روز اول بیهوا قلب مرا دزدید و رفت
روز دوم آمد و اسم مرا پرسید و رفت
روز سوم آخ ! خالی هم کنار لب گذاشت
دانه ی دیوانگی را در دلم پاشید و رفت
روز چارم دانه اش گل داد و او با زیرکی
آن غزل را از لبم نه ، از نگاهم چید و رفت
با لباس قهوه ای آن روز فالم را گرفت
خویش را در چشم های بی قرارم دید و رفت
فیل را هم این بلا از پا میاندازد خدا
هی لب فنجان خود را پیش من بوسید و رفت
او که طرز خنده اش خانه خرابم کرده بود
با تبسم حال اهل خانه را پرسید و رفت
تا بچرخانم دلش را نذرها کردم ولی
جای دل، از بخت بد، دلبر خودش چرخید و رفت
زیر باران راه رفتن، گفت میچسبد چقدر
با همین حالش به من حال دعا بخشید و رفت
استجابت شد ، چه بارانی گرفت آن شب ولی
بی من او بارانیش را پا شد و پوشید و رفت
روز آخر بی دعا بی ابر هم باران گرفت
دید اشکم را، نمیدانم چرا خندید و رفت
#قاسم_صرافان
@golchine_sher
ای حضرت آفتاب در خونم باش
گرما بخشِ این دل داغونم باش
از دوری تو چو بید لرزان شده ام
یک لحظه بیادِ دل مجنونم باش
#صفيه_قومنجانی
#عضوکانال
@golchine_sher
می خواست ذکر ما بکند یا «کریم» را
بخشید هرچه داشت فقیر و یتیم را
مظلوم و خاکی است و به نام حسن خدا
شاید که آفریده چنین «یا کریم» را
یکبار نه، دومرتبه از مال خود گذشت
در سایه اش گرفت غریب و مقیم را
اهل کرامتند همه، منتها حسن
شد شهره سفره داری باب النعیم را
یاور نداشت با خود و تسلیم صلح شد
آن نعمت عطا شده ذبح عظیم را
شد عقده های جنگ جمل تیر و می زدند
بر پیکرش تلافی زخم قدیم را
بی خادم است گرد بقیع و خدا گذاشت
جارو کش مزار شریفش نسیم را
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال
#یاامامحسنمجتبیعلیهالسلام
@golchine_sher
وقتی که شانه هایم
در زیر بار حادثه می خواست بشکند
یک لحظه
از خیال پریشانِ من گذشت:
"بر شانه های تو"
بر شانه های تو
می شد اگر سری بگذارم
وین بغضِ درد را
از تنگنای سینه برآرم
به های های
آن جان پناه مهر
شاید که می توانست
از بارِ این مصیبتِ سنگین
آسوده ام کند...
#فریدون_مشیری
@golchine_sher
بگذار که با بوی تو آرام بگیرم
از پنجره ی روی لبت کام بگیرم
بگذار در این لحظه که لبریز تو هستم
با باز دمی از نفست وام بگیرم
مانند غزل داغ ترین واژه ی خود را
از ساده ترین بوسه ی لبهام بگیرم
من منتظرم تا تو از این کوچه بیایی
تا زیر قدم های تو ایهام بگیرم
این بار دلم را به خودم پس نفرستید
تا قلب هوایی شده را رام بگیرم
من آمده ام تا لب این پنجره امشب
یک بوسه ی داغ از تو سرانجام بگیرم
#اسماعیل_زارع
@golchine_sher
ماهی که در آن لیلهٔ قدر است مُقدَّر
شد جلوه گر از روی تو آئینهٔ کوثر
زیباست بلندای نگاه تو که بی شک
روشن شده از روی تو چشمان پیمبر
بخشندگی آموختنی نیست که ذاتی است
نقشی است که در آل عبا گشته مصور
بخشندگی ات خیر کثیر است و خداوند
داده است مقامی که شدی از همگان سر
ای جود تو در طایفهٔ عشق زبانزد
صد حاتم طایی نشود با تو برابر
انگار کریمانه خدا سفرهٔ خود را
از شوق تو گسترده در این ماه منور
انگشتریت نقش کرم دارد و دیدیم
در شأن تو نازل شده آیات مطهر
زیباست در اندیشهٔ من یاد تو امشب
جاری شده در من غزلی ناب و معطر
تکرار کنم نام حسن را و حسن را
تا آنکه بنوشد غزلم قند مکرر
دستی به قلم برده ام از روی محبت
تا نام مرا هم بنویسید به دفتر
#محمد_صادق_بخشی
#عضوکانال
#امام_حسن
@golchine_sher
از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پوشانده اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند
#فاضل_نظری
@golchine_sher
دوباره در سرم افتاده باورها به جان هم
و افتادند جوهرها و دفترها به جان هم
من و تو هر دو در یک آسمان در حال پروازیم
گره خوردهست جان ما کبوترها به جان هم
به رغمِ این همه نیرنگ ما سرباز یک راهیم
نمیافتیم هرگز بین سنگرها به جان هم
به زیر پرچمی واحد همه آیات قرآنیم
نمیافتیم با آشوب کافرها به جان هم
قسم خوردیم دست از یاری هم بر نمیداریم
قسم خوردیم آری ما برادرها به جان هم
#سیدعلی_نقیب
#ایران_اسلامی
@golchine_sher
بایـد بــدون ایـنکه کـسی را خــبر کـنم
با قایـــق خـــیال به قلبت ســـفر کــنم
همراه موج، دستبهدست سکوت شب
از تــنگهی نگـــاه حــسودان گــذر کـنم
وقتی سوار کـشتی نــوحِ دلــت شــدم
بی اضطراب از هــمه دنیــا حـــذر کــنم
طوفان شعر قصد وزیدن گرفته اســت
فـرصت نمانده است نبـاید خـــطر کنم
بایــد به جـــای ثانیـــههای نـــــبودنت
یـک عمـر با تـو درد دلـی مختصـر کنم
#مارال_افشون
@golchine_sher
بیا ببین که چه سوزی درونِ آهِ من است
بیا ببین که چه اشکی در این نگاهِ من است
قسم به آنکه دو عالم همه به دست هموست
که دوزخی که بِپا میکند زِ آه من است
تو از سیاهی شب ناله میزنی ؟! هیهات
بیا ببین که سیه تر زِ شب پگاهِ من است
نگار گشته رفیقِ رقیبِ پُر زِ جفا
انیس و همدم من هم شبِ سیاهِ من است
نه حاجتی به مَه است و نه اختر ونه به شمس
فروغ گوهرِ اشکم چراغِ راهِ من است
کدام عقل بکشاند تو را به جنگ من ای دون
که صبر و ذکر دعای سحر سپاه من است
مرا مگو که سخن را رها نما ( مهدی)
که نه به دستِ من است ونه دلبخواهِ من است
#مهدی_میرابی_جاجرم
#هفت_هنر_خراسانی
#عضوکانال
@golchine_sher
هان ای دل بی ارادهٔ بی پروا
ای بی خبر از تاب و تب روز جزا
فرموده خدای مهربان ای ”بنده”
“صد بار اگر توبه شکستی بازآ ”
#محمد_صادق_بخشی
#عضوکانال
@golchine_sher
شیوهی عُشّاق چون اشک است در راهِ نیاز
ابتدا، سرگشتگیها؛ انتها، افتادگی...
#بیدل_دهلوی
@golchine_sher
بر زبان دارم شب هجران پیِ تسکین دل
گفت و گوهایی که روز وصل با من کرده ای...
#عبدی_خراسانی
@golchine_sher
کجاست بالشِ امنی که با تو سر بنهم
که حسرت سر و سامان که گفته اند این است...
#حسین_منزوی
@golchine_sher
با تو خوشحالند در واقع پیمبر دوست ها
چون علی شادند و مسرورند حیدر دوست ها
شاعران از پارس می آیند ذیل طوطیان
پشت لب های تو صف بستند، شکر دوست ها
آن چنان لبریز حُسنی که شب میلاد تو
آرزومند پسر هستند دختر دوست ها
مژده ات را من به حاتم های طایی داده ام
از ابازر های عالم، تا ابوذر دوست ها
ماه هم گفته است از تو چونکه می گویند خوب
دوستان از دوستان خود به دیگر دوست ها
هرکسی با هرچه که دارد، صدف با یک دهان
سمت دریای تو در راهند، گوهر دوست ها
محو بالای تو و ارباب سر خم می کنند
بین مردم بیشتر سرو و صنوبر دوست ها
موقع افطار می آیند با لب های خشک
می رسند از راه این گونه برادر دوست ها
کوچه و اشک من و درد تو، آری بیشتر
گرد میآیند دور هم در آخر، دوست ها
نیمه ی ماه مبارک، فاطمیه می شود
اکثرا چونکه پسر هستند کوثر دوست ها
اکثرا در را نمی کوبند در وقت وداع
اکثرا از کوچه بیزارند مادر دوست ها
اتفاقی هم اگر افتاد و مادر ضربه خورد
با کسی چیزی نمی گویند خواهر دوست ها...
#مهدی_رحیمی
#ولادت_امام_حسن_علیه_السلام
@golchine_sher
باید که عمری مثل بابا، نان بیارد
نجواکند، خرما به نخلستان بیارد
شاهی که تنها مانده در شهر گدایان
بهتر که جای حکم راندن نان بیارد
فرزند پیغمبر چه تدبیری کند با...
دینی که فرزند ابوسفیان بیارد!؟
هرچند هم در گوششان یاسین بخواند
صد بار اگر مصداق از قرآن بیارد...
جایی که پای سکه ی زر در میان است
سخت است حتی یک نفر ایمان بیارد
حتی نشد یک بار از بین دو انگشت
اندازه ی انگشت ها انسان بیارد
تدبیر یعنی نرمشی آرام اما....
آرامشی که در پی اش طوفان بیارد
#علی_احدی
#عضوکانال
#امام_حسن
@golchine_sher
چه سخت می گذرد عمر،
شانه یِ تو کجاست؟
برای خستگی ام
تکیه گاه می خواهم !
#فاطمه_سلیمان_پور
@golchine_sher
بازآ که در فراقِ تو چشمِ امیدوار
چون گوشِ روزهدار بر الله اکبر است
#سعدی
@golchine_sher
لانه کرده یا کریمی روی بام شانه اش
حاتم طایی نشسته در مسیر خانه اش
دست خالی هر که آمد بر در بیت الحسن
دست خالی بر نگردد از در شاهانه اش
بس نمک دارد رخش، دنیا نمک گیرش شده
پر شده ماه خدا در نیمه از پیمانه اش
حیدر و زهرا و احمد جمع کل مجتباست
ماه می گردد به گرد چهره ی ماهانه اش
نور،اعجاز خدا در شمع روی مجتبی
کهکشان ها بوده اند از ابتدا پروانه اش
شهد شیرین عسل مدیون نام مجتبی
مور برکت می کند از نام او هر دانه اش
او رفیق بی رفیقان و پناه بی پناه
بی کسان را نیست جایی جز در کاشانه اش
فکر زنجیری کنید بر عاقل مجنون شده
فکر زنجیری برای عاشق دیوانه اش
#علی_الواریان
#عضوکانال
#امام_حسن
@golchine_sher
عجیب نیست که دائم سر زبان من است
حسن قشنگترین واژه درجهان من است
اگر به گفتن ذکرش همیشه مشغولم
زبان برای همین کار در دهان من است
همیشه أشهَدُ أَنّ حسن کریم الله
پس از علی ولی الله در اذان من است
گدای سفره ی او بوده اند اجدادم
همین بزرگترین فخر خاندان من است
به تیره روزی شب های خویش مفتخرم
برای اینکه حسن ماه آسمان من است
غم نداری خود را نمیخورم هرگز
چرا که مُهر حسن پای آب و نان من است
مرا به شاعر درگاه او شناخته اند
هزار شکر که در شهر این نشان من است
قبول اگر غزلم در خور مقامش نیست
ولی محبت او برتر از توان من است
اگر چه جان جهان شد برای ما اما
همیشه گفته حسن جان حسین جان من است
#سجاد_روانمرد
#عضوکانال
#ولادت_امام_حسن
#ماه_مبارک_رمضان
@golchine_sher
معصومترین حالت یک عشق همین جاست
او پس بزند
باز به پایش بنشینی
#نرگس_صرافیان
@golchine_sher