eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
چه ماهِ بیکرانی داشت چشمت بهاران و خزانی داشت چشمت مرا بدجور معتادِ خودش کرد چه عطرِ زعفرانی داشت چشمت! @golchine_sher
‌‌ هزار پرده کشیده است بینمان دنیا ولی هنوز هوای تو می‌زند به سرم @golchine_sher
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می ماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هر که تعریف کند خواب خوشایندش را مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو به تو اصرار نکرده است فرآیندش را قلبِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را @golchine_sher
اشک در چشم تو لرزید زمین ریخت بهم... کاش با خنده ببندی گسل زلزله را @golchine_sher
ای گنبد همیشه مطهّر به عطــر اشک جــز در حــریم کوی تو مأوا نمـی کنم @golchine_sher
در هوای گندم ایمانم نمی دانم چه شد؟ لحظه های نابِِ عرفانم نمی دانم چه شد؟ بوی زلفش نیمه شب تا بر مشامِ جان رسید عطرِ گلهای گلستانم نمی دانم چه شد؟ رود جانم جاری از سرچشمه های عشق بود دشتِ دل، رود شتابانم نمی دانم چه شد؟ تا که از یاد شهیدان لحظه ای غافل شدم در خَمِ بی راهه ، یارانم نمی دانم چه شد؟ وای بر من تا شدم آلوده ی دنیای دون سرنوشتِ پاکِ پایانم نمی دانم چه شد؟ در زمستان نیز بودم همچو سروی سرفراز سایه ی سرو خرامانم نمی دانم چه شد؟ چون پرنده در قفس از یاد گل غافل شدم آنقدر که باغ و بستانم نمی دانم چه شد؟ آنچنان در بند زندان سکندر مانده ام ! ( شایقا) ملکِ سلیمانم نمی دانم چه شد؟ @golchine_sher
گرچه بوسه شده مُهری به لبان من و تو از تفاهم خبری نیست میان من و تو پیش هم دلهره‌ی روز جدایی داریم این چه ترسی‌ست که افتاده به جان من و تو "دوستت دارمِ" خود را همه‌جا جار زدیم بلکه محرم بشود طعم دهان من و تو هرچه ما بیشتر آگاه شدیم از غم عشق بیشتر فاصله افتاد میان من و تو خواستی چند صباحی به غم آلوده شویم ولی افسوس جدا بود جهان من و تو @golchine_sher
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر می زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگهای سبز سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟ @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
گلبرگ حریر باغبان صبح به خیر آهنگ سفیر کاروان صبح به خیر سرمست پیاله ی طلایی سحر خورشید بلند آسمان صبح به خیر @golchine_sher
تو را در روزگاری دوست دارم، که عشق را نمی‌شناسند! @golchine_sher
نشسته‌ای لب بامی و پَر نمی‌گیری سراغی از من آسیمه‌سر نمی‌گیری چقدر روز و شبم بگذرد به بی‌خبری چه کرده‌ام که تو از من خبر نمی‌گیری پی سرابِ تو از پا درآمدم، ای عشق تو دست تشنه‌لبان را مگر نمی‌گیری درخت پیرم و باید به خاک تن بدهم چرا به دست جوانت تبر نمی‌گیری به فرض اینکه بخواهی به آتشم بکشی جرقه‌ای و از این بیشتر نمی‌گیری @golchine_sher
مُهر شكست تا ابد، حک شده بر جبينتان كوچ كنيد غاصبان! جانب سرزمينتان كودک غزه را اگر، در دل خواب كشته‌ايد خورده ترک ز آه او، گنبد آهنينتان كوچ كنيد صف به صف، چون كه نشسته هر طرف مرگ در انتظارتان، حادثه در كمينتان رو به ديار خود كنيد، ای به عبث نشستگان! تا سر پاست اسبتان، تا نشكسته زينتان خيره‌سری‌ست كارتان، دربه‌دری‌ست بارتان حيله‌گری‌ست يارتان، بدگهری‌ست دینتان.. مرد ظفر كه نيستيد، اهل خطر كه نيستيد هست حريف طفل و زن، غيرت آتشينتان؟!.. دل بكنيد زين سرا، ورنه به روز ماجرا نيست به خاکِ قدس جز، فاجعه هم‌نشينتان.. يا به همين زبان خوش، پس بدهيد قدس را يا كه رسد دمی دگر، لحظۀ واپسينتان! @golchine_sher
از هم گذشته‌ایم و این سرنوشتِ ماست رفتم عزیزِ من، به خدا می سپارمت... @golchine_sher
باید آنقدر دوستت داشته باشم! که اگر روزی درکنارم بودی، عطر تنت را از قلب عاشقم حس کنی، تا جایی که با نبودنت قلبم بوی تورا به خود گرفته باشد... تو در منی، در وجود من... بی هیچ تردیدی.... @golchine_sher
ای زلیخا!طاقت هجران یوسف در تو نیست آنکه میسوزد صدف،از هجرت دردانه کیست؟ پس چه می گویند :عشقت جز هوس چیزی نبود؟! عاشقان دانند غوغای به این اندازه چیست دست خود بر روی تیغ آور که باید دل برید دل سپردن بر بلا ،آغاز هر دیوانگی ست ساقی و میخانه و پروانه و شمع و غزل دسته جمعی،معنیِ یک لحظه ی دلدادگی ست ای زلیخا! عاقبت دستت به یوسف می رسد شمع تا از دل نسوزد،لایق پروانه نیست @golchine_sher
این عطش هرگز اگر پایان نگیرد بهتر است این سر شوریده هم سامان نگیرد بهتر است بین "آب" و "آینه" حرف جدایی را مزن دست من روی سرت قرآن نگیرد بهتر است باید از چشمان تو این بغض را پنهان کنم در زمین سوخته باران نگیرد بهتر است @golchine_sher
کجاست شانه‌ ی امنَت؟ که بعد تو این سر برای من... منِ بیچاره، سر نشد که نشد! @golchine_sher
ماه پنهانی و از نور تو هرجا روشن است هم‌زمین، هم‌آسمان، هم‌عرش‌اعلی روشن است با امید انعکاس جلوه‌ای از نور تو چشم هر آیینه از فیض تماشا روشن است دیده‌ی یعقوب را پیراهن یوسف شفاست با امید وصل، چشمان زلیخا روشن است از همه دل‌سردم، اما در دلم با یاد تو شعله‌ای دارم که تا روز مبادا روشن است روز و شب در آرزوی دیدن تو سوخته آتش‌ِچوپان‌که درهرکوه‌وصحرا روشن است شنبه‌های تازه بی‌تو جمعه‌های کهنه‌اند روز نو یک‌روز می‌آید، دل ما روشن است « مدعی گوید که با یک‌گُل نمی‌آید بهار؟ » این‌معما پاسخش سخت‌است، اما روشن است یک‌نفر می‌آید و دنیا گلستان می‌شود هرچقدر امروز تاریک است، فردا روشن است @golchine_sher
و بی تو سالهایم چنان پاییزی شدند که بهارْ خود را از تقویمم کنار کشیده است! @golchine_sher
رسیده ام به چه جایی... کسی چه می داند رفیق گریه کجایی؟ کسی چه می داند میان مایی و با ما غریبه ای... افسوس چه غفلتی! چه بلایی! کسی چه می داند تمام روز و شبت را همیشه تنهایی «اسیر ثانیه هایی» کسی چه می داند برای مردم شهری که با تو بد کردند چگونه گرم دعایی؟ کسی چه می داند تو خود برای ظهورت مصمّمی اما نمی شود که بیایی کسی چه می داند کسی اگرچه نداند خدا که می داند فقط معطل مایی کسی چه می داند اگر صحابه نباشد فرج که زوری نیست... تو جمعه جمعه می آیی کسی چه می داند @golchine_sher
از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار» تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند @golchine_sher
هدایت شده از مشام
28.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر خوانى آقاى جابر رمضان نژاد در شب شعر طوفان الاقصى ، جويبار آبان ١٤٠٢ مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام مازندران کانال حفظ و نشر آثار شاعران آئینی مازندران ‏https://eitaa.com/masham14
صبح آمد، حضرت خورشید لبخندی بزن چای می‌چسبد کنار قند لب های شما! @golchine_sher
هیاهوی غریب و مبهمی پیچیده در جانم پُرَم از حسِ دلگیری که نامش را نمی‌دانم تو اقیانوسِ سرشار از تلاطم‌های آرامی؛ و من دریاچه‌ی اشکی، که دائم رو به طغیانم بزن نِی، باز غوغا کن، بزن دَف، شور برپا کن به هر سوزی بگریانم، به هر سازی برقصانم ببین آیینه‌وار از حس تصویر تو لبریزم تو آرامی من آرامم، پریشانی پریشانم اگر شعری نوشتم رونویسی از نگاهِ توست که این دیوانگی‌ها را من از چشم تو می‌خوانم @golchine_sher