ای دلارام تـریـن غنچـه ی گلزار سلام
ای طلـوعِ نفـسِ صبـحِ چمنزار سلام
آمـدی پنجره ها بـاز شده سوی چمن
ای شمیمِ خوشِ هر لحظهٔ دیدار سلام
#محمد_جوکار
@golchine_sher
مانند غـریـقی کــه پر از وحـشت آب است
می گردم و دستم پی یک تکه طناب است
دلتنگی و تنـهایی و انـدوه و صـبوری
این عاقبت تیره ی یک عاشق ناب است
آن مرد پر از شور و غزل بعد تو جان داد
این آدم کوکی جسدی پشت نقاب است
یا مشکل ارســال پیام از دل مــا بود
یا منبــع گیــرنده ی قلـب تو خراب است
زایـیــده ی دردیـم و به بار آمـده ی عشق
در مکتب ما عشق فقط حرف حساب است
یک جمله بگو دلبرکم حرف دلت چیست
عاشق شده این شاعر و دنبال جواب است
#محسن_نظری
@golchine_sher
"بسماللهالرحمنالرحیم"
اشکی است در چشمم که بر صورت نمیریزم
بیبغضِ در راه گلویم، برنمیخیزم
فرصت ندارم سوگوار دردها باشم
باید به فکر راه و رسم مردها باشم
داغ است آری داغداری کار دشواریست
امّا کجا نزدیک قلّه راه ِهمواریست؟!
یک سینه فریادی؟!... بیا بالا و بالاتر
از قلّه میپیچد صدای رعد گیراتر
بردار از روی زمین حالا سلاحت را
شاعر! قلم، عکاس! ابعاد نگاهت را
در غزه میجنگند طفلان با فشنگ اشک
وقتیکه تکلیف است آری جای نیزه، مشک
با خطبههای منبرت، ای شیخ! رسواکن
آقااجازه! منتظِر را خوب معنا کن
گاهی سلاحت میشود لبخند تو باشد
امیدواری واژهی سربندِ تو باشد
یا در دل تهدیدها دست دعا باشی
فکر فروش یک النگوی طلا باشی
سنگر همانجایی است که اکنون تو در آنی
باور بکن هرجا که باشی مرد میدانی
تاریخ در هر برگ خود زخمی نیرنگ است
دنیا بنای بازیاش در صفحه جنگ است
ضاحیه باشد یا که در بغداد یا تهران
رد میشویم از ابتلا در سایه قرآن
او بعد از این بیدادها با داد میآید
از حادثه، "از نیمهی خرداد" میآید
باید بفهمم من کجای ماجرا هستم!
باید ببینم در چه سوی کربلا هستم!
□ □ □
ای بغضها! یک روضه امشب میهمان باشید
ای چشمها! راه سعادت را نشان باشید
#سیدهنرگس_هاشمورزی
#عضوکانال
#راه_ادامه_دارد
#آغاز_نصرالله
@golchine_sher
پاییز باشد یا زمستان
تو همان بهاری
با شکوفه های لبخند
آغشته به عطر بهار نارنج
که پیچیده در
جای جای سرزمینت
و قلب من
مسافریست
که نیت کرده است
نبودهای قضا شده را
ادا کند
#آسمان
#عضوکانال
@golchine_sher
نه دستِ خواهشی دیگر برایم مانده و نه پایِ پرهیزی
نباید انتظاری داشت از شهریورِ هممرزِ پاییزی
صدا میسوزد و شومینه از اندوهیادِ "شد خزان" گرم است
و میدوزد زمین و آسمانها را به هم، باران یکریزی
غمت را چون گلی چسباندهام بر سینه و سرشارم از عطرش
و چسبانده به سینه چون گلی "آن روز" را تقویم رومیزی،
که از من رد شدی و ساعت دیواری از ردّ تو جا ماند و
نشد پیراهنت را لحظهای روی لباس من بیاویزی
زمان تکثیر تنهاییست؛ این را جالباسی خوب میفهمد!
اگر اندازهٔ عطرت کنارم مانده بودی باز یکچیزی...!
#کبری_موسوی_قهفرخی
@golchine_sher
خون میرود به صفحه که املا کنم تو را
نامت بزرگ بود نشد جـا کنم تو را
یاغی نی ام ترحمی ای پـادشاه حُسن
گـردن کشیده ام کــه تماشا کنم تو را
آب از سرم گذشت عصایی بزن به آب
یک دم بیا که حضرت موسی کنم تو را
خون مرا بگیر به گــردن مرا بــکش
تا زیر تیغ، سجــده ی اعلی کنم تو را
کنجی برای خلوت شبهای من بـــده
تا گریه ای به وسعت دریا کنم تو را
بر مردگان کوی تو باید دخیل بست
یعنی قیاس کی به مسیحا کنم تو را
بندم بزن که چینی عمرم شکسته است
جامم بده که ساقی دلها کنم تو را
از روزگار خیر ندیدم بدون تو
خیرات، جان خویش چو حلوا کنم تو
#محمد_سهرابی
@golchine_sher
"آغاز نصرالله"
بشنوید از قلب ایران صور اسرافیل را
بنگرید ای اهل دنیا غرش سجیل را
با شکوه خیبری آمد سپاه صف شکن
تا کند نابود اینک نقشه قابیل را
خواب خوش دیگر نخواهد داشت صهیون بعد از این
موشک ما میبرد خواب خوش آن ایل را
اهل نکبت را بگو این ابتدای ماجراست
بنگرید آنک سرانجام سپاه فیل را
هیبت پوشالی صهیون تماشایی شده ست
روز و شب تکرار باید کرد این تمثیل را
وعده ی حتمی محقق میشود، خواهد چشید
قدس هم طعم خوش پایان اسرائیل را
منتقم با لشکری از حاج قاسم میرسد
میزند آخر رقم خونخواهی هابیل را
#محمد_مهدی_عبداللهی
#عضوکانال
@golchine_sher
رژیم خبیث لعین گوش کن!
دگر خواب خوش را فراموش کن!
ندارد گِله آنچه دارد عوض
زدی ضربتی، ضربتی نوش کن!
#زهرا_سادات_جعفرنیا
#عضوکانال
@golchine_sher
چه کسی گفته که کفتار برادر شدنی است
خاک منفور در مزبله ها زر شدنی است
چه کسی گفته که هر تلخ سرا میخانه است
یا سر کاسه هر ابرهه ساغر شدنی است
این همه نیشتر نخوت غربینه مزن
دور وحشی گری غرب زمین سر شدنی است
در هلاهل نشود طعم شکر پیدا کرد
شیر اگر بار به پشتش بنهد خر شدنی است
اشک چشمان گهربار برادر ناب است
مثل چشمان حسن واله و پرپرشدنی است
اشک می ریزم و با حال دل و چشم خراب
و دعایی که خدا گفته که گوهر شدنی است
کشور ناز دلم از پس هر خوف و خطر
ناز می بارد و چون کوه تناور شدنی است
مثل ققنوس ز خاکستر خود روییدیم
رفتن اوج ثریا و فراتر شدنی است
سر ما باد نثار قدم ساقی گل
که برای سر هر حادثه افسر شدنی است
#محمدرضا_فرامرزی
#عضوکانال
@golchine_sher
حملهی ایران به اسراییل یعنی اقتدار
حاصل حسیست از جنس کمال افتخار
آسمان را شاهد آوردیم وقت کارزار
تا نیفتد در سر بیچارهها فکر فرار
از زمین و آسمان موشک نصیب ظلم شد
ترس و وحشت در شب حمله حبیب ظلم شد
سایهها در سایه میمانند هنگام نبرد
دم فروبندند و میریزند در دل آه سرد
ای خیال مات مانده! از ندیدن بازگرد
چشم بینا خوب میبیند که هر موشک چه کرد
خوابها آشفته شد در ایل گنبدخوابها
بوی خون بالا زد از دریاچهی گندابها
قصهی تاریخی تیر و کمانها شد تمام
خشم سجّیل آمد و بند زبانها شد تمام
دورهی در رفتن و بوق زمانها شد تمام
خوابهای راحت اهل گمانها شد تمام
صدر اخبار جهان فهم جنون آغاز شد
درک اشک و آه و بغض و خشم و خون آغاز شد
نوبت مهمانی روشنتر از هر روشنیست
فرصت طوفانی پروانههای میهنیست
شور ایمان شعر جاری در ضمیر دشمنیست
مثنوی در مثنوی شرح غم ما گفتنیست
خاک را غرق هیاهوی صدا دیدیم ما
گریه را تزیین چشم فتنهها دیدیم ما
در جواب زخم خود شمشیرِ بیداری زدیم
در سکوت دوربینها نالهی جاری زدیم
همسخن با آدمیّت شعله بر خواری زدیم
گرچه هم گاهی قدم در وادی زاری زدیم
مرگمان رنگ شهادت داشت در دنیای پست
کار ما عشق است هر جا حرمتی حتی شکست
لحظهها را میشناسیم و جواب آیین ماست
خندههای ریز جای اضطراب آیین ماست
دل به دریا دادن از بین سراب آیین ماست
سوزن آوردن به دامان حباب آیین ماست
چلّهی طوفان گرفتیم آسمان آیینه شد
هر ستاره شعری از جنس شرار سینه شد
ما یقین داریم تاریکی به پایان میرسد
هر بیابانی به پابوس خیابان میرسد
از خیابانِ شرف مرد بیابان میرسد
مغز کفرآلوده هم روزی به ایمان میسد
بیش از اینها میشود پاییز این دنیا بهار
از میان باغ زیتونها شود پیدا بهار
#مصطفی_کارگر
#عضوکانال
@golchine_sher