«بهار پشت در است»
به گوشِ پنجره آرام
نسیم گفت و گذشت...
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
کمر خم کرد هرکس بُرد بار عشق را بر دوش
جوان شد پیر، گل شد سربهزانو، بید شد مجنون
#فاضلنظری
@golchine_sher
میان شعله میسوزد مگر باران؟ نمیسوزد
اگرچه "جسم" هم آتش بگیرد، "جان" نمیسوزد
به آتش میکشند این روزها قرآنِ ما را... لیک
نمیدانند "فجر" و "طارق" و "فرقان" نمیسوزد
نمیدانند این اصحاب نار، این شعله بر دوشان
که "حمد" آتش نمیگیرد که "الرحمان" نمیسوزد
خدای قصهی قرآنیِ "عاد" و "ثمود"! آخر
چرا این شهرها در آتشِ کفران نمیسوزد؟
مگر قرآن چه دارد؟ سوره سوره، خط به خط، ایمان
دل مردم برای این همه ایمان نمیسوزد؟
به این کافرمرامان، منکرانِ نور و زیبایی
بگو قرآن نمیسوزد، بگو قرآن نمیسوزد
#رضا_یزدانی
#هتک_حرمت_قرآن
@golchine_sher
می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس ولیک
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند.
نگران با من استاده سحر.
صبح میخواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر.
در جگر لیکن خاری
از ره این سفرم می شکند.
نازک آرای تن ساق گلی
که به جان اش کشتم
و به جان دادم اش آب.
ای دریغا! به برم می شکند.
دست ها می سایم
تا دری بگشایم.
بر عبث می پایم
که به در کس آید.
در و دیوار به هم ریخته شان
بر سرم می شکند.
می تراود مهتاب
می درخشد شب تاب
مانده پای آبله از راه دراز
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بر دوش
دست او بر در، می گوید با خود:
غم این خفته چند
خواب در چشم ترم می شکند.
#نیما_یوشیج
@golchine_sher
تنها شراب چشم خُمار تو قادر است
میخانه را دوباره پر از مشتری کند!
#فاضل_نظری
@golchine_sher
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
#شهریار
@golchine_sher
دلتنگ توام مثل یتیمی که ببیند
در کوچه ی باران زده بابای کسی را
#منوچهرابراهیمی
@golchine_sher
برای ما که همه عمر در پی وصلیم
همین که ختم شود انتظار، نوروز است
#مجتبی_خرسندی
@golchine_sher
یک روز نشد کمی جوانی بکنم
من با دل خویش مهربانی بکنم
حالا که همه به فکر عیدند ببین!
باید بروم خانهتکانی بکنم
#مهتا_صانعی
#عضوکانال
#عید
#خانه_تکانی
@golchine_sher
دستمالی سفیددردستم ،آمدم سیبی ازحرم ببرم
چشم برشمع وشمعدانی ها ،یک بغل یاس -دست کم-ببرم
آمدم بامسافران حرم ،بتکانم تمام چشمم را
سیزده بندگریه بنویسم ،باخودم سوزمحتشم ببرم
درمسیررواق آیینه، دارم ازدل غبارمی چینم
تادرین روضه بااجازه ی تان، ناگهان دست برقلم ببرم
ناگهان صحن،حوض کوثرشد،دیدم اینجابه چرخ آمده ام
تاکه درباغ سوره ی طاها،سیب سرخی به هرقدم ببرم
دردلم یاکریم های کبود بین هربیت،بال بال زدند
اصلن اینجاشگفت نیست اگر روی دستم ستاره هم ببرم
درقمم یامدینه؟حیرانم،یاکه درمشهدم نمی دانم
مانده ام ای کریمه ای بانو! چه ازاین ساحت کرم ببرم؟!
#محمد_حسین_انصاری_نژاد
#عضو_کانال
#حضرت_معصومه
#غبار_روبی_حرم
@golchine_sher
مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی
مرا ازمن، مرا از قیدِ من بودن رها کردی
_دوباره روی ماهت محو شد در رشته های شب
تو با زیباییات این حرفهارا نخ نما کردی...
نماز عشق می خواندم،امامم حضرت دل بود
کنارم بی تکلّف ایستادی، اقتدا کردی
به هم نزدیک بودیم، آتش از لبهات میتابید
دلت میخواست لبهای مرا، امّا حیا کردی
من از خود نیمهای را دیده بودم "عاقل" اما تو
مرا با نیمه ی دیوانه ی من آشنا کردی...
#محمدرضا_طاهری
@golchine_sher
در شهر من این نیست راه و رسم دلداری
باید بفهمم تا چه حدی دوستم داری
موسی نباش اما عصا بردار و راهی شو
تا کی تو باید دست روی دست بگذاری
بیزارم از این پا و آن پا کردنت ای عشق
یا نوشدارو باش یا زخمی بزن کاری
من دختری از نسل چنگیزم که عاشق شد
خوکرده با آداب و تشریفات درباری
هرکس نگاهت کرد چشمش را در آوردند
شد قصۀ آقامحمدخان قاجاری
آسوده باش از این قفس بیرون نخواهم رفت
حتی اگر در را برایم باز بگذاری
چون شعر هرگز از سرم بیرون نخواهم کرد
باید برای چادرم حرمت نگه داری
تو میرسی روزی که دیگر دیر خواهد شد
آن روز مجبوری که از من چشم برداری
#فاطمه_سلیمانی
@golchine_sher