eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
🌙 🗓 🌹 مدافع حرم حاج رسول استوار 🕌 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
❤جانش رهبر و ولایت بود. در صورتی که لبخند روی لب‌های آقا دیده می‌شد می‌خندید و می‌گفت: جانم به فدایت. هیچ‌گاه از نماز و قرآن به وقت خود نمی‌گذشت و آن را به تاخیر نمی‌انداخت و همیشه در مسجد محل اذان می‌گفت و قرآن می‌خواند. 💟صدایش بسیار دلنشین و دلگرم بود و هر چند وقت یکبار صدای خود را در اذان گفتن تغییر می‌داد و می‌گفت: عزیزم این سبک که اذان می‌گویم چگونه است. قبل از رفتن به سوریه نیز در آخرین نماز جماعتی که با همکارانش برپا شد، اذان می‌گوید و به همکاران خود سفارش می‌کند که فیلم مرا گرفته و صدایم را ضبط کنید که این آخرین اذان و قرآنی است که برایتان می‌خوانم. 🍀همرزم ایشان می‌گفت: وقتی برای زیارت به حرم رفتیم او بعد از زیارت با تمام وجودش از حضرت زینب(س) خواست که مرگ او را شهادت قرار دهد. تا اینکه صبح جمعه 13 فروردین 95 ابتدا غسل جمعه و سپس غسل شهادت را انجام می‌دهد و در عصر جمعه به آرزویش که شهادت بود، رسید. 🌷🌹🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb ﻧﺸﺮﺩﻫﻴﺪ ﻳﺎﺩﺷﻬﺪا ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * *. میدانی پاییز برای همه زیباست ولی برای مردم ده که صداقت و سادگی در دل های کوچکشان لانه کرده معنای دیگری دارد. فصل درو،فصل خرمن،فصل برداشت محصول و فصلی که صدای بیل و داس و صدای خش خش برگ ها سراسر ده را پر میکند ‌. روستایی ها کم کم سگرمه های شان باز می‌شود و از خروس خوان تا دیرگاه که خورشید سرش را بر شانه‌های زخمی کوه می‌گذارد کار است و تلاش و کوشش . کار طاقت فرساست اما همه شادند و فعال,کوچک و بزرگ زن و مرد با شور و هیجان. دسترنج چندین ماهه خود را می‌بینند و میچینند بخصوص وقتی که خبر شادی هم بدهند ،آن وقت کیف آدم کوکه کوک می شود. خبر مسرت بخش تولد یک نوزاد آن هم پسر در روستای هفت انجان بیضا یعنی یک گنج یک دنیا نعمت. با برادرم مشغول کار کردن در زمین ها بودیم که شنیدیم زن برادرم فارغ شده است. برادرم خیلی شاد شد و مردم هم همین طور. آخر او را همه خیلی دوست داشتند. مرد بود و دست و دلباز. اگر مهمان وارد خانه اش می شد گرسنه بر نمی گشت. اهل کتاب و قلم بود. اهل نماز و روزه و در دهات این یعنی همه چیز. روستایی ها مثل شهری ها نیستند که عزت و بزرگی شان به بزرگی و کوچکی جیبشان باشد و هر کس متمول تر باشد احترام بیشتری برایش قائل باشند،هنوز عطر صداقت و راستی از لابلای تک‌تک آن به مشام می رسد و دل آدم را صیقل می دهد. برادر من_کاکاجان_هم یک کشاورز بود و از زور و بازوی خودش نان می خورد و آنقدر محبوب بود که کلانتری می‌کرد. هر کس حاجتی داشت بی رو در بایستی می‌رفت سراغش و او تا آنجا که می توانست حاجتش را رفع می کرد همه قبولش داشتند و اگر دعوایی،ازدواج،کاری پیش می آمد کاکاجان زارع،را پیش می‌انداختند. خدا رحمتش کند که به واسطه پیوند به وصلت بود و حرف هایش همه حرف حساب. خلاصه در گیر و دار پاییز ۱۳۳۴،جمشید متولد شد. دارد.... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛🍃 دلگویه های فرزند شهید مدافع حرم هادی طارمی: یه حرفی به بابا می زنی!؟ فقط میخوام بگم بابا خیلی دوست دارم😭❤️ 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷با خانمیرزا،‌ جهت اردوی مسابقات کشوری دو میدانی به رامسر رفته بودیم. مسابقات مختلط بود. خوابگاه ما هم همین طور. شب‌ که می‌شد دخترها و پسرها جشن می‌گرفتند. خانمیرزا همیشه از این جریانات فراری بود. هوا که تاریک می‌شد می‌دیدم خانمیرزا غیبش می‌زند. چون شب‌ها درب خوابگاه بسته می‌شد، مانده بودم که خانمیرزا از چه راهی به کجا می‌رود. پیله شدم که جریان را بگوید. دیدم چند متر طناب از زیر تختش بیرون کشید. به گوشه‌ای بست و از پنجره پائین انداخت. گفت: از اینجا می‌رم پائین و شب را در مسجدی که همین نزدیکی هست می‌خوابم، چون دوست ندارم جایی بخوابم که دختران نامحرم خوابیده‌اند. یک روز،‌ دختری که در اتاق روبروی ما بود،‌گفت می خواهم با دوست تو دوست شوم. با لباس و وضعی نامناسب رفت در اتاق خانمیرزا،‌ چند دقیقه بعد در حالی که دستش روی صورتش بود با گریه برگشت. از خانمیرزا پرسیدم چی شده؟ گفت به زور می خواست بیاد توی اتاقم، منم محکم کشیدم توی گوشش! 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ ایتا: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
📩 ورود به میهمانی خدا 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: رسول مکرم(ص) فرمودند که «شَهرٌ دُعیتُم فِیه إلَی ضِیافَةِ الله»؛ یک ماهی است که شما در این ماه دعوت شده‌اید به میهمانی الهی. خود این جمله در خور تدبر و تأمل است؛ دعوت به میهمانی الهی. اجبار نکردند که همه‌ی افراد از این میهمانی استفاده کنند؛ نه، فریضه قرار داده‌اند؛ اما تحت اختیار خود ماست که از این میهمانی استفاده بکنیم یا نکنیم. ۱۳۸۶/۶/۲۳ 🏷 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
📸❄ 🤍🥺 می‌گفت:↓ انسان‌یک‌تذکر‌ درهر۴ساعت‌ بہ‌خودش‌ بدهدبدنیست...!🕰 بهترین‌موقع‌بعد‌ ازپایان‌نمازاست...🌱 وقتے‌سربہ‌سجده‌میگذارد،♥ مرورۍبࢪاعمال‌ صبح‌تاشب‌خودبیندازد⛅ آیاکار‌اوبراۍرضاۍ خدابوده‌یاخیࢪ؟🖐🏾 :)🍂 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔻وَ اِنْ اَخَذْتَنٖی بِذُنُوبیٖ اَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ... و اگر مرا به گناهانم باز خواست کنی تو را به مغفرتت باز خواست کنم... 💠فرازی از مناجات شعبانیه💠 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌙 🗓 🌹 مدافع حرم حاج عبدالله اسکندری 🕌 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
اے شهید🌷🕊️ ڪاش اندڪے مثل شمـــ💚ــا قلبــــ هامان تحتــِ تســخیر خـــــدا بود تا گام هایمــان اینگونه زمینــــــ گیــــــر نـــشود...!💔 💔🥀 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
🌷 حاج عبدالله عاشق بود. هر سال براي اين سه روز وقت مي گذاشت یک بار همکارانش گیر داده بودند اگر این سه روز را بمانی و به کارهای مردم برسی، بهتر نیست؟ گفته بود: شما یک هفته، ده روز مرخصی می گیرید به شمال مي روید براي تفريح، من هم سه روز مرخصی می گیرم تا با خدایم تنها باشم تا دست پر برگردم و کار مردم را راه بی اندازم. در حقیقت من می‌روم تا انرژی بگیرم و وقتی برگشتم بهتر و بیشتر به مردم خدمت كنم. 🌹🍃🌹 🎊 🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * *. وقتی پدر مومن فهمیده باسواد و از خانواده‌ای مذهبی باشد ،معلوم است که جمشید چه پسری خواهد شد. البته بعد برای تان می‌گویم چطور شد که از جمشید تغییر نام داد و خودش خواست نامش مهدی باشد. همه آرزویش را داشتند. باهوش و با ادب بود. حیف که عمر مادرش کفاف نداد بزرگ کند و به هوش و ادب و پسرش ببالد. جمشید هنوز سه سالش نشده بود که مادرش از دنیا رفت و از این نعمت عزیز محروم شد. تازه داشت احکام اسلامی را یاد می گرفت و خودش را برای مدرسه رفتن آماده می‌کرد که پدرش هم در دامن سرد خاک آرام گرفت. خیلی تلاش کردیم که کاکاجان زنده بماند،اما سرطان داشت و لاعلاج.با این که دکترها جوابش کرده بودند بیمارستانی نبود که برای مداوایش نرفته باشیم. آخرالامر هم در تهران مغزش را عمل کردند اما سودی نداشت و یک سال بعد به رحمت خدا رفت. من که آن موقع در شیراز درس می خواندم به ده برگشتم. یاد کاکاجان دیوانه ام میکرد.یاد این که روزهای آخر عمرش که می دانست رفتنی است رو به من کرده بود و با چهره ای تکیده گفته بود: «ایرج کاکا ,بعد از من نزار بچه هام دربدر بشن» چند وقتی که از فوتش گذشت پدرم هم بر خواسته او تاکید کرد و من با تمام وجود سرپرستی خانواده اش را به عهده گرفتم.عمو بودم باید پدر هم می شدم و این سخت بود و زحمت می برد. دیگر برادرم نبود که به وجود نازنینش و به بزرگی از عشق به ورزم،من جای خالی این ر را برای خودم با تربیت صحیح و با ادب کردن بچه هایش که دیگر بچه‌های خودم و جگرگوشه هایم بودند پر کردم و این  شد دل مشغولی شب و روزم. از بین بچه های مرحوم برادرم،جمشید بیشترین تاثیر را در زندگی من گذاشت. طوری شد که خیلی چیزها را از او یاد اخلاص ،صداقت، صبوری ،محبت و از همه مهمتر تواضع. یادم است روزی یکی از بچه های هم سن و سالش را به خانه آورده بود و به او چیزی یاد میداد. سوال کردم چه کار می‌کنید؟ گفت: درس می خوانیم. وقتی دوستش رفت، دوباره سوال کردم گفت:عمو جان این دوستم درسش ضعیف بود و  بچه‌ها مسخره اش می کردند .و من ناراحت می شدم او را به خانه آوردم تا درس ها را یاد بگیرد و کمتر پیش معلم به بچه ها خجالت بکشه. دارد.... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷مسابقات دو میدانی 10 هزار متر کشوری در ورزشگاه آزادی تهران بود. خانمیرزا 200، 300 متر از نفر دوم جلوتر بود. دور آخر بود که نفر دوم خود را به خانمیرزا رساند و از عقب شورت ورزشی خانمیرزا را کشید. ناگهان خانمیرزا سرعتش را کم کرد و باقیمانده‌ی مسیر را با حالت راه رفتن ادامه داد. هر چه مربی‌ها و تماشاگران فریاد زدند که بدو، بدو اهمیت نداد. همین کم شدن سرعت به نفر دوم اجازه عبور داد و او هم با شادی چند متر آخر را از خان‌میرزا جلو افتاد و اول شد، خانمیرزا هم بعد او دوم. بعد از مسابقه با خانمیرزا مصاحبه کردند، درباره‌ی علت این کارش گفت: «برای من اول و دوم شدن در این مسابقه ارزش نداشت. ارزش ان هست که یک ورزشکار مرد باشه، که متأسفانه من اینجا چنین چیزی ندیدم!» بعد از این مسابقه، خانمیرزا به اردوی تیم ملی دومیدانی دعوت شد تا جهت مسابقات آسیایی اعزام شود، اما بخاطر جو اردوهای مختلط ورزشی که پیش از این دیده بود، این دعوت را رد کرد و نرفت. 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ ایتا: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰 | 🔻سردار شهید مهدی خوش سیرت: ماه رمضان، ماه قرآن است و شادابی دلهای بیدار با طراوت قرآن، بلکه مهمتر از آن، حیات ما قرآن است و با او بودن و پس هیچ وقت زندگی بدون قرآن را قبول مکن و در پناه قرآن زشتی ها را از خودمان دور کنیم و با توسل و تمسک به قرآن خوبی ها را در خود پرورش دهیم و بارور کنیم. ۱۳۶۶/۲/۲۱ 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💢تلفن خانه زنگ خورد. بابا بود با صدای خسته. پرسیدم افطار كردید؟ گفتند بچه‌ها برايم در قرارگاه افطار آماده كردند اما نرفتم و در خط ماندم و با رزمنده‌ها سفره انداختيم و نان پنير مختصری خورديم. گفتم چرا قرارگاه نرفتید؟ گفتند «ميترسم در غيبتم مظلومی با زبان روزه، اسير و يا شهید شود». 😔 راوی:«زینب سلیمانی» 🌱🌷🌱🌷 کانال گلزار شهدا: http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🛑 🛑 ♦️ذبح قربانی روز اول ماه مبارک رمضان ➖🔻➖🔻➖ به حمدالله ،در روز اول ماه رمضان (یک‌شنبه ۱۴ فروردین) طبق رسم ماهیانه و ﺑﺎ ﻋﻨـﺎﻳﺖ حضرت زهرا(س) , ﺗﻌﺪاﺩ ۲ﺭاﺱ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺫﺑﺢ و توسط خادمین شهدا در مناطق فقیرنشین شیراز در ﺑﻴﻦ ۶۴ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻧﻴﺎﺯﻣﻨــﺪ ،توزیع گرديد . خداوند در ماه مبارک رمضان این عمل را مورد قبول درگاه خود و عملی در جهت تعجیل فرج مولایمان قرار دهد... 🔻🔻🔻🔻 شادے روح امام و شهدا و اموات بانیان خیر 🌷▫️🌷▫️ شیراز http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📸 🔻خدایا ...! مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرتِ عقل توجیه‌ شان می‌ کنم ببخش .... 🌷شهید دکتر مصطفی چمران🌷 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌙 🗓 🌹 بی سر حاج شیر علی سلطانی 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌱باید یادمان بماند سـختیِ سنگرهایِ کمین را، هور را، نیـزارها را، واخلاصِ رزمنـدها را.. تا مـبادا زمان از یادمان ببرد مدیونِ چه کسـانی هستیم!|💔🥀 🕊️ 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷@golzarshohadashiraz
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * *. در آن موقع مدرسه راهنمایی نبود. شش کلاس ابتدایی می‌خواندند و شش کلاس متوسطه. بعد هم به آنها دیپلم می دادند.گاهی به این پنج یا شش آبادی آدم خیری پیدا میشد مدرسه می ساخت، بچه هایی که پشت کار داشتند با هزار مکافات می‌رفتند ،درس می خواندند. جمشید هم یکی از آنها بود. برای رسیدن به مدرسه می بایست از هفت‌خوان رستم رد میشدی،رودخانه و کشتزار و تپه ماهور،اگر عشق نباشد  رسیدن به آن تقریباً غیر ممکن است. یک روز آب رودخانه بالا می آمد،کشتزار را سیل می گرفت،زمستان هم که تا زانوی آدم توی گل فرو می رفت.تابستان هم اگر پیراهن را می چلاندی به اندازه یک لگن آب از آن می چکید. جمشید هر روز صبح به مدرسه می‌رفت. درسش را می خواند و بر می گشت. هرکس و مسیر رفت و برگشت را می‌دید می‌گفت: تا فردا صبح با گوشه ی رختخواب می‌افتد. در حالیکه جمشید به خانه می‌آمد،درس می خواند و تا شب در کارها به ما کمک می کرد. هرگز ندیدم این پسر خم به ابرویش بیاورد. سال پنجم و ششم هم درس می خواند و هم معلم بود.اگر معلمی دیر می کرد یا نمی آمد کار جمشید بود که به شاگرد ها درس بدهد و خلاصه بگویم مایه سرافرازی تمام اهل آبادی بود و ما همه وجودش افتخار می کردیم. جمشید با این که شیطنت ها و جست و خیز های کودکانه رهایش نمی کرد و بسیار شلوغ و بازیگوش بود اما آرامش و متانت هم داشت. به موقع بازی می کرد و سر و صدا راه می انداخت و به موقع هم ساکت بود و موقر،گوشه ای می نشست و فکر می‌کرد. با ادب بود و تو دل برو. کوچک و بازیگوش بود اما بچه نبود.جنسش چیز دیگری بود و با هم سن و سال هایش تفاوت زیادی داشت. انگار که روح در مکان و زمان نگنجد،از زمان جلوتر باشد. زودتر از زمان حرکت کند. خوب یادم هست که با چهره معصومانه و کنجکاو و نماز خواندن مرا نظاره می‌کرد و گاه مهر نماز را جابجا می‌کرد و قرآن کوچک داخل جانماز را برمی‌داشت و به آن خیره می شد. دارد.... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️ در جبهه ها 🍋تصاویری از لحظات و و مناجات‌های رزمندگان دفاع مقدس در ماه مبارک رمضان جبهه ها http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫 🌷به اتفاق تیم پاس مرودشت رفته بودیم یکی از شهرستان های شمال فارس. تماشاگران میزبان خوب می دانستند که تیم پاس مهاجم اثرگذاری دارد به اسم خانمیرزا استواری. برای همین شعاری علیه خانمیرزا ساخته بودند و مرتب تکرار می کردند. چشمم سُر خورد روی زمین و خانمیرزا. انگار نه انگار که چند صد نفر یک صدا دارند علیه او شعار می دهند. نیمه‌ی اول تمام شد. رفتم سمت خانمیرزا. گفتم خانی یه وقت این حرف‌ها رو به دل نگیری‌ها! خندید و گفت: «نگران نباش!» نیمه دوم که شروع شد، هنوز پنج دقیقه نگذشته بود که خانمیرزا از فاصله سی متری، از سمت چپ با پای چپ، چنان شوت محکمی زد که اصلاً دروازه‌بان نتوانست قدم از قدم بردارد. مثل میخ کوبیده شده بود جلو دروازه و توپ از کنارش به تور دروازه نشست. چنان این گل زیبا و به یاد ماندنی بود که سکوت عجیبی استادیوم را فرا گرفت. پنج دقیقه نگذشته خانمیرزا گل دوم را هم در دروازه حریف کاشت، چند دقیقه بعد هم گل سوم را. دیگر نفس از کسی در نمی‌آمد... 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ ایتا: http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
☑️تصاویر روحانیونی که مورد حمله قرار گرفتند... 🚨 دقایقی قبل حجت الاسلام پاکدام دومین طلبه مضروب در حرم مطهر رضوی به شهادت رسید. مبارک ....برادرشهیدم😔 🌹🍃🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
📸 نماز اول وقت حاج قاسم سلیمانی قبل از افطار ⭕️ قبل از افطار، نماز می‌خواندند. می‌گفتند: نزدیک افطار، عطش انسان برای آب و غذا زیاد می‌شود؛ در این لحظه‌ها اجر این‌ نماز بیشتر است! 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb