eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
842 عکس
293 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
مثل تو هیچکسی موی پریشان نشده است جگرش سوخته از داغ عزیزان نشده ست هرکه را رفت سری مأمن و مأوایی ماند مثل تو هیچکسی بی سروسامان نشده ست کعبه درپرده ی خون است و تو سرمست طواف زائر کوی خدا هیچکس اینسان نشده ست غرق یاقوت شده دامنت ای دشتِ غریب گوهری دریمِ خون این همه غلتان نشده ست این کلیمی که شده چله نشینِ سرنی مثل موسای تو نه ؛موسی عمران نشده ست چشم تو چشم خدا ؛سینه ی تو منزل عشق خانه‌ ایی مثل دلت محکم از ایمان نشده ست آدم از معرکه ی نیزه به معراج رسید بشریت بجز از حلم تو انسان نشده ست لشکری از صف نامردترین ها دیدند مثل تو مرد؛کسی عازم میدان نشده ست سلام بر زینب @golchine_sher
وسعتِ فاجعه را زیر نظر داشت حسین ع از دلِ مردمِ نامرد ، خبر داشت حسین ع گفت : باید بروم کرب و بلا منتظر است همرهِ قافله منظومه قمر داشت حسین ع جان به قربانِ امیری که به هنگامِ نبرد خط شکن شیرِ دلاور ، سه پسر داست حسین ع کی به تاراجِ خزان رفت علی اصغرِ او؟ باغی از غنچه ی بشکفته ثمر داشت حسین ع از شبِ کوفه ی دلگیر و ز پیمان شکنان عزمِ دل کندن و آهنگِ سفر داشت حسین ع بس که زد تیر، عدو بر بدنِ خسرو دین! مثلِ سیمرغ توان گفت که پَر داست حسین ع نی ، فغان کرد ز سوز دل خود وقتی دید بر سرِ نیزه در آن وادیه سر داشت حسین ع جامه ی زخم به تن در وسطِ آتش و خون عاشقانه به خداوند نظر داشت حسین ع در شبِ تیره در آن واقعه ی جانفرسا روی لب ذکرِ دعا تا به سحر داشت ، حسین ع تشنه لب یک تنه در معرکه ی کرب و بلا سمتِ معشوق فقط قصد سفر داشت حسین ع چون که بر پیکر عباس علمدار رسید همچو ( شایق) ز جگر دیده ی تر داشت حسین ع @golchine_sher
شب یلدای زینب را سحر نیست کسی از حال زینب با خبر نیست پرستار غریب کربلا را ؛ پرستاری به غیر از چشمِ تر نیست @golchine_sher
کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم بیش از این‌ها از دعای خود توقع داشتم بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد زرد می‌شد مطمئناً کاج اگر می‌کاشتم آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد چند گامی سوی تو بی‌سر قدم برداشتم ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده کاش از آن اول تو را کوچک نمی‌پنداشتم آه ِمن دیشب به تنگ آمد، دوید از سینه‌ام داشت می‌آمد بسوزاند تو را، نگذاشتم @golchine_sher
بیا، مرو ز کنارم، بیا که می‌میرم نکن مرا به غریبی رها که می‌میرم توان کشمکشم نیست بی تو با ایام برونم آور از این ماجرا که می‌میرم نه قول همسفری تا همیشه‌ام دادی؟ قرار خویش منه زیر پا که می‌میرم به خاک پای تو سر می‌نهم، دریغ مکن ز چشم‌های من این توتیا که می‌میرم مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من به سوی برکه‌ی آخر شنا که می‌میرم اگر هنوز من آواز آخرین توام بخوان مرا و مخوان جز مرا که می‌میرم برای من که چنینم تو جان متصلی مرا ز خود مکن ای جان جدا که می‌میرم ز چشم‌هایت اگر ناگزیر دل بکنم به مهربانی آن چشم‌ها که می‌میرم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بریده عمه جان دیگر اَمانم غريبي می زند بد تازیانم نزن ای طعنه ی شام غریبان نمک بر زخم هایِ خون‌ چکانم @golchine_sher
هر كجا راه حسين است قدم برداريد دفتر شعر مهیاست قلم برداريد يا به عباس علمدار توسل كرده يا اباالفضل بگوييد و علم برداريد صد قدم سوی تو آید به خوش آمد گویی تا پیاده قدمی سمت حرم برداريد حاجتی را که طبیبان ز علاجش ماندند دست ،بر درگه،سلطان کرم بردارید توشه ی جاده ی دیدار حریمش اشک است کفر نعمت شود آنگاه که کم بردارید @golchine_sher
تمام ثانیه‌هایم به انتظار گذشت ببین چگونه بر این خسته روزگار گذشت برای داشتن تو گذشتم از دنیا جوانی‌ام همه پای همین قمار گذشت تمام پنجره‌ها بسته‌اند از آن شب شبی که از سرِ من نقشه‌ی فرار گذشت بدون خنده‌ی تو بزم شاعرانه‌ی من به صرف چای و غزل‌خوانی سه‌تار گذشت به حرمت غم من چشم آسمان ابری‌ست هنوز وانشده غنچه‌ها، بهار گذشت ...! @golchine_sher
گیرم که دل سنگ من از عشق دو نیم است پیوند من و قلب تو از عهد قدیم است شمعی که به پای غم ما سوخت شب و روز در لذت پروانه شدن نیز سهیم است در داغ تو یک لحظه هم از پا ننشستیم چون گرد که یک عمر عزادار نسیم است @golchine_sher
باد دارد روی آتش یک بغل پر می برد روی بال سنگ ها زخم کبوتر می برد می نوردد کوهها را صخره صخره بی امان بی مهابا و شتابان، او مگر سر می برد پر شده خورجین او از نقره و الماس و ماه برکه برکه اشک از این گونه ی تر می‌برد می چکد یاقوت نیلی بر ضمیر خاک‌ها جاده روی رحل خون یاسین وکوثر می برد پرشده آغوش تو از تکه های آفتاب روی خورشید عبایت خاک ،اکبر می برد علقمه لبریز شد از دست های بی صدا مرد دارد روی دل داغِ برادر می برد رفع می شد تشنگی از غنچه ها با جرعه ایی آب دارد رو سیاهی را به محشر می برد می چکد گویی علق از پای رگهای حرا کوه خم شد بسکه اندوه پیمبر می‌برد تب به طوفان میزند در آبیِ چشمان تو موج روی گونه هایت درّ و گوهر می برد @golchine_sher
نوکر شده حک روی جبینم، چه کنم حالا من اگر حرم نبینم، چه کنم با این همه رفت و آمده در روضه من لنگ برات اربعینم، چه کنم @golchine_sher