eitaa logo
گلچین شعر
14.5هزار دنبال‌کننده
874 عکس
305 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
آه آه آه نصــرالله...! ما در روزگار صلح جهانی زندگی‌ می‌کنیم؛ و -با عرض معذرت- تصمیم گرفته‌ایم سلاح‌های‌مان را زمین بگذاریم... (امضای سازمان ملل تضمین توافق ماست!) بــــرادرْ آمریـــکا و اسرائیل برای صلح پیش‌قدم شده‌اند. غزه و ضاحیه‌ی بیروت را شخم زده‌اند؛ بمب‌هـا یکـــی‌ یــــکی روی زمین کاشته می‌شوند و غنچه‌های گل‌ سرخ دسته‌ دسته در دامن عروس خاورمیانه می‌شکفند! دیر نیست که ما از نو مزه‌ی گلابی‌های باغ برجام را بچشیم. گلابی‌ها...! آه آه آه؛ «نصرالله» رفته است ولی نصرت الهی از میان نخواهد رفت! «زخمیم خنجر یمنی را بیاورید زنجیرهای سینه‌زنی را بیاورید». «بیروت» بوی باروت می‌دهد و ما همچنان در ترافیک تبلیغات «سرای ایرانی» گیر کرده‌ایم؛ فروشگاه‌های زنجیره‌ای زنجیر دست و پای کاسب‌ها هستند. می‌پرسم: جاودی کدام اکسیر ما را از «سه‌راهی شهادت» در طلاییه به هیاهوی سه‌راه افسریه کشانده است؟! همه جای ایران «سرای لوازم خانگی‌»ست؛ و تلویزیون برای «شهر فرش» فرش قرمز پهن کرده است! به کجا شکایت ببریم وقتی که خبر آنلاین فرارو و اقتصاد 24 همراه با اینترنشنال نگران حریم هوایی اسرائیل هستند؟! و دنیای اقتصاد لفظ «شهید» در دهانش نمی‌چرخد؟! ای لعنت به رسانه‌های منحطّ! جریان، قطع‌ شریان‌‌‌های اقتصادی اسراییل است؛ مرحبا به یمن که عرصه را بر صهیونیست‌ها در تنگه‌ی باب‌المندب تنگ کرده‌ است... «سوارانِ که‌اند اینان خدایا پشت دروازه؟! اُویسانند هر سو بر افق‌های قَرَن پیدا...». قرن جدید قرن ولایت اسلام است. ما وسط‌باز نیستیم؛ «أُمَّةً وَسَطًا» هستیم و عهد کرده‌ایم که دقیقاً و همیشه وسط میدان مبارزه باشیم. یکی به نعل و یکی به میخ -شبیه ترکیه- سیاست ما نیست؛ ما آمده‌ایم تا میخ آخر را به تابوت صهیونیست بزنیم... @golchine_sher
بگو کجا بروم من؟ به خانه‌ای که ندارم؟ چگونه سر بگُذارم به شانه‌ای که ندارم! کدام خاطره‌‌ات را بغل کنم که بیایی برای بودنم اینجا بهانه‌ای که ندارم من آن درخت کهنسال و خشک گوشه‌ی باغم که دلخوشم به بهار و جوانه‌ای که ندارم من آن پرنده ی غمگین، من آن مهاجر تنها چطور دل بسپارم به لانه‌ای که ندارم تو رفته‌ بودی و ای جان! رسیده بر لب من جان کجا پیِ تو بگردم نشانه‌ای که ندارم! @golchine_sher
باز تابستانه ی آن تن کبابــم کرده است تشنه ام، شهریور لبهات آبم کرده است من همان انگـــور بد مستم کـــه بوی موی تو در مشام این شب وحشی شرابم کرده است من همـــان مستم کـــه جای سیب آتش گاز زد عاصی ام آن گونه که شیطان جوابم کرده است شاعری بودم که شعر بی وضو هرگز نگفت لذت ِ لامذهب ِ تـــو لاکتابم کرده است شهرزاد قصــه ی من قصه گـــوی بهتری است لای لای این شب خوشبخت خوابم کرده است آه از ناز عرق بر گونــه های آتشین گفت: گل بودم ، هوای تو گلابم کرده است گفت: گل بودم ، فروپوشیده در گلبرگ هام این زمستان زاده اما بی حجابم کرده است خسته از این خاک شور و آب تلخ و باد سرخ گشته بین چار عنصـــر انتخابـــم کرده است گفتم: آدم برفی ام با چشم هایی از زغال آتش آغــوش تـــو آدم حسابم کرده است برف روی موی من مانده است گیرم سال هاست دست بازیگوش تابستــان خرابــــم کرده است @golchine_sher
ابر غیرت تا ببارد شانه های داد را سیل با خود می برد کاشانه ی بیداد را مرغ بی پر را قفس با آسمان فرقی نبود آه مسکین می گدازد خرمن صیاد را سقف صبر تو اگر کوتاه باشد باک نیست حق به حکمت می زند طغیانیِ شداد را نردبان ظلم کی بالا رود از بام حق میکَند از ریشه آخر بیخ ذی الاوتاد را دل به گنج و رنج این دنیا نبند ای جان دل چون مصیبت سر کشد پیمانه های شاد را گوش کن شاید که آرامم کنی با همدلی استخوان پرور مکن این زخم مادر زاد را زنده ماندن زیر بار منت دونان چه سود زود بر دارم بزن زحمت مده جلاد را نخل قامت می فرازد شاخه ی پروین من سر کجا خم کرده ام مأمور استبداد را آب در هاون مکوب و مشت بر سندان مزن از سکوت زخمی ات لبریز کن فریاد را @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
کانال رباعی و تک بیت ما @robaiiyat_takbait
هدایت شده از رباعی_تک بیت
درخت پیر تن من دوباره سبز می‌شود هرچه تبر زدی مرا زخم نشد جوانه شد  @robaiiyat_takbait
ای دلارام تـریـن غنچـه ی گلزار سلام ای طلـوعِ نفـسِ صبـحِ چمنزار سلام آمـدی پنجره ها بـاز شده  سوی چمن ای شمیمِ خوشِ هر لحظهٔ دیدار سلام @golchine_sher
مانند غـریـقی کــه پر از وحـشت آب است  می گردم و دستم پی یک تکه طناب است دلتنگی و تنـهایی و انـدوه و صـبوری این عاقبت تیره ی یک عاشق ناب است آن مرد پر از شور و غزل  بعد تو جان داد این آدم کوکی  جسدی پشت نقاب است یا مشکل ارســال پیام   از دل مــا بود یا منبــع گیــرنده ی قلـب تو خراب است زایـیــده ی دردیـم و به بار آمـده ی عشق در مکتب ما عشق فقط حرف حساب است یک جمله  بگو دلبرکم  حرف دلت چیست عاشق شده این شاعر و دنبال جواب است @golchine_sher
"بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم" اشکی است در چشمم که بر صورت نمی‌ریزم بی‌بغضِ در راه گلویم، برنمی‌خیزم فرصت ندارم سوگوار دردها باشم باید به فکر راه و رسم مردها باشم داغ است آری داغداری کار دشواری‌ست امّا کجا نزدیک قلّه راه ِهمواری‌ست؟! یک سینه فریادی؟!... بیا بالا و بالاتر از قلّه می‌پیچد صدای رعد گیراتر بردار از روی زمین حالا سلاحت را شاعر! قلم، عکاس! ابعاد نگاهت را در غزه می‌جنگند طفلان با فشنگ اشک وقتی‌که تکلیف است آری جای نیزه، مشک با خطبه‌های منبرت، ای شیخ! رسوا‌کن آقا‌اجازه! منتظِر را خوب معنا کن گاهی سلاحت می‌شود لبخند تو باشد امیدواری واژه‌ی سربندِ تو باشد یا در دل تهدیدها دست دعا باشی فکر فروش یک النگوی طلا باشی سنگر همان‌جایی است که اکنون تو در آنی باور بکن هرجا که باشی مرد میدانی تاریخ‌ در هر برگ خود زخمی نیرنگ است دنیا بنای بازی‌اش در صفحه جنگ است ضاحیه باشد یا که در بغداد یا تهران رد می‌شویم از ابتلا در سایه قرآن او بعد از این بیدادها با داد می‌آید از حادثه، "از نیمه‌ی خرداد" می‌آید باید بفهمم من کجای ماجرا هستم! باید ببینم در چه سوی کربلا هستم! □ □ □ ای بغض‌ها! یک روضه امشب میهمان باشید ای چشم‌ها! راه سعادت را نشان باشید @golchine_sher
پاییز باشد یا زمستان تو همان بهاری با شکوفه های لبخند آغشته به عطر بهار نارنج که پیچیده در جای جای سرزمینت و قلب من مسافریست که نیت کرده است نبودهای قضا شده را   ادا کند @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نه دستِ خواهشی دیگر برایم مانده و نه پایِ پرهیزی نباید انتظاری داشت از شهریورِ هم‌مرزِ پاییزی صدا می‌سوزد و شومینه از اندوه‌یادِ "شد خزان" گرم است و می‌دوزد زمین و آسمان‌ها را به هم، باران یک‌ریزی غمت را چون گلی چسبانده‌ام بر سینه و سرشارم از عطرش و چسبانده به سینه چون گلی "آن روز" را تقویم رومیزی، که از من رد شدی و ساعت دیواری از ردّ تو جا ماند و نشد پیراهنت را لحظه‌ای روی لباس من بیاویزی زمان تکثیر تنهایی‌ست؛ این را جالباسی خوب می‌فهمد! اگر اندازه‌ٔ عطرت کنارم مانده‌ بودی باز یک‌چیزی...! @golchine_sher