eitaa logo
گلچین شعر
16.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
440 ویدیو
15 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad سه تا کانال شعرهای ما @golchine_sher @robaiiyat_takbait @noroz_ramezani
مشاهده در ایتا
دانلود
اَحد میمی میانِ نام خود انداخت احمد شد نشست آن میم در آغازِ حمد او محمد شد به رقص آورد میمش مدّ بسم الله قرآن را از آن مدّ است اگر این آیه های سبز مُمتد شد ملایک تا ابد در حلقه ی میم تو سرگردان شبی گویا بُراقت از سرِ ادراکشان رد شد نبود از خُلق و خو در هفت اقلیم زمین بویی که در هفت آسمان اخلاق نیکویت زبانزد شد عقیقی نیست لایق تا بگیرد نقش نامت را از آن نام بلندت زینت طاق زبرجد شد به انکار تو می لافند و می بافند و باکی نیست که شیطان هم اگر شد از همین انکار مرتد شد @golchine_sher
سجده می کرد از ادب بر هر چه آدم زاده ای روز آغازین اگر شیطان شما را می شناخت @golchine_sher
قبل از تو انسان حرف انسان را نمی‌فهمید گُل را نمی‌دانست، باران را نمی‌فهمید‌ «آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی انسان قبل از خنده‌ات، «آن» را نمی‌فهمید انسان قبل از چشم‌هایت هر چه می‌کوشید پیداییِ آن ذات پنهان را نمی‌فهمید هر شب می‌آمد بشنود عطر صدایت را حتی ابوجهلی که قرآن را نمی‌‌فهمید در بی‌زمان بوسیده پایت را و الّا رود در خود معطل بود و «جریان» را نمی‌فهمید تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد قبل از تو انسان حرف انسان را نمی‌فهمید @golchine_sher
تا هوای آسمان در سر ندارد زنده نیست مرغ اگر پرواز را باور ندارد زنده نیست جان اگر بخشید بر دشت ودمن جاوید شد ابر اگر در چنته چشمی تر ندارد زنده نیست جای دارد در دل ما مِهر ختم المرسلین این صدف در خود اگر گوهر ندارد زنده نیست شوق دیدار شه لولاک در جانهای ماست هر دلی این شوق را در سر ندارد زنده نیست در دو عالم رزق ما از سفره ی احسان اوست توشه از این سفره هرکس بر ندارد زنده نیست @golchine_sher
تا هوای آسمان در سر ندارد زنده نیست مرغ اگر پرواز را باور ندارد زنده نیست جان اگر بخشید بر دشت و دمن جاوید شد ابر اگر در چنته چشمی تر ندارد زنده نیست جای دارد در دل ما مِهر ختم المرسلین این صدف در خود اگر گوهر ندارد زنده نیست شوق دیدار شه لولاک در جانهای ماست هر دلی این شوق را در سر ندارد زنده نیست در دو عالم رزق ما از سفره ی احسان اوست توشه از این سفره هرکس بر ندارد زنده نیست @golchine_sher
در آن زمان که زمین، غرق در ضلالت بود بشر فتاده فرو، در یم جهالت بود در آن زمان که به جز خشم، هیچ عشق نبود وجود دخترکان، مایه ی خجالت بود هوای زندگی، باران شور و شوق نداشت فضای جامعه، سرشار از کسالت بود جهان به دامن خود، جنگ «اوس وخزرج» داشت سیاق واقعه ها سر به سر ملالت بود روال جاری رخداد ها، جدال و جنون و رنج رایج آن روز ها رذالت بود محمد از دل این درد نامه ها برخواست محمد آمد و بر دوش او رسالت بود او یک کتاب پر از «إقرأ و قلم» آورد او آیه آیه سوی روشنی، دلالت بود رسول صلح شد و بر جدال پایان داد دیگر تمام جهان، مثل یک ایالت بود بتان جاهلی را دانه دانه خُرد نمود از آن به بعد، خدا مصدر اصالت بود تو را ستود رسولا! خدا به این خاطر که آن «مکارم الاخلاق» در خصالت بود در این طلوع، سیاه وسفید فرق نداشت ملاک سروری مرد و زن، عدالت بود تو پروریدی در آن عصر، مثل «فاطمه» را که در زمین و زمان، وارث کمالت بود کنون نیاز به زیبائی دیگر باشد چنانچه روزی جهان، عاشق جمالت بود .... ظهور می کند آخر، کمال بعثت تو همان جوابی که جا مانده از سؤالت بود @golchine_sher