🔰 قالب: #یادداشت | سطح: #عمومی
🔰 موضوع: #فلسفی
┄┄┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄┄┄
📝 تولد فلسفه و دستیابی به محور مسائل آن
✍ مهدی رسولی | گمگشته
🔹 تتبع در تاریخ فلسفه یونان و توجه به سیر تفکر دانشمندان یونانی، ما را بدین نکته رهنمون میکنند که تفکر دانشمندان یونانی، در طی مراحلی بدین نقطه میرسد که در بین شناختها و علوم انسان، یک نوع شناخت متفاوت وجود دارد که محور تجمیع مسائل وگزارههایی خاص میباشد؛ این دانشمندان یونانی با تجمیع مسائلی بر محور این نوع از شناخت انسانی، معتقد به علمی خاص به نام «فلسفه اولی» شدند که همان «علم فلسفه» در ألسنۀ دانشمندان کنونی میباشد.
🔹 مراحل تولد علم فلسفه و دستیابی به محور مسائل آن به عنوان جنس خاصی از شناختهای انسانی، بدین ترتیب است:
✥ سوفسطائیان یونانی به دلایلی که بهصورت تفصیلی در تاریخ بیان شده است، واقعیت را مورد شک و انکار قرار دادند.
✥ بعضی از دانشمندان یونانی هم با اهداف گوناگونی از جمله حفظ ارزشهای الهی و انسانی و...، مبارزه با شک و انکار واقعیت را در پیش گرفته و از همینرو روش تفکر صحیح را تولید و تبیین کردند تا سلاحی در مقابل تفکر شکاکانه و منکرانه باشد.
✥ بعد از شکست سوفیسطائیان و پیروزی واقعگرایی و اعتقاد به امکان شناخت واقع، دانشمندان -که اولین آنها طبق نقل تاریخ، ارسطو است- در ادامه چنین دغدغهای پیدا کردند که اگر واقعیت هست و انسان هم قابلیت شناخت آن را دارد، پس بایستی شناختهای انسان را دستهبندی کرده تا مشخص گردد که هر کدام از آنها دقیقا چه نوع شناخت و علمی بوده و کمّ و کیف آن چگونه است؛ بهعبارتدیگر مشخص گردد که کاوشگران و دانشمندان علوم، حول چه امری به بحث و بررسی و کاوش میپردازد؛ از همینرو دانشمندان واقعگرا و معتقد به امکان شناخت واقع، درصدد ارائه دستهبندی و بهعبارتی طبقهبندی و تقسیم شناختها و علوم انسانی برآمدند که این طبقهبندی علوم، مورد قبول دانشمندان قرار گرفت و در میان آنان رواج پیدا کرد. این طبقهبندی علوم بعدها توسط «بوعلی» و «فارابی» و سپس «ملاصدرا»، مورد تفصیل و بازبینی قرار گرفته و سبب ایجاد تفاوتهایی در ساختار علوم شد؛ اما در کل و با قطع نظر از تغییرات و تطورات آن، اصل این طبقهبندی ثابت بوده و تا ملاصدرا هم ادامه داشته است.
✥ در این طبقهبندی علوم، شناخت و علم انسانی به دو بخش کلی علوم جدلی (مبتنی بر مسلمات، مشهورات و...) و علوم برهانی (مبتنی بر عقل و برهان) تقسیم میشود؛ علوم برهانی نیز به علوم آلی و اصالی، و علوم اصالی نیز به علوم نظری (مربوط به هست و نیستها) و علوم عملی (مربوط به باید و نبایدها) تقسیم میشود؛ در ادامه، علوم نظری و عملی نیز تقسیماتی دارند که در جانب علوم نظری، ۳ قسم شکل میگیرد؛ زیراکه یک شناخت اصالی و برهانی و نظری، یا از حیث مفهوم و مصداق، مجرد است که این دسته از شناختها و علوم را الهیات مینامند؛ یا از حیث مفهوم، مجرد و از حیث مصداق، مادی است که این دسته را نیز علوم ریاضیات نامگذاری میکنند؛ یا از حیث مفهوم و مصداق، مادی است که این دسته را نیز در علوم طبیعیات میشمارند؛ اما از طرفی شناخت و علمی که از جهت مفهوم، مادی و از جهت مصداق، مجرد باشد را محال دانستند؛ زیرا امری که در خارج بهصورت مجرد محقق میشود، به هیچ وجه مادهای ندارد تا انعکاس تصوری و مفهومی آن در ذهن، مادی باشد (برهان استحاله این قسم از شناخت و بهعبارتی برهان انحصار علوم نظری در ۳ قسم الهیات، ریاضیات و طبیعیات، در کتب فلسفی بهصورت تفصیلی بیان شده است).
🔹 با توجه به این دستهبندی فوق باید گفت که تولد موضوع فلسفۀ کنونی که محور مسائل خود را به «موجود بما هو موجود» اختصاص داده است، از این طبقهبندی شروع شد؛ یعنی بر اساس این طبقهبندی، دانشمندان بدین نکته رهنمون شدند که دستهای از علوم و شناختها در عالم علم و دانش وجود دارد که علم و شناختی با خصوصیت ۱. برهانی، ۲. اصالی، ۳. نظری و ۴. در مورد موجوداتی که در مصداق و مفهوم مجردند، میباشد.
🔹 قدما نام این علم را «فلسفه اولی» نامیده و به بسط و بررسی مسائل آن بهعنوان علمی مستقل و اعلی پرداختند (هر چند که اختلافاتی در تقسیم خود الهیات به عام و خاص نیز وجود دارد که تبیین آن در نوشتار حاضر اهمیتی ندارد)؛ بدین صورت، علم فلسفه متولد شد و دانشمندان به جنس خاص مسائل این علم بهعنوان محور مسائل آن پی بردند.
🗂 منابع:
۱. مجموعه آثار، مرتضی مطهری
۲. هندسه حکمت، عبدالکریم فرحانی
۳. تدریس فلسفۀ استاد احمد فرحانی
┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
ماهنامه فرائد (۱۸).jpg
46.47M
🔰 قالب: #یادداشت
🔰 سطح: #عمومی
🔰 موضوع: #اصولی | #فقهی
┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄
📝 ثمرۀ خطابات قانونیه در بررسی «سقوط یا عدم سقوط امر به مقیَّد در حالت عجز از تحصیل قید»
✍ به قلم مهدی رسولی | طلبۀ درس خارج مدرسه فقهی امیرالمومنین(ع)
📎 چاپ شده در شمارۀ هجدهم از ماهنامۀ علمی_پژوهشی مدرسۀ فقهی امیرالمؤمنین(ع) به نام «فرائد»
┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
🔰 #یادداشت #عمومی
📝 خودِ مَن
✍ مهدی رسولی | گمگشته
همیشه در حیرت بودم که چرا مسئلۀ «رفاقت» در میان آموزههای روحنواز معصومین(ع)، بسان جواهری منحصر به فرد بوده و درخشانیِ متفاوتی دارد!
چه سرّی در رفیق و رفاقت نهفته است که آن را چنین عزیز کرده است؟
•واقعا چرا دو رفیق باید در هر شادی و غم در کنار هم باشند؟ حتی در آخرین قدمگاه دنیوی که تشییع و تدفین است؛ گویا دو رفیق از شروع رفاقت تا نَفَس آخر باید همچون دو شاخه از یک درخت، همیشه کنار هم باشند و تنها عذر فراق دنیوی از رفیق، انتقال او به آخرت است!
•چرا دو رفیق باید در شخصیترین مسائلِ زندگی هم یاریرسانِ یکدیگر باشند که حتی پاسداری از زوجۀ رفیق که شخصیترین و محرمانهترین وظیفۀ هر مردی است نیز جزو وظایف رفیق میباشد؟!
•چرا دو رفیق باید چنان در تب و تاب هم باشند که حتی وظیفۀ جستوجو برای گمشدۀ یکدیگر نیز در مرامنامۀ رفاقت هک شده است؟!
• چرا دو رفیق باید چنان غمخوار هم باشند که حتی اگر یکی از آنها در جرگۀ ظالمین وارد شد، در آن حال هم رفیقش باید دلسوز و ناصح و هادیِ او باشد و رهایش نکند؟!
• چرا دو رفیق باید چنان تکیهگاه یکدیگر باشند که اگر رفیقتان به مشکل فقر و تنگدستی مبتلا شد و شما تمام اموالتان را با او تقسیم نمودید، باز هم حق کامل او را رعایت نکردهاید؛ بلکه باید رفیقتان را بر خودتان مقدّم کرده و علاوه بر تقسیم کامل ثروتتان با او، باید رفیقتام را در نیمۀ سهم خود نیز شریک کرده و خلاصه بیشترِ اموال خود را در دامان او بگذارید.
• چرا حق رفاقت باید چنان موثر در نامۀ اعمال انسان باشد که رحمة للعالمین نیز بازخواست و پرسش از حقوقِ رفاقت را در سرای آخرت، مسلّم دانستهاند؟
• چرا حق رفاقت باید چنان در اوجِ اهمیت و ارزش باشد که ضایع کردنِ حقوقِ رفاقت، خروج از ولایت و طاعت خدا بوده و خداوند را هیچ بهرهای از بندگیِ رفیقِ بیرعایت نیست؟!
مدتها بود که غبار جهل و ابهام بر طاقچۀ عقلم در حل این مسئله نشسته بود!
روایات و معارف عجیبی در باب رفاقت از اساتید و بزرگان شنیده بودم که طرح مبهمی را در صفحۀ ذهنم نقاشی کرده بودند!
چه حقوق و وظایف سنگینی!!!
مگر رفیق کیست؟!
آیا این سلسۀ حقوق و رعایات، صرفاً تدبیری برای راه افتادن امورات مردم با یاریِ یکدیگر است؟
آیا صرفاً ترفندی اجتماعی برای حلّ معضلات و کشمکشهای افرادِ یک جامعه است؟
آیا صرفاً راهبردی سیاسی برای وحدت جامعه و مقابله با دشمنان است؟
کبوتر عقلم برای حل این ابهام و سوال، به هر لانهای سر زد تا اینکه بالاخره جواب خود را در روایت عجیبی از شیخ الائمه امام صادق(ع) یافتم!
یک «دلیل انسانشناسانه» که ذهنم را آرام کرد و دانستم که واقعاً رفیق کیست و رفاقت چیست...!
دلیل ارزش و اهمیت «رفاقت»، دلیلی فراتر از امورات افراد و اجتماع و سیاست است؛ اینها همه آثاری است که با رفاقتِ افراد در یک جامعه نمایان میشود؛ اما حقیقت رفاقت، چیز دیگریست...!
«من»!
بله! خود «من»!
رفیق، خود «من» است!!!
عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (ع) قَالَ:
«...فَإِنَّهُ مِنْکَ وَ أَنْتَ مِنْهُ...».
رفیقت از توست و تو از او هستی!
رفیق، کسی غیر خودت نیست که بخواهی فکر کنی که فلان حق را نسبت به او رعایت کنم یا نه!
انسان که به خودش بیمهری نمیکند و برای خودش کم نمیگذارد!
یک روح در دو بدن شنیدهای؟ همان است!
بگذار خودمانی بگویم:
«رفاقت، خودخواهیست، نه دیگر خواهی»!
•تو اگر رفیقت را خواستی، نه حتی خواستنِ یک همراه خوب، بلکه «خودت» را خواستی!
•اگر خوشحال باشد، نه از خوشحالی او، بلکه از خوشحالیِ «خودت» کیف میکنی!
•اگر غمگین باشد، نه از غم او، بلکه از غم جوشیده از دل «خودت» ناراحت میشوی!
در این رابطۀ «خودیّت»، گویا حجابی وجود ندارد، نه حجاب پدر و فرزندی، نه حجاب برادر و خواهری، نه حجاب زن و شوهری!
این رابطه از جنس دیگریست؛ خیلی از حرفاها و امورات هست که جز به رفیق نمیتوان گفت و جز از رفیق نمیتوان خواست!
او «خود» شماست!
انسان که با «خودش» تعارف ندارد!
هیچ کسی نمیتواند جای خودتان را برای خودتان پُر کند؛ پس هیچ کسی نمیتواند جای «رفیق» را در زندگیتان پُر کند!
لذا روایت است که اگر کسی رفیق ندارد، اندوختههای ندارد!
واقعاً صد حیف برای کسی که «خود/رفیق» ندارد!
اگر دو رفیق به جایی برسند که حقوق بیان شده در روایات را نسبت به هم رعایت کنند، هر کدام از آنها وقتی روبهروی آیینه بایستند، یکدیگر را در آیینه میبینند!
اما اگر تنها شما نسبت به رفیقتان، اهلِ رعایتِ تمامِ حقوق باشید، تنها اوست که شما را در آیینه میبیند و نه شما او را؛ و اگر تنها او اهلِ رعایتِ تمامِ حقوق باشد، تنها شما او را در آیینه میبینید.
به امید اینکه هر انسانی در طول عمرش حداقل یک «خود» داشته باشد.
┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
طواف فاطمی.pdf
18.48M
🔰 قالب: #یادداشت
🔰 سطح: #عمومی
🔰 موضوع: #معارف_فاطمی
┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄
📝 «طواف فاطمی»
📌 شرح قرآنیِ ماجرای دفاع حضرت فاطمه(س) از امیرالمونین(ع)
📎 چاپ شده در شمارۀ هفتم و هشتم از مجلۀ «پیام مروی»
┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
ماهنامه فرائد (۹).jpg
3.82M
🔰 قالب: #یادداشت
🔰 سطح: #تخصصی
🔰 موضوع: #فلسفی
┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄
📝 رویکرد علامه طباطبایی(ره) در مورد «استدلالهای زبانی»
✍ به قلم مهدی رسولی | طلبه درس خارج مدرسه فقهی امیرالمومنین(ع)
📎 چاپ شده در شمارۀ نهم از ماهنامۀ علمی_پژوهشی مدرسۀ فقهی امیرالمؤمنین(ع) به نام «فرائد»
┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
🔰 قالب: #یادداشت | سطح: #تخصصی
🔰 موضوع: #معارف_حسینی(ع)
┄┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄┄
📝 ماهیتِ اصیلِ خونین...!
📌 معارفی در شناخت اباعبداللهالحسین(ع)
✍ مهدی رسولی | گمگشته
﷽ | دوشنبه شب، ۱۹ آذر ۱۴۰۳، قم، مدرسه فقهی امیرالمومنین(ع)، میانۀ بزم عُشّاق (هیئت)، مینویسم برای معشوق خونینم...!
کلاسِ آن روز، میدانِ یکّهتازیِ عقل بود!
بحثی اساسی در حکمت اسلامی!
آیا شهد شیرین «اصالت»، نصیب وجود است یا نصیب ماهیت؟
آیا جامۀ اطلسیِ «اصالت»، بر تَن وجود مینشیند یا بر تَن ماهیت؟
آیا مُشت عالَم خارج را وجود پُر میکند یا ماهیت؟
کلاس، میدان جنگِ عقلها بود و صدای چَکاچَکِ شمشیرها از هر سوی کلاس به گوش میرسید؛ چراکه قرار بود أصالة الوجودی بر لوح عقلهایمان نقش ببندد که فراتر از اندیشۀ ملاصدرا و تابعینش بود؛ أصالة الوجودی که در میان سطورِ «نهایة الحکمة» آرمیده و صاحبانِ لُبّ و خِرَد را به سوی خویش میخواند؛ أصالة الوجودی که جایگاه وجود و ماهیت را به گونهای دقیقتر و عجیبتر تعیین میکند.
پایان کلاس نزدیک بود؛ استاد، نهال نوپا و تازهای از «أصالة الوجود و إعتباریة الماهیة» را در خاک مزرعۀ عقل ما نهاده بود!
امّا...امّا...امّا...!
گفته بودم که جان استاد من با «بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَخْتِم» عجین شده است!
مخصوصا نسبت به آقایی که در میان «کُمْ»، أوسَع و أسرَع است!
گفته بودم که درس فلسفه نیز برای او بوی خون میدهد!
او مرحله به مرحله در مسائل فلسفه، فراز به فراز روضۀ قتلگاه میشنود...!
چه کند که وقتی إعتباریة الماهیة میشوند، إعتباریة الجوهر و الجسم میشوند، پرندۀ خیال او به آسمان کربلای خونین پَر میکشد:
«رفقا! در هر چه أصالة الوجودی هستید، در دستگاه اباعبدالله الحسین(ع)، أصالة الماهوی باشید...!»
چه ذوق صحیح و سلیمی!
چه نکتۀ نابی!
آری، صدای أصالتِ این ماهیتِ خونین و تکهتکه شدۀ حسین(ع)، جانِ عقل را مَست و مجنون میکند!
حسین(ع) با همین ماهیتِ چاکچاکش، چنان عاشقِ گریانش را به ملکوت میرساند که هیچ أصالتنمایی به گَرد او هم نمیرسد!
حسین(ع)، مکتبیست که سلوکِ معنوی را با همین ماهیتِ سَر بریدهای که ندای «اُخیّ إلیّ» سَر داد، شروع میکند!
حسین(ع)، از جایی تربیت خود را آغاز مینماید که نه نیازی به «دین» است، نه «مذهب»، نه «عقل»، نه «علم» و نه نیازی به هیچ فضیلت دیگری جز عشق به او و بکاء بر غربت او...!
سالکِ مکتب حسین(ع)، در ابتدا تنها دلی با «عشقی حسّی و ماهوی» میخواهد!
دلی که آنقدر چرکین و سیاه نشده باشد که با ندای سرازیر شدن حسین(ع) به گودال خونین، غم عالَم را بر سرش سرازیر نکند!
دلی که اگر نام شیرین حسین(ع) را شنید، نه تنها زبانش، بلکه جان او بگویید: جانم حسین(ع)!
برای همین نکتۀ باریکتر ز موست که بر فراز کشتی حسین(ع)، پرچم «أوسع و أسرع» موج میزند!
چگونه وسیعترین و سریعترین نباشد، در حالی که سلوک حسینی(ع)، شرطی به جز غرق شدن در دریای خونین عشق او ندارد؛ آنهم نه عشق و محبت و معرفت به حقیقت حسین(ع)؛ بلکه عشقی تماماً حسّی و ماهوی به همین جسمِ بیسَری که در آغوش زینب(س) بود!
آری! حسین(ع)، پایینترین نقطه را انتخاب کرد تا بدترین و خرابترین نفوس را هم در آغوش تربیت خود جای دهد!
لذا بقیةالله نیز نقطۀ شروعِ قیام و انتقامش که همان شروع تربیت و عدل جهانیست را «مکتب حسین(ع)» قرار میدهد؛
اما نه تدیّن به دین حسین(ع)؛
امّا نه تشیّع به مذهب حسین(ع)؛
امّا نه تعقّل به عاقلانههای حسین(ع)؛
امّا نه تعلّم به علوم حسین(ع)؛
امّا نه حتی ستیز عملی با دشمنان حسین(ع)؛
و نه چیز دیگری جز غمی سوزناک برای لَب عطشان، تَن عریان و جسم پایمال حسین(ع)...!
❓ظهور برای چه هدفی؟
💬 قیام و انتقام برای تربیت و عدل جهانی!
ندای اول: ألا یا أهل العالم أنا الإمام القائم؛
ندای دوم: ألا یا أهل العالم أنا الصمصام المنتقم؛
❓قیام و انتقام با چه سلاحی؟
💬 صرف عشقِ حسّی و دنیوی و ماهوی به حسین(ع)!
ندای سوم: ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان؛
ندای چهارم: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیهالسلام طرحوه عریانا؛
ندای پنجم: ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیهالسلام سحقوه عدوانا.
❗️اما بدانید که اگر این نقطۀ شروع، برای بدترین و خرابترین نفوس هم رقم بخورد و عشق حسین(ع) در قلب آنان سُکنا گزیند، محال است که دین و مذهب و علم و عقل و ظلمستیزی و فضائل حسین(ع)، به تدریج و به قدر وُسع آنان، در نفسشان جای نگیرد!
این عشق ماهوی، بدترینها را هم به أعلا درجات وجودی میرساند؛ به شرطی که خود را در کورۀ عشق حسین(ع) افکنده و در محبت او، راسخ و سوزان باشند تا هر لحظه به معشوق و محبوب خود، نزدیک و نزدیکتر شوند.
به فدای اصیلترین ماهیت عالَم، حسین(ع)...!
┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
گمگشته
🔰 قالب: #یادداشت | سطح: #تخصصی
🔰 موضوع: #بررسی_بیانات_و_نوشتهها
┄┄┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄┄┄
🔍 بررسی کتاب:
📚 «درآمدی بر مکتب تربیتی علامه طباطبایی»
✏️ نویسنده: «استاد محمدتقی فیاضبخش»
✍ گمگشته | مهدی رسولی
✥ این کتاب را بهصورت کامل مطالعه کرده و چند نکته را دربارۀ آن بیان میکنم:
1⃣ این کتاب، از بیانات استادی نوشته شده است که از شاگردان خاص آیتالله پهلوانی بوده و بنده در حدّ و اندازهای نیستم که نقدی را نسبت به مبانی ایشان بیان کنم و شاید هم اگر ایشان در مقام پاسخ و بیان کامل باشند، این نکات را هزاران بار بهتر از حقیر تبیین کنند؛ به همین دلیل، بنده بدون هیچ تعرّضی نسبت به استاد فیاضبخش عزیز، صرفاً نقدهایی را نسبت به سطورِ این کتاب بیان میکنم که البته در مقابل نقاطِ مثبتِ بسیارِ آن، ناچیز است.
2⃣ مهمترین بخش علمی و نظری در یک مکتبِ تربیتی، تبیین «غایت کمال انسانی» و بهعبارتی «هدف خلقت انسان» است.
به نظر حقیر، غایت سیر و سلوک انسان که امری فراتر از «بهشت و منافع اخروی» میباشد، به درستی در این کتاب تبیین نشده است؛ مخصوصا در ابتدای کتاب در عنوان «ضرورت سیر و سلوک»؛ البته در انتهای کتاب بیان شده است که دستورات شرع، یک «غایت توحیدی» هم دارد که فراتر از غایت دنیوی و اخروی است، اما در آنجا هم تصویر جامعی ارائه نشده و هنوز جای این سوال باقی میماند که «به توحید رسیدیم، بعدش چه؟!»
یعنی به درستی تبیین نشده است که مقام توحید، چه هدفی است که سوالِ «لماذا؟» را از ریشه برداشته و حیات انسان را برای رسیدن به آن، پُر معنا میکند.
به عبارت دیگر، معنای «الّا لیعبدون» به درستی ارائه نشده است.
3⃣ جایگاه توجه به اباعبدالله الحسین(ع) در سیر معنوی انسان، امری عجیب و عظیم است که سبب ارتباط خاصِ هر نبی، امام و مقرّبی با ایشان شده است.
سیر الی الله حضرت آدم به عنوان نماینده و پدر تمام آدمیان، با اباعبدالله الحسین(ع) آغاز شده و هر پیامبری نیز لابدّ از ارتباط خاص با ایشان بوده است.
امام خمینی(ره)، پیشبرد اسلام و معنویت را تنها در گروی توسل به این امام شهیدو عزای بر او میدانند.
علامه طباطبایی(ره)، وصول به هر مقام و کمالی را در سیر حسینی(ع) ممکن میدانند.
لذا به نظر حقیر، این کتاب هر چند اشارهای به جایگاه اباعبداللهالحسین(ع) در سلوک داشته است، اما توقفِ «سیر و سلوک معنوی» بر «حیات حسینیِ سالک» را بهصورت جامع و کامل بیان نکرده و در آخر معلوم نشده است که رکن اساسیِ تربیت، اتصال به اباعبدالله و بکاء بر اوست.
4⃣ سیر و سلوک معنوی در حکومت اسلامی و در زیر سایۀ ولایتِ حکومتیِ معصوم یا فقیه، بسیار متفاوت از سیر و سلوک در زمان تسلط طاغوت است.
اساس سیر و سلوک معنوی در زیر سایه حکومت اسلامی، «سیر اجتماعی» است؛ و نه اینکه حتی بگوییم: «هم فردی و هم اجتماعی است»؛ بلکه بالاتر، فردیترین نُسُکِ سلوکی نیز در فضای حکومت اسلامی، تماماً اجتماعی خواهد بود.
این مسئله، سبب تفاوت عجیبی و بزرگی در مسیر سلوک معنوی میشود؛ به طوری که امام و رهبری به کرّات فرمودهاند که نوجوان یا جوانی -حتی با سابقۀ تاریک معنوی-، در جبههها و در حرکتی اجتماعی علیه ظلم، بدون هیچ مبالغهای به همان مقام عارف ۸۰ ساله میرسد.
به نظر حقیر، ارائۀ تصویری صحیح و جامع از مبانی و فروعات علمی و عملی دربارۀ «جایگاه اجتماع و حکومت اسلامی در سیر و سلوک معنوی»، حلقۀ گمشدۀ مبنای تربیتیِ امام و علامه بوده و علیرغمِ اختصاصِ یک بخش از این کتاب به «نسبت انقلاب اسلامی با سیر و سلوک توحیدی»، اما حق این مطلب ادا نشده و بسیار ناقص و نارسا میباشد.
5⃣ نکتۀ دیگر هم اینکه نظم این کتاب، کمی نامناسب بوده و مطالب، دارای پراکندگی در تبیین بودند؛ به طوری که مثلا یک مسئله، در چند جا و به صورتهای گوناگون و بدون توجه به منظومۀ مطالب ارائه شده است؛ این امر، سبب تکرار نامأنوس هم شده است.
در آخر هم از شرّ دخالت «تعصّب» و «جهل مرکب» در قضاوت، به خداوندِ حفیظ پناه میبرم...!
┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
🔰 قالب: #یادداشت | سطح: #تخصصی
🔰 موضوع: #بررسی_بیانات_و_نوشتهها
┄┄┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄┄┄
🔍 بررسی مقالۀ:
📚 «شاخصههای مکتب عرفانی نجف»
✏️ نویسنده: «استاد محمدحسن وکیلی»
✍ مهدی رسولی | گمگشته
✥ این مقاله را بهصورت کامل مطالعه کرده و چند نکته را دربارۀ آن بیان میکنم:
1⃣ نکاتی که در ادامه بیان میشود، تنها در مورد همین مقاله است و بس؛ بنابراین درصدد قضاوتِ مجموعۀ افکار نویسندۀ محترم و آثار دیگر ایشان نیستم.
2⃣ هدف نهاییِ سیر و سلوک (توحید)، با ادبیاتِ صریح و خوبی در این مقاله تبیین شده است؛ اما جا داشت کمی بسط پیدا کرده و این نکته هم تبیین شود که چطور وصول به بالاترین مرتبۀ ممکن از «توحید»، سوالِ تسلسلوارِ «لماذا؟!» را برای انسان از بین برده و چطور گمشدۀ زندگانی انسان را در آغوش او قرار میدهد؟
3⃣ در این مقاله، جایگاه اباعبداللهالحسین(ع) بهخوبی و با صراحت از قول عرفا نقل شده است؛ اما در تبیین ابتدایی آن، تفاوتی بین توسل به سیدالشهداء(ع) و دیگر ائمه گذاشته نشده و این مسئله بهصورت کلّی نسبت به لزومِ تمسک به ولایتِ تمام اهلبیت(ع) و توسل به آنها بیان شده است.
بهنظر حقیر، هرچند تولّی نسبت تمام اهلبیت(ع) و توسل به آنها لازمۀ حتمی در سیر و سلوک معنوی است، امّا جایگاه اباعبداللهالحسین(ع) در مسیر سلوکِ سالک، جایگاهِ منحصر به فردی -حتی نسبت به دیگر ائمه(ع)- میباشد و این تفاوت، هم در کلام خود ائمه(ع) و هم در کلام عرفای مکتب نجف، بهخوبی و با صراحت در مورد شخص شخیص سیدالشهداء(ع) بیان شده است؛ لذا عبارات عجیبی هم که از عرفا در این مقاله و در بیانات دیگر در ذیل «ولایت اهلبیت و توسل به آنان» نقل شده است، رنگ بوی خاصی را در خصوص اباعبداللهالحسین(ع) داراست؛ «و إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيٰت لِقَوم يَسْمَعُونَ»!
در آخر هم از شرّ دخالت «تعصّب» و «جهل مرکب» در قضاوت، به خداوندِ حفیظ پناه میبرم!
┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
🔰 قالب: #یادداشت | سطح: #تخصصی
🔰 موضوع: #متفرقه
┄┄┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄┄┄
📝 تبلیغ، هموارسازی چالههای مسیر کمال
✍ مهدی رسولی | گمگشته
هر موجود زنده و پویایی که دارای حیات بینشی (اعتقادی)، گرایشی (اخلاقی) و کُنشی (رفتاری) بوده و به سمت کمال و پیشرفت در حرکت و سیر است، غالباً در هویت و بهعبارتی در مسیر روبهجلوی خود، دارای چالهها و کمبودهایی در هر سه ساحت مذکور میباشد که مسیر او را نسبت به مقصد، ناهموار میگرداند.
👈 ادامه یادداشت در «ویرگول گمگشته»
┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
توحید، ندای مردان الهی.pdf
546.2K
🔰 قالب: #یادداشت
🔰 سطح: #عمومی
🔰 موضوع: #سیاسی_و_اجتماعی
┄┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄┄
📝 «توحید، ندای مردان الهی»
📌 تحلیل نامۀ توحیدی امام خمینی به گورباچف (رهبر شوروی سابق)
📎 چاپ شده در شمارۀ هفتم و هشتم از مجلۀ «پیام مروی»
┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
لوح پژوهشی فرائد شماره نوزدهم روشن.jpg
3.15M
🔰 قالب: #یادداشت
🔰 سطح: #عمومی
🔰 موضوع: #فلسفی
┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄
📝 گام نخستین شهید مطهری(ره) در تبیین مسائل فلسفی
✍ به قلم «مهدی رسولی» و «حسین سیدی» | طلاب درس خارج مدرسه فقهی امیرالمومنین(ع)
📎 چاپ شده در شمارۀ نوزدهم از ماهنامۀ علمی_پژوهشی مدرسۀ فقهی امیرالمؤمنین(ع) به نام «فرائد»
┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای مهدیرسولی/گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59
🔰 قالب: #یادداشت | سطح: #عمومی
🔰 موضوع: #متفرقه
┄┄┄┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄┄┄┄
📝 روش مطالعه و پژوهش را از شهید مطهری(ره) بیاموزیم!
✍ مهدی رسولی | گمگشته
✏️ (۱). ورود غریبه ممنوع...!
یک محقق و دانشپژوه موفق، «اوّلین کاری که انجام میدهد، عمل انتخاب است؛ یعنی حافظۀ خود را مقدّس میشمارد، حاضر نیست هر چه شد در آن سرازیر کند؛ حساب میکند که دانستنِ چه چیزهایی برای او مفید است و چه چیزهایی بیفایده است»!
📚 امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص105
┈══════ ✧؛❁؛✧ ══════┈
✏️ (۲). پرنده نباش...!
«اشتباه است اگر انسان یک کتاب را مانند یک سرگرمی مطالعه کند و قبل از آنکه مطالب کتاب، درست جذب ذهن شده باشد و ذهن فرصت تجزیه و تحلیل پیدا کرده باشد، به کتاب دیگر و موضوع دیگر بپردازد»!
📚 امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص106
┈══════ ✧؛❁؛✧ ══════┈
✏️ (۳). پُر کار، هرچند ضعیف...!
یک محقق و دانشپژوه موفق، مطالب مورد نظر خود را «مکرّراً مطالعه و دستهبندی و سپس خلاصه میکند؛ خلاصه را یادداشت و به حافظه خود میسپارد؛ بعد به موضوع دیگر میپردازد. چنین فردی اگر حافظهاش ضعیف هم باشد، از آن حدّاکثر استفاده را میکند»!
📚 امدادهای غیبی در زندگی بشر، ص106
┈══════ ✧؛❁؛✧ ══════┈
✏️ (۴). دقت در آغوش تکرار...!
انسان «وقتی کتابی را مطالعه میکند، اولاً با دقت میخواند نه با تندی؛ ثانیاً به یک دور خواندن اکتفا نمیکند [و] یک بارِ دیگر همین کتاب را میخواند؛ [یعنی] به کتاب دیگری دست نمیزند تا مطالبی که در این کتاب خوانده، در ذهنش وارد بشود»!
📚 حماسه حسینی، ج 1، ص328
┈══════ ✧؛❁؛✧ ══════┈
✏️ (۵). منظم بچین...!
انسان باید حافظۀ خود را «مانند کتابخانهای منظم قرار دهد که قفسههای کتاب به تناسبِ موضوعات و قطعِ کتابها بهنظم شده است و کتابها ردیف چیده شدهاند؛ نه اینکه هر کتابی پهلوی هر کتابی قرار گرفته و کتابها روی هم ریخته شده [باشد]؛ [اگر حافظه به این صورت منظم شود]، آن وقت خوب میتواند از آن استفاده کند»!
📚 یادداشتها، ج 4، ص591
┈══════ ✧؛❁؛✧ ══════┈
✏️ (۶). چشمت را به نیاز بدوز...!
«روش صحیح و متد صحیح در مطالعه این است که اولًا انسان، آگاهانه کتاب مورد مطالعه خود را به حسب نیازمندیهای شخصی خود انتخاب کند و مطالعه را در اختیار تصادف قرار ندهد که کتابی به دستم افتاد و مطالعه کردم»!
📚 یادداشتها، ج 4، ص592
┈══════ ✧؛❁؛✧ ══════┈
✏️ (۷). یکبار نَه...!
«برای اینکه مطالب، خوب به حافظه سپرده شود، کافی نیست یکبار مطالعه (ولو آنکه حافظه خیلی قوی و نیرومند باشد)؛ حداقل دوبار مطالعۀ پشت سرهم برای یک حافظۀ قوی، و بیش از دوبار برای حافظههای ضعیفتر [بهصورت] پشت سرهم لازم است»!
📚 یادداشتها، ج 4، ص592
┈══════ ✧؛❁؛✧ ══════┈
✏️ (۸). قفسهبندی کن...!
مطالعه «باید موضوعی باشد، یعنی هرچندی یک بار موضوعی را برای تفکر انتخاب کند و در اطراف آن، یک سلسله مطالعات انجام دهد؛ کتابهای مربوطه را انتخاب کند؛ فکر کند؛ یادداشت کند؛ خلاصه و نتیجۀ مطالعات خود را بنویسد؛ آن وقت آن خلاصه و نتیجه را در یکی از قفسههای حافظه بگذارد»!
📚 یادداشتها، ج 4، ص592
┈══════ ✧؛❁؛✧ ══════┈
✏️ (۹). نگذار فرار کند...!
«یک دانشمند اگر متد و روش صحیح در کار کردن و در یادداشت برداشتن و در کلاسه کردنِ مطالب نداشته باشد و بخواهد صرفاً به حافظه بسپارد و ننویسد، به جایی نمیرسد. به ما گفتهاند: «ما حفظ فرّ و ما کتب قرّ»؛ این دستور در حقیقت برای استفادۀ اکثر از وقت است»!
📚 یادداشتها، ج13، ص110
┈══════ ✧؛❁؛✧ ══════┈
✏️ (۱۰). این و آن نکن...!
«آدمی که امروز این کتاب، فردا آن کتاب و پسفردا کتاب دیگری را مطالعه میکند، مثل کسی میشود که وقتی میخواهد غذا بخورد، یک لقمه از این، دو لقمه از آن، چهار لقمه از نوع دیگر و پنج لقمه از آن دیگری میخورد [و در] آخر، معدۀ خودش را فاسد میکند؛ کاری هم انجام نداده است»!
📚 حماسه حسینی، ج 1، ص329
┄┄┄┄┅•✧؛❁؛✧•┅┄┄┄┄
شبکههای اجتماعی گمگشته
✥ گفتارهای گمگشته👇
🆔 https://eitaa.com/gomgashte59