ای که گفتی دل بشوی از مهر یار مهربان
من دل از مهرش نمیشویم تو دست از من بشوی
#سعدى
@golchine_sher
قرار بود زمانی مرا مجاب کنی
به احترام دل ساده ام شتاب کنی
قرار بود بسازی ، نه اینکه دنیا را
به چشم هم زدنی بر سرم خراب کنی
چه سال ها که دو فنجان چای منتظرند
دوباره در دل این خانه قند آب کنی
لباس نو نخریدم به شوق آن روزی
که رنگ پیرهنم را تو انتخاب کنی
هنوز میخ اتاقت به عشق پابند است ؟
هنوز عکس مرا می بری که قاب کنی ؟
به حبه حبه ی انگور تازه می ماند
نخواه شعر مرا خمره ی شراب کنی
همیشه چشم به راهم بیا هرازگاهی
سر مزارم اگر خواستی ثواب کنی
#حسنا_محمدزاده
@golchine_sher
بخشیدهام،
شما هم اگر بخواهید میتوانید ببخشید.
آدم
زمین نیست که بتواند بارِ همه این تلخیها را به دوش بکشد...
#هوشنگ_گلشیری
@golchine_sher
در خیالآمدی و آینهی قلب شکست
آینه تازه از امروز تماشا دارد...
#فاضل نظری
@golchine_sher
پیش آ که به بر گیرمت ار طالب عشقی
کین درد سرایت کند از سینه به سینه
#جامی
@golchine_sher
رسید لب به لب و بوسههای ناب زدیم
دو جام بود که با نیت شراب زدیم
دو گل که با عطش بوسههای پی در پی
به روی پیرهن سرخشان گلاب زدیم
نه از هوس که ز جور زمانه! لب به شراب
اگر زدیم برای دل خراب زدیم
مؤذنا به امید که میزنی فریاد؟
تو هم بخواب که ما خویش را به خواب زدیم
مگرد بی سبب ای ناخدا که غرق شده است
جزیرهای که به سودای آن به آب زدیم!
#فاضل_نظری
@golchine_sher
نیست زخمی از هجوم بی کسی، پر درد تر
یا زمین برف گیری از نگاهت سردتر
روز و شب یادآور تنهایی من می شود
هیچ کس پیدا نشد از آینه نامردتر
از زنان زعفران چین خراسانت بپرس:
دیده اند از سرزمین گونه هایم زردتر؟
من همان بادم که می خوردم به دیوار و درت
تو همان ابری که چشمان مرا می کر ، تر
کوچه های بی سرو سامان کاشان! تا به حال
دیده اید از من، زن آواره ای شب گردتر؟
آسمان من پر از خورشیدهای کاغذی ست
از هوای دست هایم نیست جایی سردتر
#حسنا_محمدزاده
@golchine_sher
گلدانها را آب دادهام
ظرفها را شستهام
خانه را رفت و رو کردهام
دنیا خیلی خوب است
بیا علامت خانه بودن من
همین پنجره ی رو به جنوب آفتاب است
تا تو نیایی پرده را نخواهم کشید..
#سید_علی_صالحی
@golchine_sher
دیدار یار غایب، دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
#سعدی
@golchine_sher
عمار زمان
مداح باید روضهفهمِ روضهخوان باشد
تا بیشتر از خود به فکر دیگران باشد
مداح یعنی چه؟ «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار»
هرچند که با اهل روضه مهربان باشد
تزویر یعنی پیکر مولا ته گودال
اما علمدار سپاهش در امان باشد!
مداح در اوضاع فتنه کیست؟ چون عباس
لعنت به مداحی که چون شمر و سنان باشد
«یا لَیتَنا کُنا مَعَک» یعنی که هر مداح
اهل عمل باشد، چرا تنها دهان باشد!؟
وقتی که از سرهای روی نیزه میخواند
مداح باید سربلند از امتحان باشد
ای وای اگر در فتنهها بر زخم مولایش
شمشیر باشد، نیزه و تیر و کمان باشد!
باید تمام روضه را با آه سوزان خواند
این سینه باید قلۀ آتشفشان باشد
وقتی ابوموسی و عمروعاص میآیند
مداح یعنی آنکه عمارِ زمان باشد
دین خدا را با قیام خود به پا دارد
پس میشود «قد قامتِ» بعد از اذان باشد
از روضههای حاج قاسم میشود فهمید
مداح باید قهرمان داستان باشد
#احمد_ایرانینسب
@golchine_sher
چراغ چشمهایت را برایم پست کن، دیگر
نگاهم فرق شب با روزِ روشن را نمیفهمد
#نجمه_زارع
@golchine_sher
در مسیر خود هزاران پیچ و خم دارم رفیق
درد هایى تلخ اما تازه دَم دارم رفیق
دوستان بى وفا بسیار اما در عوض
دشمنانى با وفا و هم قسم دارم رفیق
با همه نامهربانان مهربانى میكنم
چون كه در قلبم خدایى محترم دارم رفیق
من براى بهترین و بدترین بدخواه خویش
آرزو هاى عجیبى در سرم دارم رفیق
شیطنت هاى من دیوانه را جدى نگیر
پشت این لبخند ها سى سال غم دارم رفیق
لا به لاى زخم هاى كهنه زخم ات را بزن
جا براى زخم هاى تازه كم دارم رفیق
#امید_صباغ_نو
@golchine_sher
چون شعر و ترانه بود در خانه ی ما
چون رود روانه بود در خانه ی ما
یک صبحِ بهار مادرم خوابش برد
تقدیر زمانه بود در خانه ی ما
#نوروزرمضانی
@golchine_sher
سرویم و از ایستادگی لبریزیم
کوهیم و به اقتدار برمیخیزیم
فرداست که در پاسخ هر فتنه که شد
دنیای یهود را به هم میریزیم
#علی_سلیمیان
@golchine_sher
تو را به یُمن دیدنش چه وعدهها که دادهام
ولی نیامد آخرش، دلم مرا حلال کن!
#مجتبی سپید
@golchine_sher
بانو! به بیقراری شاعر ببخش اگر
این شعرها به حضرت چشمت جسارتند...
#اصغر_معاذی
@golchine_sher
تا صبح به یادِ تو غزل می خواندم
با پای دلم اَتَل مَتَل می خواندم
می چیدم و در هوای تو شعرم را
با پای کشیده در بغل می خواندم
#آسیه مرادپور
(خاتون)
@golchine_sher
مرا دوست بدار
بهسان گذر از یک سمت خیابان
به سمتی دیگر...
اول به من نگاه کن
بعد به من نگاه کن
و بعد،
باز هم به من نگاه کن
#جمال_ثریا
@golchine_sher
نکند بوی تو را
باد به هرجا ببرد؟!
خوش ندارم
دل هر رهگذری را ببری...!
#اعظم_سعادتمند
@golchine_sher
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز ،
سالهاست که در گوش من آرام،
آرام
خش خِش گامِ تو تکرار کنان ،
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا ،
- خانه کوچک
ما سیب نداشت
#حمید_مصدق
@golchine_sher
گرچه لذت می برم از حسِّ تنها بودنم
عشق اما، عشق اما، عشق چیز
دیگریست...
#عرفان دهقانی
@golchine_sher
قصۀ پرواز
چه معصومانه در رفتن قدم برداشتی مادر
نگفتی، نقشۀ پرواز در سر داشتی مادر!
کدامین صفحۀ نقاشیات عکس کبوتر بود!
تو بودی پیکر در خون شناور داشتی مادر؟
کبوتر بچهام کی قصۀ پرواز را خواندی؟
چه زیبا پر زدی، آخر مگر پر داشتی مادر؟
نخواندم کی نوشتی آرزوی سرخ رفتن را
مگر غیر از حساب و مشق، دفتر داشتی مادر؟
ببین در شهرمان، زن زندگی آزادی آوردند!
چرا سهم مرا از زندگی برداشتی مادر؟
پریدی تا بخوانی بین سربازان فرمانده
سرودِ «عشق جانم» را که از بر داشتی مادر
چه شوقی داشتی وقتی که میگفتی سلامش را...
گمانم دیدنش را خوب باور داشتی مادر
به سوی آسمانها میروی حالا، ولی ای کاش
نگاهی هم به حال زار مادر داشتی، مادر
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#حادثه_تروریستی_ایذه
@golchine_sher
جاذبه ی تو....
معادله ی نیوتن را بر هم می زند
#آسیه مرادپور
(خاتون)
@golchine_sher
بو کشان،
تمام حفره های شب را می کاوم!
بر فطرت خزه ها دست می سایم
که به انتشار عطر تو
بر سنگ ها پهن شده اند.
یک وهم، با رؤیاهای سبز،
در مزرعه می خواند.
من فکر می کنم آنجا
عطر تو،
دگرگون کننده تر، به گوش می رسد!
“عزیز” راست می گفت؛
شب ها، آسمان به مزرعه می آید...
#سلمان هراتی
@golchine_sher
روزی قرار شد برسیم آخرش به هم
حالا بگو پس از نرسیدن،
قرار چیست؟!
#مهدی_فرجی
@golchine_sher
کـم کـم بـدل به قلــعهی متروکه میشود
شهری که کوچههاش به نام شهید نیست
#مرتضی_امیری_اسفندقه
@golchine_sher
هیچ میدانی که من در قلب خویش
نقشی از عشق تو پنهان داشتم؟
هیچ میدانی کز این عشق نهان
آتشی سوزنده بر جان داشتم؟
#فروغ_فرخزاد
@golchine_sher
یک سر موی تو میاَرزد به زلف عالمی
مصرعی کوتاه گاهی بهتر است از صد سخن...
#حسین_پورقلی
@golchine_sher
تا کی سکوت و خودخوری؟ تا کی مدارا؟
با او که مینوشد پیاپی خون ما را
شب در خیال فتح خورشید است؟ آری...
بیش از گلیم خویش پیش آورده پا را
برچیده خواهد شد بساط سِحر فرعون
بر خاک اگر موسی بیندازد عصا را
پایین بیاور تیغ را بر فرق دشمن
هربار بالا میبری دست دعا را
در گوش فرزندان خیبر، بار دیگر
تکرار کن نام علیِ مرتضی را
آغاز کرد این قصه را ابلیس، اما
ما مینویسیم انتهای ماجرا را
#سورنا_جوکار
@golchine_sher