آرایههای ادبی
انواع کنایه: ۳ - ایما
کنایهای است که در آن، وسایط اندک است و ربط بین لازم و ملزوم، به راحتی دریافته میشود؛ مثل: سپر انداختن به معنای تسلیم شدن و رَخت بربستن به معنای سفر کردن.
همچنین در این بیت از ناصر بخارایی:
میدهد نُه چرخ و چار ارکان، گواه
پادشاهی را به نام شاه، محضر کردهاند
محضر کردن، کنایه است از تثبیت کردن.
بلاغت، دکتر محمدحسین محمدی، ص ۱۱۴ و ۱۱۵.
#آرایههایادبی
#کنایه
#ایما
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
بیتهایی از حافظ
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنیم
جامهی کس سیَه و دَلق خود اَزرَق نکنیم
عیبِ درویش و توانگر، به کم و بیش، بد است
کار بد، مصلحت آن است که مُطلَق نکنیم
رَقَمِ مَغلَطه بر دفتر دانش نزنیم
سِرّ حق، بر ورق شعبده، مُلحق نکنیم
نکات:
بیت ۱ - جامهی کسی را سیاه کردن: کنایه از تهمت و افترا به کسی زدن.
دلق: لباس ژندهی درویشان.
ازرق: کبود و آن، رنگ خرقهی صوفیان است.
دلق خود را ازرق کردن: خود را صوفی جلوه دادن.
بیت ۳ - رقم: خط و نشان.
رقم مغلطه: خط بُطلان و مغلطه، سخن غلط و کلامی که بدان مردم را به غلط اندازند.
شاخ نبات حافظ، ص ۸۲۰ و ۸۲۱.
#بدنگفتن
#حافظ
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
سخنان بزرگان جهان دربارهی احترام
احترام، باید قلبی و احساسی باشد؛ احترام با زور، خود نوعی بیاحترامی است.
(ابن سینا)
🌺🌺🌺
احترام بیش از حد، سبب ایجاد توقع خواهد شد.
(الکساندر دوما)
🌺🌺🌺
هر که در جوانی احترام کند، در پیری احترام بیند.
(چارلز دیکنز)
🌺🌺🌺
احترام را باید در خانه آموخت، در مدرسه تمرین کرد و در جامعه کامل نمود.
(آندره موروا)
🌺🌺🌺
سخنان بزرگان، کاظمی و ناصریزاده، ص ۱۰ و ۱۱.
#سخنان_بزرگان
#احترام
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
درست بنویسیم
بهرهمند، علاقهمند / بهرمند، علاقمند
در واژههایی که به "ه" ناملفوظ ختم شدهاند، مانند بهره و علاقه، در پیوستن به پسوند "مند"، "ه" ناملفوظ نباید حذف شود. بنابراین، صفتهای بهرهمند و علاقهمند، به همین صورت درست است؛ نه بهرمند و علاقمند.
درست بخوانیم و درست بنویسیم، دکتر هادی انصاری، ص ۴۹.
#درستنویسی
#علاقهمند
#هادیانصاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
005-Aghaz-Ketab-WikiShahnameh-Com-005.mp3
217.3K
شاهنامهخوانی
🌹🌹🌹
بخش ۵، گفتار اندر آفرینش آفتاب
🌻🌻🌻
لطیفهای از عبید زاکانی😂😂
سلطان محمود، پیری ضعیف را دید که پُشتوارهی خار میکشد. بر او رحمش آمد. گفت: ای پیر، دو سه دینار زر میخواهی، یا درازگوشی، یا دو سه گوسفند، یا باغی که به تو دهم تا از این زحمت خلاصی یابی؟
پیر گفت: زر بده تا در میان بندم و به درازگوش بنشینم و گوسفندان در پیش گیرم و به باغ بروم و به دولت تو، در باقی عمر، آن جا بیاسایم. سلطان را خوش آمد و فرمود چنان کردند.
پشتواره: کولهبار.
درازگوش: الاغ.
میان: کمر، کمر لباس.
کلیات عبید زاکانی و لطایف، ص ۲۶۸.
#عبید_زاکانی
#لطیفه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303