eitaa logo
گلچین شعر
14.4هزار دنبال‌کننده
846 عکس
294 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
خندیدی و روی غصه را کم کردی حوا شدی و هـوای آدم کردی این اول صبح چـای عشقولانه با عطر گل محمـدی دم کردی @golchine_sher
بی‌روی تو هرنفَس چو شمعِ رهِ باد می‌میرم و باز می‌فروزند مرا @golchine_sher
باور نداشتم زنی بتواند شهری بسازد و به آن آفتاب و دریا ببخشد تو سرزمین منی؛ صورت و دست‌های کوچکت، صدایت، من آنجا متولد شده‌ام و همان‌جا می‌میرم. @golchine_sher
فرقی نداشت، دیشب و امشب برای من! جز آنکه بر نبود تو؛ یک شب اضافه شد ... @golchine_sher
پیش از آنی که با غزل آیی، دفترم شوره زار ماتم بود ماه برکوی دل نمی‌تابید، خانه ام انتهای عالم بود کنج آیینه‌ام نمی خندید برق سوسوی کوکب بختم بی‌سحرگاه خنده خیست، باغ بی‌باغ، قحط شبنم بود تا رسیدی خدا تبسم کرد، با عبور تو کوچه پیدا شد قبل از آنی که بگذری از دل، عطر در انحصار مریم بود محو شب مانده بودم و مبهوت از خیالی که با تو زیبا شد قد کشیدی از عمق احساسم، لرز قلبم چو شانه بم بود بین عقل و جنون غزل رویید، شانه در شانه، خستگی خوابید دست عشقت چه قدرتی دارد، کارد آن سوی استخوانم بود چشم‌هایت مرا صدا می‌کرد، روح من سر به زیر می‌انداخت رد شدم آزمون جرات را، درصد عشق‌بازی‌ام کم بود ماه؛ بین من و تو قسمت شد، عشق از روی سادگی خندید جای انگشت‌های حوا ماند روی سیبی که دست آدم بود @golchine_sher
تو از زمان تولد درون من بودی وگرنه عشق که این قدر اتفاقی نیست ... @golchine_sher
غم بی‌حساب بود و کسی باورش نشد حالم خراب بود و کسی باورش نشد لبخند می‌زدم که نفهمند عاشقم شادی نقاب بود و کسی باورش نشد گفتم نگاه می‌کُندَم مست می‌شوم چشمش شراب بود و کسی باورش نشد گفتند این و آن که بگو دوست داری‌اش عشقش سراب بود و کسی باورش نشد پرسید با کنایه که « من گفته‌ام بمان؟» این خود جواب بود و کسی باورش نشد @golchine_sher
صدام کرد؛ گفتم: بله؟! گفت: ببین! آدم برای بله گفتن و شنیدن زیاده؛ من ولی فرق می‌کنم، می‌خوام جانمت باشم @golchine_sher
به قهر می روی و باز بی قرار منی تو در کنار خودت نیستی، کنار منی! برای بال خیالت بلیط لازم نیست همیشه همسفر ویژه ی قطار منی تمام مقصد گردشگران عوض شده است که از مناظر زیبای روزگار منی کدام روز مسیرت به " ساوه" افتاده؟ که از دلایل ِ شیرینی اَنار  منی گرفته بوته ی هر چای رنگ چشمت را نشان سبزی ِ زیتون رودبار منی چقدر زلزله خیز است قهر کوتاهت همیشه بیشتر از حدّ انتظار منی گروه خون جدیدی بساز در جانم ورود شوق به رگ های بی شمار منی کنار آمده ام با تب ِ زمستان ها تو ایستگاه بهاری که درکنار منی @golchine_sher
از من گرفت فرصت دیدار خویش را طاقت نداشت آینه تکرار خویش را مردم چگونه رازنگهدار من شوند؟ چون خود نگه نداشتم اسرار خویش را با ما سخن ز عشق مگویید بعد از این ما دیده‌ایم با دگران یار خویش را انکار عشق کار کمی نیست گرچه ما باور نداشتیم خود انکار خویش را عمریست بار عشق تو بر شانه من است بگذار بر زمین بنهم بار خویش را @golchine_sher
روح ِ برخاسته از من ...! ته ِ این کوچه بایست بیش از ایـــن دور شوی از بـدنـــم می میرم... @golchine_sher
کاری به سرد و گرم بهار و خزان نداشت این پنجره فقط به هوای تو باز بود... @golchine_sher