#داستان
در مقدّمۀ کتاب «خصائصالزّينبيّه» آمده است: مرحوم [حاجآقا] حاج محمّدرضا سقازاده که يکی از وعّاظ [= سخنرانان] توانمند بود، نقل میکند:
«روزی به محضر يکی از علمای بزرگ و مجتهد، حاج ملّا علی همدانی، مشرّف گشتم و از او دربارۀ مَرقَد [= محلّ دفن] حضرت زينب ـ سلام الله علیها. ـ جويا شدم.
در جوابم فرمود: "روزی مرحوم حضرت آيتالله العظمی آقاضياء عراقی که از محقّقين و مراجع تقليد بود، فرمودند: ‹شخصی شيعهمذهب از شيعيان قطيف عربستان، به قصد زيارت حضرت امام رضا ـ علیه السّلام. ـ عازم ايران میگردد.
او در طول راه، پول خود را گم میکند، حيران و سرگردان میماند و برای رفع مشکل، متوسّل به حضرت بقيّةالله، امام زمان، ـ علیه السّلام. ـ میگردد.
در همان حال، سيّد[ی] نورانی را میبيند که به او مَبلغی مرحمت کرده و میگويد: «اين مبلغ، تو را به سامره [= شهر سامَرّا] میرساند. چون به آن شهر رسيدی، پيش وکيل ما، حاج ميرزا حسن شيرازی، میروی و به او میگویی: سيّد مهدی میگويد آنقدر پول از طرف من به تو بدهد که تو را به مشهد برساند و مشکل مالیات را برطرف سازد. اگر او نشانه خواست، به او بگو: امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملّا علی کنی تهرانی، در شام در حرم عمّهام مشرّف بوديد. ... ازدحام جمعيّت باعث شده بود که حرم عمّهام کثيف گردد و آشغال ريخته شود. شما عبا از دوش گرفته و با آن، حرم را جاروب [= جارو] کردی و حاج ملّا علی کنی نيز آن آشغالها را بيرون میريخت... و من در کنار شما بودم.»
شيعۀ قطيفی میگويد: چون به سامرا رسيدم و به خدمت مرحوم شيرازی شرفياب شدم، جريان را به عرض او رساندم. بیاختيار، در حالی که اشک شوق میريخت، دست در گردنم افکند و چشمهايم را بوسيد و تبريک گفت و مبالغی را برايم مرحمت کرد.
چون به تهران آمدم، خدمت حاجآقای کنی رسيدم و آن جريان را برای او نيز تعريف نمودم. او تصديق کرد؛ ولی بسيار متأثّر گشت که ای کاش اين نمايندگی و افتخار، نصيب او میشد."»
📖 سيمای زينب کبری (علیها السّلام)، ص ۱۴۳؛ برگرفته از: یک کانال.
#امام_زمان: توسّل به آن حضرت، #حضرت_زینب (علیهما السّلام): قبر آن حضرت و خدمت به ایشان، #علما
@ghatreghatre
🌷
#شعر
این بیت چقدر زیبا است!:
از چشم یار، قامت دلدار، دیدنی است
نام «حسین» از لب زینب شنیدنی است
از: قاسم صرّافان.
#امام_حسین، #حضرت_زینب (علیهما السّلام)، #عشق
@ghatreghatre
🌷
#داستان
محمّدرضا فیضالاسلام، فرزند آیتالله سیّد علینقی فیضالاسلام، شارح و مترجم «نهجالبلاغه» و مفسّر قرآن، میفرمودند:
«زمانی مرحوم پدرم، فیضالاسلام، مبتلا به زخم معده و زخم روده و اثناعشر شدند و از این بیماریها بسیار رنج میبردند.
ایشان نزد دکترهای متخصّص رفته، آنها گفته بودند که ایشان باید ۳ عمل جراحی انجام دهند.
یکی از دوستان به ایشان گفت: "امکاناتی در لندن دارم و میخواهم شما را به آنجا بفرستم و عمل جرّاحی شما انجام شود."
ایشان با توجّه به رنجی که از این بیماریها میبردند، این پیشنِهاد را قبول کردند.
روزی که قرار بود برای گرفتن ویزا و بلیت بروند، شناسنامۀ خود، همسر و فرزندانشان را هم برداشتند و به دوستشان گفتند: "شما که قرار است برای رفتن بنده به لندن ویزا بگیرید، برای رفتن به عراق، بلیت تهیّه کن؛ که دکتر اصلی من نجف است."
سال ۱۳۴۲ بود که همۀ خانواده با هم به نجف رفتیم.
در نجف بین علما جلساتی برقرار میشد و خاطراتِ گذشته را زنده میکردند.
در یکی از جلسات، یکی از علما از پدرم پرسید: "آقای فیضالاسلام! چرا شما به خود میپیچید؟" پدرم گفت: "فُلان بیماری را دارم." آن عالم به ایشان گفت: "از یکی علما شنیدهام که اگر کسی حاجتی داشته باشد و خداوند متعال را ۳ بار به حضرت زینب کبری (س) قسم دهد، حاجت او برآورده خواهد شد و شما که اینقدر با مولا نزدیک هستید، چرا این کار را تا کنون نکردهاید؟!"
ایشان میفرمودند: "پس از خروج از این جلسه، به حرم حضرت علی (ع) رفتم و این قسم را بر زبان جاری و نذر کردم که اگر از این بیماری بهبود پیدا کردم، یک کتابی در حالات حضرت زینب (س) بنویسم. ۲ ـ ۳ روز که از این قضیّه گذشت، دیگر آثاری از این بیماری، در من وجود نداشت." همه تعجّب کردیم.
وقتی به ایران آمدیم، ایشان نزد پزشکی رفتند و علّت برطرفشدن درد را جویا شدند. پس از انجام ۲ بار رادیولوژی متوجّه شدیم که اثری از آثار این بیماری مزمن چندساله، در بدن ایشان نیست و بیماری برطرف شده است.
مرحوم پدر بعد از این عنایت، اقدام به نوشتن کتابی با عنوان "خاتون دو سرا" در حالات حضرت زینب کبری (س) کردند.»
#حضرت_زینب (علیها السّلام)، #شفا، #نذر
@ghatreghatre
🌷
#شعر دربارۀ حضرت #امام_حسین (علیه السّلام)
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟
در دل دریای دشمن، بیمُحابا ایستاده؟
(مُحابا: ترس.)
لرزه میافتد به جان خیْل دشمن از خُروشش
وز نَهیبش قلبِ هستی، نبض دنیا ایستاده
(خیْل: گروه. خروش: بانگ، فریاد. نهیب: تشر، صدای سهمگین.)
میگذارد پای بر فرق شَط از دریادلیها
وَه! چه بِشکوه و تماشایی است دریا، ایستاده!
(شط: رودی که به دریا می ریزد. دریادلی: بخشندگی. وه: واژهای است که بر تعجّب و تحسین دلالت میکند. بشکوه: باشُکوه، باعظمت.)
گرچه زینب زیر بار داغها از پا نشسته
تکیه کرده بر عمود خیمهها، تا ایستاده
او که دارد فطرتی نازکتر از آیینه حتّی
در مَصاف خَصم چون کوهی ز خارا، ایستاده
(مصاف: میدان. خصم: دشمن. خارا: گرانیت، نوعی سنگ سخت.)
با غَریو «ما رَاَیتُ فِی البَلا اِلّا جَمیلا»
پیشِ روی آنهمه زشتی چه زیبا ایستاده!
(غریو: فریاد. ما رأیت...: در بلا جز [خدای] زیبا را ندیدم.)
از قیام کربلا این درس را آموخت باید:
ظلم را نتْوان ز پا انداخت، الّا ایستاده
(نتوان: نمیتوان.)
این، پیام تکسوار ظهر عاشورا است یاران!:
مرگ در فرهنگ ما زیبا است، امّا ایستاده
از: استاد محمّدعلی مجاهدی (پروانه).
#بلا، #حضرت_زینب (علیها السّلام)، #ظلمستیزی، #مرگ
@ghatreghatre
🌷
⭐️ زینت آسمان و زمین #امیر_المومنین علیهالسلام است؛ حال خود امیرالمومنین مزین به دخترش #زینب است.
⁉️️ مگر می شود در مقامات این بانو سخن گفت
مقامات #زینب سلاماللهعلیها فوق بیان است؛ او #زینت_امیرالمومنین است که "لاتدرک و لایوصف"
💎 زینب سلاماللهعلیها گوهریست که از اولین و آخرین نظیر ندارد....
🎙 برگرفته از بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی
📆 ۱۱/ دی/ ۱۳۹۸
◻️ #کلام_فقیه #حضرت_زینب
✅ @Fatemyeh_ValiAsr