غم‌ها خوشیم قالی کرمان که باشی می‌خوری پا بیشتر   بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر   هر شبِ عمرم به یادت اشک می‌ریزم ولی بعدِ حافظ خوانیِ شب‌های یلدا بیشتر   رفته‌ای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر   زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلخ‌تر بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر   هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شعر آن‌چنان خوش است که گر خصم بشنود خود را از آفرین نتواند نگاه داشت
صاحب آوازه در اقلیم گمنامی منم نام خود را از زبان هیچ‌کس نشنیده‌ام!
چک چک دیشب باران قرار با پنجره داشت روبوسیِ آبدار با پنجره داشت یک‌ریز به گوش پنجره پچ پچ کرد چک چک چک چک... چکار با پنجره داشت؟ قیصر امین‌پور درگذشته 1386 ش. ● در مطلب قبلی، در مورد «دلالت موسیقایی ساختار آوایی کلمات» سخن گفتیم. این تعبیر، از دکتر شفیعی کدکنی در کتاب ارزشمند «موسیقی شعر» است که من آن را با اندکی توسّع معنایی به‌کار گرفته‌ام. این اصطلاح، اشاره به یکی از جوانب موسیقی کلمات دارد که در آن، ساختار آوایی کلمه، علاوه بر نقش معنایی و رسانگی خویش، از رهگذر مجموعه‌ای از اصوات، مفهوم مورد نظر خویش را ابلاغ می‌کند.  در دوران امروز اگر بخواهیم از رباعی شاخصی یاد کنیم که به خوبی از این امکان بهره بُرده و آن را به یک سطح برجسته رسانده، بی شک همین رباعی مرحوم قیصر امین‌پور است. تکرار «چک چک» در مصراع چهارم، علاوه بر تداعی باران یک‌ریز، با جزء اول کلمۀ «چکار» هم متناسب افتاده و سؤال شعر را برجسته کرده است. ضمن اینکه واج‌آرایی پ/ چ/ ج در رباعی، آن حس پچ‌پچه را به خوبی القاء می‌کند. ● چندی است که سخت از خودم لبریزم آن‌گونه که باید از خودم بگریزم انگار که شیر آبِ هرزی هستم چک چک چک چک به پای خود می‌ریزم. .. مرگ آمد و در سکوت و بی رؤیایی چمباتمه زد در وسط تنهایی تنهایی من پُر است از ساعت پنج پس کی کی کی کی کی کی می‌آیی؟ جلیل صفربیگی ● منبع: دستور زبان عشق، ص 89؛ موسیقی شعر، ص 315 ـ 322؛ الیمایس، ص 22، 52 ●● "چهار خطی" 🍁🍁 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تا بوده‌اند بی‌رگ و بی‌ریشه عده‌ای خواهیم رفت بی‌خبر از پیشِ عده‌ای... گاه آدمی چه‌سخت، پشیمان شده‌ست که، یک‌عمر بوده همدم و هم کیشِ عده‌ای... می‌ترسم از محبتِ مشکوکِ دوستان گرگ‌است پشتِ صورتکِ میشِ عده‌ای... چیزی به‌جز سیاهی و پوچی نمی‌چکد از مغزهای منفعت‌اندیشِ عده‌ای... دنیا اگرچه بوده چو کندویی از عسل یک‌عده نوش خورده و ما نیشِ عده‌ای... سربازگونه در دلِ شطرنجِ روزگار یک‌ریز می‌شویم پس و پیش عده‌ای... این زندگی نمایشی از قلع و قمع‌هاست قومی شبیهِ سنگ و چنان شیشه عده‌ای... یک‌روز می‌رسد که زمین چرخ می‌خورد آن وقت دستِ ماست گِرو، ریش عده‌ای...
الا یا ایها المالک شنو اشعارِ پدراما.. که نالیده ست از موجر در این اوضاع وانفسا من آن مستاجری هستم که حالا شعر میگوید گهی مثل قدیمی ها و یا بر مسلک نیما میان دفتر شعرم غزل اصلاً نمی یابی اگر گفتم غزل اکنون غلط ها کرده ام بی جا نمیدانی زمانی که نصیبم میهمان آید چه ترسی در دلم افتد چه پر خون است واویلا الا ای موجر مشتی که شادانی و سرمستی بیا با ما مدارا کن ترحم کن کمی بر ما تو خونسردی و آرامی ولی در سینه ام آتش.. که گُر گُر می کند در من و می سوزاند اونجا را !! چه شب هایی که در رویا تورا در خواب می بینم که با فریاد می گویی رسیده موعدت حالا اجاره خانه را بالا کشاندی تا ثریا نیز از آن هم باز بالاتر چه عرشی آنچنان اعلا شده کارم سه وعده نه ،هزاران بار حمالی نباید سفره ات خالی شود از قاتوق فردا ندارم هیچ آرامش بیا بیرون بکن غم را شده ماتم سرا اینجا به جان مادرت دارا «مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها» پدرام اکبری
سهم من چیست از نبودن تو؟ شعرهایی که پشت در ماندند، شعرهایی که قبلِ زاده شدن بین بود و نبود درماندند... -ایهام🤍
در اوج غم و گریز و بی میلی ها مجنونم و مرد باور خیلی ها محتاج توام پناه من باش خدا در شهر پر از دسیسه ی لیلی ها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می‌خواستم ببوسمت، ايمان نمی‌گذاشت ترس از فرشته‌های نگهبان نمی‌گذاشت! می‌خواستم بغل کُنَمَت تنگ و تنگ‌تر اما لهیبِ شعلهٔ سوزان نمی‌گذاشت! باید خدا که عاقل و خوب است، اینقَدَر اعجاز توی طرز نگامان نمی‌گذاشت! یا سیبِ گونه‌های تو را کال می‌کشید یا در دهانم این‌همه دندان نمی‌گذاشت! مثلِ نمازهای قضایی شدم که تو می‌خواستی بخوانی و شیطان نمی‌گذاشت! می‌خواستم ببوسم و می‌خواستی، اگر تردید توی دامنِ انسان نمی‌گذاشت!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ریشه یابی واژه های بهار ، تابستان ، پاییز و زمستان بهار  در اصل بَــه + آر است به معنی آورنده بهترین ها .واژه « به » در بهمن  و  بهرام نیز وجود دارد .  تابستان یعنی زمان اوج تابیدن خورشید به طبیعت .( تاب + ستان )  پاییز احتمالاً پای ریز  یا چیزی مانند همین واژه باشد که برگ ها در پای درختان می ریزند .  زمستان یعنی سردستان . زِم و زَم و سِم و شِم پیشوندهای به معنای سرد هستند. زم در واژه هایی چون زمستان( سرماستان ) و زمین( یخ بسته ) و زمهریر( جای سرد دوزخ) یافت می شود .سم در سمیرم شهر خنک استان اصفهان. شم در شمران یا شمیران که به معنی دامنه سرد است و در برابر تهران ( دامنه گرم ) قرار دارد .
خوبان پارسی‌گو بخشندگان عمرند 📍@khobaneparsigoo
🔻🔻🔻🔻🔻🔻 شعر کلاسیک را به تعریف کرده‌اند. توضیح واژگان: ۱. کلام: کلام یا همان در مقابل کلمه می‌باشد و شعر کلاسیک و به طور کلی شعر وقتی کلام هست که حاوی پیامی باشد. یک کلمه به تنهایی نمی‌تواند پیامی را منتقل کند و حتما باید کلامی منعقد شود تا پیامی نیز منتقل گردد. فرض بفرمایید جداجدا گفته شود: را و یا ما و یا نمانْد و یا طاقت همانطور که ملاحظه می‌فرمایید هیچ کدام از این کلمات حاوی پیامی نیستند ولی اگر این کلمات کنار هم بیایند، پیامی را متوجه ما می‌سازند: ما را طاقت نمانْد ۲. موزون: کلام موزون نیز در مقابل کلام بی‌وزن است. اگر ارکان جمله بالا را با جابجایی و نظم خاصی بچینیم ضرب‌آهنگ‌ و ریتم خاصی پیدا می‌کند. ملاحظه بفرمایید: طاقت نمانْد ما را ریتم و آهنگ این کلام موزون به زبان ساده میشه تن تن ت تن، ت تن تن که کاملا مشخص است که این جمله نسبت به جمله ساده قبلی، یک آهنگ و وزن خاصی دارد. ۳. خیال‌انگیز: در مقابل کلام موزون خیال‌انگیز که همان تعریف جامع است؛ می‌باشد که فاقد عنصر خیال می‌باشد و صرفا کلام موزونی است که جملاتی را به گوش شنونده می‌رساند. ملک‌الشعرای بهار در تفاوت شعر و نظم سروده قابل توجهی دارند: شعر دانی چیست‌، مرواریدی از دریای عقل شاعر آن‌ افسونگری کاین ‌طرفه‌ مروارید سُفت صنعت‌ و سجع‌ و قوافی‌ هست‌ نظم‌ و نیست شعر ای بسا ناظم که نظمش نیست الا حرف مفت! شعر آن باشد که خیزد از دل و جوشد ز لب باز در دل‌ها نشیند هرکجاگوشی شنفت ای ‌بسا شاعرکه ‌او در عمرخود نظمی نساخت وی بسا ناظم که ‌او در عمر خود شعری نگفت در ادامه جلسه بعد به خواهیم پرداخت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا