eitaa logo
گلزار شهدا
5.7هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
50 فایل
〖بِسم ربّ شھدا🌿〗 •گلزار شهدا •شیراز "اگر شهیدانهـ زندگـے کنی شهادت خودش پیدایت مـےڪند..." _ڪپے؟! +حلالت‌‌همسنگر،ولے‌‌باحــفظ‌ آیدی و لوگو✌🏻 ارتباط با ما🔰 @Shohada_shiraz
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸مختار از طرف جبهه به عنوان تشویقی به حج مشرف شده بود. همه خانواده منتظر بازگشت ایشان بودند. قرار بود زمانی که به شیراز رسید خبر بدهد تا همه اقوام برای استقبال ایشان از داراب به شیراز برویم. آن شب ساعت حدود نه بود که صدایی از داخل حیاط به گوشمان رسید. تا وارد حیاط شدیم، دیدم حاج مختار است که از روی دیوار داخل حیاط پریده است.🙁 داشت در را باز می کرد تا ساک و وسایلش را داخل بیاورد. با خوشحالی او را در آغوش کشیدیم و گفتیم چرا بی خبر!😳 با خنده زیبایی گفت: همین جور بهتره، رسیدنم را خبر می دادم همه شما به زحمت می افتادید و من مدیون می شدم. ✅ چند روز بعد عازم جبهه شد، دیگر برنگشت تا اینکه جنازه اش آمد. چه زیبا حاجت روا شده بود👌. از زیارت خانه خدا تا زیارت خدایش، چهل روز نشد.😞 مختار اشرف فارس🌷 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫 🌷تازه منصور را با پای قطع شده به خانه آورده بودند.همراه با دو پسر کوچکم به منزل پدرم رفته بوديم. حسابي دل منصور گرفته بود. من و پسرهايم که 2 و 4 ساله بودند را صدا زد. خواست تا کمکش کنيم تا به اتاق ديگر برود. داخل اتاق که نشست بی مقدمه گفت: من نوحه مي خوانم، شما سينه بزنيد! مجلس عزاداري 4 نفره ما شروع شد. اصلاً حالاتش قابل توصيف نيست. مي خواند: - حسين گم شدم اي رودم اي رود، نهال خم شدم اي رودم اي رود حيران نگاه او مي کرديم و همراهش سينه مي زديم. مي خواند و اشک مي ريخت. حالش جوری بود که انگار دست به ضريح مولايش امام حسين(ع) گرفته بود و نوحه مي خواند. اينکه اين زخم مدتي بود او را از جبهه دور کرده، حسابي حالش را گرفته و غم را در سینه اش جا داده بود. راوی خواهر شهید 39 🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
: دگرقلبم ازتاب شهادت آرام نیست انگار ک این قلب دگرمال من نیست : مـُـراقب ِ باش ؛ اَلعَین بَریدُ القَلب؛ چشم پیغـام رسان دل است... 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
🌷 جواد گفت: مامان، حوصلم سر رفته، بریم پارک! گفتم باشه پسرم، بریم. لباس هایش را شسته واتو زده، کفشش را هم واکس زده بودم. لباس هایش را پوشید، کفشش را هم به پا کرد. نگاهی به خودش کرد. دیدم آرام رفت کنار باغچه و کمی خاک روی لباس و کفش خود پاشید. گفتم: این چه کاریه؟ گفت: الان جوان ها در جبهه در خاک و خون خود می غلطند، من چطور می توانم با چنین لباس و کفش تمیزی به خیابان بروم! آن روزها 14 سال داشت. 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
~♡~ و هر صبح تمام دلخوشیم این است که بعد از سلام روبه شش گوشه ی آقا دست بر روی سینه بگذارم و به تو سلام دهم✋ * * 🌷 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔸🔹 https://chat.whatsapp.com/LRssfqn30WvDyoDwDQM2zQ *🦋--🍃─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─🍃-🦋*
🌟 🌟 9⃣ 2⃣ روز تا عیدالله الاکبر، عید بزرگ غدیر باقی مانده است... ✅ مَعاشِرَ النّاسِ، اِنَّهُ ما مِنْ قَرْیَةٍ اِلّا وَ اللَّهُ مُهْلِكُها بِتَكْذیبِها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ وَ مُمَلِّكُهَا الْاِمامَ الْمَهْدِىَّ وَ اللَّهُ مُصَدِّقٌ وَعْدَهُ. ✅ هان مردمان! هیچ سرزمینی نیست مگر اینکه خداوند بخاطر تکذیب اهل آن - حق را -آن را پیش از برپایی روز رستاخیز نابود خواهد کرد و آن سرزمین را به امام مهدی (عج) خواهد سپرد و حتما خداوند وعده ی خود را انجام خواهد داد . 📚فرازی از بخش ششم خطابه غدیر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👈مبلغ غدیـــــر باشیـــد http://eitaa.com/joinchat/2304966656C7c3f274f75
🌹در این مأموریت آخر حال و هوایش عجیب بود. هروقت حمام می رفت غسل شهادت می کرد. سه روز قبل از شهادتش از محل کار در اهواز تماس گرفتند که باید برای انجام مأموریت که حضورش ضروری است به ایران برگردد. اما جواب شهید فقط یک جمله بود "من تازه به اینجا آمدم، و تا شهید نشم بر نمیگردم. علمداری فقط شهید میاد ایران" و همین طور شد.. شهید علمداری برگشت 👈🏻همکار شهید شجاعت علمداری 🌱🌷🌱🌷 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * 🎤به روایت نسترن شیخی مادر هاشم منزل مان در محله گودگری شیراز بود و هاشم هنوز شیر میخورد . یک شب حالش خوب نبود و حسابی کلافه ام کرده بود. ‌ نیمه‌های شب  تبش به قدری بالا گرفت که ناچار شدیم بچه را به بیمارستان نمازی ببریم ‌. بین را هزار بار مردم و زنده شدم . امیدم را پاک از دست داده بودم . دلم مثل سیر و سرکه می جوشید . دست آخرحضرت ابوالفضل را واسطه قرار دادم و گفتم :« آقاجان این بچه نظر خودت از خودت شفاخواهش بشو » همان طور که به خدا و ائمه متوسل می‌شدم. به بیمارستان رسیدیم. دکترها همین که بچه را دیدند جوابمان کردند و بی تعارف گفتند بستری کردن بچه فقط باعث آزار و اذیت ما و خودتان می شود . چاره ای نداشتیم. دست از پا درازتر و ناامید به خانه برگشتیم . مگر می شد به همان راحتی قید هاشمم را بزنم ؟! پس دوباره متوسل به  حضرت ابوالفضل شدم و در حالی که اشک میریختم با سوز دل دعا کردم .کمی بعد دیدیم حالش بهتر شد طوری که بعد از دو روز دوباره شیر خورد ‌. بعد که بزرگ شد و موضوع را برایش گفتیم ارادت عجیبی به آقا ابوالفضل پیدا کرد . 🎤به روایت شاهپور شیخی برادر شهید من پنج سال از هاشم کوچک تر بودم . قبل از آنکه هاشم برود جبهه خیلی با هم بحث و جدل داشتیم . هاشم نظرش این بود که توی جنگ دو طرف رو در روی هم ایستادند و دم به دقیقه به هم حمله می‌کنند ‌ . خودم هم متاثر از حرف های هاشم هم همین نظر را داشتم . نمیشد که روی حرفش حرف زد ، چند بار از دستش کتک خورده بودم . به همین خاطر اگر شب بود و می گفت روز است نه نمیگفتم . خیلی یکدنده و زیر بار نرو بود . یک مدت که کار از جنگ و دعوا با بچه های محل بود ، کمتر روزی بود که کسی نیاید به داد و شکایت . همه انرژی اش را گذاشته بود روی دعوا . هر که پدر و مادر نصیحت کردند کمی بهتر شد . او سرشار از انرژی بود . خلاصه یک تصور خاصی از جبهه داشت . تا می گفتم از کجا می دانی؟ می گفت :« توی فیلما مگه ندیدی؟!» تصورش بر پایه فیلم ها شکل گرفته بود . به موضوعات جبهه و جنگ عجیب علاقه داشت . .. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در ایتا @shohadaye_shiraz 🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
4_532581687075312437.mp3
2.37M
🎵بچه مذهبی بودن به این خصلتـــــ هاستـــــ ! 🔻مسجدی بودن به نــــــــــماز خوندن نیستـــــ ! هیئتی بودن به نوحه سرایی نیستـــــ ! 🔻روایتـــــ خاطراتـــــ شهید ابراهیم هادی 🍃🌹🍃🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
💫یادی از سردار شهید حاج منصور خادم صادق💫 🌷تنها زمانی که در دوران جنگ یک دل سیر منصور را دیدیم و از حضورش استفاده کردیم، زمانی بود که پایش قطع و در خانه بستری بود. آنجا بود که نحوه نماز خواندن منصور را دیدم و حض بردم. قبل از شروع نماز، پای سجاده می نشست و شروع می کرد به حضرت حجت(عج) متوسل شدن، آن چنان محو حضرت صاحب زمان(عج) می شد که حالش که دگرگون می شد و چشم هایش به اشک می نشست. در این حال بلند می شد و برای نماز قامت می بست. بعد ها در کتابی خواندم که از آیت الله بهجت در مورد نحوه حضور قلب سؤال شده بود و یکی از رهنمود های ایشان این بود که: قبل از نماز به حضرت حجت(عج) توسل پیدا کنید! راوی خواهر شهید 🌿🌷🌿🌷🌿 : ﺩﺭ سروش: https://sapp.ir/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید
نهم تیرماه سالگرد عملیات گرامی باد.🌷🌷 👇👇 مرحمت بالازاده هم قد گلوله توپ بود … گفتم : چه جوری اومدی اینجا؟ گفت : با التماس! گفتم : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری؟ گفت : با التماس! به شوخی گفتم: میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟ لبخندی زد و گفت: با التماس! تکه های بدنش رو که جمع میکردم فهمیدم چقدر التماس کرده 😔😭 ﺑﺮاﻱ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﺪ 🌹🌷🌷🌹 http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید