eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
281 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برخیز که هنگامه ی یلــدا شده امشب در باغچه ام صد گل یخ وا شده امشب سرد است ولی با نفس گرم تو عید است این چله به یُمن تو چه زیبا شده امشب برخیز که پاییز و غمش رفت به یغما شادی سر دیوار تو پیدا شده امشب پیشانیِ من مثل شب عشق بلند است چون نام تو بر تارک آن جا شده امشب صـد بار زدم قرعـه و هر بار همین بود فالی که لب صفحه ی آن تا شده امشب "گل در بَر و مِی درکف و معشوق به کام است" از شوق تو بوده است که یلدا شده امشب @golchine_sher
شبِ یلدا شبِ جشن و سرور است ز شادی هر دلی قصرِ بلور است به یُمنِ هر نشاط و شادمانی غم و غصه ز هر سینه به دور است ز وحدت، همدلی تا نیمه ی شب نشاط و شادمانی هر دو جور است انار و هندوانه ، فالِ حافظ شب یلدا ز اقلامِ ضرور است به یُمنِ مهربانی، عشق و ایمان دلِ هر کس پُر از امواجِ نور است چو( شایق) سرخوشم می گویم از دل شب یلدا شب جشن و سرور است ( شایق) @golchine_sher
شب یلدا شب شعر و ترانه است غزل های نگاهت حافظانه است ستاره می چکد از روی ماهت دلت مانندِ قاچ هندوانه است. @golchine_sher
فقط خدا نکند عشق آرزو باشد دلیلِ این همه اندوه کاش او باشد! چو دیگران خبر از داستانِ ما دارند در این میانه کجا بیمِ آبرو باشد؟ بیا زِ عشق طریقِ سخن بیاموزیم خوشا که بوسه سرآغازِ گفت‌وگو باشد سخن زِ چشمِ پر از حیرتِ تو می‌شنوم که برخلافِ تو آیینه راست‌گو باشد همین کسی که دل از او بریده‌ای می‌خواست کسی شود که برای تو آرزو باشد @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یلدایی شبی که آمد و دی ماه من بهاری شد شب انارییِ پیوند ما و یلدا بود شبیه خاطره های قشنگ کودکی ام پراز طراوت و حسّ قشنگ رؤیا بود چقدر منتظر گام های او بودم چقدر باغ نگاهش امید می بخشید درست سی شب و روزم پر از جدایی بود رسید و عطر حضورش نوید می بخشید چه اتفاق قشنگی، که باز می افتاد میان خاطره های قشنگ یلدایی انارها به غزل خوانی اش چه مشغولند وخانه باز گرفت است، رنگ یلدایی نفس کشیدن من در هوای بودن او خزان باغ مرا راهیِ سفر می کرد میان فصل خزان و دی و سپیدی برف بهار و یاسمن و عشق را خبر می کرد از التهاب‌ و تبِ وصلِ با لبش انگار که هندوانه ی یلدا گل شقايق بود اگرچه داغ فراقی به سینه اش حک داشت ولی به وصل لبانش عجیب عاشق بود هنوز ترسِ جدایی نديم من بود و هنوز دلهره با من سر رفاقت داشت درخت باور من پر ز غنچه ی غم بود به سرد و گرمی این روزگار عادت داشت تفالی زدم و گفت این چنین حافظ * برو که هرچه مراد است در جهان داری به آسمان غم تو نشسته کوکب بخت به سینه گرچه هزاران غم نهان داری تقدیم به پسر مرزبانم، مسلم آقا @golchine_sher
عجل الله تعالی فرجه الشریف دگر بعد از تو امیدم به تقویم اعتباری نیست به دنیا بارها دیدم به تقویم اعتباری نیست نشد شب صبح بعد از تو نشد برگردم از یادت بیا برگرد امیدم به تقویم اعتباری نیست رسید آهسته فروردین به اسفند نبودن ها من از این هجر ترسیدم به تقویم اعتباری نیست منم اردیبهشتی که شبیه فصل پاییزم پس از تو غرق تردیدم به تقویم اعتباری نیست کدامین جمعه می آیی کدامین صبح پیدایی بیا تنهاترین عیدم به تقویم اعتباری نیست شب یلدا شب تلخ سقوط اشک هایم بود غروب جمعه فهمیدم به تقویم اعتباری نیست @golchine_sher
نه بدهکار و نه بودیم طلبکار کسی بختِ آن خوش که نشد باعثِ آزار کسی گر چه ما سرو قدان را ثمری نیست ولی تکیه چون تاک ندادیم به دیوار کسی بار هرکس به زمین ماند به دوش آوردم بار غم بردم و هرگز نشدم بارِ کسی به قیامت دل آبی‌صفتم هست گواه که بجز عشق نبودیم طرفدار کسی راز آرامش و آسایشم این بود که من دل سپردم به کم خود نه به بسیار کسی از دل ساده خود گفتم اگر حرفی بود دست دزدی نزدم هیچ به آثار کسی به مزارم بنویسید که این خسته جگر می‌توانست و نشد باعث آزار کسی @golchine_sher
یه روزی میای می‌خواستم بیای با گلای انار برات کوچه‌ها رو چراغون کنم بشینم انار دل تنگمو تا اون دون آخر برات دون کنم می‌خواستم بیای تا مگه چاره‌ای به حال پریشونی من کنی می‌خواستم بیای با گل پیرهنت که تکلیف چشمامو روشن کنی می‌خواستم پس از این همه سال و ماه قد و قامتم رو ببینی پدر! بشینم پای آخرین قصه‌هات تو هم پای قصه‌م بشینی پدر! چقدر آینه و شمع چیدم برات چقدر چشم به راهت نشستم بیای چقدر فال حافظ گرفتم واسه‌ت تو فالت همین بود: یه روزی میای می‌خواستم پس از سال‌ها انتظار بیای جشن بارون بگیرم برات ببوسم سر و زلف و پیشونی‌تو تو که سر نداری بمیرم برات @golchine_sher
یلدا ندارد صبح روشن بی تو آقا دلها انار خنده بر لبهایشان نیست هر چله بی تو قلبها خاموش و سرد است فال قشنگی زینت شبهایشان نیست @golchine_sher
"تو نباشی گل من با شب یلدا چه کنم؟" با زمستان فراق و غم فردا چه کنم؟ می زند موج پریشانی ساحل بر دل بی تو در وحشت طوفانی دریا چه کنم؟ اشک می بارد از اندوه فراقت هر شب زیر باران غمت یکه و تنها چه کنم؟ شب یلداست چرا شوق غزل در من نیست؟ واژه در واژه سکوت است به اینجا چه کنم؟ شب طولانی سال و شب حافظ خوانیست "زان که درمان نشود درد" من آیا چه کنم؟ "هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود" در گلو بغض و سکوت است خدایا چه کنم؟ چه بخوانم چه بگویم که غم از دل برود؟ غصه دورم زده در غربت دنیا چه کنم؟ لَیلةُالقَدرِ دلم لحظه ی بوسیدن توست مَطلع الفجْر نیایی گل زیبا چه کنم؟ حیف باشد که نباشی و غزل خون گردد بی تماشای رُخت، یوسف زهرا چه کنم؟ @golchine_sher
ادبیات مقاومت و آیین ایرانی در دنیایی زندگی می‌کنیم که پیوند‌های بسیاری بین ادیان و ملت‌های مختلف شکل گرفته است، دنیایی که در آن کشورها فقط محصور در مرزهای جغرافیایی و تجمیع قومیتی نیستند، از نظر ایرانی بودن مرزهای ایران عزیزمان محدود در خطوط جغرافیایی نیست، مرزهای ما با بسیاری از ملت‌ها مرز فرهنگی‌ست، مرزی به قدمت تاریخ ایران باستان و وسعتی به پهنای این کره خاکی، و اگر از لحاظ اسلامی حساب کنیم، همانطور که امام روح الله(ره) فرمود: "‎‏ملیت، حدودش حدود اسلام است." باز هم مرزهای ما بسیاری از ملل مسلمان و جوامع بشری را در برمی‌گیرد....(ادامه مطلب) در ادامه می‌خوانید اصلاً شب چله چیست؟ آیا مفهوم یلدا همین دورهمی خانوادگی با صرف تنقلات و میوه و شیرینی ست!؟ یعنی فقط همین گعده‌های خانوادگی؟ یا در ورای این سنت ایرانی تفکری نهفته است!؟ برای خواندن ادامه مطلب بر روی لینک فوق http://ostanha.hozehonari.ir/001TST کلیک کنید #آفرینش_ادبی ♥️⃟🇮🇷 #حوزه_هنرے_مازندران ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ سایت | اینستاگرام | تلگرام | بله | روبیکا | ایتا | سروش | واتساپ | آپارات ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
یلدای بی‌طلوع من، ای ماهتابِ عشق ای روشنی ز چشم تو در اضطرابِ عشق هر شب به یاد روی تو، بیدار مانده‌ام در خلوت شبانه‌ی خود با عذابِ عشق چون سایه در سراب دویدم نجات نیست ماندم غریب در طلبِ یک جوابِ عشق یلدا بلند بود ولی بی حضورِ تو افسانه شد برای من این خوابِ نابِ عشق چشم انتظار آمدنت مانده‌ام هنوز هر قطره از سرشکِ من آیینه تاب عشق بازآ و با طلوع نگاهت غزل بخوان تا بشکفد ز جان من این آفتابِ عشق @golchine_sher
نگاه کن که پریشان و بی‌قرار توایم اگرچه فاصله داریم، در کنار توایم چهارفصل جهان نیست جز خزان بی‌تو بیا که ما همه در حسرت بهار توایم گل محمدی اهل‌بیت هستی و ما خوشیم از این که در این روزگار خار توایم آهای عطر دل‌انگیز روزهای ظهور به‌هوش باش که ما شب‌به‌شب خمار توایم به این امید که روی خوشی نشان بدهد تمام عمر به دنبال روزگار توایم قبول‌مان کن و بگذار عار تو باشیم اگرچه ما به همه گفته‌ایم یار توایم «در انتظار تو چشم سپید» حاصل ماست که روسیاه‌ترین شعر شهریار توایم هزار سال، هزاران شب بدون سحر... هنوز در شب یلدای انتظار توایم @golchine_sher
زمین آبستنِ بغضی نهان بود شبی شب‌تر ز شب‌های جهان بود شبی که بود یلدایی به قدرِ هزار و یک شب آن شب ورزقان بود @golchine_sher
دو قدم مانده که پاییز به یغما برود این همه رنگ قشنگ از کف دنیا برود هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد دل تنها به چه شوقی پی یلدا برود؟ گله‌ها را بگذار... ناله‌ها را بس کن... روزگار گوش ندارد که تو هی شکوه کنی... زندگی چشم ندارد که ببیند اخم دلتنگِ تو را... فرصتی نیست که صرف گله و ناله شود! تا بجنبیم تمام است! تمام!! مهر دیدی که به برهم زدن چشم گذشت... یا همین سال جدید! باز کم مانده به عید! این شتاب عمر است... من و تو باورمان نیست که نیست! زندگی گاه به کام است و بس است؛ زندگی گاه به نام است و کم است؛ زندگی گاه به دام است و غم است؛ چه به کام و چه به نام و چه به دام... زندگی معرکه‌ی همت ماست... زندگی می‌گذرد... زندگی گاه به نان است و کفایت بکند؛ زندگى گاه به جان است و جفایت بکند؛ زندگی گاه به آن است و رهایت بکند؛ چه به نان و چه به جان و چه به آن... زندگی صحنه‌ی بی‌تابی ماست... زندگی می‌گذرد... زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد... زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد... زندگى گاه به ناز است و جهانت بدهد... چه به راز و چه به ساز و چه به ناز... زندگى لحظه بیداری ماست... زندگی می‌گذرد... زندگی فرصت نیست، تجربه است؛ تا بدانیم حقیقت، نیستیم! «خاطره‌ایم» @golchine_sher