با غرِّش آسمان گره خورد بهم
بی وقفه و ناگهان گره خورد بهم
یک عشق میان ابرها شکل گرفت
وقتی که نگاهمان گره خورد بهم
#حسن_باقری
#عضوکانال
@golchine_sher
دختر اگر یتیم شود پیر میشود
از زندگی بدون پدر سیر میشود
هم سن وسالها همه او را نشان دهند
دلنازک است دختر و دلگیر میشود
باشد شبیه مادر خود نافذالکلام
این شهر با صدای او ، تسخیرمیشود
فریادهای یا ابتایش چو فاطمه
در سرزمین کفر چو تکبیر میشود
وقتی که گیسوان سری پنجه می خورد
هر تاب آن چو حلقه زنجیر میشود
اصلا رقیه نه به خدا مرد بی هوا
با یک شتاب ضربه زمین گیر میشود
هرگز کسی نگفت گلویش کبود شد
اینجاست روضه صاحب تصویر میشود
دشمن به او نگاه خریدار می کند
خوب شاهزاده بوده و تحقیرمیشود
فرزند خارجیست کفن احتیاج نیست
بیهوده نیست این همه تکفیر میشود
دادند جای غسل تیمم تنش….چرا؟
خون از شکاف زخم سرازیر میشود
پایش به سوی قبله کشید و به ناز گفت:
امشب اگر نیایی پدر دیر میشود
#قاسم_نعمتی
#یا_رقیه
@golchine_sher
دو چشمِ بسته را وا کرده خورشید
مرا غرقِ تماشا کرده خورشید
میانِ شعله ی چشمش شدم گم
از این آتش که بر پا کرده خورشید!
#صفیه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
تو به قولِ غزل از ماه کمی ماه تری
تو از این شاعر بی قافیه آگاه تری
در شب چشم تو من خواب عجیبی دیدم
خواب دندان زدنِ سرخیِ سیبی دیدم
سرخی سیب نجیبی که مرا عاشق کرد
دلش از دستِ من و دستِ نچیدن دق کرد!
غزل از چشم شما روی دلم می بارد
یک نفر نیست که این فاصله را بردارد؟
همنفس، بیشتر از فاصله ها تنهاییم
من و تو، هر دو زمین خورده یک رویاییم
تن تو کوه تلنبار علایق شده است
سر این کوه پلنگی ست که عاشق شده است
#شهراد_میدری
@golchine_sher
تا مستحق رحمت بی انتها شدیم
با کشتی نجات خدا آشنا شدیم
درهای بسته، روی دل ما گشوده شد
وقتیکه از حصار من و ما رها شدیم
تا عاشقانه پر بگشاییم سوی دوست
با بال شوق همره باد صبا شدیم
رفتیم رو به قبله و با چشم اشکبار
با یک سلام زائر کرب و بلا شدیم
با داغهای زینب کبری گریستیم
با ناله های اهل حرم هم نوا شدیم
لب تشنه آمدیم و به دریا زدیم رو
در این حریم ،طالب آب بقا شدیم
تا پشت پا زدیم به بی مهری جهان
با مهر سیدالشهدا آشنا شدیم
وقتی نیاز ما به ضریحش دخیل بست
با یک نگاه فاطمه حاجت روا شدیم
#محسن_درویش
#عضوکانال
#امام_حسین
@golchine_sher
از چشم تو یکریز چون باران غزل می ریخت
در بین راه رشت- لاهيجان غزل می ریخت !
چشمم به میزت بود، گویا کافه چی هم داشت
هربار جای قهوه در فنجان، غزل می ریخت
انگار معماری که قبلا کافه را می ساخت
بر آجرش، لای شن و سیمان، غزل می ریخت!
گل کرده بود از روبرو سیب تماشایت
از" سیب- نعنا" ی لب قلیان غزل می ریخت
از "شاملو" شعر سپیدی خواندی و رفتی
از واژه هایت تا خط پایان غزل می ریخت!
مثل نسیمی هر نفس جارو به دستم بود
با هر نگاهت تا سر میدان غزل می ریخت
از پادگان اخم هایت ناز می بارید!
از برگه ی توبیخی دژبان غزل می ریخت!
بگذار برگردم به باغ توت چشمانت
چشمی که با هر بوسه ای، از آن غزل می ریخت.
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
@golchine_sher
نشسته برف تنت بعد سال ها به تنم
یخ تو باز شد آخر از آتشی که منم
تو در کنار منی عشق کار خود را کرد
رسیده لحظه ی شیرین با تو ما شدنم
نمی شود که بر این لحظه نام بوسه گذاشت
نزول آیه ی لب های توست بر دهنم
تمام شهر به دنبال نام عطر منند
گرفته بوی تو را تار و پود پیرهنم
من و تو مثل دم و بازدم گره خوردیم
چگونه رابطه ام با تو را به هم بزنم...
#محمد_رفیعی
@golchine_sher
عشقت
اگر باران
اینک در زیر آن ایستاده ام
اگر آتش
درون آن نشسته ام
شعر من می گوید
در تداوم آتش و باران
جاودانه ام
#شیرکو_بیکس
@golchine_sher
باید کسی را پیدا کنم
دوستم داشته باشد
آنقدر که یکی از این شبهای لعنتی
آغوشش را برای من
و یک دنیا خستگی بگشاید
هیچ نگوید
هیچ نپرسد
#نزار_قبانی
@golchine_sher
آسمان گم شده در چشم ترت، من به قربان سرت
خون گرفته همه ی دور و برت، من به قربان سرت
بامن خسته کمی حرف بزن، که بریده است سرت؟
که شکسته است چنین بال و پرت؟ من به قربان سرت
#زینب_عدالتیان
#عضوکانال
#یا_رقیه
@golchine_sher
سایه ام را بتکانید تکانم ندهید
لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید
مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم
از گسل های تنم هی هیجانم ندهید...
بگذارید دلم یک شبه فرسوده شود
مژده ی تلخ ترین فصل خزانم ندهید
به خودم زل زده ام مثل کبوتر انگار
زاده ی استرسم هی فورانم ندهید
بال در من نزند عشق، چه کاری بکند ؟
بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید
#نجمه_زارع
@golchine_sher