داستان یک مثل
چه کشکی؟ چه پشمی؟
مردی بالای درخت چناری میرود و چون به شاخهی آخر میرسد، باد تندی میوزد. مرد، به وحشت میافتد و سر به آسمان برمیدارد که: ای پروردگار، اگر من از این درخت سالم پایین بیایم، تمام گوسفندهایم را نذر میکنم.
از قضا، باد لحظهای آرام میشود و مرد، چند شاخه پایین میآید و به سلامت خود، امیدوار میشود و میگوید: خدایا، پشم آنها را میدهم. باد آرامتر میشود و مرد، چند شاخهی دیگر پایین میآید. این دفعه میگوید: خدایا، کشک آنها را میدهم. خلاصه، چون از درخت پایین میآید، شاد و خندان میگوید: چه کشکی؟ چه پشمی؟
داستانهای امثال، دکتر حسن ذوالفقاری، ص ۴۰۰.
#داستانمثل
#چهکشکیچهپشمی
#حسنذوالفقاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان یک مثل
آب در هاون کوبیدن است!
افلاطون و ارسطو، در خاصیت سموم اختلاف و شرطبندی داشتند. ارسطو، با نشستن در ظرف شیر و نوشیدن داروها، زهرهایی را که افلاطون به او میداد، میخورد و نجات مییافت.
نوبت به ارسطو که رسید، آب در هاون ریخت و روزها به کوبیدن و ساییدن آن مشغول بود و افلاطون نمیدانست که چه در هاون است. سرانجام، از آن آب به افلاطون خورانید و او بیمار و مسموم شد.
(امثال فارسی در گویش کرمان، ص ۸۹)
داستانهای امثال، دکتر حسن ذوالفقاری، ص ۳۸.
#داستانمثل
#آبدرهاونکوبیدناست
#حسنذوالفقاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
قاصدک در باورهای عامیانه
گیاهی است که در غالب نقاط ایران یافت میشود. این گیاه را در قم، خبرآورک و در خراسان، خبرکش میگویند.
در باور ایرانیان، قاصدک نشانهی فرا رسیدن خبر خوش است.
مهدی اخوان ثالث، شاعر معاصر ایران، چنین سروده است:
قاصدک، هان چه خبر آوردی؟
از کجا، وز که خبر آوردی؟
خوشخبر باشی، اما، اما
گِرد بام و درِ من، بیثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا، نه ز یاری
نه ز دیّار و دیاری ، باری...
(اخوان، آخر شاهنامه)
آمدن قاصدک، نشانهی آمدن مسافر نیز هست.
📚📚📚
با تلخیص از باورهای عامیانهی مردم ایران، دکتر حسن ذوالفقاری، با همکاری علیاکبر شیری، ذیل واژهی قاصدک.
#باورهایعامیانه
#قاصدک
#حسنذوالفقاری
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303