eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
820 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
ای غایب محرمانه برگرد رفتی به سفر به خانه برگرد هر دیده به دنبال کسی هست ای عشق من عاشقانه برگرد از ابر و تگرگ و برف و باران پژمرد گل و جوانه برگرد طفل دل من بهانه دارد خاموش کن این بهانه برگرد ما همچو پرنده اسیریم هم دانه تویی و دانه برگرد عشق و غزل و ترانه تا کی؟ ای شور غزل ترانه برگرد حالا که زمین، زمانه دارد صد زخم به روی شانه برگرد ساحل همه تشنه کام عشقت ای آب لب کرانه برگرد در حسرت انتظار مردم یک شب سحر عارفانه برگرد سوسن زغم تو ده زبان شد قیصر همه غمگنانه برگرد دل سوخت ولی به جای مانده خاکستر آشیانه برگرد منظومه عشق آل یاسین! ای حجت حق به خانه برگرد آیینه آیه های مرسل ای سبز پیمبرانه برگرد ما چشم به راهت ای مسافر رفتی به سفر به خانه برگرد..... @golchine_sher
چه بی مقدمه یک لحظه داد زد :بدرود! کجا؟...نگفت...فقط گفت می رود بدرود غریبه بود و به بیراهه رفت گفتم...گفت- اگرچه نیستم این راه را بلد،بدرود حلال کن که پس از این مرا نخواهی دید نمی شوم دگر از این دیار رد بدرود چه بچگانه ز من خواست چشم بگذارم ده... او نبود اگر...بیست...آه ...صد بدرود از آنِ آمدنش حدس می زدم برود همان که زاده شد از نسل هفت جد بدرود دلم به همهمه ی باد ها نمی رقصد بدون او برو ای عشق تا ابد بدرود @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دست من نیست که هر روز به "یادت" هستم! از خودم می‌پرسم تو چه کردی بامن؟ که هنوزم که هنوز است دلم می‌خواهد! غرق چشمان تو و محو نگاهت باشم... دست بر سینه‌ی هر قاصدکی تا که زدم نبضِ احساس تو را ! در سکوتی که شبیه من و توست خاطره کرد... @golchine_sher
حتی مرا به نام، صدا هم نمی‌کند دردا که فکر حال مرا هم نمی‌کند ‌ بیمار چشم اویم و آن سنگدل مرا درمان که بگذریم، دعا هم نمی‌کند! ‌ منت گذاشت بر من و عهدی دوباره بست منت گذاشت، گرچه وفا هم نمی‌کند... ‌ غم مثل کودکی ست که آغوش عشق را محکم گرفته است و رها هم نمی‌کند ‌ زاهد خیال طعنه رها کن، که مرد عشق گر طاعتی نکرده ریا هم نمی‌کند! ‌ @golchine_sher
تنگ آب از روزهای قبل خالی تر شده است زندگی در دوستی با مرگ عالی تر شده است هر نگاهی می تواند خلوتم را بشکند کوزه ی تنهایی روحم سفالی تر شده است آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب ماه در مرداب این شب ها هلالی تر شده است گفت تا کی صبر باید کرد؟گفتم چاره چیست؟ دیدم این پاسخ از آن پرسش سوالی تر شده است زندگی را خواب می دانستم‌ اما بعد از آن تازه می بینم حقیقت ها خیالی تر شده است ماهی کم طاقتم! یک روز دیگر صبر کن تنگ آب از روزهای قبل خالی تر شده است @golchine_sher
آن مسافر كه سحر گريه در آغوشم كرد آتشم زد به دو تا بوسه و خاموشم كرد خواستم دست به مويش ببرم خواب شود عطر گيسوش چنان بود كه بی هوشم كرد معصيت نيست نمازی كه قضا كرد از من معصيت زمزمه هايی ست كه در گوشم كرد نيمه شبها پس از اين سجده كنان ياد من است آن سحرخيز كه آن صبح فراموشم كرد چه كلاهی به سرم رفت، كبوتر بودم يك نفر آمد و با شعبده خرگوشم كرد در عزاداری او رسمِ چهل روز کم است ياد چشمش همه‌ی عمر، سيه پوشم كرد @golchine_sher
بی‌همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود ...! @golchine_sher
دوست‌ داشتنت پیراهن من‌‌ است می‌پوشم و از یاد می‌برم که جهان جای غمگینی‌ست. @golchine_sher
نمی‌دانم سرانجام دل بی آرزویم چیست ولی هرگز بدون عشق در دنیا نباید زیست به چشم مستت ایمان داشتم اما ندانستم دوای دردهایم این دروغ خنده‌آور نیست چنان این روزها از چشم دنیا عشق افتاده‌ست که تنها راه عاشق زیستن امروز تنهایی‌ست در این دریای طوفانی تو هستی و خدای خود مپرس ای کشتی در هم شکسته ناخدایت کیست همیشه آن که دل کنده است را نفرین نباید کرد کسی که بی‌محابا دل ببند کم مقصر نیست ...! @golchine_sher
چمدان بسته‌ام خداحافظ ماندن این‌جا بهانه می‌خواهد چتر بستن به موقع باران باورِ عاشقانه می‌خواهد زن که باشی چه خوب می‌فهمی تکیه دادن به روی بازو را مرد را هم فقط کمی دریاب بعضی اوقات شانه می‌خواهد مثل گنجشکِ پشتِ پنجره‌ات بودنم را به شیشه کوبیدم مُرد گنجشک توی تنهایی و ندیدی که دانه می‌خواهد زندگی هیچ‌چیز خوبی نیست استخوانی که در گلوی من است عاشق سینه چاکِ او باشی و بفهمی تو را نمی‌خواهد... @golchine_sher
امشب بیا و ای دل من مهربان نباش چون مادران نباش شبیه زنان نباش امشب بیا و داد بزن از خودت بگو فکر قضاوت غلط دیگران نباش پنهان نکن دگر غم خود  را به هم بریز بشکن ،بباز ،ضجه بزن ،قهرمان نباش دل خسته باش‌از همه ی دسته های ظرف دلواپس شکستن یک استکان نباش از گوشه های روسری اشک دل بکن گیسوبکن ، گلایه کن ،آرام جان نباش هر تهمتی بزن به خودت مثل دیگران قدیسه ی معابد پاک جهان نباش یک شب بیا رها شو از این قید و بند ها هرطور بوده ای همه ی عمر آن نباش @golchine_sher
هر چند امیدی به وصال تو ندارم یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی در آینه ی چشم زلال تو ندارم می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی جز عشق جوابی به سوال تو ندارم ای قمری هم نغمه درین باغ پناهی جز سایه ی مهر پر و بال تو ندارم از خویش گریزانم و سوی تو شتابان با این همه راهی به وصال تو ندارم @golchine_sher
معمار می شوی و بنای تو می شوم مانند یک ضریح برای تو می شوم قلب مرا به پای ضریح ات گره بزن بیمارم و دخیل شفای تو می شوم بالم به بام هیچ کسی پر نمی دهد تا یا کریم صحن و سرای تو می شوم حتی کنار کعبه تو را می دهم نشان قبله توئی و قبله نمای تو می شوم میلت اگر کشید ضمانت کنی مرا آهوی با وفای وفای تو می شوم روزی اگر بناست فدای کسی شوم سوگند می خورم که فدای تو می شوم ناراحتم خدای نکرده ولم کنی من تازه دارم از فقرای تو می شوم شب های قبر منتظرم ایها الرئوف بیهوده نیست اینکه گدای تو می شوم دست مرا برای گدایی نوشته اند رزق مرا امام رضایی نوشته اند @golchine_sher
هم مــزه ی آفتاب دارد خــورشید هم لذت ِقرص خواب دارد خورشید در عشق ،خدا چه دست و دل بازش کرد هر لحظه طلای ناب دارد خورشید @golchine_sher
باید به بهشت می‌رسیدم باید ای مقصد هر چه آدم بی مقصد بر بال ملک سوار بودم انگار دل می‌برد این قطار تهران_ مشهد @golchine_sher
یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد بی گمان من می شوم بازنده و او می برد اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم مـاجرا را راحت از رفتار مـن بو می برد من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد  عـاقبت امـــا مــرا تقدیر از رو مــی برد یک نفر از خـواب بیدارم کند دارد کسی با خودش عشق مرا بازو به بازو می برد   @golchine_sher
تا زنده باشم چون کبوتر دانه می خواهم امروز محتاج توام ؛ فردا نمی خواهم آشفته ام ... زیبایی ات باشد برای بعد من درد دارم شانه ای مردانه می خواهم از گوشه ی محراب عمری دلبری جستم اکنون خدا را از دل میخانه می خواهم می خندم و آیینه می گرید به حال من دیوانه ام ، هم صحبتی دیوانه می خواهم در را به رویم باز کن ! اندوه آوردم امشب برای گریه کردن شانه می خواهم ... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روزی که عاشقانه های من تمام میشود دیگر نیستم اگر بر مزارم گذر کنی خواهی دید گل داده است شقایقی به رنگ تو! @golchine_sher
انتهای ابر را بی تو زیارت کرده ام من برای دیدنت خیلی سماجت کرده ام... تا بیایی سوختم از دوری ات اما بدان این زمین و آسمان را غرق لعنت کرده ام... می نویسم اسم تو بر ماسه های ساحلی با نوشتن از تو،من رفع کدورت کرده ام... بی تو بودن، زندگی با مردنم فرقی نداشت زنده ام بی تو، ولی گویی که رحلت کرده ام دادگاهی گشته ام در دادگاه چشم تو از خدا از دست چشمانت شکایت کرده ام... گرچه میدانم که راهم راه ترکستان رود... آنقدر نالیدم از چشمت قیامت کرده ام..... @golchine_sher
قدم بزن همه‌ی شهر را به پای خودت وَ گریه کن وسط کافه‌ها برای خودت تو خود علاجِ غم و درد بی‌شمار خودی برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت شبیه نوح، اگر هیچکس به دین تو نیست تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست بزن اگر که زدی تکیه بر عصای خودت بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن تویی که گم شده‌ای بین عکس‌های خودت... ‏ @golchine_sher
نیمی از جانِ مرا بردی، محبت داشتی نیمِ باقی‌مانده هم هر وقت فرصت داشتی بر زمین افتادم و دیدم سراغم آمدی دستِ یاری چیست؟ سودای غنیمت داشتی خانه‌ای از جنسِ دلتنگی بنا کردم ولی چون پرستوها به ترکِ خانه عادت داشتی زخم خوردم،گاهی از ایشان و گاه از چشم تو با رقیبان بر سر جانم رقابت  داشتی ای که ابرویت به خونریزی کمر بسته‌ست، کاش اندکی در مهربانی نیز همت داشتی ... @golchine_sher
وقتی نباشی زندگی تلخ است خیلی تلخ حتی اگر لب وا کند دنیا به تحسینم @golchine_sher
تیر برقی «چوبیم» در انتهای روستا بی فروغم کرده سنگ بچه های روستا ریشه ام جامانده در باغی که صدها سرو داشت کوچ کردم از وطن، تنها برای روستا آمدم خوش خط شود تکلیف شبها،آمدم نور یک فانوس باشم پیش پای روستا یاد دارم در زمین وقتی مرا می کاشتند پیکرم را بوسه می زد کدخدای روستا حال اما خود شنیدم از کلاغی روی سیم قدر یک ارزن نمی ارزم برای روستا کاش یک تابوت بودم کاش آن نجار پیر راهیم می کرد قبرستان به جای روستا قحطی هیزم اهالی را به فکر انداخته است بد نگاهم می کند دیزی سرای روستا من که خواهم سوخت حرفی نیست اما کدخدا تیر سیمانی نخواهد شد عصای روستا @golchine_sher
او آمد و تاج و تخت از مُد افتاد غم ریخت به کام ظلم و ایران شد شاد فهمید جهان که با توکل به خدا با دیو همیشه می شود در افتاد @golchine_sher
به یُمن نام شما می شوم حریف ردیف غزل بگویمت ایندفعه با ردیف ردیف ردیف شعر علی جز علی نمی بینم علی علی شنوم از لب شریف ردیف در آن زمان که تو بودی میان آن مردم بگو چگونه شده این همه خلیفه ردیف؟! ردیف و قافیه و شعر، ابتر است اگر_ که شاعرت نکند لعن بر سقیفه ردیف قسم به جان پیمبر، قسم به ظهر غدیر خدا نموده به مدح شما صحیفه ردیف ردیف کن نجفم را به جان فاطمه ات شود زیارتم از لطف آن عفیفه ردیف... @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
گیرم به هر شیوه خطا رفته است تیرم اصلا شکستِ باورم را می پذیرم دیگر تمامش کن برو زیرا خودم هم از تو جدایش می کنم اینجا مسیرم دور از تو بودن بهتر از این است انگار تا با تو در آغوش ناکامی بمیرم طوفان شدی و ذهن باغم را چریدی ازدست تو ای عشق طوفانزا اسیرم یوسف زلیخا را به یک آهی جوان کرد اما تو کردی با همان یک آه پیرم ازپیش من رفتی منم باید بیایم دروازهٔ شهر شما را گِل بگیرم @golchine_sher
بی‌همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود ...! @golchine_sher