eitaa logo
گلزار شهدا
5.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2.4هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷تعدادی سرباز فراری به لشکر دادند،‌همه اهل شر و دعوا،‌ با همه فرمانده گردان ها درگیر شدند،‌آقا منصور گفت همه اینها را با یک خط بدید من! همه را جمع کرد و با خود برد.. شهید استوار می گفت یک روز برای بازدید همان خط رفتم. دیدم صدای دعای توسل می آید، با تعجب دیدم این سرباز ها یک جا جمع شده و دعای توسل می خوانند،‌گفتم الان چه وقت دعا هست؟ گفتند:‌فرمانده ما،‌آقا منصور مریض شده،‌داریم برای سلامتیش دعا می کنیم! گفتم چند وقته مرخصی نرفتید؟ گفتند 3 ماه،‌گفتم به زور شما را نگه داشته،‌گفتند نه،‌خیلی اصرار می کنه شما به مرخصی برید، اما ما تا خود آقا منصور به مرخصی نره، ما ‌از جبهه بیرون نمی ریم. گویی آقا منصور به این دل فراری ها کیمیا زده بود که این طور متحول شده بودند!!! حاج منصور خادم صادق💫 🌿🌷🌿🌷 : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
هدایت شده از شهدای غریب شیراز
1_1378638076.mp3
9.35M
✅ کتاب صوتی "خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" نویسندگان : تولید ایران صدا http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو این شلوغی‌ها ببینید ، روحیه تون عوض بشه ... مثل این پیرزن باشید ❤️ حضرت آقا به این مادر شهید میگه این روز آخر رو فقط به خاطر شما قم ماندم. میگه نه آقاجان به خاطر من نموندید ، عمه‌تون حضرت معصومه(س) شما را فرستاده اینجا ... ┄┅═══❉☀❉═══┅┄ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
از دوستان ابراهیم بود. می‌گفت همراه با یکی از اساتید اخلاق از بازار مولوی عبور می کردیم. ✅ استاد ما متوجه یک باربر شد که از کنار ما عبور می کرد و صورتش را با چفیه بسته بود. استاد بلافاصله با صدای بلند گفت اگر می خواهی نفست را بشکنی، صورتت را باز کن من ابتدا متوجه نشدم منظورش چیست، اما نگاه کردم که این باربر چفیه را از صورتش باز کرد. یکباره جا خوردم. آن باربر ابراهیم هادی بود. 📙خاطرات منتشر نشده از شهیدهادی 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🍃 تــو، خوب ترین اتفاق ممکنی وقتی که ، اول صبح 🌤در یادم می افتی....❣ 💔 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹به مناسبت سالروز شهادت اسوه عرفان و اخلاق 🌹 🔰عملیات کربلای پنج بود .آن روز روز وحشتناکی بود. کمتر زمانی را دیده بودم که اینقدر گوله توپ و خمپاره به زمین ببارد.زمین شلمچه آرام و قرار نداشت و هر لحظه تکه ای از آن مثل آتشفشان از جا کنده میشد و به زمین می‌ریخت.یک کلاه فلزی عراقی پیدا کردم و روی سرم گذاشتم. در ماشین کنار آقا منصور نشستم .از ترس صدای انفجار ها و ترکش های سرگردان خودم را به منصور نزدیک کردم و همچون طفلی که به مادر میچسبد به حاجی چسبیدم . برخلاف من حاج منصور آرام آرام بود جویی جز صدای ذکری که برلب داست چیز دیگری نمیشنید.. گفت: چیه میترسی؟ گفتم : آره.. خیلی با اطمینان گفت: خب ذکر بگو آرام میشی..یاد خدا ،دل رو آروم میکنه 🌺🍃🌺🍃🌺🍃 ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺩﺭ ﺗﺮﻭﻳﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺷﻬﺪا ﺳﻬﻴﻢ ﺑﺎﺷﻴﺪ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
1_1336575941.mp3
11.19M
✅ کتاب صوتی "خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" نویسندگان : تولید ایران صدا http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏷 پیروزمندترین انسان در دنیا و آخرت 🔺سخنان شنیدنی سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی درباره آنچه «شهید» برای مردم و ملتش به ارمغان می‌آورد. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⭐یادی از سردار شهید امان الله عباسی⭐ 🌷با امان در کوچه ای می رفتیم، من ده سالم نشده بود، امان هم که سه سالی از من بزرگتر بود. همین طور که می رفتیم، چشمم روی زمین بود، یک دو ریالی دیدم. خوشحال آن را برداشتم و به سمت امان دویدم. گفتم: داداش نگاه کن من پول دارم! چهره در هم کشید. گفت: «این را از کجا آوردی!» سکه را محکم در دستم فشردم و گفت: مال خودمه، خودم پیداش کردم. اخم کرد و گفت: «نه این مال تو نیست. از کجا پیدا کردی؟» با دست به جلو خانه ای اشاره کردم. گفت: «داداش برو بزار سرجاش، همان جا که پیدا کردی، این سکه حرام است!» 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
کفش هاشو داده به یه پیرمرد... 🔵قبل انقلاب تو خیابون زیبا سکونت داشتیم. جوانهای این خیابون همه ابراهیم را می‌شناختند. 🔴یک روز ظهر تابستان جلوی خانه نشسته بودم. ابراهیم از دور به سمت من می آمد. همینطور که نزدیک می‌شد دیدم کفش ندارد! پایش را همینطور بلند میکرد. روی آسفالت داغ می‌سوخت. سریع بلند شدم و گفتم: کفشات چی شد؟ تو مسجد دزد برد؟ 🔵گفت: نه بابا. یه پیرمرد جلو مسجد گدایی می کرد، کفش نداشت، من هم چیزی همراهم نبود کفش هام رو دادم بهش... http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 ادعــایے در شما نمے بینیم و تمـــام هویتتان خلاصــــہ شـدہ در همیــن بے ادعــایے ... مـــا را دریابــید اے مــــــردان بے ادعـا 🥀 :زین الدین،باڪری،ڪاظمی،سلیمانی و... .....رفاقت باشهدا دو طرفه است...... 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🔹آن شب من مسئول خط بودم، آقا منصور آمد سرکشی. گفت: وضعیت خط چطوره؟ - خوبه! - اسکله رفتی؟ - آره دیشب رفتم. - پاشو امشب هم بریم! - آقا منصور، آنجا شب ها تیربار کار می کنه ها! - خوب اون بزنه، ما هم می ریم! ما روی اسکله 8 آبادان هیچ خاکریز و جان پناهی نداشتیم. فاصله ما هم با عراقی ها حدود 500 تا 700 متر بود، سر تیربار عراقی هم درست روی اسکله بود. حاج منصور پا روی اسکله گذاشت و شروع کرد با طمأنینه روی آن راه رفتن. من هم با ترس و لرز کنارش بودم. گفتم: آقا منصور، تیرباری که سمت چپ جزیره مینو هست، روی ما دید داره، الانِ که شروع کنه به زدن. برای اینکه توی دلش را خالی کنم با هیجان ادامه دادم: تیربار چی خوبیه، میلی متری هم می زنِ ها! گوشش بدهکار این حرف ها نبود. حرفم تمام نشده تیربارچی شروع کرد روی ما آتش ریختن. یک تیرش هم از میان ریش های بلند منصور رد شد. با ترس و لرز گفتم: حاجی دیدی جدیه، بیا برگردیم. - بله معلومه، خیلی جدیه! باز به رفتنش ادامه داد. عراقی هم که دید ما کوتاه نمی آییم، کوتاه نیامد و یه نفس تیر بود که روی اسکله می ریخت. کم کم از حاجی فاصله گرفتم، که یه تیر از داخل بادگیرم رد شد. دیگر طاقت نیاوردم و پریدم توی کانال حاشیه اسکله. اما منصور عین خیالش نبود با آرامش عجیبی کارش خودش را کرد و تا انتهای اسکله رفت و همه جا را کنترل کرد و برگشت. عراقی ها هم که کفری شده بودند شروع کردن به ریختن رگبارِ تیر و خمپاره و ... . اما آرامش در صورت خندان منصور موج می زد. 🌷🍃🌷 حاج منصور خادم صادق 🌱🌷🌱 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | 🔻 روایت سردار چارباغی از فرماندهان محور مقاومت درباره خصوصیاتی که شهید سلیمانی را به الگو تبدیل کرد. 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⭐یادی از سردار شهید امان الله عباسی⭐ 🌷یکی از اقوام ما روبروی شاهچراغ نوار فروشی داشت. مدتی بود امان نوار های امام را جمع و تکثیر می کرد و کنار این بنده خدا می ایستاد و آرام می گفت: «نوار امام، نوار امام...» ساواک او را گرفته بود، حسابی هم از خجالتش در آمده و تا جا داشت کتکش زده بود. چند روزی هم مهمان ساواک بود که به واسطه یکی از آشنایان که در شهربانی بود رهایش کردیم. گفته بودند این سنی ندارد، چیزی نمی فهمد، گولش زدند، رهایش کرده بودند. بعد از انقلاب هم می نشست یک ساعت دو ساعت با منافق ها و گروهکی ها، جلو شاهچراغ بحث می کرد. می گفتم دادش سرت درد نمیگیره اینقدر با این ها سر و کله می زنی، اینها ارزش سر و کله زدن و بحث کردن هم ندارن؟ اما او کار خودش را می کرد و می گفت بلاخره یکی باید روبروی اینها بایستد.جنگ هم که شروع شد دیگر او را در شهر ندیدیم! 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
«زن»، «زندگی» اش را داد.. تا ما «آزادی» داشته باشیم:) همه زندگیشون را دادند .... ➺ http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
(ﻋﺞ ) و 🌷🌹🌷🌹 حضـرت رسـول (ص) : قـرض بگــیرید و قربانی کنیــد ؛ زیرا آن قرضی است ادا شدنى اســت ( این‌ قرض را خـداوند سبحــان ادا مى ‌کند)  🌷🏴🌹🏴🌷 ﻃﺒﻖ ﻗﺮاﺭ ﻣﺎﻫﺎﻧﻪ, به عنایـت حضـرت زهــرا (س) ، و ذبــح گوسفــند، جهت رفــع بلا و بیمارے و ﺗﻌﺠﻴــﻞ ﺩﺭ منجے موعــود، در روزاول ماه ربیع الثانی (روز‌ پنجشنبه ۵آبان‌ماه) ﺗﻮﺳــﻄ ﺧﺎﺩﻣﻴﻦ شهــدا انجام مےپذیرد. ✋✋ شمــا هم مےتوانید در این امر خــیر سهیم باشیـــد 👇◾️👇 ﺷﻤــﺎﺭﻩ ﻛﺎﺭﺕ ﺟــﻬﺖ ﻭاﺭﻳﺰ ﻛﻤــﻚ ﻫﺎ: ۶۳۶۲۱۴۱۱۱۸۰۵۹۰۷۱ بانك آينده بــنام محمد پولادي 🔺▫️🔺▫️ *هییت شهداے گمنام شـــیراز* مرکز نیکوکاری شهدای گمنام شیراز 🌹🌷🌹🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌷🕊🍃 از آشنایی با دانستم در مسیر دلدادگی باید باشی تا امیر شوی تو دنبال رضایت⇜ او باش او دنیا و خَلقش را می‌کند باش، عزیزت می‌کند ❤️ 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
* در سرودن شعر، نویسندگی، طراحی و نقاشی صاحب‌نظر و دارای مهارت تام بود. بعد از اخــذ دیپلم در کنکور سراسری شرکت کرد و هنوز نتیجه قبولی او (در رشته پزشکی) اعلام نشده بود که در آزمون عشق بازی با شهادت سربلند شد. 👇🏻نمونه ای از شعر شهید 🔆ای که بر بام فلق منظره باز منی چشمه سار سحر و یاسمن راز منی ✨خوشه روشن پروینی و بر اوج فلک هاله خرمن مهتابی و مهناز منی 🌠در شب غربت و غم مرهم مجروح دلی به گذرگاه زمان، لحظه آغاز منی 🎇منتهای افق و اوج زمان خانه توست تو انیس شب تنهایی و دمساز منی 🍂شعر زیبای سحر! در شب پاییزی غم بر لب خسته جان، حسرت آواز منی 🕊️چون نسیم سبک از کوچه دلتنگ غروب به افق بال گشا،‌ای تو که پرواز منی قنبر زارع* کازرون 🌹🌷🌹🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
1_1384550469.mp3
10.48M
🌹🌹🌹🌹🌹: ✅ کتاب صوتی "خاطراتی متفاوت و خوانده نشده از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی" نویسندگان : تولید ایران صدا http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «خلبان اعدامی» که «سرلشکر شهید» شد! 👈 حتماً ببینید و نشر بدید 🔰 کبوتران حرم؛ روایت‌هایی از شهدای استان قم 🌷 به مناسبت ۲ آبان، سالروز آسمانی شدن خلبان شهید ابوالفضل مهدیار 🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
⭐یادی از سردار شهید امان الله عباسی⭐ 🌷شب های شام غریبان در روستای جعفر آباد حال و هوای دیگری بود. هوا که تاریک می شد امان جوانان روستا را جمع می کرد و همچون عزیز از دست داده ها بر سر و روی زنان شروع می کردیم در کوچه پس کوچه های روستا چرخیدن. آنقدر در تاریکی می چرخیدیم تا می رسیدیم به یکی از خانه های ویران و خرابه روستا. آنجا بود که می شد حسینیه ما و محل عزاداری و عرض ادب ما خدمت ائمه به خصوص حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س). امان با بچه های مستضعف روستا روی خاک های خرابه می نشست و عاشقانه ذکر مصیبت می خواند. کمتر کسی بود که صدای حزن آلود امان را بشنود و اشک از دیدگانش جاری نشود. 🌹🍃🌹🍃 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
ارادت خاصی به شهید ابراهیم هادی داشت🌺💚🕊 زندگی نامه شهدا را از اول تا آخر می خواند مثلاً می‌گفت شهید ابراهیم‌هادی فلان خصوصیت را داشت. شهید همت فلان کار را می‌کرد یا مثلاً شهید آبشناسان کسی است که انواع دوره های تکاوری دوره‌های چتربازی غواصی و اینها را دیده است. یکی از شب ها مصطفی از شب تا صبح از خاطرات ابراهیم هادی برای من گفت. هر وقت با مصطفی زیارت عاشورا می خواندم ثوابش را به ابراهیم هادی هدیه می کرد اما تا آن موقع زیاد درباره این شهید صحبت نکرده بودیم مصطفی گفت ابراهیم هادی را در خواب دیدم که به من گفت: «شما هم می آیی پیش ما. 🌺 یاد شهدا با صلوات 🌺 🌷 🍃🌷🍃 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🚨 *مراسم میهمانی لاله های زهرایی* 🔹بزرگداشت شهید حسین رنجبر اسلاملو🔹 🎙 : سردار احمد عبدالله زاده برادر *حاج مهدی عرشی*💢 : *◀️دارالرحمه_شیراز/قطعه شهدای گمنام* : ◀️ *پنجشنبه ۵ آبانماه/ از ساعت ۱۶* 🔺🔺🔺🔺🔺 🔺🔺🔺🔺🔺 لطفا *مبلغ مجلس شهدا باشید*
🌷🕊🍃 جای ساعت نگاه "تو"هرصبح🌤️ بیدارم میکند؛ هراسی از چرخش عقربه ها ندارم بگذار نگاه "تو"مدام برایم زنگ بزند.... 💔 روزتان مزین به عنایات شهدا🤲☘ 🕊 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷 http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
ع🌹 از صدای گریه بیدار شدم. 😭 جمشید بود... خطاب به امام حسین می گفت: آقا مگه من چه خلافی کردم که مرا نمی طلبی❓ صبح خندان بود. گفت :آقا را در خواب دیدم.بهم گفت نگران نباش تو را امروز می طلبم. چند ساعت بعد شهید شد، پیکرش هم ﻫﻤﺎﻧﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺷﺖ مفقود ماند. 🍃🌷🍃🌷 : ﺩﺭ ایتا : http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75 یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید