eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
828 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رباعی_تک بیت
از دست دلم کلافه ام تا رفتی مهمان غریب کافه ام تا رفتی مرگ‌است که با گریه ی من می خندد در وقت بدِ اضافه ام تا رفتی @robaiiyat_takbait
هم شامِ سیاه را به هم می زد صبح هم روز ِسپید را رقم می زد صبح از پشتِ هزار پشته ی تاریکی می آمد و پشت پا به غم می زد صبح! @golchine_sher
ناگهان آمد و دلشوره به دل‌ها انداخت عشق این‌گونه جهان را به تقلا انداخت قطره از ابر جدا شد که به دریا برسد آسمان دام به اندازه صحرا انداخت ترس در جامه صبر آمد و دستم را بست کار امروز مرا باز به فردا انداخت عقل چون در قلمم جوهر معنا می‌ریخت عشق در دفتر خود نام مرا جا انداخت آن‌قدر در طلب هیچ دویدم که سراب کودک شوق مرا عاقبت از پا انداخت هیچ جز تکیه به خوش عهدی ایام نبود اشتباهی که دلم گردن دنیا انداخت مثل سهراب دلم از همه عالم که گرفت قایقی ساخت و یک روز به دریا انداخت @golchine_sher
دل بسته ام به آبی چشم شمالی اش شال سفید ، روسری پرتقالی اش بغض قشنگ و کال غزل های صورتیش حس پر از لطافت لحن سوالی اش با بغض ، در خیال خودم درد می کشم غم می خورم برای ...خودم...بی خیالی اش هی احتمال این که یقینا مرا نخواست هی دلخوشم به آمدن احتمالی اش بغضم امان نمی دهد این بیت آخر است حس می شود میان غزل جای خالی اش! @golchine_sher
باید دلِ جدا شدن از رودخانه داشت تا این‌که پای رفتن تا بیکرانه داشت باید رها شد از قفس تنگ پیله ها تا در فراز سایه‌ی چشم تو خانه داشت این روزها مدام به خود فکر می‌کنم ایکاش این‌ من از تو فقط یک نشانه‌داشت گنجشک زیر بارش یک‌ریز برف و باد ایکاش بین دست کریم تو خانه داشت من آن درخت پیر که در فصل تازه اش با ریشه‌های خشک امید جوانه داشت بی عشق بوی مرگ جهان را گرفته‌است باید برای هر نفس خود بهانه داشت @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روی لب من نشسته نامت به امید نجوای منی هرشب و هرصبح سپید با بردنِ نامت، شدم از غصّه رها با یاد تو جان من به معراج رسید @golchine_sher
آذرخشی می رسد هر لحظه ازسوی یمن بانگِ پیروزی ز بس پیچیده در کوی یمن می کند در اوجِ غفلت، شادمانی گوئیا گشته غافل دشمن از اعجاز نیروی یمن ترس در قاموسِ آنان واژه ای نا آشناست کی شود تسلیمِ روبه، شیرِ آهوی یمن؟! در مصافِ دشمنان مانند صخره محکم اند می شود حیران عدو از زور بازوی یمن رقصِ پیروزی کند از هر طرف وقتِ نبرد روی دوشِ موج ها هر لحظه گیسوی یمن دشمن آخر میشود نادم در این پیکارِ خود می شود شرمنده حتما از هیاهوی یمن کشتی بی لنگرِ ِ صهیون نمی گیرد قرار لحظه ی طوفانی دریا به پهلوی یمن شعرِ ( شائق) می دهد امیّد بر فصلِ ظهور بانگِ پیروزی رسد هر لحظه از سوی یمن @golchine_sher
زیباترین چیز درباره‌ی عشق، این است که نه عقلی دارد و نه خِرَدی زیباترین چیز درباره‌‌ی عشق این است که روی آب راه می‌رود و غرق نمی‌شود...! @golchine_sher
بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟ گرمی ثانیه ای خانه شدن را بلدی؟ تو که ویرانه کننده است غمت می دانم خوردن غصّه و ویرانه شدن را بلدی؟ آنقدر سوخته قلبم که قلم می سوزد شمع گریان شده، پروانه شدن را بلدی؟ مرغ عشقی شده دل میل پریدن دارد بال و پر در قدمت لانه شدن را بلدی؟ می نویسم من عاشق فقط از قصّه ی تو در غزل های من افسانه شدن را بلدی؟ اشک شب های سحر سوخته ام پیش کشت تلخی گریه ی مردانه شدن را بلدی؟ هر کسی دیده مرا شاعر "مجنون" خوانده تو بگو "لیلی" "دیوانه" شدن را بلدی؟  این همه ناز کشیدم بشوم معتکفت بدهم تکیه به تو شانه شدن را بلدی؟ @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از آسمان چیزی بگو با جنگل بارانی ام من آسمانی می شوم وقتی که تو می خوانی ام دورت بگردم تا چنین خورشید باش و من زمین بی چشم تو زندانی یک دوره ی ظلمانی ام می دیدم از چشمان تو نیروی مغناطیس را از چیست پس این روزها از پیش خود می رانی ام آوازه ی گیسوی تو این سو و آن سویم کشید در کوچه ها آوار شد تعبیر سر گردانی ام ای عشق سر بر باد ده غرق تمنای توام سیلی سرازیر تو شد انگیزه ی ویرانی ام آیینه ایی سرشارم از تصویرهای روشنت تکثیر شد تصویر تو در سایه ی حیرانی ام @golchine_sher
مبهوتم ای کلاه...! ، تو را سالهای سال... برداشتند از سر من یا گذاشتند!!! @golchine_sher
بگذار زمان ، روی زمین بند نباشد حافظ پی اعطای سمرقند نباشد بگذار گناه هوس آدم و حوّا بر گردن آن سیب که چیدند نباشد ای کاش عذاب نرسیدن به نگاهت آن وعده نادیده که دادند نباشد یک بار ، تو در قصه ی پرپیچ و خم ما آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد آشوب ، همان حس غریبی ست که دارم وقتی که به لب های تو لبخند نباشد درتک تک رگهای تنم عشق تو جاریست در تک تک رگهای تو هرچند نباشد من می روم و هیچ مهم نیست که یک عمر زنجیر نگاه تو که پابند نباشد وقتی که قرار است کنار تو نباشم بگذار زمان روی زمین بند نباشد @golchine_sher
یا علی گفتیم و عشق از عین او آغاز شد سرمه ی چشمان ما خاک ردای قنبر(حیدر) است آمده سر نهان خلقت هفت آسمان «لَو کُشِف..» می خوانَد و حق‌الیقین را مظهر است () @golchine_sher
زیر سقفت تا منم، معمار می خواهی چه کار؟ با ستون شانه ام ديوار می خواهی چه کار؟ سرشماری میکنی در سرزمین قلب من یک نفر... تنها تویی! آمار میخواهی چه کار ؟ میکُشی با چشمهای قهوه ای رنگت مرا روی میزت قهوه ی قاجار می خواهی چه کار؟! مثل گلدانی عتیقه اعتبار موزه ای خاک خوردن گوشه ی انبار میخواهی چه کار؟ خنده ی شیرین تو متن خبرهای جهان! در کنارم تلخی  ِ اخبار می خواهی چه کار؟ فصل خرمنکوبی  ِ تبدار آغوشت رسید...! اینهمه خوشه به گندمزار می خواهی چه کار؟ عشق یعنی راهی ِ پیچ و خم " حیران " شدن! همسفر! یک جاده ی هموار می خواهی چه کار؟ @golchine_sher
دریای بزرگ دور یا گودال کوچک آب فرقی نمی کند زلال که باشی آسمان در توست @golchine_sher
از دست نده کسی را که وقتی اسمت را می‌برد، گویی مکان امنی را توصیف می‌کند! @golchine_sher
حیرانیِ بین تیغ ابرو سخت است یک مرد مقابل دو چاقو سخت است در باور سرد یک پلنگ زخمی خندیدن شوخ چشم آهو سخت است من معتقدم برای یک مرد نبرد بر خاک نشستن دو زانو سخت است سنگی که تمام عمر را «اَسود» بود حالا بشود «سنگ ترازو» سخت است راضی به هزار مرگ شومم آخر جان کندن بین تار گیسو سخت است در هر چه که از تن تو گفتم کفر است دیندار شدن در این هیاهو سخت است اصلا به کدام فلسفه باید گفت اثبات خدا کنار بانو سخت است @golchine_sher
ابری که میگذشت به آهنگ گریه گفت دنیا مکان ماندن ما نیست بگذریم @golchine_sher
گرچه هنوز اين مسئله، ضرب‌المثل نيست اما برای دل‌بريدن، راه حل نيست! آغوش خود را روی من بستی و گفتی: پيش نگاه ديگران، جای بغل نيست! با اينكه در رويا مرا می‌بوسی اما برقی كه لعلِ اصل دارد، در بدل نيست وقتی كه "واجب" گشته جان‌دادن برايت حكمش چرا "حَيِّ علي خيرِالعَمل" نيست؟! ترسيده بودم از تو بيش از حد بگويم آرام گفتی زير گوشم: مبتذل نيست از خاطرات بينمان لبريزم، اما ديوانه‌بازی‌ها كه جايش در غزل نيست! @golchine_sher
باز هم دارد به من مولا محبت می کند بین خوبان از من بد نیز دعوت می کند   توبه کن، آغوش وا کرده خدای مهربان گوش کن تا بشنوی دارد صدایت می کند من فراری ام ولی دائم خودش دنبالم است در بزرگی و کرم دارد قیامت می کند می شود محبوب مولا، نور چشمی می شود از گناهش هر که اظهار ندامت می کند هر کسی یک جور در این راه خالص می شود شیعیان را آزمایش با ولایت می کند هر که در پای ولایت مثل زهرا ایستاد اجر و مزدش را خود حیدر ضمانت می کند ما دعای دست مجروحیم، زینب شاهد است هر چه بر ما می رسد زهرا عنایت می کند در میان کوچه تنها بود، بی بی را زدند هر که زهرایی شود احساس غربت می کند ریشه های چادر خاکی امید شیعه است گریه کن ها را خود زهرا شفاعت می کند @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
گنجِ امنیّت اگر خواهی ، طلب از فقر کُن هیچ دُزدی در کمینِ کُلبه یِ درویش نیست @robaiiyat_takbait
هر صبح زندگی برای ادامه پیدا کردن به دنبال بهانه می‌گردد و چه بهانه‌ای زیباتر از چشمانت @golchine_sher
آسمان می‌داند در دل تنگ زمین! عشق زیبایی خود را به شقایق می‌داد! و زمین وسعت پرواز شقایق‌ها نیست.... هر کجا نام شهیدی به زبان گفته شود به یقین عطر شقایق آنجاست... @golchine_sher
وقتي تو خوبي من دلم آرام مي‌گيرد هر ممكن و ناممكني انجام مي‌گيرد جايي كه تاريخي‌ترين درد بشر عشق است گور مرا سرسختي «بهرام» مي‌گيرد يوسف! اگر لب تَر كني نارنج و چاقو هست اينجا زنِ عاشق زليخا نام مي‌گيرد بگذار من از نسلِ امروزي جدا باشم يك زن كه حتّي از نگاهت جام مي‌گيرد ناپخته‌ها من را نمي‌فهمند باور كن! ناپخته من را همچنان خود، خام مي‌گيرد آه از هوس‌هايي كه مي‌گيرد گلوي عشق عشقي كه قبل از آمدن فرجام مي‌گيرد آنقدر با افكار هم مُرديم و جنگيديم آدم ميان زندگي سرسام مي‌گيرد دنياي عاشق‌ها عجيب و غير معمولي‌ است ديدي پلنگ از عكس ماهش كام مي‌گيرد! بگذار هركس هر چه مي‌خواهد بگويد چون عاشق، سراغِ تشت را از بام مي‌گيرد... @golchine_sher
تو نشاطِ نفسِ صبح پس از بارانی جنگلِ ابری و در خاطره‌ها پنهانی اگر از بام تو پرواز کنم یا نکنم باز هم در قفسِ یاد توام زندانی شرحِ دل‌بستن و دل‌کندنِ ما آسان نیست تا کجا خانه نو ساختن از ویرانی! بی‌گناهی اگر از ترسِ عذاب است نه عشق برحذر باش از این وسوسه شیطانی چشم بستیم، ولی جای نظربازی داشت شرمِ دیدارِ تو در جامه تابستانی دست در زلفِ تو بردم که شب آغاز شود حیف! یلدای من این بار نشد طولانی @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو آسمانی و توصیف تو هنر می خواست سرودن از تو فقط ،شاعری قدر می خواست کبوتری که گرفتار بازی دنیاست برای پر زدن تا دمشق پر می خواست شکست بغض غزل تا نوشت یا زینب(س) برای وصف تو شاعر دو چشم تر می خواست بزرگ مرتبه ای دختر علی (ع)که حسین(ع) به احترام تو از جای خویش بر می خاست گذشتی از همه دنیا برای عشق حسین برادری که تو را تاج روی سر می خواست برای دیدن داغ عظیم زاده شدی شکسته کشتی بحر بلا سپر می خواست صبور بودن در داغ کربلا هنر است شکست دادنتان را اگرچه شر می خواست میان آن همه بی رحم ای سلاله ی نور شکستن جبروت ستم جگر می خواست تو خطبه خواندی و آوار شد بنای ستم خلیل آل علی(ع) اینچنین تبر می خواست نبود قسمت من در مدافعین حرم شهید راه تو بودم خدا اگر می خواست @golchine_sher