ای دل صبور باش که غمهای ما از اوست
گر دوست اوست هرچه به ما میرسد نکوست
خاموشم و قنوت من آیینهٔ غم است
غم در زبان عشق، الفبای گفتگوست
ما را که از حجاب ظواهر گذشتهایم
دل مسجد است و عشق نماز است و غم وضوست
با من دم از عذاب قیامت مزن که من
از عدل دوست هم بگریزم به فضل دوست
بفروش جان عاریتی را به صاحبش
گر دوست مشتریست چنین سودم آرزوست
خود گفته است از همه نزدیکتر به ماست
بیچاره عاقلی که سرش گرم جستجوست
#فاضل_نظری
@golchine_sher
در خــواب بــرایــم آفــتـــاب آوردی
یک شـاخـه نـبـات و عطر ناب آوردی
با عشق تـو میخـکوب شـد قـلـبـم یا
مرگ است که با رنگ و لعاب آوردی؟!
#پریسا_مصلح
@golchine_sher
در دلم خواستن
مرگ کسی نیست ولی
کاش هر کس به تو
دل بست بیاید خبرش!
#نيما_شكركردي
@golchine_sher
گیرم ڪه عشق پیرهنے بود و ڪهنه شد؛
میپوشمش هنوز، تو بر تن چه میڪنی؟
#مژگان_عباسلو
@golchine_sher
تنهایی ام را با تو قسمت می كنم سهم كمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من، عالمی نیست
غم آنقدر دارم كه می خواهم تمام فصلها را
بر سفره ی رنگین خود بنشانمت، بنشین غمی نیست
حوّای من بر من مگیر این خودستانی را كه بی شك
تنهاتر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست
آیینه ام را بر دهان تك تك یاران گرفتم
تا روشنم شد : در میان مردگانم همدمی نیست
همواره چون من، نه، فقط یك لحظه خوب من بیندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست
شاید به زخم من كه می پوشم ز چشم شهر آن را
دردستهای بی نهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید و یا شاید هزاران شاید دیگر اگرچه
اینك به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست
#محمدعلی_بهمنی
@golchine_sher
رقاصهی هر ساز تو گشتیم و تو اما
یکبار به ساز دل ما گوش نکـــــردی!
#شاهین_پورعلیاکبر
@golchine_sher
و ما زمستان دیگرى را سپرى خواهیم کرد، با عصیان بزرگى که درونمان هست و تنها چیزى که گرممان مىدارد؛ آتش مقدس امیدواریست!
#ناظم_حکمت
@golchine_sher
به محشر چون سرِ خجلت برآرم از کفن، گویم
که یارب داغِ هجران دیدهام، دیگر مسوزانم
#بیدلدهلوی
@golchine_sher
کاش میشد که حرف هایم را
بنویسم به روی دیوارت
من که لبریز گفتنم اما...
هیچ بانو... خدا نگهدارت !
#سجاد_شهیدی
@golchine_sher
کجا رفت؟
آن که گر روزی به کوی او نمیرفتم
دَمی صد بار میکرد از رقیبان جستجوی من.!!
#شرف_جهان_قزوینی
@golchine_sher
اگر دوری ز من
در آرزویت زار میمیرم
وڪَر پیش منی از لذّت دیدار میمیرم
#محتشمڪاشانی
@golchine_sher
اذنم بده ڪه زلف تو را آورم بہ چنڪَ
اے بی وفا مڪَر ڪه من از شانہ ڪمترم..؟
#ابوالقاسم_لاهوتی
@golchine_sher
سرمه در چشمت مکن، روزم سیاه میکنی
قرص رویت را چرا آخر چو ماه میکنی؟
عاقبت خود را به زلفت دار خواهم زد شبی
آنچه از من ساختی آن شب تباه میکنی
پرده بر رویت بینداز و برون از خانه شو
چشم مردان چون غلط افتد گناه میکنی
باز ما را به نظربازی نمودی متهم
دختر معصوم، داری اشتباه میکنی
هرچه گفتم بی گناهم بر تو تاثیری نداشت
بی بی حکمی و حکما ً حکم شاه میکنی
نامه دادی که اسیر چشم مستت گشته ام
راست گفتی؟ یا فقط داری مزاح میکنی؟
من چه کردم با تو؟ آخر این چه کاری با منست؟
گاه رو گردانی و گاهی نگاه میکنی
ابروانت طاق کسری، اخم بر ابرو میار
این کمان مشکن که ما را بی پناه میکنی
با غل و زنجیر بایستی تو را جذبت کنم
تو مرا با گوشه چشمی سر به راه میکنی
#محمدحسین_ملکیان
@golchine_sher
هــمه بــا یــار خوش و مــن به غــــم یــار خوشم
سخت کاری ست ولی،
من به همین کار خوشم...
#عماد_خراسانی
@golchine_sher
ای دل! ز هرچه هست چه باور کنی چه نه
باید کشید دست چه باور کنی چه نه
تا کی به پای آمدنش صبر میکنی؟
دل برد و دل نبست چه باور کنی چه نه
وقتی که رفت در غمش اشکی نریختم
اما دلم شکست...چه باور کنی چه نه
سربسته گویمت سخن: آنکس که دوست بود
با دشمنت نشست چه باور کنی چه نه
حالا مدام شمع بسوزان بر این مزار
پروانه مرده است... چه باور کنی چه نه
#مجید_ترکابادی
@golchine_sher
.
گاهی فقط یک ابر می فهمد هوایم را
یک روح سرگردان، سرای ناکجایم را
یک باغبان در خشکسالیهای پی در پی
یک گوش کر، فریادهای بیصدایم را
دردم شبیه دردهای پیش از اینم نیست
گم کردهام انگار در قلبم خدایم را
میترسم ازتصویر آیینه که در چشمش
دیوانه ای دیگر بگیرد باز جایم را
مثل خوره این زخم ها بر روحم افتاده
درهم تنیده تار رخوت انزوایم را
من گرم رویای خودم بودم نمیدیدم
کابوسهای منتظر در خوابهایم را
رفتم به سمت آرزوهای مه آلودم
آن قدر که دیگر ندیدم ردپایم را
#پویا_شیرانی
@golchine_sher
با تواَم عشق قسم خورده ي پنهانی ِمن
با تواَم بي خبر از حال و پريشانی ِ من
با تواَم لعنتيِ خالي از احساس بفهم
بي قرارت شده ام شاعره ي خاص بفهم
لعنتي خسته ام از دوري و بي تاب شدن
پاي دلگيرترين خاطره ها آب شدن
لعنتی خسته ام از حال بدم، زخم نزن
بی تو محکوم به حبس ابدم، زخم نزن
باورم كن كه به چشمان تو معتاد منم
پادشاهي كه به جنگ آمد و افتاد منم
قافيه باختم و شعر سرودم يعني
به هر آن كس كه تو را ديد، حسودم يعني...
نفسم بندِ تو و درد مرا مي خواند
بعدِ تو حسرت دنیا به دلم مي ماند...
#پویا_جمشیدی
@golchine_sher
خواستم پر بزنم با تو به معراج خیال
آسمان دور شد از روی حسادت با من
#جلیل_صفربیگی
@golchine_sher
لااقل چادر سرت کن من که وارد میشوم
خوبِ من اینقدر بی دینی برایم خوب نیست
#فرامرز_عرب_عامری
@golchine_sher
منم آن شاعر درمانده ی خودکار به دست
که نداند به چه تشبیه کند دردش را...
#مسعود_طالبیان
@golchine_sher
آرام و روان و نرم و سنجیده رَوَد
ما ناله کنان و یار.. نشنیده رود!
یک عمر گذشت و عاقبت فهمیدیم
از دل نرود هر آنکه از دیده رود!
#شهريار
@golchine_sher
ناز کُنی،نظر کُنی،قهر کُنی،ستم کُنی
گر که جفا،گر که وفا
از تو حذر نمی کنم...
#مولانا
@golchine_sher
شکست آینه و شمعدان ترک برداشت
خبر چه بود که نصف جهان ترک برداشت
خبر رسید به تالار کاخ هشت بهشت
غرور آینهها ناگهان ترک برداشت
خبر شبانه به بازار قیصریه رسید
شکوه و هیبت نقش جهان ترک برداشت
خبر رسید هراسان به گوش مسجد شاه
صلات ظهر صدای اذان ترک برداشت
خبر چه بود که بغض غلیظ قلیانها
شکست و خنده شاه جوان ترک برداشت
خبر دروغ نبود و درست بود و درشت
چنان که آینه آسمان ترک برداشت:
سی و سه پل وسط خاکها و آجرها
به یاد تشنگی اصفهان ترک برداشت
#سعیدبیابانکی
@golchine_sher
مارا چه ساده سکه ی یک پول میکنی
این روز ها که ناز تورا خوب میخرند
#جواد_منفرد
@golchine_sher
این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما...
مرحمت زیاد
#فاضل_نظری
@golchine_sher
اتفاقی عاشقم شد
ناگهانی دل بُرید...
باد با خود میبرد
احساس باد آورده را...
#فاطیما_قربانی
@golchine_sher
عشق اگر پشت در خانه ات آمد روزی
درب را وا نکنی!
خانه خرابی دارد...
#مسعود_محمدپور
@golchine_sher
#امام_زمان
آقا! به جان خستهٔ من هم نگاه کن!
رحمی به حال این دل بیسرپناه کن!
گم کردهام مسیر رسیدن به دوست را
ای راه مستقیم! مرا سربهراه کن!
تاریک شد دلی که ندیدهاست رویِ تو
خورشید من! بیا و شبم را پگاه کن!
از نور توست روشنیِ ماه و آفتاب
بر جان من بتاب و مرا نیز ماه کن!
عمری تو را صدا زدهام بعد هر نماز
لطفی بر این صدای پر از سوز و آه کن!
آقا! گناه من شد اگر مانع ظهور؛
لطفا عزیز! عفو بر این روسیاه کن!
#جواد_محمدی_دهنوی
@golchine_sher
ای کاش برفِ فاصله امشب نمی نشست
تا آهِ تازه دم شده بر لب نمی نشست
دستم به دور گردن فنجان چای بود
می سوختم که داغ او چون تب نمی نشست
شاید برای بستن دل زود بود...زود
از بس عجول بود که اغلب نمی نشست
ای دل صبور باش اگر دوست داری اش
دیگر به جبر چای ، معذَّب نمی نشست
#سیده_نرگس_هاشم_ورزی
@golchine_sher