eitaa logo
🌹کانال مولودی و اعیاد غریب آشنا (مبشری)
1.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
224 ویدیو
56 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2 #غریب_آشنا #اشعار_و_نغمات_آیینی_مناسبتی_وکاربردی با محرَّم زخم ما نان و نمک ها خورده است تا ابد از شور عاشورا نمک گیریم ما #محمد_مبشری جهت تبادل و ارتباط مستقیم با شاعر @mohammad_mobasheri313
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ﷽   از بس که زخمهای دلم بی شماره بود هفت آسمان زچشم ترم پرستاره بود بیگانه جای خود که مرا آشنا شکست آیینه ام که همسفرم سنگ خاره بود تشت از حرارت جگرم داد می کشید از بس که داغ بر جگر پاره پاره بود «زهری که می شکافت دل سنگ خاره را» با من چه کرد که نفسم در شماره بود خون دهان مجال سخن را زمن گرفت در بسترم وصیت من با اشاره بود خاموش بودم از غم غیرت تمام عمر این راز سر به مهر گریبان پاره بود درگوش مانده آه پس از سال ها هنوز آهی که از شکستن یک گوشواره بود قدم نمی رسید تا سپر مادرم شوم بر خاستن به پنجه پا کاش چاره بود دیدم به چشم خویش که مادر دگر ندید مویم سپید شد اگر از آن نظاره بود من که نخفته بودم از این غم تمام عمر تابوت پیش چشم ترم گاهواره بود قسمت نبود در دل تابوت خفتنم تشییع تیر روضه این سوگواره بود تشییع من دومرتبه بود و ولی حسین ... تشییع جسم پر پر او چند باره بود بس که ستور از تن او رفت و باز گشت چون رشته های زلف تنش پاره پاره بود @gharibe_ashena_mobasheri313
ای که بر دامان مهرت ماه را می پروری آسمان را زیر دین چشم هایت می بری درمقاماتت همین بس انتخاب حیدری تو همان روح زلال از چشمه سار کوثری بعد زهرا بعد زینب از همه زن ها سری ای تمام مادران قربان تو نا مادری خاک پایت سجده گاه نه فلک روی زمین جای پینه آسمان خورشید دارد بر جبین بعد زهرا این قبیله مادری خواهد چنین تا بنی الزهرا تو را خوانند یا ام البنین زن ولیکن هیبتت مرد آفرین روزگار رشته های چادرت جود کرم را آبشار در کلاس درس حجب تو حیا زانو زده قطره لطف تو بر بحر کرم پهلو زده شب زلبخندت ستاره بر سر گیسو زده زیر سایه سار پلکت مهر و مه سوسو زده گرشرف با عزت و لطف و وفا گردد عجین عشق معنا می شود با واژه ام البنبن ردپایت عشق را تا بیت حق تحریر کرد چشمهایت آیه های حجب را تفسیر کرد اشک ها را دستهای گرم تو تبخیر کرد تو چه کردی که خدا کار تو را تقدیر کرد نو عروسی که پی بخت سپیدت امدی پیش پای بچه های فاطمه زانو زدی گفتی ای مردم کجا آیینه زهرا شوم آمدم خاک در انسیه الحورا شوم آمدم تا که کنیز زینب کبری شوم قطره ای امیدوارم وصل بر دریا شوم اهل این خانه همه شمعند و من پروانه ام وقت احرام است من حاجیه ی این خانه ام گرچه با تو باز خانه صاحب غمخوار شد گرچه قلبت از محبت نورگشت و نار شد خاطرات فاطمه با نام تو تکرار شد یاد گل احوال بلبل های خانه زار  شد شد تمام خواهش تو از امیر المومنین فاطمه نه بعد از این بر من بگو ام البنین باز می ماند دهان از مهر این نا مادری شیر را با شیره عشق و وفا می پروری مثل هدیه پیش کش بر طفل زهرا می بری عرضه می داری قبولش کن برای نو کری مادر هرگز ندیدم بگذرد از طفل خود مثل تو نا مادری نه مادری پیدا نشد آن هم  آن طفلی که چشمش قبله گاه انبیاست از همان میلاد دستش بوسه گاه مرتضاست چهره او والقمر چشمان او شمس و ضحاست گر بگویم لم یلدیولد شبیه او رواست دُر در آغوش صدف آری چو گوهر می شود دامن ام البنین عباس پرور می شود تو ندیدی کربلا از راه تو پا بر نداشت داغ لبهای خودش را بر دل دریا گذاشت علقمه یک مشک از عشق و وفا بر دوش داشت چون نگهبان جان خود را بر سر مشکش گماشت گفت با خود جان مشک و جان طفلان حرم هر چه تیر آید به جان خسته خود می خرم دستهایش رفت اما کم نشد از آن شتاب می شنید از دور آه از خیمه های اضطراب با امیدی خویش را انداخت روی مشک آب ناگهان روی سرش شد اسمان گویا خراب تیر بر مشکش زدند و مثل مشک از تاب رفت ایستادو قطره قطره پیکر او  آب رفت انقدر روی زمین شد پیکر او چاک چاک ماند از آن کوه گویا گرد و خاکی روی خاک داشت تنها یک نفس درجان خود آن نفس پاک گفت با ان یک نفس هم  یا اخا ادرک اخاک نه فقط عباس از شرمندگی بی تاب شد از خجالت مادرش ام البنین هم آب شد
با گریه های ماتم تو بس که خو کردم ازآب روی دیده کسب آبرو کردم یک بار تا مهمان من باشی تمام عمر صحن و سرای دیده ام را شستشو کردم پاره گریبانی که از دوری تو دارم با تار و پود گریه و آهم رفو کردم گفتم همه حاجات خود را ابتدا اما درانتها تنها حرم را آرزو کردم مویم پریشان شد اگر تقصیر دلتنگی است بس درد و دل با خویش هر شب موبه مو کردم دیوانه ام  گفتند  این مردم ز بس آقا با عکس های کربلایت گفتکو کردم هر زائری آمد گرفتم بین آغوشم از سینه اش شش گوشه ات را خوب بو کردم ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313
شمس حجاب کبریا زینب است تجلی شرم و حیا زینب است روح مناجات و دعا زینب است شأن نزول إنّما زینب است فاطمه‌ی کرببلا زینب است دوای درد بی دوا زینب است ای نفس حضرت ختمی مآب دختر آسمانیِ بوتراب در صدف بحر شرف دُرِّ ناب «روی تو حسرتِ دلِ آفتاب موی تو شب ندیده حتی به خواب» مصحف مستور خدا زینب است بیا و جلوه‌ی پیمبر ببین شیرزنی چون یل خیبر ببین ادامه‌ی سوره‌ی کوثر ببین حسن حسن نیز مکرر ببین دوباره یک حسین دیگر ببین پنج تن زیر کسا زینب است شمس چراغ در این خانه‌ات ماه غبارِ در کاشانه‌ات ارض و سما گر شده پروانه‌ات یافته این‌گونه شفاخانه‌ات تهمت عقل است به دیوانه‌ات دوای ما نعره‌ی یا زینب است دانه‌ی تسبیح تو شمس ضحی چادر تو، پرچم حجب و حیا به زیر سایه‌ی تو عرش خدا نُه فلک از خاک رهت شد بنا خانه تو مطاف ارض و سما کعبه‌ی سیار خدا زینب است هیبت روی تو سرا پا علی فاطمه‌ای به شکل مولا علی نیست کسی مثل تو الا علی می‌وزد از نُطق تو هرجا علی لعن علی عدوک یا علی کوری چشم خصم با زینب است کرببلا دیده که پیغمبری فاطمه‌ای و یک تنه لشگری فاتح هر رزم چنان حیدری نیست اگر چه مثل تو خواهری حسین را برادر دیگری حسن به دشت کربلا زینب است پلک بزن شام و سحر خلق کن چشم بچرخان و قمر خلق کن حماسه‌ای بار دگر خلق کن به بانگ اسکوتو جگر خلق کن خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن آینه دار مرتضی زینب است گرمی عشق و هرم این تب یکی است تا به سحر مسیر هر شب یکی است هر چه نوشتیم مرکب یکی است «چنان که نام خالق و رب یکیس نام حسین و نام زینب یکیست» جان میان هر دوتا زینب است روز قیامت که جهان مضطر است بی سر و سامان صف محشر است عرصه‌ی حشر از نم گریه‌تر است هر که خودش مانده و بی یاور است غم نخورد آن که تورا نوکر است سایه‌ی روی سر ما زینب است در کف تو چرخ چو دستاس بود با نفست دهر پر از یاس بود خاک رهت گوهر و الماس بود بس که به اکرام تو حساس بود پله‌ی منبر تو عباس بود ستون خیمه‌ی سَما زینب است سیل کرم لحظه‌ی باریدنت گل بکشد منت گل چیدنت یاس در آرزوی بوییدنت «هیچ گلی ندیده خندیدنت مگر به لحظه حسین دیدنت» حسین را چهره گشا زینب است ازنگهت نور خدا منجلی هرچه خدا خواست تو گفتی بلی هیبت تو قصه‌ی هر محفلی «خواست که غم دست تو بندد ولی غم که بود در بر دخت علی» حیدر صحرای بلا زینب است آمده بر جنگ تو غم از الست کرببلا غم به بلا داد دست جنگ تورا حق به تماشا نشست «قامت تو قامت غم را شکست دخت علی را تنوان دست بست» فصل خطاب خطبه‌ها زینب است شاعر: ✔️بعضی از ابیات بالا تضمین از استاد علی انسانی و استاد موسوی گرمارودی است به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
قلمم روی ورق باز زمین گیر شده ضعف از بال و پر شعر سرازیر شده به بلندی فلک باید عصا بردارم تا کمی گام زند طبع زمین گیر شده از لغت نامه خورشید اگر واژه دهند مینویسم که چرا عشق فراگیرشده واژه از بیت فراری شده از هیبت تو لالی طبع من و وصف تو تقدیر شده چه بگویم که قلم باز زجا برخیزد مددی فاطمه این طبع به زنجیر شده نام زهرا به لبم آمده، ای نور دو عین اذن دادند بگویم غزلی از تو حسین از همان مهد نگاهت نمک دیگر داشت آسمان میل به پابوسی تو در سر داشت گوئیا رفت ملاقات خدا و برگشت هر که ازسجده به گهوار تو سر برداشت مکتب دلبری ازچشم ترت شد آغاز دل سپردن به تو رازیست که هر دلبر داشت روی دستان پدربودی و دشمن ترسید حیدر انگار در آغوش خودش حیدر داشت زینت دوش نبی و علی و فاطمه ای مثل آن تاج سری که سه نفر بر سر داشت گشته ام وصف تو را نیست جزاین نور دو عین تو حسینی، تو حسینی، تو حسینی، تو حسین آسمان زیر قدم هات اقامت دارد به غبار ره تو عرض ارادت دارد هر کسی چشم تورا دید به پا کرد نماز بس که محراب دو ابروت عبادت دارد دید کافر قد و بالای تو اسلام آورد بسکه این قامت اشاره به قیامت دارد من از آن چهره زیبای تو فهمیدم که این همان وعده حقی است که جنت دارد عادت ما شده آقا که گدایت باشیم بس که بر جود و کرم دست تو عادت دارد فاش میگویم وازگفته خود شاد حسین بنده عشق توأم خانه ات آباد حسین بنویسد مرا ریزه خور خان حسین بنویسید مرا دست به دامان حسین سرمن روی قدم هات به سامان برسد بنویسید مرا بی سرو سامان حسین بنویسید که ای کاش شوم مثل زهیر قاری آیه ای از مصحف چشمان حسین هر که از راه و طریقی به هدایت برسد بنویسید مرا عبد مسلمان حسین در قیامت که خداوند بخواند حکمم روی پرونده نوشته است که مهمان حسین ترس دارم که اگر فضل تو گویم گاهی عده ای را بکند عشق حسین اللهی شاعر: به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
عشق زیباست خداونداز آن زیباتر عرش بالا ست ولی بنده از آن بالاتر هرکسی سائل درگاه خداوند  شود میشود بین خلائق به خدا آقا تر درِ درگاه خداوند  حسین است حسین هرکه دلباخته اوست شود لیلاتر به خداگر که بگردی همه عالم را غیر عباس کسی نیست به او شیداتر اینچنین شد که خدا کرد تجلی آری عشق زیباست ابالفضل ازآن زیباتر تا قیامت علم عشق ابالفضل به پاست آری آن عشق که فانی نشود نور خداست نام عباس که آمد دهنم آب افتاد گوییاروی لب من عسل ناب افتاد دل به دریا زدگانت چه فراوان شده اند تاکه تصویر رخ ماه تودر قاب افتاد نمک بین نگاهت چقدر شیرین است دل فرهادی ام از عشق تو در تاب افتاد طاق ابروی تورا کافر  بی ایمان دید سجده کرد و همه عمر به محراب افتاد بگذارید که یک عمر عسل نوش شوم نام عباس که آمد دهنم آب افتاد ازهمان روز که چشمت به جهان وا گشته ساقی عشق در این معرکه سقا گشته روز میلاد توجبریل خبر آورده که خدا از صدف عرش گهر آورده انقدرشور شعف خانه مولا دارد گوییا حضرت زهراست پسرآورده آسمان شب مولاپس از این مهتابی است حق برای دل خورشید قمر آورده این که با خنده خود دارد اشاره  به همه کاشف کرب حسین آمده  سرآورده پاسبان حرم زینب کبری آمد این که در سینه خود کوه جگر آورده پسرم گوش بده حرف دل ام بنین آبرویم همه در دست تو باشد پس از این ایستاده است فلک قد تورا سیر کند ولی از روی ادب محضر مولا بنشین گرچه برچشم تو مشتاق شده ارض وسما محضر آل علی چشم بینداز زمین هرکجا خواست که زینب بشود ناقه سوار تو رکابش بشو عباس ,که او هست نگین نکند لفظ اخارا توبگویی به حسین من کنیزم تو غلامش همه جا هست همین آنقدر خاک نشین قدم یار شدند هر دو در هردوجهان صاحب دربار شدند با قدمهای ابالفضل زمین می لرزید دشمن از طرز رجزخواندن او می ترسید وسط معرکه  می رفت که محشر بشود شاه شمشاد قدان تا که کمی می غرید راه و بیراهه اش از هول ولا گم میشد تا که چشمش به غضب سوی کسی میچرخید همه آهنگ عقب گرد به لب می خواندند تا که شمیر ابالفضل کمی می رقصید میزد از میمنه از میسره  میرفت برون با هجومی همه لشگریان می پاشید هرکسی بر قد و برجنگ تو کرده است نگاه گفته لا حول و لا قوت الا بالله بنویسید ابالفضل بخوانید حیا بنویسید علمدار بخوانید وفا هیچکس مثل ابالفضل نگیرد دستی بنویسید زحاجات بخوانید روا دیده او همه را یاد جنان می انداخت بنویسید از آن چشم بخوانید بلا بنویسد که سقاست بخوانید خجل قول دادست که آبی برساند اما مشک افتاد و تو افتاد ی  وارباب افتاد پای گهواره طفلش زنی افتاد از پا بعد تو دشمن تو  اهل جسارت بشود بعد تو زینب تو سوی اسارت برود به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
افتخار دین و آیین را اگر می شد سرود شعر اول از خدیجه لب به گفتن می گشود ای که بر شأن بلندت  کوه ها زانو زدند وی که بر خاک قدمهایت فلک دارد سجود تو که هستی که شدی همراه ختم الانبیا در نزول وحی  یا در جاده قوس صعود حق تعالی گر که احمد را ستایش کرده است تو که هستی که مقامت را محمد می ستود از مقامات تو بس که مادر زهرا شدی غیر تو بانو کسی شایسته کوثر نبود اولین فردی که هرچه داشته بخشیده است جود تو شد مبدا تاریخی هجری جود هر شب از چادر نمازت رنگ و بوی نور داشت هر سحر با دیدن تو بخت خود را می گشود آبرو جبریل از آب وضویت می‌گرفت در پی این بحر می شد هر چه اقیانوس رود با چنین شان و مقامی در زمان احتضار غیر زهرای سه ساله کس به بالینت نبود بی کفن بودی عبای همسرت را خواستی آه پیغمبر زدل برخاست تا رب ودود ناگهان از سوی حق بر دست های جبرئیل پنج پیراهن برای پنج تن آمد فرود پنجمین پیراهن این پنج تن شد قسمتت بر تو سهمش را حسین از عرش حق  هدیه نمود فاطمه که دید می ماند حسینش بی کفن بافت پیراهن برای یوسفش یاس کبود بافت تا عریان نماند بین صحرای بلا بافتش با اشک تار و بافتش با آه پود از حریر کهنه ای آن پیرهن را بافت تا وقت غارت در نیاید از تنش اما چه سود وقت غارت گشت یک لشگر به آن گودال ریخت یک نفر با خود زره را برد و یک نامرد خود بر سر پیراهن کهنه نزاعی در گرفت می کشیدند از تنش از هر طرف قوم جهود پاره پاره  گشت و آمد از تنش آخر برون ماند عریان یوسف و آن جامه را گرگی ربود نیمه ی شب ماند یک انگشتر و یک ساربان ختم غارت شد به خاتم... خنجری آمد فرود... به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═
مقصود عشق حس شعوری خدایی است احساس اولین قدم آشنایی است عشقی که ابتدای ازل ابتدای اوست عشقی که مرز نقطه بی انتهایی است عاشق ز خویش هیچ ندارد به غیر عشق دعوی چشم آینه بی ادعایی است ننگ است پیش غیر اگر دست سائلی درپیش عشق رتبه شاهی گدایی است پروردگار نعمت خود را تمام کرد بر عاشقی که فطرت او مجتبایی است گشتیم هر چه در پی این جلوه صبح و شام تصویرعشق روی حسن گشت والسلام تو آمدی و بارش رحمت شروع شد سرسبز شد جهان و طراوت شروع شد بستیم سوی چشم تو قدقامت صلات عاشق شدن به نیت قربت شروع شد ای مهربان ترین تو رسیدی و بعد از این بین گدا و شاه رفاقت شروع شد در سایه سار قامتت ای پادشاه حُسن افسانه همای سعادت شروع شد هر کس رسید در زد و در زد که بعد از این جود و کرم به شیوه عادت شروع شد تا که تویی کریم، گدایی سعادتی است شغلی به غیر سائلی تو شریف نیست افطار شد چه خوب خداوند سفره چید خرمای سفره رمضان علی رسید کوتاه شد اگر چه , ولی عرض تهنیت هفت آسمان به قامت تو جامه ای برید هرکس که دید روی تورا گفت چشم توست شیرین ترین رطب که نگاه بشر چشید باز است دستهای تو از بس برای خلق هرگز کسی به پیش تو مشت تورا ندید حی علی الکریم وعلی العشق سر دهیم وقت نماز سائلیِ عاشقان رسید درحلقه های زلف تو عالم اسیر شد هرکس اسیر عشق حسن شد امیر شد بگذار تا که باغ شما را چمن شوم یعنی که با غبار رهت هم وطن شوم یک عمر مزد نوکری ام را نخواستم بگذار با لباس غلامی کفن شوم من غرق در توام اثری نیست از خودم یک لحظه هم مباد کمی خویشتن شوم شکر خدا کمال نعم شد نصیب من تا نوکر حسین گدای حسن شوم دستم به روی سینه زدم تا بقیع بال خواهم زیارتت بکنم با پر خیال آقا سلام برتو و آن تربت غریب اقا سلام بر تو و آن قسمت غریب ای کاش شمع میشدم آقا که لحظه ای روشن شود ز شعله ام آن ظلمت غریب تنها به پشت پنجره های بقیع تو باگریه آه میکشم از حسرت غریب غربت زلحظه لحظه عمر تو جاری است کوه از کمر شکسته از این قسمت غریب از لحظه ای که موی سرت را سپید کرد در کوچه مانده بودی و آن غیرت غریب بر درد ما غیر فرج راه چاره نیست در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست https://eitaa.com/joinchat/1922302029Cf52fe4bfa2
طریق بندگی غیر از مسیر شیعه بیراه است هر آنکس با علی باشد خدا را نیز همراه است به کعبه از علی گویم خدا را در نجف جویم لک لبیک یا حیدر لک لبیک الله است بنازم پادشاهی که کشد ناز فقیران را بنازم دولتی  را که رفیق سائلان شاه است علی حق است و با حق است آنکه با علی باشد یقین بر قنبرش هر کس ندارد نیز گمراه است ستون عرش را قائم یدالله فوق ایدیهم فلک می‌چرخد ار دائم به انگشت یدالله است زمانی که نجف رفتم به ایوان یک قدم مانده عیانم شد مسیر قوس او ادنی چه کوتاه است به دنبال شرف هستم که دل بر این سخن بستم منم کلب در آنکه نجف را کلب درگاه است  من و وحدت به غیر از دوستان او معاذ الله هر آن کس با عدویش  میل وحدت  کرد گمراه است