eitaa logo
گلزار ادبیات
7.8هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
175 ویدیو
5 فایل
توسط دبیر بازنشسته‌: ع. ک. (بانو خالقی) ایجاد کانال: ۹ بهمن ۱۴۰۱ استفاده از مطالب، با ذکر نام یا لینک کانال مجاز است. تبلیغ و تبادل نداریم. کانال دوم‌ما #گلستان‌ادبیات https://eitaa.com/golestaneadabiyat
مشاهده در ایتا
دانلود
داستان کوتاه گروه سرود گروه سرود مدرسه، برای اجرای مراسمی در مرکز شهر آماده شده بودند. آن‌ها چند ساعتی را در آن هوای سرد منتظر ماندند تا مسئولین و مردم جمع شوند. رهبرشان، برای رهبری گروه در جای خود مستقر شد. در این میان، یکی از اعضای گروه با خود چنین گفت: در این هوای سرد، آواز خواندن سخت است. پنجاه نفر در این گروه وجود دارد. اگر فقط دهانم را باز و بسته کنم، کسی متوجه نمی‌شود. بالاخره رهبر گروه، کارش را شروع کرد؛ اما صدایی نشنید؛ چون آن روز، همه مثل هم فکر کرده بودند. نتیجه: بدون شک، وجود هر کس در این جهان، ضروری و اثرگذار است؛ پس تلاش کنید تا به بهترین شکل ممکن، وجود داشته باشید. من منم؟ داستان‌های کوتاه و شگفت‌انگیز، آرمیون، ج ۲، ص ۲۰۶ و ۲۰۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام علی - علیه السلام - فرمودند: زبانت را به هر چه که عادتش داده‌ای، همان را برای تو می‌خواهد. غرر الحکم، ج ۲، ص ۶۰۸. (ع) https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیده‌ای از مثل‌های فارسی 🟡 از دور، دل رو می‌بره، از جلو، زَهره رو! 🟡 از کوزه همان برون تراود که در اوست! 🟡 اسب را گم کرده، پیِ نعلش می‌گرده! در موردی گفته می‌شود که کسی، مال یا مقام مهمی را از دست داده است و به جای آن‌ها، در فکر متفرعات است. 🟡 اگر دعای بچه‌ها اثر داشت، یک معلم زنده نمی‌ماند! 🟡 اگه مردی، سرِ این دسته هاون رو بشکن! تگرگ درشتی، سر مرد کچلی را شکست و او فوری به خانه رفت و دسته‌هاون را برداشت و رو به آسمان گرفت و گفت: اگه مردی... . 🟡🟡🟡🟡 ضرب‌المثل‌های معروف ایران، مهدی سهیلی، ص ۱۹، ۲۲، ۲۴ و ۲۵. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نیک‌نامان از تأثیر تبریزی راست‌کیشان جهان، آسان به مطلب می‌رسند یک قدم تا منزل مقصود باشد تیر را نیک‌نامان، بیشتر دارند کردار نکو خامه‌ی بهزاد*بهتر می‌کشد تصویر را! * خامه: قلم. بهزاد: نقاش معروف‌. شعله‌ی آواز، ص ۹۴. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بزرگان ادبیات جهان 📚📚📚 گوته (۱۷۴۹ - ۱۸۳۲) یوهان وُلفگانگ فون گوته، در فرانکفورت آلمان، در خانواده‌ای ثروتمند متولد شد. پدرش حقوقدان و وکیل دادگستری بود. گوته در رشته‌ی حقوق تحصیل کرد. در زمان تحصیل در استراسبورگ، با هِردِر آشنا شد. هردر، مترجم گلستان سعدی بود. گوته پس از اتمام تحصیلاتش، به فرانکفورت بازگشت و به کار وکالت و نویسندگی پرداخت. وی در استراسبورگ، با کتاب مقدس و با قرآن کریم نیز آشنایی پیدا کرد. آشنایی او با ادبیات مشرق زمین و به ویژه ایران، از طریق مطالعه‌ی ترجمه‌ی گلستان سعدی به آلمانی صورت گرفت. آشنایی گوته با شیلر در سال ۱۷۸۸ و دوستی آن دو نقطه‌ی عطف دیگری در زندگی گوته بود. در سال ۱۸۱۲ بارُن یوزِف فون پورگشتال، خاورشناس بزرگ اتریشی، دیوان حافظ را به آلمانی ترجمه کرد که دو سال بعد، به دست گوته رسید. او چنان شیفته‌ی حافظ شد که همه کس و همه چیز را فراموش کرد و دیوان شرقی را پدید آورد. مهم‌ترین اثر گوته، فاوست است؛ نمایشنامه‌ای که حاصل شصت سال کار مداوم اوست. فاوست، دانشمند یا جادوگری است که برای رسیدن به اسرار علمی جهان، روح خود را به شیطان می‌فروشد. حدود ۱۴۳ اثر از گوته باقی مانده است که شامل رمان، شعر، زندگینامه، نمایشنامه، خاطرات و آثار علمی اوست. از دیگر آثارش، می‌توان به ایفی‌ژنی، هرمان و دروته، پاندورا، شعر و حقیقت، رنج‌های ورتر جوان، سفر ایتالیا، اگمونت و نغمه‌های رومی اشاره کرد. با تلخیص از تاریخ ادبیات جهان، غلامحسین دِه‌بزرگی، ص ۲۴۱ - ۲۴۳. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
برگ و باد از فریدون مشیری (به‌مناسبت سوم آبان سالروز درگذشت وی) باد پیچید در ترانه‌ی برگ برگ لرزید از بهانه‌ی باد هر کجا برگ خشک بود، افتاد باغ نالید و گفت: باد، مباد! در شگفتم، گناه باد چه بود؟ برگ، خشکیده بود؛ باد ربود باد، هرگز نبود دشمن برگ مردن برگ، دست باد نبود زندگی، ذره ذره می‌کاهد خشک و پژمرده می‌کند چون برگ مرگ، ناگاه می‌بَرَد چون باد زندگی کرده دشمنی یا مرگ؟... آه باران، فریدون مشیری، ص ۱۰۶ و ۱۰۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303 🌹🌹🌹 برای اطلاع از زندگی فریدون مشیری، به مطلب هشتم اردیبهشت مراجعه بفرمایید. خدا رحمتش فرماید. 🍁🍁🍁
داستان کوتاه بهترین شمشیرزن جنگجویی از استادش پرسید: استاد، بهترین شمشیرزن کیست؟ استاد پاسخ داد: به دشت کنار صومعه برو؛ سنگی آن‌جاست؛ به سنگ توهین کن. شاگرد با تعجب گفت: اما چرا باید این کار را بکنم؟ مطمئناً سنگ پاسخ نمی‌دهد. استاد گفت: پس با شمشیرت، به آن حمله کن. شاگرد پاسخ داد: این کار هم فایده‌ای ندارد؛ زیرا شمشیرم می‌شکند و حتی اگر با دست‌هایم به آن حمله کنم، انگشتانم زخمی می‌شود. استاد، سری به نشانه‌ی تأیید تکان داد و گفت: بهترین شمشیرزن، به آن سنگ می‌مانَد؛ بی آن‌که شمشیرش را از غلاف بیرون بکشد، نشان می‌دهد که هیچ کس نمی‌تواند بر او غلبه کند. من منم؟ داستان‌های کوتاه و شگفت‌انگیز، آرمیون، ج ۲، ص ۲۶ و ۲۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
رحم با دوست از شهریار ای شمعِ رقصان با نسیم، آتش مزن پروانه را با دوست هم رحمی، چو با دشمن مدارا می‌کنی! کتاب مشاعره، ص ۷۷. https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303