ما کوه غرور و ادعاییم آقا
مشغول دعا که نه، اداییم آقا
دنبال تو بودیم ولی گمشده ایم!
این جمعه نشد به خود بیاییم آقا...
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#اللهمعجللولیکالفرج
@golchine_sher
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیا که بی تو بهارم گرفته رنگ خزانی
بیا زعاشق زارت بجو دمی تو نشانی
بیا چو غنچه ی خندان که بعدمردنم ای جان
"چه سود اشک ندامت که برسرم بفشانی"
#سعیدی_تنها
#عضوکانال
#خوانش_مظاهری_شیدا
@golchine_sher
مگو نشستن ما در سکوت بیثمر است
همین که خلوت خود را شکستهای هنر است
کسی به غربت من از تو آشناتر نیست
ولی شناختم از تو هنوز مختصر است
مرا به محکمه عقل میبری ، اما
هنوز در دل ما حکم عشق معتبر است
به حرف هیچکسی اعتنا مکن جز عشق
که سرنوشت من و تو به دست یک نفر است
همیشه فرصت عاشق شدن مهیا نیست
مرا به حرف بیاور که مرگ پشت در است
#محمدحسن_جمشیدی
@golchine_sher
کافی است دغل! دروغ کافیاست
آبادی تو هـمـه تـبـاهیاست
هم نیلِ نجاتِ تو سراب است
هم چوبِ پیمبرِ تو واهیاست
سرکوب مکن که اهل دانش
خواهان نویدِ دادخواهیاست
جان دادن حق به دست بیداد
تصویر رسای"روسیاهی" است
جلّاد و شـهـیـد جا به جایند
در تو همه چیز اشتباهیاست
ای "غرب" همه گلایه از توست
بر "قطعهٔ" من خدا گواهیاست
«کوثری»
#دنیای_غرب
#اعتراضات_دانشجویی
#حامیان_فلسطین
#قطعه
#کوثری
#علی_صحرایی
#عضوکانال
@golchine_sher
بیلشگریم، حوصلهی شرح قصه نیست
فرمانبریم، حوصلهی شرح قصه نیست
با پرچم سفید به پیکار میرویم
ما کمتریم، حوصلهی شرح قصه نیست
فریاد میزنند ببینید و بشنوید
کور و کریم، حوصلهی شرح قصه نیست
تکرار نقش کهنهی خود در لباس نو
بازیگریم، حوصلهی شرح قصه نیست
آیینهها به دیدن هم خو گرفتهاند
یکدیگریم، حوصلهی شرح قصه نیست
همچون انار خون دل از خویش میخوریم
غمپروریم، حوصلهی شرح قصه نیست
آیا به راز گوشهی چشم سیاه دوست
پی میبریم؟ حوصلهی شرح قصه نیست
#فاضل_نظری
@golchine_sher
خودیها دشمنند آخر چه امیدی به دیگرها
برادر را به چاه انداختند اینجا برادرها
نمیدانی چقدر از خواندن تاریخ بیزارم
پُرند از واقعیتهای ننگآمیز دفترها
چرا اینقدر مردم مثل موج و صخره در جنگند
خداوندا، نمیدانم چه سوداییست در سرها
به شوق روی باز دوستان رفتیم، اما حیف
که برخوردیم ناغافل به قفل بستهی درها
خبر دارند در بندند وقتی بازمیگردند
مگر آدم بیاموزد وفا را از کبوترها ...!
#هادی_محمد_حسنی
@golchine_sher
برای وصف تو باید قلم صاحب قدم باشد
همیشه نام تو بر سر در خانه علم باشد
جهان ما را به نامت می شناسد وای بر ما که
تو را «شیخ الائمه» شیعه نشناسد، ستم باشد
«حنیفه» می کند شاگردیت را چون «مفضَّل» ها
هنر آموز درگاهت ،«هشام بن حکم» باشد
علی با ذوالفقارش حافظ اسلام احمد شد
و مکتب خانه ات مثل همان تیغ دو دم باشد
شدی صادق که از کذاب ها باشی جدا مولا
برای حفظ دین اما دلت لبریز غم باشد
چه می ترسند بعضی ها ز قال الباقر و صادق
و می خواهند نسل پر فروغ شیعه کم باشد
تویی فرزند ابراهیم و در آتش نمی سوزی
اگر نمرود های این زمان صدها رقم باشد
به کوری دو چشم دشمنان اثنی عشر هستیم
اگرچه مرقد «شیخ الائمه» بی حرم باشد...
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#یا_جعفر_بن_محمد_الصادق
@golchine_sher
یاورِ بی ضرر و یارِ وفادار نداشت
داشت شاگردانِ خِبره؛ ولی یار نداشت
بود از نسل علی(ع)...حیف ولی دور و برش
قنبر و مالک و سلمانِ وفادار نداشت
هر چه از نقشهٔ دشمن-شکنی ها میگفت
برملا میشد و یک راز-نگهدار نداشت
حضرتِ شیخ الائمه(ع) چقدَر بود غریب
هیچکس با خودش و دغدغه اش کار نداشت
غیرِ هارونِ عزیزِ مکّی...آنکه سریع-
رفت در آتش عشقش! غمی انگار نداشت
شعله ها سرد شد و ذره ای آسیب ندید
قلبِ او بود سلیم و دل بیمار نداشت
نیمه شب بود که شد قصدِ جسارت آغاز
کوچه غوغا شد و جز فتنهٔ اشرار نداشت
خانهٔ امنِ امام ِ صادق(ع) شد ناامن
دشمنش آمد و جز نیتِ آزار نداشت
آنقدَر با تشر و با عجله می بردند
وقتِ برداشتن و بستنِ دستار نداشت
می دوید و نفَسَش سوخت و میخورد زمین
کاش مرکَب به سرآسیمگی اجبار نداشت
عرقِ پیشانی رویِ محاسن میریخت
حالش آشفته شد و رنگ به رخسار نداشت
کوچه، دستِ بسته، پای برهنه، دشنام...
غربتش فرقی با حیدر کرار(ع) نداشت
عضو عضوِ بدنش یکسره از کار افتاد
کاش زهر آن همه بر کشتنَش اصرار نداشت
*
پیرهن بر تنش و ماند عقیقش در دست
پیکرش زخم نشد! نیزهٔ بسیار نداشت
تشنه جان داد ولی بود سرش بر بدنش
تنش عریان نشد و خندهٔ انظار نداشت!
#ألسلام_عليک_یا_جعفر_ن_الصادق
#آجرک_ٱلله_یاصاحب_ٱلزمان_عج
#دخیلک_یا_شیخ_الائمه
#مرضیه_عاطفی
#عضوکانال
@golchine_sher
مزیّن کن نگاهت را به نام جعفر صادق
که عطر عافیت دارد پیام جعفر صادق
اگر مهتاب میتابد به شام کوچههای شهر
شفای نور میگیرد ز بام جعفر صادق
ببین اعجاز نامش را که مییابد تبار دل
بهاری از حلاوت در سلام جعفر صادق
صلابت را تماشا کن که همچون بید میلرزد
بنای کاخ منصور از کلام جعفر صادق
::
نگاه غصه را پر کن که دست شب به جای نور
شرار زهر میریزد به جام جعفر صادق
دگر ای آسمان شهر! بس کن شهد باران را
که شد تلخ از غم و اندوه، کام جعفر صادق
به پایش آسمان از چشم خود خورشید میبارد
به دل دارد چراغ از احترام جعفر صادق
::
عبور از خط آخر پیش پای توست کاری کن
که دستت را بگیرد فیض عام جعفر صادق
#غلامرضا_شکوهی
#امام_صادق_ع_مدح_و_شهادت
@golchine_sher