eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
854 عکس
296 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
زبان_حال_حضرت_زینب_س حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام سلام حُسنِ زمین و زمان... سلام حسین سَرت سلامت و ماهِ رُخت تمام، حسین! چقدر دور سَرت آفتاب می‌گردد ستاره‌ها همه محوِ تو صبح و شام... حسین! تو سَروَری و عجب نیست پیشِ پای سَرت بِایستند درختان به احترام، حسین! سَرت به نیزه بلند است در برابرِ من... چنان بلند! که شد رَشکِ خاص و عام، حسین! تنت به سایه‌ی خورشید، گرمِ بخشش و بذل! نماند پیرهنت هم در ازدحام، حسین! کجاست پیرهنت؟ آن دوای چشمِ تَرم! مگر طلوع کند در میان شام! حسین! همان که خونی و خاکی، به وقتِ صبحِ ظهور عَلم شود به دوعالم، علی الدوام! حسین! "سَرم خوشست و به بانگِ بلند می‌گویم" همیشه درد "حسین" است و التیام، "حسین" @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حال من با هیچ آهنگ زمانه ساز نیست مانده‌ام در یک قفس راهی برایم باز نیست امتداد اشک‌هایم تا کجا خواهد رسید؟! چشمه می‌جوشد به اشک از دیده‌ام اعجاز نیست در میان خلوت چشمان تو جا مانده‌ام! بی‌تو دیگر در درونم قدرت پرواز نیست... آمدی گفتی مرا با خود به رؤیا می‌بری دور از این دنیای فانی بهترین جا می‌بری رفتی و از من گذر کردی زمانه این نخواست نیستی احساس من را تا کجاها می‌بری من هنوزم دلخوشِ رؤیای زیبای توام! در میان حسرتی دل را تماشا می‌بری... تا به کی من با خیالت زندگی را سر کنم همچو مرغی در قفس پرواز را باور کنم تا به کی با این دل پر خون به دستان قلم واژه‌های بی‌تو را چون شعر در دفتر کنم... باز دلتنگی قیامت می‌کند با هر نفس! تا به کی با خاطراتت دیدِگان را تر کنم... @golchine_sher
عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم دل اگر تاریک اگر خاموش بسم الله النور گر چراغان است بسم الله الرحمن الرحیم نامه ای را هُدهد آورده ست آغازش تویی از سلیمان است بسم الله الرحمن الرحیم سوره ی والیل من برخیز و والفجری بخوان دل شبستان است بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد قل عشق الله الصمد راز پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم گیسویت را بازکن انا فتحنایی بگو دل پریشان است بسم الله الرحمن الرحیم ای لبانت محیی الاموات لبخندی بزن مردن آسان است بسم الله الرحمن الرحیم میزبان عشق است و وای از عشق ! غوغا می کند هر که مهمان است بسم الله الرحمن الرحیم @golchine_sher
شب جمعه ، کربلا باشی بعد ساعت ها پشت در باشی.... چشم تو را به دیدن خود ، باز می کند هم ناز می خرد زتو هم ناز می کند هرگز گمان مبر که تو را پشت در گذاشت لطفش دری به روی همه باز می کند اشک تو را به قیمت الماس می خرد اینگونه در معامله اعجاز می کند پای غمش بروی گره ها که وا شود دستان بسته را پرِ پرواز می کند گوش زمانه گرچه پر از ظلم ظالم است حق را رسا به هر طرف آواز می کند در کاروان او همه از سر ، گذشته اند با سر برو به جانبش، اغماض می کند هرکس سوار کشتی او شد بدون شک از نو دوباره زندگی آغاز می کند @golchine_sher
لبخند بزن ! پَر بده غمگینی خود را بردار کمی عینک بد بینی خود را نازک تر از آنم که بخواهی بتکانی پا خورده نکن قالی ماشینی خود را در بند خود آموخته ام بند زدن را از بس که دلم بند زده چینی خود را حاشا نکن این بوسه اگر مزه خون داد دندان زدم از بس لب پایینی خود را این عشق به جایی نرسد هیچ اگر که باسیب غزل پر نکنی سینی خود را تلخی نکن ای خوب که از اول این راه تقدیم تو کردم همه شیرینی خود را این منظره دور همان خانه عشق است یک بار ببین دورتر از بینی خود را همراه دلم باش که عشق آمده این بار بر دوش من انداخته سنگینی خود را @golchine_sher
می بارم و بر گونه ی گل شبنمی دارم در این کویر تشنه چشم پُر نَمی دارم باکس نخواهم گفت راز دل که می دانم مثل خدا درخلوت خود، محرمی دارم وابسته اما خسته از این روزهای سخت گریانم و خندان؛ چه حسِ مبهمی دارم در قلعه ی بازوی تو پیچیده طوفان و در سینه ی ویران تو گنجِ بمی دارم چیزی نمانده از من و از سرزمین دل تنها به یادت، روی شانه پرچمی دارم درد مذابم، می چکم از چشمهای خود از زخمِ روی شانه، کوه محکمی دارم درپیچ گیسوی تو گم گشته حواس من من در شب موی تو راه پُرخمی دارم مثل ستاره می درخشی روی انگشتم از حلقه ی چشم تو امشب خاتمی دارم چندیست گاهی از نگاهت شعر می نوشم من از شراب چشم تو سهم کمی دارم @golchine_sher
با یاد چشم های تو خوب است خواب من از ابرها کناره بگیر آفتاب من  رو بر کدام قبله به چشم تو می رسم؟ چیزی بگو پیامبر بی کتاب من  چشم تو را کجای جهان جست و جو کنم؟ پایان بده به تاب و تب بی حساب من  دور از شمایل تو چنانم که روز و شب خندیده اند خلق به حال خراب من  از تشنگی هلاک شدم، ساقیا! بیا چیزی نمانده از قدحِ پر شراب من @golchine_sher
بسم الله الرحمن الرحیم مادرم چون دل ناقابل من نیست جای مادرم کاش جانم را می‌آوردم برای مادرم خاک پای او اگر باشم بهشتی می‌شوم چون بهشت افتاده عمری زیرپای مادرم در تمام عمر عطر عشق را حس کرده‌ام در فضای خانه از بوی غذای مادرم در تمام زندگی هر آرزویی داشتم شد برآورده به لطف یک دعای مادرم جز دعای خیر در حق همه الّا خودش جا ندارد در قنوت ربنّای مادرم شک ندارم که هزاران بار کم می‌آورد کوه اگر در زندگی باشد به جای مادرم جیب‌های خالی بابای من پر می‌شود پیش مردم لابه‌لای حرف‌های مادرم تا ابد از دست او بوسه تمنّا می‌کنم پادشاه دهر هم باشم، گدای مادرم... @Mojtaba_khorsandi @golchine_sher
خورشیدِ قشنگ آسمان سَر زده است خواب از سرِ بام عاشقان پَـر زده است عطـر خنکِ صبح گوارایِ وجـود برخیز؛ خـدا دوباره بـر دَر زده است @golchine_sher
با دمای دل خود چای مرا دم کردی شعر خواندی و مرا چشمه ی زمزم کردی! تا که لبخند زدی، طعم زمان شیرین شد قند را از سر صبحانه ی من کم کردی زندگی بی تو بنا بود که دق مرگ شود ضربان دلمان را چه منظّم کردی! در قرنطینه ی آغوش تو جایم عالی است! گره ی وا شده ای داشت که محکم کردی دستی از مهر کشیدی به سر گلدان ها خانه را تابلوی میخک و مریم کردی خواستم تا خط پایان به کنارت باشم و مرا باز در این کار مصمّم کردی! انجمن ها همه مهمان دو چشمت هستند : در"شب شعرِ " قشنگی که فراهم کردی‌ @golchine_sher
دست‌هایت روسری را از وسط تا می‌کند این مثلث در مربع سخت غوغا می‌کند مثل یک منشور در برخورد با نور سفید روسری، رویِ سرِ تو رنگ پیدا می‌کند سبز، قرمز، سرمه‌ای، فرقی ندارد رنگ‌ها صورت تو، روسری‌ها را چه زیبا می‌کند می‌شود هر تار مو یک ” شب ” ولی یک روسری این همه شب را چطوری در دلش جا می‌کند؟ باد می‌ریزد به دورت حسرتِ تلخ مرا باد روزی روسری را از سرت وا می‌کند @golchine_sher