eitaa logo
گلچین شعر
14.3هزار دنبال‌کننده
815 عکس
280 ویدیو
12 فایل
ارتباط با ادمین: @noroz_ad کانال دوم ما @robaiiyat_takbait
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ای ناز آهوها و پرواز کبوتر ها سلام ای رازِ پنهان پشت زینت ها و زیورها سلام ای از ازل در دشتهای تا ابد جاری سلام ای برکتِ فیّاضِ زمزم ها و کوثر ها سلام ای روشنای سادگی اعجازِ چشمانت زلالِ جلوه ی آیینه از نسل پیمبر ها! بگو این پرده ها خورشید را پنهان نخواهد کرد نه این درگاه و این دربار و این دربان و این درها امام اهلِ تقوا دیدمت در دفترِ دعبل نه سلطانی که می گویند مداحانِ منبرها امام مهربانی ها که بارانِ نمازش را تفاوت نیست صحرای مسلمان ها و کافرها علی وارم بنوشان جرعه از جام سفالینت که جامِ زر ندارد نسبتی با ما ابوذر ها @golchine_sher
تو کیستی که "جان" تو را لبم خطاب می کند که دیدن تو قند در دل من آب می کند تو کیستی که تا کتاب قصه ی لبان تو گشوده می شود مرا نخوانده خواب می کند تو پیش روی زندگی شبیه کوه پشتمی همیشه روی شانه ات سرم حساب می کند دلم میان شادی تو و غرور خود بدان که شادی تو را عزیزم انتخاب می کند بمان که نبض واژه ها به خاطر تو می زند که شعر هم بدون تو مرا جواب می کند @golchine_sher
چنان نهفته‌ام اسرار عشق را که لبم خبر نیافت که نامِ که بر زبان من است @golchine_sher
بعدِ بوسه به لبِ پنجره فولادِ رِضا دو لبم مقصدِ زنبورِ عسل گردیده @golchine_sher
حج فقراست پس به حج می آیند اینجا سرطانی و فلج می آیند عمریست گدا و شاه عالم دارند به محضر ثامن الحجج می آیند @golchine_sher
ناگهان آیینه حیران شد، گمان کردم تویی ماه پشت ابر پنهان شد، گمان کردم تویی ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت چشم آهوها هراسان شد، گمان کردم تویی ای نسیم بی‌قرار روزهای عاشقی هر کجا زلفی پریشان شد، گمان کردم تویی سایه‌ی زلف کسی چون ابر بر دوزخ گذشت آتشی دیگر گلستان شد، گمان کردم تویی باد پیراهن کشید از دست گل‌ها ناگهان عطر نیلوفر فراوان شد، گمان کردم تویی چون گلی در باغ، پیراهن دریدم در غمت غنچه‌ای سر در گریبان شد، گمان کردم تویی کُشته‌ای در پای خود دیدی یقین کردی منم سایه‌ای بر خاک مهمان شد، گمان کردم تویی @golchine_sher
زیر باران بنشینیم که باران خوب است گم شدن با تو در انبوه خیابان خوب است با تو بیخوابی و بیتابی و دل مشغولی با تو حال خوش و احوال پریشان خوب است رو به رویم بنشین و غزلی تازه بخوان اندکی بوسه پس از شعر فراوان خوب است موی خود وا کن و بگذار به رویت برسم گاه گاهی گذر از کفر به ایمان خوب است شب خوبی است ، بگو حال زیارت داری ؟ مستی جاده ی گیلان به خراسان خوب است نم نم نیمه شب و نغمه ی عبدالباسط زندگی با تو ، کنار تو ، به قرآن خوب است @golchine_sher
غمِ تو را چنان عزیز داشت دل که پیشِ کس دم از شکایتی که نه! دم از گلایه هم نزد... @golchine_sher
بی تو این دیده کجا میل به دیدن دارد قصه‌یِ عشق مگر بی تو شنیدن دارد؟ @golchine_sher
برای توست می‌خواهم اگر باشوق فردا را که می‌خواهم اگر صاحب شوم هر چیز زیبا را به قدری من یقین دارم به وصل تو که حتی مرگ ندارد قدرتش را که نخواهد پیش هم مارا کدام آیینه از روزی که می‌آیی خبر دارد؟ کدام آینده از اندوه می‌خواهد رها ما را؟ نمی‌خواهم که از چیزی به جز تو باخبر باشم تو می‌آیی و من می‌رانم از خود قاصدک‌‌ها را دوباره می‌رسد روزی که برگردم به آغوشت که تا امروز رودی گم نکرده راه دریا را بیا با من سفر کن در سفر راز عجیبی هست که باهم همسفر کرده پرستوهای تنها را @golchine_sher
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را @golchine_sher
از سرخی لبان تو ای خون آتشین نار آفریده اند انار آفریده اند یک قطره بوی زلف تَرت را چکانده اند در عطردان ذوق و بهار آفریده اند @golchine_sher
نشستی کنج آغوشم، جهانم را بغل کردم تو خندیدی و من رنگین کمانم را بغل کردم... تورا دیدم تورا دیدم دوبال شوق وا کردم پریدم آسمان بی کرانم را بغل کردم تورا بین دو بازو آنچنان بر سینه جا دادم شبیه یک صدف دُرِّ نهانم را بغل کردم میان دست هایم تاب خوردی روی امواجم منم چون برکه ماه مهربانم را بغل کردم... در آغوشم نشستی هی غزل پشت غزل آمد دویدم شعرهای بی امانم را بغل کردم... هزاران بار از اندوه جانم رفت و هر دفعه نشستم با دو دست خسته، جانم را بغل کردم. میان رنج ها هربار دیدم که تورا دارم به شکرانه خدای مهربانم را بغل کردم @golchine_sher
ساحلِ امنم تو باشی، فکر طوفان نیستم تا در آغوش توأم در بندِ هجران نیستم گر بنا باشد که از چشمت بیفتم لحظه‌ای روز و شب در سجده هم باشم مسلمان نیستم هر چه پیش آید، خوش‌آید در مسیر مشهدت درد اگر از یار باشد، فکر درمان نیستم بس که لطفت شامل هر روسیاهی بوده است وقتِ حاجت خواستن، سر در گریبان نیستم اینکه جَلد گنبدت ماندم، خدا را شاکرم اینکه عُمرَم در حرم سر شد پشیمان نیستم قول دادم زیر پای زائرانت جان دهم من خودم را می‌شناسنم، سست پیمان نیستم کاش آغازِ تمامِ صبح‌هایم با تو بود... حسرتش را می‌خورم اهل خراسان نیستم @golchine_sher
صبح، خورشید آمد دفتر مشق شبم را خط زد می روم... دفتر پاک نویسی بخرم ! زندگی را باید از سر سطر نوشت... @golchine_sher
صبح شد آی نمی‌باید خُفت چشم بگشای که خورشید شِکُفت باز کن پنجره را با دم صبح باید از خانه دل گرد پریشانی رُفت @golchine_sher
تو مثل خنده‌ی گل، مثل خواب پروانه تو مثل آن‌چه‌که ناگفتنی ست زیبایی چگونه سیر شود چشمم از تماشایت؟ که جاودانه‌ترین لحظه‌ی تماشایی @golchine_sher
در مَسلک ایرانیان سلطان رضاجان است شاهی‌که بی‌لشگرکشی سلطان ایران است آرامِ‌جان ماست آقایی که دامانش تنها توسل‌خانه‌ی آهوی حیران است مهمان‌نواز است آنقدر که زائرش هربار مانند صاحب‌خانه‌ها در صحن، مهمان است هرجای ایران نام او را بر لب آوردیم دیدیم روی هرلبی بعد از رضا، "جان" است وقتی ضریحش را بغل کردم دلم وا شد در وقت دل‌تنگی فقط آغوش درمان است از بس که اینجا آه درهم می‌شود تکرار انگار در صحن و رواق آیینه بندان است انگار سائل پادشاهی می‌کند اینجا انگار در درب ورودی شاه، دربان است از آب سقاخانه می‌نوشند و خوشحال‌اند کمتر کسی اینجا گرفتار غم نان است درماندگان راهی به‌جز مشهد نمی‌بینند تنها پناه بی‌پناهان در خراسان است @golchine_sher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چشم هایم را نمی بندم مبادا ردشوی بی تو یک لحظه نمی خندم مبادا ردشوی با هوای تازه با آواز گنجشکان... به صبح زودتر باید بپیوندم مبادا ردشوی کاش می شد مثل سروی باشکوه و سربلند بر سر راهت بکارندم مبادا ردشوی آسمان با مهربانی دست هایم را گرفت رو به درگاه خداوندم مبادا رد شوی ایستادن زیر باران ایستادن زیر برف من به این تقدیر خرسندم مبادا ردشوی انتظار و آه بغضم را مقاوم کرده‌اند کوچه ها را ....دل نمی کندم مبادا رد شوی @golchine_sher
ناقابل است، بیشتر از ایـن نداشتم رخصت بده نفس بکشم در هوای تو @golchine_sher
هر روز دل پر میزند در ساعت هشت محکم گدا در میزند در ساعت هشت دلتنگ تر سر میزند در ساعت هشت یعنی که ساغر میزند در ساعت هشت هشتم امام من فدایت هفت جدم بودند عاشق بی‌نهایت هفت جدم "حِصنی" که فرموده امامم "لا‌ اِلٰه" است حِصنِ حَصین من فقط این بارگاه است هر گوشه‌ی صحنش برایم خانقاه است ذکرم در آن گوشه فقط از مدح شاه است شعری که در صحنش سرودم لذتی داشت شعرم عنایات و نگاه حضرتی داشت لب وا نکردم در حرم ، قبل از دعایی _ سنگ حریمت میکند حاجت روایی تا در مسیر مرقدت آیم گدایی حاجت روایم میکند شیخ بهایی قبل از تمنا ابتدا حاجت گرفتیم ما از همین علامه ها حاجت گرفتیم اصرار کردم اشتباهم را همیشه اما نشان دادی تو راهم را همیشه هربار عوض کردی نگاهم را همیشه در حوض تو شُستم گناهم را همیشه آلودگی های مرا اصلا ندیدی دست تو را دیدم در اوج نا امیدی یک پیر مرد روستایی صاف و ساده بار خودش را بسته و کرده اراده سمت خراسان راه افتاده پیاده از دوور می‌بیند تو را در بین جاده او سالهای سال در این رفت و آمد حاجت گرفته از تو شاهنشاهِ مشهد حالا قرارم با تو فصل مشترک شد شور وصالم آه خیلی کم نمک شد ای خوش عیارِ من ، دلم سنگ محک شد روی عقیق زرد من اسم تو حک شد شمس الشموس عالمِ امکان رضا جان روزی رسانِ کشور ایران رضا جان ما دیر پیشت میرسیم و شرمساریم ما را ببین آقا همین گوشه کناریم در راه وصلت لحظه ها را می‌شماریم با خانواده مشهدت را دوست داریم با ویلچر مادربزرگ پیرم آمد می‌گفت اینجا چیزهایی گیرم آمد مانند گلهای حرم من را عوض کن از شیشه، دل نازکترم من را عوض کن با ربنای مادرم من را عوض کن مولای عاشق پرورم من را عوض کن مست نفس های بهشتی‌ات دو عالم حال مرا هم خوب کن قبل از محرم @amirtaheri_1001 @golchine_sher
هر روز بیشتر به تو نزدیک می‌شوم چیزی نمانده است که مال خودم شوی @golchine_sher
هدایت شده از احمد ایرانی نسب
نام مارا نوشته اند "غلام" ، نام فامیلمان "امام رضا" به دل ماست روح "امام حسین" ، به تن ماست جان "امام‌ رضا" مادرم جای شعر لالایی ، همه شب از کرامتت میگفت پدرم زیر گوش من خوانده ، لابه لای اذان امام رضا کودکی های من کنار تو بود ، بین این صحن ها بزرگ شدم سالها با کبوتران حرم ، خورده ام آب و نان امام رضا کودکی ام چقدر زود گذشت، دل من تنگ شد برای خودم من حسابی عوض شدم اما ، تو همانی همان امام رضا حرم تو همیشه غوغا بود ، آخرین خانه ی امید همه هفتمین قبله گاه زائرها ، هشتمین آسمان امام رضا بین آغوش صحن ها بودند ، زائرانی که گریه میکردند دختری لال ، ناله زد بینِ ، اشک و لکنت زبان امام رضا مادرش بین صحن ها افتاد ، پدرش گریه کرد و داد کشید یا امام رئوف ممنونم ، حضرت مهربان امام رضا پیرمردی که اهل باران بود ، چشمه ای داشت بین چشمانش با نوای کریمخانی خواند ، خادم روضه خوان امام رضا من که روی سیاه آوردم، کوله بار گناه آوردم به تو آقا پناه آوردم ، بده برگ امان امام رضا 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در ایتا 💠 https://eitaa.com/ahmadiraninasab 💠 کانالِ اَشعارِ اَحْمَدِ ایراٰنی نَسَبْ در تلگرام 💠 https://t.me/ahmadiraninasab
خوب و بد هرچه نوشتند به پای خودمان انتخابی است که کردیم برای خودمان این و آن هیچ مهم نیست چه فکری بکنند غم نداریم، بزرگ است خدای خودمان بگذاریم که با فلسفه‌شان خوش باشند خودمان آینه هستیم برای خودمان ما دو رودیم که حالا سرِ دریا داریم دو مسافر یله در آب و هوای خودمان احتیاجی به در و دشت نداریم اگر رو به هم باز شود پنجره‌های خودمان من و تو با همهٔ شهر تفاوت داریم دیگران را نگذاریم به جای خودمان درد اگر هست برای دل هم می‌گوییم در وجود خودمان است دوای خودمان دیگران هرچه که گفتند بگویند، بیا خودمان شعر بخوانیم برای خودمان @golchine_sher