دعا بخـوان🤲
ای شهیــد🥀🕊️
🍃 برای عاقبت بخیــری من ...
تویـی که ختـم به خیــرشد
عـاقبتتـــ🕊️🌷
#برای_شادی_روح_تمام_شهدا_صلوات
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی*
گرامیداشت سالگرد شهادت شهید غلامعلی دست بالا
🎙سخنران: حجت الاسلام پور ابراهیم
#بامداحی برادر *کربلایی محمد شریف زاده* 💢
#مکان : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام*
#زمان : ◀️ *پنجشنبه ۱۸ فروردین / از ساعت ۱۸*
⬇️⬇️⬇️⬇️
🚨👈 *مراسم طبق دستورالعمل ستاد استانی کرونادر #فضای_باز و با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل های بهداشتی برگزار میشود*
🔺🔺🔺🔺🔺
#هییت_شهدای_گمنام_شیراز
🔹🔹🔹🔹
پخش زنده با اینترنت رایگان از لینک:
http://heyatonline.ir/heyat/120
🔺🔺🔺🔺🔺
لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠سیره شهدا
🎞روایتی از اخلاص شهید غلامعلی دست بالا به مناسبت سالگرد شهادت شهید
📎 #ببینید
#شهید غلامعلی دست بالا
#شهید محمد اسلامی نسب
#شهداےفارس
🍃🌷🍃🌷
کانال گلزار شهدا:
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_مهدی_زارع*
* #نویسنده_سید_حمید_سجادی_منش*
* #قسمت_پنجم*.
من در شیراز درس خوانده بودم و علاقه داشتم به بهانهای به شیراز برگردم و این بار چه بهانه ای بهتر از جمشید پیدا نکردم.
او عاشق درس و مدرسه بود و از استعداد سرشار ، ولی منطقه بیضا دبیرستان نداشت.
هر طور بود به شیراز مهاجرت کردیم. سال ۱۳۵۰ بود که او را در مدرسه حاج قوام ثبت نام کردیم. با اینکه جثه کوچکی داشت اما فکر و همتش بلند بود .خودش خواست شبها درس بخواند و روزها کار کند. این را به این جهت میگویم که فکر نکنید ما اوضاع اقتصادی بدی داشتیم. نه! او بچه لایقی بود و روح جستجوگری داشت و بی نهایت با عزت و کرامت بود.
با صراحت و سادگی حرفهایش را میزد و سخنش هم بر دل می نشست.
میگفت: «مگر کار کردن چه عیبی دارد؟! درس خواندن هم که شب و روز ندارد. با کار و کوشش و تلاش قدر درس را بهتر می دانم»
تا به درجه اعتقاد نمی رسید و دست به کاری نمی زد و همین که کار را شروع می کرد ادامه می داد تا آنجا که به نتیجه مطلوب برسد.
برای جمشید ۳ سال کافی بود تا هم استادکاری نمونه در صنایع فلزی شود و هم دانش آموزی ممتاز در حال تحصیل.حالا از دید ما او یک جوان کامل و پخته بود و شایستگی خیلی از چیزها را داشت.
خداوند سرمایههای زیادی درونش به ودیعه گذاشته بود.با همه این احوال سال آخر دبیرستان بود که یک خواب زندگی اش را زیرو رو کرد و او همانی شد که لیاقتش را داشت.
بعد از خواب بود که شوق رزم و جهاد و شهادت در جانش افتاد.او شهادت را یافته بود و برای شعلهور کردن آن از فدا کردن جانش پروایی نداشت.
زمستان سال ۵۶ سخت و سوزان بود. شب از نیمه گذشته بوران و برف همراه با زوزه های خشمگین باد،هراس شب را هر چه بیشتر کرده بود.
جمشید در نماز و دعا ست گونه هایش خیس است و چهره اش گل انداخته. حسیب این وهم و واقعیت در ذهنش می دود.
در حیاط زده می شود جمشید در را باز میکند. موجی از نور او را به عقب میراند. اضطرابی شفاف در تمام وجودش می خلد. چشمش به شدت خیره میشود.دستش را سایه بان میکند اما هرگز نمیتواند در نور نگاه کند.از قانون و تعیین صدای گرم قدری از دلهره جمشید میکاهد: «آرام باش فرزندم»
صدای ضربان قلب و تمام گوشش را پر کرده است. در دلش غوغا است. لبخند میزند.
#ادامه دارد....
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫
🌷یک روز با بچه ها بازی میکردیم که بی هوا صدای جیغ مادر در خانه بلند شد. صدای جیغ از اتاق خانمیرزا بود. به سمت اتاق خانمیرزا دویدیم. خانمیرزا در حالی که کف دستانش به سوی آسمان بود نمازظهر را می خواند. گفتیم چی شده مادر؟
به دستان خانمیرزا اشاره کرد. یک مار کوچک کف دو دست خانمیرزا چمبره زده و به خانمیرزا خیره مانده بود. ما هم همراه مادر شروع کردیم به جیغ و فریاد زدن. در سجده مار را رها کرد. خانمیرزا بی توجه به نگاه خیره مار و سر و صدای ما، نمازش را تمام کرد. نمازش که تمام شد، مار را گرفت و انداخت توی یک شیشه!
گفتیم: کاکا، این چی بود، از کجا اومد؟
گفت: فکر کنم از پنجره آمده باشه تو، وقتی قنوت میخوندم افتاد کف دستم، دیدم نمیارزه به خاطرش نمازم رو خراب کنم و بشکنم!
در حالی که آنقدر در نمازهایش از خوف و ترس خدا می لرزید و گریه می کرد که برای همه خانواده لرزیدنش در نماز عادی شده بود...
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام یاد می کنند...✨🌺🕊
یاد شهدا باصلوات🌺
الهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
🌹🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
📸آنان که ایمان آوردند و از وطن هجرت گزیدند و در راه خدا به مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندتری است و آنان بالخصوص رستگاران و سعادتمندان دو عالمند....(آيه۲۰ سوره توبه)
#شهدا_رستگاران_عالمند
#ماه_رمضان
#بهار_قرآن
#حاجقاسم
🌱🌹🌱🌹
کانال گلزار شهدا:
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد
🌙 #ماه_رمضان
🗓 #دعای_روز_ششم_ماه_رمضان
🌹 #یادشهید احمد خادم الحسینی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری |
📹 #کلیپ ...
🤲 #دعای_روز_ششم_ماه_رمضان
🕌 #دعای_ماه_مبارک_رمضان به نیابت و هدیه به شهدا
📡نشردهید
🔹🔸🔸🔹🔸🔸🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#سلام_مولای_من
✨رمضان عجیب عطر شما را دارد،
سحرها
به شوق دعا برای شما بیدار میشوم.
و مغرب که می رسد،
اولین جرعه افطارم،
دعا برای شماست ...!💚
ای کاش این رمضان بهار ظهورت باشد. 🌸
#صبح_و_عاقبتمون_شهدایی
🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷
@golzarshohadashiraz
#سیره_شهدا 🌹
🔰شش ماهی از شهادت نجف گذشته بود، با یکی از بچه ها به طرف خانه نجف حرکت کردیم، قصد دلجویی از خانواده شهید کرده بودیم.
نیم ساعتی از دیدارمان می گذشت و ما همچنان در حال حرف زدن با خانواده شهید بودیم، ناخودآگاه دوستم با صدای بلندی شروع به گریه کرد.
هر چه او را آرام می کردم فایده ای نداشت، تا آنجایی که خانواده نجف هم داغ دلشان تازه شد و باز بی قرارنجف شدند.
در دلم با خودم میگفتم "عجب کاری کردیم؛ مثلا آمده بودیم دلجویی؟!" حسابی از دست دوستم شاکی بودم.
🔰همین که پایمان را از خانه نجف بیرون گذاشتیم، به دوستم گفتم: "این چه کاری بود؟! بدتر شد که... انگار قرارمون چیز دیگری بود و می خواستیم بچه های نجف را آرام کنیم.
دوستم اشک از چشمانش تمامی نداشت، می گفت" صحنه ای تمام وجودم را لرزاند... نتوانستم طاقت بیاورم.
چند سال قبل نجف بطور ناشناس برایمان فرشی را به هدیه آورد.
همیشه فکر می کردم حتما اوضاع مالی خوبی دارد که چنین کاری کرده است، اما امشب وقتی حصیر پلاستیکی را زیرپای زن و بچه اش دیدم از خودم خجالت کشیدم. آخر گذشت تا کجا ...
#شهید نجفعلی مفید
#شهداےفارس
#ایامﺷﻬﺎﺩﺕ
🌱🌷🌱🌷
#ڪانال_شهدا
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_مهدی_زارع*
* #نویسنده_سید_حمید_سجادی_منش*
* #قسمت_ششم*.
در سال ۱۳۵۶ دیپلمش را گرفت ناگزیر به خدمت سربازی رفت اما طولی نکشید که این فریادهای امام در سراسر ایران را فرا گرفت و پایههای بتکده آمریکایی پهلوی به لرزه درآمد.مهدی هم مانند بسیاری از سربازان که دل در گرو آرمانهای بلند امام داشتند به فرمان مراد خویش از پادگان فرار کرد و به صفحه مبارزین پیوست و با وجود خطرات فراوان تا باز است به همراه دوستانش در انتقال پیام ها و سخنرانی های امام به مردم کوشش کرد و تا لحظه پیروزی انقلاب دست از تلاش خالصانه برنداشت و سهم عمده ای در فعالیتهای انقلابی شیراز داشت.
علاقه او به امام بیش از حد تصور بود زیرا مانند یک سرباز فدایی و جان نثار حاضر به هر گونه فداکاری برای تحقق ارزشهای الهی بود و دغدغه پیروزی و نجات کشور را از حکومت منحوس پهلوی داشت.
شب قبل از ورود امام به ایران در حالی که مردم در اوج شادی و خوشحالی منتظر ورود آن یگانه عصر بودند. مهد تا نیمه های شب بیدار بود و نگران مشغول دعا خواندن و قرآن خواندن.
از او پرسیدم :«چرا اینقدر بی تابی می کنی آن هم در شبی که اینقدر انتظارش را کشیده ای؟»
در حالی که از فرمان صورتش را پر کرده بود گفت:آنطور که دوستان میگویند عمال رژیم شاه قصد دارند به محض ورود هواپیمای حامل امام به جان ایشان سوءقصد کند و من نگران آن هستم که خدای ناکرده به امام صدمهای وارد شود و اساس این قیام حرکت و جوشش از بین برود
بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی مهدی مجدد خدمت سربازی را از سر گرفته تا اوایل سال ۵۸ همچنان ادامه داشت در این سال با ورود به سپاه پاسداران جان عاشق خود را در طبق اخلاص نهاده و به خیلی سبز پوشان پیوست و فصل دیگری از زندگی شریف خود را آغاز کرد.
دوم مهر ماه سال ۵۹ یعنی سومین روز از آغاز تجاوز رژیم بعث عراق،او به همراه حاج نبی رودکی اولین فرمانده لشکر فجر و ۳ نفر دیگر از سرداران استان فارس که بعدها به شهادت رسیدن به خوزستان رفت و پیوندی دائمی با جبهه ها برقرار کرد.
#ادامه دارد
🍃🌷🍃🌷
https://chat.whatsapp.com/CzPsk4NOD9M9jH4vFR23gP
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷صحبت های زیبای همسر شهید محمد صادق دارایی در کنار یادگار های شهید...
شهید دارایی دومین شهید عملیات تروریستی حرم مطهر رضوی
#شهیدحرم_رضوی
#شهیددارایی
🌱🌷🍃
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫
🌷من در کودکی یتیم شده بودم. اوایل سال 60 بود که از خانه فرار کردم و به جبهه رفتم. خانمیرزا من را می شناخت، من را به مرودشت برگرداند.
خودش در عملیات ثامن الائمه برای اولین بار مجروح شد. همان ایام مجروحیتش زمانی که برای تعویض پانسمان می رفت، من را در خیابان دید و گفت : شب سری به من بزن.
شب برای عیادت ایشان رفتم و از اینجا رابطه عاطفی عمیق بین ما آغاز شد. آن روزها من 13 سالم بود و خانمیرزا 21 سال.
در حقیقت سرپرست من شد و جای پدر من بود، اما دوست نداشت من به چشم یک یتیم و او سرپرست دیده شویم. با هم خطبه ی برادری خواندیم و من شدم یکی از نزدیکترین و صمیمی ترین دوستان خانمیرزا که بیشتر شب ها و روزهایم را با او سپری می کردم. خطبه ی برادری را با تیتر1+1=1 نوشت و عهد و پیمان برادری را بین ما رسمی کرد.
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
🔰#کلام_شهید|#شهید_محمد_اصلانی
🌟با وجود تمکّن مالی ایشان بسیار به ساده زیستی تاکید داشتند، همچنین در بخشی از وصیت نامه خطاب به فرزندانشان، ایشان را به《خواندن قرآن و پیروی از دین خدا 》 سفارش کرده بودند.
#شهیدحرم_رضوی
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🚨 #شهید کر و لالی که قبر خودش را نشان داد...💢
🌷سر قبر پسرعموی شهیدش نشسته بود. با زبون کر و لالی خودش با ما حرف میزد، ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧﺸدیم....🤔
وقتی دید ما نمیفهمیم، بغل دست قبر این شهید با انگشتش یه دونه چارچوب قبر کشید و رویش نوشت: شهید عبدالمطلب اکبری....
بعد به ما نگاه کرد وخندید☺️
ﺧﻴﻠﻲ ﺗﻌﺠﺐ ﻛﺮﺩﻳﻢ 😳
اﺧﻪ ﭼﻂﻮﺭﻱ ﻛﺴﻲ اﺩﺭﺱ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺩﺵ ﺭا ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻴﻜﻨﺪ! ! ....🤔
هیچی نگفت؛ یه نگاهی به سنگ قبر کرد و با دست، نوشتهاش را پاک کرد. سرش را پائین انداخت و آروم رفت... 😔
فردایش هم رفت جبهه.
بعد ﺷﻬﺎﺩﺗﺶ ﻭﻗﺘﻲ جنازه عبدالمطلب را آوردند و دقیقاً توی همین جایی که با انگشت کشیده بود خاکش کردند ﻓﻬﻤﻴﺪﻳﻢ.اﻭ ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ ﺭا ﻣﻴﺪﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﻴﺪﻳﻢ.....»
🌷
#شهید عبدالمطلب اکبری باصری
#شهدای_فارس
#ﺳﺎﻟﺮﻭﺯﺷﻬﺎﺩﺕ
ﻳﺎﺩﺵ ﺑﺎ ﺻﻠﻮاﺕ
🌱🌷🌱🌷
کانال گلزار شهدا:
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری | #کار_خدا
إِلَهِی إِنْ حَرَمْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْزُقُنِی وَ إِنْ خَذَلْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُنِی
🔻الهی...! اگه تو منو محروم کنی....
#مناجات
#ماه_رمضان
#شهدا_رستگاران_عالمند
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌙 #ماه_رمضان
🗓 #دعای_روز_هفتم_ماه_رمضان
🌹 #یادشهید حاج عبدالله رودکی
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 #استوری |
📹 #کلیپ ...
🤲 #دعای_روز_هفتم_ماه_رمضان
🕌 #دعای_ماه_مبارک_رمضان به نیابت و هدیه به شهدا
📡نشردهید
🔹🔸🔸🔹🔸🔸🔹
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔻 #شهید آقا سید مرتضی آوینی:
زندگی زیباست، اما شهادت از آن زیباتر است؛ سلامت تن زیباست، اما پرندهی عشق، تن را قفسی میبیند که در باغ نهاده باشند.
🔅 ۲۰ فروردین ماه سالروز #شهادت سید شهیدان اهل قلم سید مرتضی #آوینی گرامی باد
🌷🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
* #براساس_زندگینامه_شهید_حاج_مهدی_زارع*
* #نویسنده_سید_حمید_سجادی_منش*
* #قسمت_هفتم*.
رفتهرفته درخشش خیره کننده و کارآیی نظامی او در جبهه ها زبانزد همه شد.چیزی نگذشت که دوستانش به دلاوری و هوشیاری و توان مدیریتی بالای او پی بردند و اخلاق و انسانیت او شدند.
با آنکه در جبهه مسئولیتهای زیادی داشت از فرماندهی گروهان تا فرمانده تیپ،اما هیچگاه به آن نمی بالید. همیشه میگفت اگر خدا قبول کند یک بسیجی ساده هستم و معتقد بود مظلومیت در جبهه یعنی خدمتگزار بودن ،یعنی مخلص بسیجی ها بودن.
یکی از دوستان از پس از شهادت حاجی میگفت: او چند قسمت دارد که در تمامی آنها نمونه بود.
اول زهد، پارسایی و خضوع که در حد یک الگوی تمام عیار تجلی یافته بود.
دوم شکیبایی و بردباری و صداقت در رفتار او موج می زد.
زوم بی اعتنایی به عنوان مسئولیت و علاقه به ساده پوشی و ساده زیستی.
میگفت این آخری از نمونه ها بود که در لشکر کسی به پایش نمی رسید.
چندین بار در عملیاتهای مختلف مجروح شده اما هیچ وقت اظهار ناراحتی کرد و یا کمتر این نشانهای از درد و رنج در چهره اش دیده نشد.
حتی سال ۶۴ به مدت یک ماه در بیمارستان اصفهان بستری بود و در آن مدت مارابی خبر گذاشته بود. وقتی برگشت به شیراز چیزی نگفت اما یک شب کم مهمان ما بود گفتم:حاجی شنیدم مجبور شدی چرا از ما قایم میکنیم، میترسی چیزی از اون ترکش ها چیزی برای خودمان برداریم.
خندید و گفت:شوخی کرده اند سر به سرتان گذاشته اند.
نزدیکش شدم .پیراهنش را بالا زدم .حداقل جای ۶ ترکش در پشتش بود.از اینکه این همه عظمت را یک جا در وجودش دیدم اشک در چشمانم حلقه زد و اگر به خاطر اون بود گریه میکردم.
آخر او مانند کوه استوار بود و این چیزها را به بازی می گرفت.
گفتم :چرا کتمان می کنی؟ بدجور زخمی شدی!
تبسم لبانش را گلباران کرد و پس از سکوت معناداری گفت:اگر این بدن لیاقت داشت حالا اینجا نبود. زیر خروارها خاک وضعش بهتر بود. ببینید که راحت نشسته و ول کن معامله هم نیست»
چیزی نداشتم بگویم. نگاهم به همسرش افتاد که دورتر نشسته بود و هم چشم هایش سرخ شده بود .
#ادامه دارد
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #کلیپ | #روایتگری
🔻غروب غریبانه شهید یوسف داور پناه😭
#مادران_شهدا
#فدایی_رهبر
🌱🌷🌱🌷
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید دکتر خانمیرزا استواری 💫
🌷اوایل انقلاب دانشکدهی تربیت معلم شیراز، همراه با خانمیرزا پذیرفته شدم.من خوابگاه گرفته بودم و شب ها شیراز میماندم، اما خانمیرزا به احترام مادرش که طاقت دوری اش را نداشت، شب ها را به مرودشت بر می گشت. هر روز از دانشکده تا پلیس راه شیراز اصفهان که فاصله زیادی بود می دوید، بعد با ماشین به مردوشت می رفت.
اطراف دانشکده باغهای میوه قصرالدشت بود. عصرها که کلاس نداشتیم به اتفاق دانشجوها میرفتیم در این باغ های سرسبز قدم میزدیم و گاهاً از میوه های فصلی این درختان استفاده میکردیم. تنها کسی که در این مدت ندیدم حتی یک میوه هم از این درختان بچیند، خانمیرزا بود. نه خودش میچید، نه از میوه هایی که ما چیده بودیم استفاده می کرد.
آن دوره خیلی زود تمام شد و ما به عنوان معلم به مرودشت برگشتیم و خانمیرزا شد معلم ورزش. هرچند این مدرک فوق دیپلم، خانمیرزا را راضی نمی کرد و دوست داشت در رشته ای دیگر ادامه تحصیل دهد. شروع کرد به خواندن برای قبولی در رشته دندانپزشکی...
🌿🌷🌿🌷🌿
#ڪانال_شهداےغریـب_شیـراﺯ:
ﺩﺭ ایتا:
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
#نشردهیـد یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
روز اول عید امسال بهش زنگ زدم گفتم برای اسکان زائرها مسجد میخوایم. گفت اومدم راهیان نور؛ ولی از فاصله ۲ هزار کیلومتری چند دَه مسجد رو برا اسکان زائرای علیبنموسی الرضا هماهنگ کرد.
#شهید_اصلانی
🍃🌷🍃
💬
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔰#تلنگر
🔻عالم محضرشهداست، اما کو محرمی که این حضور را دریابد و در برابر این خلاء ظاهری خود را نبازد…
زمان میگذرد و مکانها فرو میشکننداماحقایق باقیست…
#شهیدآوینی
#شهدا
🍃🌷🍃🌷
http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75