eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
836 عکس
286 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
در جنگلی از ابر و مه ، همخواب باران بود رودی که عمری مثل یک دریا خروشان بود با شال سبزی در کنار صخره قامت بست ایاک نعبد خوانده و ، در قلب میدان بود چشمان آهو در خراسان اشک غم می‌ریخت باران ولی در ورزقان دنبال جیران بود انگشتری از دست مردی بر زمین افتاد آن‌شب تمام جلگه ها ملک سلیمان بود ملک سلیمان گفتم و بغضم دوچندان شد یک شب همین دلشوره‌ها در شهر کرمان بود از جنس جمهوری کسی می‌آمد و ... ای‌کاش آن‌شب تمام صحن جمهوری چراغان بود از خون سرخ آل‌هاشم ، آل‌ابراهیم در جنگلی پر از شقایق عید قربان بود بعد از هزار و یکصد و اندی ، شب یلدا چشم انتظار خنده‌ی صبح بهاران بود از ساحل رود ارس ، یک مرد بارانی می‌آمد و مهمان سلطان خراسان بود @golchine_sher
از درد عشق گفتم و نشنید هیچ‌کس حتی اگر شنید نفهمید هیچ‌کس زور شراب گر به غم عشق می‌رسید ما را چنین خراب نمی‌دید هیچ‌کس آدم حریص منع‌شدن‌هاست، گر نبود آن میوه را ز شاخه نمی‌چید هیچ‌کس شرمنده‌ی محبتت ای غم که در فراق حال مرا به جز تو نپرسید هیچ‌کس فاضل ز خیر نام گذشته‌ست دوستان روی مزار او بنویسید هیچ‌کس... @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاد آن روز که از کوچه گذر می کردم و به چشمان تو از دور نظر می کردم دیدن چشم شما مظهر زیبایی بود چقدر وقت به دیدار تو سر می کردم همه شب عشق تو را تا نظرم می آورد و من از رفتنت احساس خطر می کردم تو از آن بازی گرگم به هوا یادت هست سینه را پیش تو بر گرگ سپر می کردم تا که هر دست غریبی به جمالت نرسد شب خود را به هوای تو سحر می کردم پدرم دید شبی دست تو را در دستم بعد از آن شرم ز دیدار پدر می کردم همه ی خاطره ها از غم تو لبریز است و دو چشمی که از آن خاطره تر می کردم کاش آن لحظه که از کوچه ی ما می رفتی من به همراه دلم با تو سفر می کردم @golchine_sher
ای وعده ی حق به داد خواهی تعجیل در صـور چـرا نمی دمد اسرافیل!؟ از غصـه ی غـزه و رفح باید مـرد لعنت بـه جهــان حامــی اسـرائیل @golchine_sher
روی گرداندی و بر ما یک نگاه انداختی روی گرداندی و ما را یاد ماه انداختی روی گرداندم ببینم شب سر بام که‌ای کی به جز من را به این روز سیاه انداختی خیل مژگان و کمان ابرو و تیر نگاه… تا رسیدی لرزه بر قلب سپاه انداختی شاد و غمگین، مستم و هشیار، آباد و خراب خوب می‌دانی چه آشوبی به راه انداختی “با دل خونین لب خندان بیاور همچو جام” بعد از این، حالا که ما را در گناه انداختی آن شب قدری که می گفتند خلوت با تو بود زاهدان را هم ببین در اشتباه انداختی خواستم دل پس بگیرم از تو، کمتر یافتم آه از این سوزن که در انبار کاه انداختی @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
😊اگه حوصله نداری شعرهای طولانی بخونی یکسر به کانال ما بزن 👌 🌷فقط رباعی و تک بیت حتما حالت خوب میشه یکبار امتحان کن🌷 ❤️کاش جای بوسه‌اش می‌ماند بر پیشانی‌ام با خدا بودن نشان از مِهر می‌خواهد نه مُهر!❤️ https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
گرچه نزد ما سر ناسازگاری داشتی پرچم تسلیم پیش دیگری افراشتی ما گذشتیم از گناه دوستان اما تو هم دشمن ما را نباید دوست می‌پنداشتی عاقبت از رفتنت روزی پشیمان می‌شوی راه برگشتن برای خود چرا نگذاشتی؟ کاش جای دردِ دل کردن برای دیگران حرمت این عشق را چون من نگه‌می‌داشتی دوست وقت دشمنی هم دوست می‌ماند، ولی بعد از این تصمیم با تو، دشمنی یا آشتی؟! @golchine_sher
شهر پروانه‌ها خواب آرام شهر پروانه به لب عنکبوتیان زهر است او که جز با نژاد شوم خودش با تمام جهانیان قهر است باز آتش ترند اخبار است خبر آمد که آه... اردوگاه! پستها پشت پست می‌آیند ما فقط لایک می‌کنیم و نگاه پسری درد را به سینه فشرد مادری آه را به دامن داشت ساقه‌ی لاله را به دست گرفت پدری داغ بی‌سری برداشت بال پروانه‌های سوخته را بادها بال داد و بالا برد خبر شهر بی‌خبرها را محض دلشوره سمت دریا برد به دلت شورشان نیفتاده؟! مگر این تو... تو نیستی ای رود؟! آی انسانیت جواب بده! وقت یک استوری تازه نبود؟! کاش پروانه‌های آتش‌بال! چشم خواب مرا بسوزانند بعد از این داغ، عصر تشنگی است پس سراب مرا بسوزانند او میاید به‌نام فصل بهار او میاید برای فصل خطاب بعد از این قرن‌های تفتیده می‌رسد بر زمین عقیده‌ی آب @snhashemvarzi @golchine_sher
در این محاکمه تفهیم اتّهامم کن سپس به بوسه‌ی کارآمدی تمامم کن... اگرچه تیغِ زمانه نکرد آرامم، تو با سیاستِ ابروی خویش رامم کن... به‌اشتیاقِ تو جمعیتی‌است در دلِ من بگیر تنگ در آغوش و قتل عامم کن... شهید نیستم اما تو کوچه‌ی خود را به‌پاسِ این‌همه سرگشتگی به‌نامم کن... شرابِ کهنه چرا ؟ خونِ تازه آوردم اگر که بابِ دلت نیستم حرامم کن... لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم تو مرحمت کن و با بوسه‌ای تمامم کن... @golchine_sher
کافی‌ست تو را به نام بخوانم تا ببینی لکنت، عاشقانه‌ترینِ لهجه‌هاست و چگونه لرزش لب‌های من دنیا را به حاشیه می‌بَرد دوستت دارم با تمام واژه‌هایی‌که در گلویم گیرکرده‌اند و تمام هجاهای غمگینی ‌که به‌ خاطر تو شعر می‌شوند... @golchine_sher
خادم جمهور تبسم بر لبان روستایی دور بودی تو چراغ خانه بی بی گل رنجور بودی تو مبادا تشنه و تاریک باشد کلبه ای در کوه به فکر مردم افتاده ی مهجور بودی تو   دلت با رفتنِ استخر یا ویلا نمی شد شاد به لبخندی که می زند کودکی مسرور بودی تو تو هم مثل بقیه می نشستی گوشه ای راحت خودت را درد سر دادی ،مگر مجبور بودی تو؟ میان کوچه ها شد دفتر کارَت،چه شد میزت؟ رییس ما نبودی،خادم جمهور بودی تو شهادت باید آخر قسمتت می شد، دلاور مرد! که عمری با شهیدان خدا محشور بودی تو @golchine_sher