eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
854 عکس
296 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
با غرِّش آسمان گره خورد بهم بی وقفه و ناگهان گره خورد بهم یک عشق میان ابرها شکل گرفت وقتی که نگاهمان گره خورد بهم @golchine_sher
دختر اگر یتیم شود پیر میشود از زندگی بدون پدر سیر میشود هم سن وسالها همه او را نشان دهند دلنازک است دختر و دلگیر میشود باشد شبیه مادر خود نافذالکلام این شهر با صدای او ، تسخیرمیشود فریادهای یا ابتایش چو فاطمه در سرزمین کفر چو تکبیر میشود وقتی که گیسوان سری پنجه می خورد هر تاب آن چو حلقه زنجیر میشود اصلا رقیه نه به خدا مرد بی هوا با یک شتاب ضربه زمین گیر میشود هرگز کسی نگفت گلویش کبود شد اینجاست روضه صاحب تصویر میشود دشمن به او نگاه خریدار می کند خوب شاهزاده بوده و تحقیرمیشود فرزند خارجیست کفن احتیاج نیست بیهوده نیست این همه تکفیر میشود دادند جای غسل تیمم تنش….چرا؟ خون از شکاف زخم سرازیر میشود پایش به سوی قبله کشید و به ناز گفت: امشب اگر نیایی پدر دیر میشود @golchine_sher
دو چشمِ بسته را وا کرده خورشید مرا غرقِ تماشا کرده خورشید میانِ شعله ی چشمش شدم گم از این آتش که بر پا کرده خورشید! @golchine_sher
 تو به قولِ غزل از ماه کمی ماه تری تو از این شاعر بی قافیه آگاه تری در شب چشم تو من خواب عجیبی دیدم خواب دندان زدنِ سرخیِ سیبی دیدم سرخی سیب نجیبی که مرا عاشق کرد دلش از دستِ من و دستِ نچیدن دق کرد! غزل از چشم شما روی دلم می بارد یک نفر نیست که این فاصله را بردارد؟ همنفس، بیشتر از فاصله ها تنهاییم من و تو، هر دو زمین خورده یک رویاییم تن تو کوه تلنبار علایق شده است سر این کوه پلنگی ست که عاشق شده است @golchine_sher
تا مستحق رحمت بی انتها شدیم با کشتی نجات خدا آشنا شدیم درهای بسته، روی دل ما گشوده شد وقتیکه از حصار من و ما رها شدیم تا عاشقانه پر بگشاییم سوی دوست با بال شوق همره باد صبا شدیم رفتیم رو به قبله و با چشم اشکبار با یک سلام زائر کرب و بلا شدیم با داغهای زینب کبری گریستیم با ناله های اهل حرم هم نوا شدیم لب تشنه آمدیم  و به دریا زدیم رو در این حریم ،طالب آب بقا شدیم تا پشت پا زدیم به بی مهری جهان با مهر سیدالشهدا آشنا شدیم وقتی نیاز ما به ضریحش دخیل بست با یک نگاه فاطمه حاجت روا شدیم @golchine_sher
از چشم تو یکریز چون باران غزل می ریخت در بین راه رشت- لاهيجان غزل می ریخت ! چشمم به میزت بود، گویا کافه چی هم داشت هربار جای قهوه در فنجان، غزل می ریخت انگار معماری که قبلا کافه را می ساخت بر آجرش، لای شن و سیمان، غزل می ریخت! گل کرده بود از روبرو سیب تماشایت از" سیب- نعنا" ی لب قلیان  غزل می ریخت از "شاملو" شعر سپیدی خواندی و رفتی از واژه هایت تا خط پایان غزل می ریخت! مثل نسیمی هر نفس جارو به دستم بود با هر نگاهت تا سر میدان غزل می ریخت از پادگان اخم هایت ناز می بارید! از برگه ی توبیخی دژبان غزل می ریخت!                          بگذار برگردم به باغ توت چشمانت چشمی که با هر بوسه ای،  از آن غزل می ریخت. @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشسته برف تنت بعد سال ها به تنم یخ تو باز شد آخر از آتشی که منم تو در کنار منی عشق کار خود را کرد رسیده لحظه ی شیرین با تو ما شدنم نمی شود که بر این لحظه نام بوسه گذاشت نزول آیه ی لب های توست بر دهنم تمام شهر به دنبال نام عطر منند گرفته بوی تو را تار و پود پیرهنم من و تو مثل دم و بازدم گره خوردیم چگونه رابطه ام با تو را به هم بزنم... @golchine_sher
عشقت اگر باران اینک در زیر آن ایستاده ام اگر آتش درون آن نشسته ام شعر من می گوید در تداوم آتش و باران جاودانه ام @golchine_sher
باید کسی را پیدا کنم دوستم داشته باشد آنقدر که یکی از این شب‌های لعنتی آغوشش را برای من و یک دنیا خستگی بگشاید هیچ نگوید هیچ نپرسد @golchine_sher
آسمان گم شده در چشم ترت، من به قربان سرت خون گرفته همه ی دور و برت، من به قربان سرت بامن خسته کمی حرف بزن، که بریده است سرت؟ که شکسته است چنین بال و پرت؟ من به قربان سرت @golchine_sher
سایه ام را بتکانید تکانم ندهید لا اقل کوچه ی بن بست نشانم ندهید مدتی هست به هر بیت خودم می لرزم از گسل های تنم هی هیجانم ندهید... بگذارید دلم یک شبه فرسوده شود مژده ی تلخ ترین فصل خزانم ندهید به خودم زل زده ام مثل کبوتر انگار زاده ی استرسم هی فورانم ندهید بال در من نزند عشق، چه کاری بکند ؟ بهتر آنست که هی نیش به جانم نزنید @golchine_sher