ا﷽ا
📜 به نام پروردگار و راهنمای "گمگشتگان"!
🔰 کیستم؟!
💢 مهدی رسولی (گمگشته)
💢 طلبۀ درس خارج / سطح ۳ حوزه علمیه
💢 دانشپژوه مدرسه فقهی امیرالمومنین(ع) قم [تحت اشراف آیتالله فرحانی]
💢 محقق و پژوهشگرِ مبانی امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) در علوم انسانی-اسلامی
┄┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄┄
🔰 در این کانال چه خبر است؟!
بنده قصد دارم در حدّ وُسعم، موضوعات زیر را در این کانال بهتدریج بیان کنم:
✍ «معارف دینی» با بیانی روان و صحیح از نگاه اسلام ناب محمدی(ص)!
✍ «مباحث اجتماعی-سیاسی روز» با تحلیلی بصیرانه و مبتنی بر مبانی و آرمانهای انقلاب اسلامی!
✍ «مسائل علمی» با تقریری جامع از برترین اندیشهها -بهخصوص اندیشههای امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب(حفظهالله)، علامه طباطبایی(ره) و شهید مطهری(ره)- در علوم فلسفه، اصول، فقه و... !
┄┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄┄
📌 مطالب این کانال را با هشتگهای زیر جستجو کنید (دستهبندی کامل را در کانال دستهبندی آثار مشاهده کنید):👇
🔰 قالبهای ارائه:
#⃣ #یادداشت
🔰 سطح مطالب:
#⃣ #عمومی
#⃣ #تخصصی
🔰 موضوعات:
#⃣ #معارف_فاطمی
#⃣ #معارف_حسینی
#⃣ #مهدویت
#⃣ #مکتب_فقه_الخمینی
#⃣ #فلسفی
#⃣ #اصولی
#⃣ #فقهی
#⃣ #بررسی_بیانات_و_نوشتهها
#⃣ #اشعار_گمگشته
#⃣ #معرفی_نرمافزارهای_کاربردی
┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ کانال دستهبندی آثار👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte_asar
✥ کانال اصلی👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
گمگشته
🔰 #یادداشت_عمومی 📝 غمش برای حسین(ع)، فرق میکند! [۲] 📌 شرح عشق استاد من به اباعبدالله ✍ مهدی رسولی
✍ انشاءالله قصد دارم به شرط توفیق و عنایت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام)، در شبهای جمعه که شب زیارتیِ امام غریب و شهیدمان است، نکاتی در باب معرفت دستگاه اباعبدالله را که از آن استاد دلسوخته و عاشقم آموختهام، با هشتگ #معارف_حسینی به رشتۀ تحریر درآورده و این تلاش ناچیز را به پیشگاه حضرت فاطمۀزهرا(س) هدیه کنم!
🔰 #یادداشت_علمی_فلسفی
🔰 #معارف_حسینی
📝 خون غیر قابل انکار...!
✍ مهدی رسولی | گمگشته
﷽ | دوشنبه شب، ۲۸ آبان ۱۴۰۳، قم، مدرسه فقهی امیرالمومنین، میانۀ بزم عشاق (هیئت)، مینویسم برای أب العشاق...!
نَفَس عمیقی کشید و شروع کرد...!
شاید مهمترین تدریس او باشد!
مگر قرار است چه جامِ شرابِ طهوری به شاگردان تشنۀ خود بدهد؟
•تفسیر آیهای برای نورانیت قلب؟
•درایۀ حدیثی برای تمسّک به حبلالله؟
•تبیین معقولی برای دفع اوهام جاهلانه؟
•توضیح قاعدهای برای استنباط ناب؟
•تشریح حکم فقهی برای امتثال امر؟
اگر یکی از آنها، خیر!
اگر تمام آنها، بله! تمامشان در یک جرعه!
جرعۀ نابی که:
•هم در غُرَر آیات کلامالله، چشمنوازی میکند!
•هم در دُرَر کلام معصومین، نورافشانی میکند!
•هم در پیچراههای تعقّل انسانی، قامت خود را بالا میکشد!
•هم در سلسلۀ قواعدِ فهمِ حکمرانیِ اسلامی، سرچشمگی میکند!
• و هم در میانۀ فرعْ فرعِ یکتا آیین زندگی، روحبخشی میکند!
نامهای گوناگونی بر جبین نورانیش هک شده؛ اما غالبا آن را «اصل واقعیت» مینامند.
اصلی که علامه طباطبایی(ره) با وامداری از حکمای سلف، آن را در آغوش حکمت اسلامی نشاند؛ آنهم در مدخل و اولین قدمگاه حکمت!
اصلی بدیهی که نخستین قدمِ طالبان حکمت، بر شانۀ مستحکمِ آن استوار شده و در پایانِ سیرِ پُر رمز و رازِ حکمت هم با جامهای از صدق و راستی و با نام «برهان صدیقین» جلوه میکند.
اصلی که اعتقاد به خدای یکتا را از میان همهمۀ استدلالها و مقدمات عقلی نجات داده و آن را بر چراغِ روشنِ فطرتِ انسان مینشاند.
اصلی که سرچشمۀ تمامِ بندْ بندِ وجود معارف اسلامی از اعتقادات و اخلاق تا احکام و حکمرانی میباشد.
اصل واقعیت، اعتقاد به واقعیتیست که یکپارچه در تمام هستی جریان دارد و عوالم نامحدود، ظرف آب حیات اوست!
واقعیتی که ورای تمام موجوداتیست که در دور و بَرِ خود حس میکنید، میبینید، میشنوید و لمس میکنید؛ اما آن را از تمام دیدنیها، شنیدنیها، لمسکردنیها و حتی از حالات درونی خود مثل محبت و بُغض و تشنگی و گرسنگی، واضحتر درک کرده و در آغوشِ قلبِ مطمئنِ خود مینشانید.
اصلی که در غایت وضوح و انکارناپذیریست؛ بلکه بالاتر، انکار او سبب اثبات اوست!!!
- چه شد؟ چطور انکار چیزی، سبب اثباتش میشود؟
+ واقعیت را انکار کن تا نشانت دهم!
- «واقعیت نیست»!
+ واقعیت، «واقعاً» نیست یا «دروغین»؟
- این چه سوالیست؟ خب واقعاً میگویم «واقعیت نیست».
+ خیلی هم عالی! پس این مطلب که «واقعیت نیست»، واقعیت دارد؛ یعنی واقعیت را پیشفرض گرفتی و گفتی که نیستیِ واقعیت، از واقعیت و واقعی بودن بهره میبرد!
- آخههههه!
+😊؛
بله! اعتقاد به واقعیت، بسان خونیست که در تمام رگهای افعال و افکار و الفاظ انسان جریان دارد، حتی در زمانی که آن را انکار میکند!
دشوار بود، نه؟
اصلا بگذارید خود استاد بگوید، شاید او...!
برگردیم...!
نفس عمیقی کشید و شروع کرد!
میگفت و بر روی تخته مینوشت؛ چقدر بحث دشواریست؛ گویا استاد هم ابهام را در چشمانِ گِردْشدۀ طلاب میبیند!
البته حق هم دارند، نوشیدن این جرعۀ ناب، مرد میدان علم میخواد؛ سالها تفکر و تمحّض و از همه بیشتر، زانوی تلمّذ در خدمت بزرگان حکمت میخواهد؛ امثال من، فعلاً تاب و توان رشد این درخت تنومند را در نفسمان نداریم؛ اکنون تنها باید نهالِ مبارکِ آن را بر زمین نفسمان کاشته و مدتها آبیاری کنیم تا که روزی به ثمر نشیند!
اما استاد، استادست!
میداند چطور این واقعیتِ «سهلِ ممتنع» را به ما نشان دهد؛ میداند که در این عالم، چراغ هدایتی وجود دارد که تمام تاریکیها را روشن میکند؛ میداند که «إنّ الحسین(ع)، مصباح الهدی»!
استادِ دلسوخته و حسیننشانِ ما، «اصل واقعیت» را هم سر سفرۀ ارباب نشاند:
«رفقا! شاید هرچقدر که از واقعیت بگویم و توضیح دهم که انکارش باعث اثباتش میشود، باز هم به دلتان نشیند و ندای ابهامی در قلبتان زمزمه شود؛ حق هم دارید؛ مبحث دشواریست که درک بعضی از مراتب معنایش، معنویت و شهود میطلبد؛ اما میخوام تجلّیِ أتمّ آن را روی زمین به شما نشان دهم تا ملموس درکش کنید؛ حسین(ع)...!»
آری! راست میگفت!
تاریخ را که در ذهنم ورق زدم، انکار بود که روی انکار آمد تا حسین(ع) را به فراموشی بسپارد؛ اما فراموش نشد!
•تمام خاندانش را به خاک و خون و اسارت کشیدند، اما فراموش نشد!
•بغض گلویش از تشنگیِ اصغر را به تحیّر در میان میدان و خیمه مُبدّل کردند، اما...!
•قامت سَروِ او را با شکستن علمدارش خمیدند، اما...!
•بلندمرتبهشاهی را ز صدرِ زین انداختند، اما...!
•بعدها قبر مطهرش را شخم زده و به آب بستند، اما...!
•چه دستهایی که بخاطر زیارتش بریدند، اما...!
•و...، اما «فراموش نشد»!
دُشمنت کُشت، ولی نور تو خاموش نگشت
آری آن جلوه که «فانی نشود»، نور خداست
┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
🔰 قالب: #یادداشت | سطح: #تخصصی
🔰 موضوع: #معارف_حسینی(ع)
┄┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄┄
📝 ماهیتِ اصیلِ خونین...!
📌 معارفی در شناخت اباعبداللهالحسین(ع)
✍ مهدی رسولی | گمگشته
﷽ | دوشنبه شب، ۱۹ آذر ۱۴۰۳، قم، مدرسه فقهی امیرالمومنین(ع)، میانۀ بزم عُشّاق (هیئت)، مینویسم برای معشوق خونینم...!
کلاسِ آن روز، میدانِ یکّهتازیِ عقل بود!
بحثی اساسی در حکمت اسلامی!
آیا شهد شیرین «اصالت»، نصیب وجود است یا نصیب ماهیت؟
آیا جامۀ اطلسیِ «اصالت»، بر تَن وجود مینشیند یا بر تَن ماهیت؟
آیا مُشت عالَم خارج را وجود پُر میکند یا ماهیت؟
کلاس، میدان جنگِ عقلها بود و صدای چَکاچَکِ شمشیرها از هر سوی کلاس به گوش میرسید؛ چراکه قرار بود أصالة الوجودی بر لوح عقلهایمان نقش ببندد که فراتر از اندیشۀ ملاصدرا و تابعینش بود؛ أصالة الوجودی که در میان سطورِ «نهایة الحکمة» آرمیده و صاحبانِ لُبّ و خِرَد را به سوی خویش میخواند؛ أصالة الوجودی که جایگاه وجود و ماهیت را به گونهای دقیقتر و عجیبتر تعیین میکند.
پایان کلاس نزدیک بود؛ استاد، نهال نوپا و تازهای از «أصالة الوجود و إعتباریة الماهیة» را در خاک مزرعۀ عقل ما نهاده بود!
امّا...امّا...امّا...!
گفته بودم که جان استاد من با «بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَخْتِم» عجین شده است!
مخصوصا نسبت به آقایی که در میان «کُمْ»، أوسَع و أسرَع است!
گفته بودم که درس فلسفه نیز برای او بوی خون میدهد!
او مرحله به مرحله در مسائل فلسفه، فراز به فراز روضۀ قتلگاه میشنود...!
چه کند که وقتی إعتباریة الماهیة میشوند، إعتباریة الجوهر و الجسم میشوند، پرندۀ خیال او به آسمان کربلای خونین پَر میکشد:
«رفقا! در هر چه أصالة الوجودی هستید، در دستگاه اباعبدالله الحسین(ع)، أصالة الماهوی باشید...!»
چه ذوق صحیح و سلیمی!
چه نکتۀ نابی!
آری، صدای أصالتِ این ماهیتِ خونین و تکهتکه شدۀ حسین(ع)، جانِ عقل را مَست و مجنون میکند!
حسین(ع) با همین ماهیتِ چاکچاکش، چنان عاشقِ گریانش را به ملکوت میرساند که هیچ أصالتنمایی به گَرد او هم نمیرسد!
حسین(ع)، مکتبیست که سلوکِ معنوی را با همین ماهیتِ سَر بریدهای که ندای «اُخیّ إلیّ» سَر داد، شروع میکند!
حسین(ع)، از جایی تربیت خود را آغاز مینماید که نه نیازی به «دین» است، نه «مذهب»، نه «عقل»، نه «علم» و نه نیازی به هیچ فضیلت دیگری جز عشق به او و بکاء بر غربت او...!
سالکِ مکتب حسین(ع)، در ابتدا تنها دلی با «عشقی حسّی و ماهوی» میخواهد!
دلی که آنقدر چرکین و سیاه نشده باشد که با ندای سرازیر شدن حسین(ع) به گودال خونین، غم عالَم را بر سرش سرازیر نکند!
دلی که اگر نام شیرین حسین(ع) را شنید، نه تنها زبانش، بلکه جان او بگویید: جانم حسین(ع)!
برای همین نکتۀ باریکتر ز موست که بر فراز کشتی حسین(ع)، پرچم «أوسع و أسرع» موج میزند!
چگونه وسیعترین و سریعترین نباشد، در حالی که سلوک حسینی(ع)، شرطی به جز غرق شدن در دریای خونین عشق او ندارد؛ آنهم نه عشق و محبت و معرفت به حقیقت حسین(ع)؛ بلکه عشقی تماماً حسّی و ماهوی به همین جسمِ بیسَری که در آغوش زینب(س) بود!
آری! حسین(ع)، پایینترین نقطه را انتخاب کرد تا بدترین و خرابترین نفوس را هم در آغوش تربیت خود جای دهد!
لذا بقیةالله نیز نقطۀ شروعِ قیام و انتقامش که همان شروع تربیت و عدل جهانیست را «مکتب حسین(ع)» قرار میدهد؛
اما نه تدیّن به دین حسین(ع)؛
امّا نه تشیّع به مذهب حسین(ع)؛
امّا نه تعقّل به عاقلانههای حسین(ع)؛
امّا نه تعلّم به علوم حسین(ع)؛
امّا نه حتی ستیز عملی با دشمنان حسین(ع)؛
و نه چیز دیگری جز غمی سوزناک برای لَب عطشان، تَن عریان و جسم پایمال حسین(ع)...!
❓ظهور برای چه هدفی؟
💬 قیام و انتقام برای تربیت و عدل جهانی!
ندای اول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم؛
ندای دوم: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم؛
❓قیام و انتقام با چه سلاحی؟
💬 صرف عشقِ حسّی و دنیوی و ماهوی به حسین(ع)!
ندای سوم: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان؛
ندای چهارم: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیهالسلام طرحوه عریانا؛
ندای پنجم: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیهالسلام سحقوه عدوانا.
❗️اما بدانید که اگر این نقطۀ شروع، برای بدترین و خرابترین نفوس هم رقم بخورد و عشق حسین(ع) در قلب آنان سُکنا گزیند، محال است که دین و مذهب و علم و عقل و ظلمستیزی و فضائل حسین(ع)، به تدریج و به قدر وُسع آنان، در نفسشان جای نگیرد!
این عشق ماهوی، بدترینها را هم به أعلا درجات وجودی میرساند؛ به شرطی که خود را در کورۀ عشق حسین(ع) افکنده و در محبت او، راسخ و سوزان باشند تا هر لحظه به معشوق و محبوب خود، نزدیک و نزدیکتر شوند.
به فدای اصیلترین ماهیت عالَم، حسین(ع)...!
┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59