سخنی از گلستان سعدی
هنرمند و بیهنران
بیهنران، هنرمند را نتوانند که بینند؛ همچنان که سگان بازاری، سگ صید را مَشغله برآرند و پیش آمدن نیارند؛ یعنی سِفله، چون به هنر با کسی برنیابد، به خُبثش در پوستین افتد.
کند هرآینه غیبت، حسودِ کوتهدست
که در مقابله، گُنگش بُوَد زبانِ مَقال
لغات:
مشغله: هیاهو و فریاد کردن. اینجا: پارس کردن سگ.
یارستن: توانستن. نیارند: نمیتوانند.
سفله: شخص پست، فرومایه.
برآمدن: غلبه کردن. برنیاید: غلبه نکند.
خبث: بدذاتی، بدجنسی.
در پوستین افتادن: کنایه از غیبت کردن.
مقال: گفتگو.
کلیات سعدی، گستان، باب هشتم در آداب صحبت، ص ۱۸۰.
#گلستان_سعدی
#هنرمندوبیهنر
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
ادعای خدایی😂
چند صباحی بود که ملانصرالدین، ادعای خدایی میکرد. خبر به گوش حاکم شهر رسید و دستور داد تا او را دستگیر کنند و به زندان بیندازند.
بعد از چند روز، حاکم که فکر میکرد ادب شده است، به سراغ او رفت و گفت: مگر تو نشنیده بودی که همین چند وقت پیش، فلانی ادعای پیامبری کرد، چه بلایی سرش آوردیم؟ ملانصرالدین گفت: خوب کاری کردید؛ چون من او را نفرستاده بودم.
لطفاً ملانصرالدین نباشید، سلیمانی، ص ۵۵.
#طنز
#ادعای_خدایی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
فصل پنجم
از هادی منوّری
عشق، میوهای است در فصل پنجم
و ما
با زنبیلهای خالی
چهار فصل را
مرور میکنیم!
کوچههای بیتقویم، منورّی، ص ۱۱۹.
#عشق
#فصل_پنجم
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از شاه نعمتالله ولی
عشق است که جان عاشقان، زنده از اوست
نوری است که آفتاب، تابنده از اوست
هر چیز که در غیب و شهادت یابی
موجود بُوَد ز عشق و پاینده از اوست
رباعینامه، محمودزاده، ص ۱۶۳.
#شاهنعمتاللهولی
#عشق
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
امام علی - علیه السلام - فرمودند:
به خدا گمان خوب داشتن، سبب آسودگی و سلامت دین است.
غرر الحکم، ج ۱، ص ۳۷۶.
#امام_علی(ع)
#گمانخوببهخدا
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
گزیدهای از مثلهای فارسی📚📚📚
۱ - اصل مردمی، کمآزاری است.
(قابوسنامه)
۲ - اعتراف به نادانی، دانایی و اقرار به ناتوانی، توانایی است.
۳ - اعتماد تو بر چماق امیر
بیش باشد که بر خدای کبیر
(اوحدی)
۴ - افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
(پوریای ولی)
۵ - افسوس که دیگر امام حسینی نیست؛ وگر نه، شمر بسیار است.
دوازده هزار مثل فارسی، دکتر شکورزاده، ص ۱۲۳ - ۱۲۵.
#مثل_فارسی
#دکترشکورزاده
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
یک رباعی از فخرالدین عراقی
یا رب، به تو درگریختم، بپذیرم
در سایهی لطف لایزالی گیرم
کس را گذر از جادهی تقدیر تو نیست
تقدیر تو کردهای، تو کن تدبیرم
رباعینامه، ص ۷۶.
#تقدیر
#تدبیر
#فخرالدین_عراقی
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
داستان کوتاهی از قابوسنامه💐💐💐
حسابگر مُردهها
در کنار شهر مرو، قبرستان بزرگی وجود داشت. دکان خیاطی در آن نزدیکی بود. او کوزهای در گوشهی دکانش آویزان کرده بود و هر وقت یکی از مردم شهر میمرد، یک ریگ داخل کوزه میانداخت. در آخر ماه، کوزه را خالی میکرد و ریگها را میشمرد تا ببیند چند نفر مردهاند.
روزی مردی برای دوختن لباسش، به در دکان خیاط آمد؛ اما در بسته بود و هر چه منتظر ماند، خیاط نیامد. مرد از یک نفر، سراغ خیاط را گرفت. او گفت: مگر نمیدانی که خیاط، چند روز پیش مرده است؟ سپس آن مرد راهش را گرفت و رفت. در راه مدام این جمله را با خود زمزمه میکرد: خیاط هم در کوزه افتاد.
حکایتهای قابوسنامه و سیاستنامه، محمد علیجانی، ص ۱۳۰.
#داستان_کوتاه
#قابوسنامه
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303
رفع ستم
از محمدعلی مجاهدی(پروانه)
تا کی دل خلق را دُژَم خواهی کرد؟
خونین، دلشان ز درد و غم باید کرد
دیدی چو ستمکشی، به یاری برخیز
زیرا که از او رفع ستم باید کرد
دژم: غمگین، آشفته.
یک آسمان پرواز، مجموعهی اشعار محمدعلی مجاهدی، ص ۸۴۶.
#ستم
#خلق
https://eitaa.com/joinchat/3003253043Ce1ab333303