eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
831 عکس
285 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
سومین کنگره‌ شعر دهه غدیر در دیار علویان 💠 موضوع: اشعار دهه غدیر سنت جشن ۱۰ روزه عید غدیر در دیار علویان، استان مازندران 💠 شیوه ارسال آثار: ◾ارسال متن شعر با مشخصات فردی به شماره همراه ۰۹۱۱۹۵۵۰۹۵۴ در پیام رسان های ایتا و تلگرام 💠 تقویم اجرایی: ◾اعلام فراخوان: ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ ◾آخرین مهلت ارسال آثار: ۱۵ خرداد ۱۴۰۳ ◾اختتامیه و اعلام نفرات برگزیده: تیر ۱۴۰۲ (مصادف با ایام دهه غدیر) 💠 جوایز: ◾کمک هزینه‌ی سفر به مشهد مقدس به همراه تندیس دهه غدیر برای ۱۴ شاعر برگزیده‌ ◾حضور شاعران برگزیده برای دریافت جوائز در اختتامیه الزامی می‌باشد. لطفا به موضوع کنگره‌ دقت بفرمائید!! موضوع فراخوان: "اشعار دهه غدیر، سنت جشن ۱۰ روزه عید غدیر در دیار علویان" شعر مدح امیرالمؤمنین و عید غدیر توسط دبیرخانه ثبت نمی‌شود و مورد داوری قرار نمی‌گیرد! اشعار باید گویای این مطلب باشد که در عید غدیر جشن ۱۰ روزه برگزار می‌شود. @ahmadiraninasab
هدایت شده از گلچین شعر
اعضای محترم کانال که اشعار کانال رو بدون نام میفرستند تو گروه ها و کانالها حتما نام شاعر رو هم بنویسند بدون نام شاعر ما راضی به کپی کردن نیستیم و اشکال شرعی دارد 🌷🌷 @golchine_sher @robaiiyat_takbait
دوباره صبح و نخلستانِ چشمت حریرِ بوسه بر مژگان چشمت دهان غنچه را با خنده وا کن که جانم را کنم قربان چشمت @golchine_sher
باز ابری آمد و باران گرفت کوچه ها با عطر باران، جان گرفت پیک شادی، گفت روز دختر است عاشقی، دیباچه ی هر دفتر است روز دختر، روز شعر وشادی است خنده هایش، یک جهان آبادی است روزهایم با تو فردا می شود مهربانی، با تو معنا می شود با تو ابری دلخوش و بارانی ام با تو غرق کوچه ی حیرانی ام شعر، با شور تو شیدا می شود زندگی،با تو شکوفا می شود طعم خوب زندگی در دست توست شادمانی بی سبب سرمست توست روز دختر،روز لبخندخداست طعم شیرینش ز هرطعمی جداست مهر تو پیوسته شورانگیز باد شادمانی از دلت سر ریز باد @golchine_sher
حس خوبیست در آغوش خودت پیر شوم اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم آسمانم شوی و تا به سرم زد بپرم: با نگاه پر از احساس تو درگیر شوم حس خوبیست نفس های تو را لمس کنم آنقدر سیر ببوسم...نکند سیر شوم؟ درد اگر از تو به اعماق وجودم برسد حاضرم دم نزنم تا که زمینگیر شوم باید ابراز کنم نیت رویایم را باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم یک غزل باشم و تا مرز جنونت بکشم پر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم اولین تار سفید سرمن را دیدی حس خوبی است در آغوش خودت پیر شوم @golchine_sher
اجاق خاطره خاموش می‌شود، برگرد! کلام عاطفه مخدوش می‌شود، برگرد! نگاه روشن تو قبله‌گاه زیبایی است فضای آینه مغشوش می‌شود، برگرد! کبوتری که پیام‌آور رهایی‌هاست شکار فاجعهٔ قوش می‌شود، برگرد! دلی به‌حال دل باغبان نخواهد سوخت بهار، بی‌تو فراموش می‌شود، برگرد! دلم برای غزل‌های ناب تو تنگ است تمام پیکر من گوش می‌شود، برگرد! @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در می زنم و گدای درگاه...منم هرچند که دیر آمده ام آه ...منم بایست گدا کجا رود جز درِ شاه در بازنما : «آمدم ای شاه»... منم @golchine_sher
عطر تو خوش و  ایل و تبارت زیباست یک باغ که پاییز و بهارت زیباست در سایه‌ی تو نشسته، سارِ دل من دیدی که چقدر سایه‌سارت زیباست؟ @golchine_sher
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو ببين باقی است روی لحظه هايم جای پای تو اگر مومن اگر کافر به دنبال تو می گردم چرا دست از سر من بر نمی دارد هوای تو دليل خلقت آدم، نخواهی رفت از يادم خدا هم در دل من پر نخواهد كرد جای تو صدايم از تو خواهد بود اگر برگردي ای موعود پر از داغ شقايق هاست آوازم برای تو تو را من با تمام انتظارم جستجو كردم كدامين جاده امشب می گذارد سر به پای تو ؟ نشان خانه ات را از تمام شهر پرسيدم مگر آن سو تر است از اين تمدن روستای تو ؟ @golchine_sher
دلواپسم که بر لبت امروز نام کیست گوشَت به نغمه‌ی که و چشمت به جام کیست تصویر شاه‌بیت درخشان چشم تو ای عشق! مطلع غزل ناتمام کیست گودال آب و عکس تو ای ماه! ای دریغ! زیبایی حلال تو امشب حرام کیست من بوی گل شنیده‌ام از باد هرزه‌گرد جز من شمیم پیرهنت در مشام کیست من آه، من ملال، من افسوس، من دریغ از دیگران بپرس که دنیا به کام کیست @golchine_sher
ای پریزاده و افسانه تو را گم کردم آشنای من و بیگانه تو را گم کردم عشق، ای شاهد آن نیمه ‌شب بارانی در همان کوچه،همان خانه تو را گم کردم در همان لحظه، همان ثانیه‌ ی بی‌تابی با همان حال غریبانه تو را گم کردم دلم از پایه فرو ریخت پس از رفتن تو گنج در خانه‌ ی ویرانه، تو را گم کردم شانه‌ ام از غم بی هم‌نفسی می‌لرزد هم‌نفس، بر سر این شانه تو را گم کردم تا جنون فاصله‌ای نیست از این‌جا که منم ای قرار دل دیوانه تو را گم کردم آه،ای لحظه‌ی زیبای سرودن از تو آه، ای گوهر دردانه تو را گم کردم   @golchine_sher
من درختى خشک و بى بارم که پایش آب نیست آسمانم، گرچه در شب هاى من مهتاب نیست دوستت دارم ولى از ترس پنهان مى کنم تازگی ها عاشقى در بین مردم باب نیست کاش یک شب باز مهمانم شوى، باور کنم این که مى بینم تویى لیلاى زیبا، خواب نیست مثل فرهادم ولى من تیشه بر دل مى زنم خوب مى دانم که او اندازه ام بى تاب نیست عاقبت یک روز من هم دل به دریا مى زنم در مرام پاکبازان، ترسِ از سیلاب نیست @golchine_sher
ای آنکه عطر در دل گل ها گذاشتی در جان ما محبت خود را گذاشتی باران حضور گرم تو را مژده می دهد ما را که گفته است که تنها گذاشتی؟ با ابرها تپیدی و آرام و بی قرار نم‌نم قدم به خلوت دریا گذاشتی خود را میان دشت پراکندی ای بهار در هر کجای راه، گلی جا گذاشتی حالا اتاق، پر شده از باغ، ای نسیم! ممنون از اینکه پنجره را وا گذاشتی ای آفتابِ رد شده از شیشه‌باغ ها! بر تار و پود سبز چمن پا گذاشتی گل‌های فرش، گرم پذیرایی ات شدند ممنون که پا به زندگی ما گذاشتی... @golchine_sher
نمیدانم به دستت میرسد این نامه ها یا نه اگر هم میرسد، با شوق میخوانی مرا یا نه؟ فقط نام تورا در هر قنوتم زیر لب دارم تو هم میگویی از ناگفته هایت با خدا یا نه؟ به شوق دیدن چشم تو دیشب زود خوابیدم تو هم دیشب مرا در خواب دیدی از قضا یا نه؟ پس از یک عمر دلتنگی اگر دیدی مرا جایی به جا می آوری این چهره ی آشفته را یا نه؟ زمان شعر گفتن اشک من بوی تو را دارد تو هم با بوی باران یاد من می افتی آیا؟ نه... @golchine_sher
چنان پیداشدی در من، که من در خاطرم گم شد غمم با دیدنِ لبخندِ زیبایت تبسّم شد قرارم را نسیمی از نگاهت سخت برهم زد دلِ دریایی‌ام با ماهِ رویت پُرتلاطم شد اگرچه از تبارِ باد بودم تا تو را دیدم خیالم، خاطرم، خاکم اسیرِ بوی گندم شد تمامِ عُمر در چشمِ سیاهت زُل زدم امّا سیاهی قسمتِ من شد، نگاهت سهمِ مردم شد قرار این بود: یک لحظه بمانم پیشِ تو، امّا زمان در بینِ موهای تو مثلِ کودکی گم شد @golchine_sher
هر کس که نهاده‌ست به این خانه قدم را از خاطر خود برده همان ثانیه غم را انگار که بر بال ملائک شده زائر هر کس که گذر کرده خیابان ارم را هر قدر حرم آمدم از یاد نبردم آن‌بار که با مادر خود آمده‌ام را آباد شد از پا قدم ابر، بیابان بخشیده وجود از نظر لطف، عدم را در آینه کاریِ حرم فلسفه این است بسیار کنند از کَرَم این طائفه کم را در جمع گدایانم و تفسیر نموده‌ست با یک نظر لطف خود آیات کرم را می‌خواست که وصفش کند اما نتوانست شاعر خجل از کار خود انداخت قلم را @golchine_sher
هدایت شده از گلچین شعر
گلچینی از زیباترین اشعار تک بیتی و رباعی👌✨ Join-https://eitaa.com/joinchat/769065447Cf0875d1080
هدایت شده از رباعی_تک بیت
از تندیِ پیچِ راه باید ترسید از لغزش و اشتباه باید ترسید حرص و طمع و ریا، حسادت کینه ازکوچکیِ گناه باید ترسید @robaiiyat_takbait
کانال تک بیت و رباعی ما 👆👆👆
ای علت شیدایی من، صبح‌ بخیر ای روح مسیحایی من، صبح‌ بخیر خورشید به اشتیاق تو سرزده است محبوبِ تماشایی من، صبح بخیر () @golchine_sher
خوشی نداشت برایم همه جهان بی‌تو تو رفتی و شده سروِ قدم کمان بی‌تو مرا ندیده گرفتی؛ گذشتی از عشقم هنوز چشم ترم هست خونفشان بی‌تو تو خرّمی و بهاری بدون من، امّا نشسته بر دل من، ماتم خزان بی‌تو از آن زمان که چو پروانه پر زدی رفتی قفس شده است برای من آسمان بی‌تو خدا کند که بمیرم از این غم هجران که کَنده‌ام دل را از جهان و جان بی‌تو @golchine_sher
بنده‌ی جام زر و ساق بلورین نیستم دست بر دامان این دنیای مسکین نیستم همدم هرکس شدم، رنجید و کامش تلخ شد من شرابم، از نخستین جرعه شیرین نیستم وصله‌ای ناجورم و خوارم، ولی طردم مکن من هم از باغ تواَم، هرچند رنگین نیستم می‌روی با غیر و من با گریه می‌گویم «به خیر»! خاطرت آسوده باشد؛ اهل نفرین نیستم عاقبت با مرگ دیدارت میسر می‌شود آخرِ این قصه شیرین است؛ بدبین نیستم @golchine_sher
نمی‌دانم چرا؟ اما تو را هرجا که می‌بینم کسی انگار می‌خواهد ز من، تا با تو بنشینم تن یخ کرده، آتش را که می‌بیند چه می‌خواهد؟ همانی را که می‌خواهم، تو را وقتی که می‌بینم تو تنها می‌توانی آخرین درمان من باشی و بی شک دیگران بیهوده می‌جویند تسکینم تو آن شعری که من جایی نمی‌خوانم، که می‌ترسم به جانت چشم زخم آید چو می‌گویند تحسینم زبانم لال! اگر روزی نباشی، من چه خواهم کرد؟ چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟ نباشی تو اگر، ناباوران عشق می‌بینند که این من، این منِ آرام، در مردن به جز اینم @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خاموش باش تا که نبینی گزندها زیرا زبان  کشیده  تو را ، سوی بندها هنگام مرگ پنبه به گوشت فرو کنند آن لحظه  نیست لحظه ی تاثیر پندها گر گل کنی به شاخه ی سبز درخت مرگ این دار میکند سرت از سر بلندها گر سر نمی نهد به کمند ارادتی دل سر سپرده است به گیسو کمندها وقتی که میرسی نه فقط دل رود ز جای از جای میجهند تمام سپندها @golchine_sher
کتابت می‌کنم خطی ، به سبک خط ابروهات به کرسی می‌نشانم حرف‌ها را شکل گیسوهات به کرسی می‌نشیند حرف من وقتی که لب‌هایم به گرمی ، می‌نشیند روی خط کرسی لب‌هات کتابت می‌کنم از آل عمران تا خود مریم چلیپا می‌نویسی بر تن فرسوده‌ی عیسات مرکب می‌چکد بر روی ابر و باد احساسم شبیه خال زیبایی که بر روی لب بالات شب تاریک و بیم موج ... یک نستعلیق طوفانی شبیه مشق درهم برهم و انبوه گیسوهات شکسته می‌نویسی از ازل دست نیازم را مُعلی می‌نویسم تا ابد : یا قاضی الحاجات نوشتم با تو پیمانی که در خط تو خواهم ماند حرامم باد اگر با خط کوفی بشکنم ، هیهات @golchine_sher
چقدر خوب که دیگر مرا نخواهی دید برو که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید بزن به نیل تنت را! زمان معجزه نیست که بعد ازاین اثری از عصا نخواهی دید تو در "گذشته" ای و من چقدر بی "حالم" نقاط مشترکی بین ما نخواهی دید سوای خاطره هامان، سوای دلتنگی تو روی آنچه گذشت ست را نخواهی دید هنوز توی سرم فکرهای ناجور است میان سیل غزل ناخدا نخواهی دید! مسیر پر زدنت را به گریه شستم من بــــرو! که پشت سرت ردِّ پا نخواهی دید @golchine_sher
به سر کردی چه زیبا روسری را چه خوش دارد خدا این دلبری را برای دیدنِ رخسارِ ماهت به صف کردی همه حور و پری را @golchine_sher