افتاده غزل در دل تاب وتب خانه
من هستم وتنهایی وشعر شب خانه
آویخته از پنجره مرثیه دمادم
دیوار شده نوحه گر مکتب خانه
صد قطعه رباعی ست در آشوب سماور
کتری شده زنجیر زن موکب خانه
انگار شده علقمه دستان پر آبم
نوشیده عطش هرنفس از مشرب خانه
جوشیده دم محتشم انگار دوباره
گل کرده غزل در غزلش برلب خانه
با شال سیاه و قلمم روضه فراهم
با نوحه در آمیخته هر مطلب خانه
سقا و علم مقتل و یک پیکر بی سر
تفسیر کند حادثه را زینب خانه
#فریده_خسروی_لرگانی
#عضوکانال
@golchine_sher
یادی کنیم از پدر آیتالله بهجت؛ مرحوم کربلایی محمود بهجت فومنی ؛ شاعر شعر معروف و قدیمی :
"امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع"
رحمت خدا بر ایشان و فرزند صالح او ...
@golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی
یکسر به کانال ما بزن 👌
🌷فقط رباعی و تک بیت
حتما حالت خوب میشه
یکبار امتحان کن🌷
❤️کاش جای بوسهاش میماند بر پیشانیام
با خدا بودن نشان از مِهر میخواهد نه مُهر!❤️
https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
مثل تو هیچکسی موی پریشان نشده است
جگرش سوخته از داغ عزیزان نشده ست
هرکه را رفت سری مأمن و مأوایی ماند
مثل تو هیچکسی بی سروسامان نشده ست
کعبه درپرده ی خون است و تو سرمست طواف
زائر کوی خدا هیچکس اینسان نشده ست
غرق یاقوت شده دامنت ای دشتِ غریب
گوهری دریمِ خون این همه غلتان نشده ست
این کلیمی که شده چله نشینِ سرنی
مثل موسای تو نه ؛موسی عمران نشده ست
چشم تو چشم خدا ؛سینه ی تو منزل عشق
خانه ایی مثل دلت محکم از ایمان نشده ست
آدم از معرکه ی نیزه به معراج رسید
بشریت بجز از حلم تو انسان نشده ست
لشکری از صف نامردترین ها دیدند
مثل تو مرد؛کسی عازم میدان نشده ست
سلام بر زینب
#اکرم_نورانی
#عضوکانال
@golchine_sher
وسعتِ فاجعه را زیر نظر داشت حسین ع
از دلِ مردمِ نامرد ، خبر داشت حسین ع
گفت : باید بروم کرب و بلا منتظر است
همرهِ قافله منظومه قمر داشت حسین ع
جان به قربانِ امیری که به هنگامِ نبرد
خط شکن شیرِ دلاور ، سه پسر داست حسین ع
کی به تاراجِ خزان رفت علی اصغرِ او؟
باغی از غنچه ی بشکفته ثمر داشت حسین ع
از شبِ کوفه ی دلگیر و ز پیمان شکنان
عزمِ دل کندن و آهنگِ سفر داشت حسین ع
بس که زد تیر، عدو بر بدنِ خسرو دین!
مثلِ سیمرغ توان گفت که پَر داست حسین ع
نی ، فغان کرد ز سوز دل خود وقتی دید
بر سرِ نیزه در آن وادیه سر داشت حسین ع
جامه ی زخم به تن در وسطِ آتش و خون
عاشقانه به خداوند نظر داشت حسین ع
در شبِ تیره در آن واقعه ی جانفرسا
روی لب ذکرِ دعا تا به سحر داشت ، حسین ع
تشنه لب یک تنه در معرکه ی کرب و بلا
سمتِ معشوق فقط قصد سفر داشت حسین ع
چون که بر پیکر عباس علمدار رسید
همچو ( شایق) ز جگر دیده ی تر داشت حسین ع
#اکبر_حمیدی_شایق
#عضوکانال
@golchine_sher
شب یلدای زینب را سحر نیست
کسی از حال زینب با خبر نیست
پرستار غریب کربلا را ؛
پرستاری به غیر از چشمِ تر نیست
#شام_غریبان
#یا_زینب_کبری
#اکبر_اسماعیلی_وردنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم
بیش از اینها از دعای خود توقع داشتم
بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد
زرد میشد مطمئناً کاج اگر میکاشتم
آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد
چند گامی سوی تو بیسر قدم برداشتم
ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده
کاش از آن اول تو را کوچک نمیپنداشتم
آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینهام
داشت میآمد بسوزاند تو را، نگذاشتم
#کاظم_بهمنی
@golchine_sher
بیا، مرو ز کنارم، بیا که میمیرم
نکن مرا به غریبی رها که میمیرم
توان کشمکشم نیست بی تو با ایام
برونم آور از این ماجرا که میمیرم
نه قول همسفری تا همیشهام دادی؟
قرار خویش منه زیر پا که میمیرم
به خاک پای تو سر مینهم، دریغ مکن
ز چشمهای من این توتیا که میمیرم
مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من
به سوی برکهی آخر شنا که میمیرم
اگر هنوز من آواز آخرین توام
بخوان مرا و مخوان جز مرا که میمیرم
برای من که چنینم تو جان متصلی
مرا ز خود مکن ای جان جدا که میمیرم
ز چشمهایت اگر ناگزیر دل بکنم
به مهربانی آن چشمها که میمیرم
#حسین_منزوی
@golchine_sher
بریده عمه جان دیگر اَمانم
غريبي می زند بد تازیانم
نزن ای طعنه ی شام غریبان
نمک بر زخم هایِ خون چکانم
#آجرک_ٱلله_یا_صاحب_ٱلزمان_عج
#الهی_بالرقیه_عجل_لولیک_الفرج
#مریم_محبی_نژاد_کرمان_نرماشیر
#عضوکانال
@golchine_sher
هر كجا راه حسين است قدم برداريد
دفتر شعر مهیاست قلم برداريد
يا به عباس علمدار توسل كرده
يا اباالفضل بگوييد و علم برداريد
صد قدم سوی تو آید به خوش آمد گویی
تا پیاده قدمی سمت حرم برداريد
حاجتی را که طبیبان ز علاجش ماندند
دست ،بر درگه،سلطان کرم بردارید
توشه ی جاده ی دیدار حریمش اشک است
کفر نعمت شود آنگاه که کم بردارید
#روحالله_راوینیا
#عضوکانال
#امامحسینع
@golchine_sher
تمام ثانیههایم به انتظار گذشت
ببین چگونه بر این خسته روزگار گذشت
برای داشتن تو گذشتم از دنیا
جوانیام همه پای همین قمار گذشت
تمام پنجرهها بستهاند از آن شب
شبی که از سرِ من نقشهی فرار گذشت
بدون خندهی تو بزم شاعرانهی من
به صرف چای و غزلخوانی سهتار گذشت
به حرمت غم من چشم آسمان ابریست
هنوز وانشده غنچهها، بهار گذشت ...!
#نفيسهسادات_موسوی
#عضوکانال
@golchine_sher