eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.6هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
800 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام دادن کامل بعد از اتمام جلسه👆 وقتی که زمان به اندازه کافی داریم.
سلامِ مختصر به ائمه(ع)👆 وقتی زمان به اندازه کافی نداریم.
. تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام خیسه چشای من ، داغی تو دل نشسته این چارتا قبر خاکی ، قلب منو شکسته اینجا با صفا میشه ایشالا مثل کربلا میشه ایشالا بی بی جان اگه کنه عنایت با پرچم ، کتیبه با علامت ایشالا یه روز میایم زیارت .......... از درد بی امون ، داره بقیع نشونه با این غریبی اما ، مثله بهشت می مونه اونجایی که جای هر عاشقه ایوون طلاییه صادقه توی این روزا میشم زائر روضه خونی باز میشه دائر توی صحن حضرت باقر ............. هرشب ملایکه ، دارن میان به پابوس صحن تو ساخته میشه ، شیعه نمیشه مایوس اونجایی که معدن احساسه اونجا صحن مادر عباسه از دست عدو میشه آزاد میدونم بقیع میشه آباد یک جایی شبیه گوهرشاد ........... ای شاه کربلا، تو فیض مستدامی واسه تموم دردام ، تنها تو التیامی عمرم پای پرچمت سر میشه حالم توی روضه بهتر میشه هرکس باتو میکنه رفاقت فرداشو تو میکنی ضمانت تنهامون نمیزاری قیامت .
. |⇦•صحبت از خوان کریم است.. و توسل هشتم شوال سالگرد _حاج حسن شالبافان ●━━━━━━─────── السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا اَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِهِ یا سَیِدَنا وَ مَولانا ... یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه .. صحبت از خوان کریم است و تهی دستی ما دستها گرم قنوتند، زحاجت لبریز گوش این طایفه آوای گدا نشنیده است قبل گفتن شده کاسه ز اجابت لبریز دستهایم دم صبحی به ضریحش نرسید *اونایی که مدینه رفتن بهتر متوجه میشن .. دو نوبت بیشتر درِ بقیع رو باز نمیکنن .. یکی هنوز هوا تاریکه بعد از نمازِ صبح درای بقیع باز میشه باید بیای پشتِ این میله ها بایستی آروم آروم گریه کنی .. نه ضریحی، نه گنبدی، نه رواقی ..* دستهایم دم صبحی به ضریحش نرسید مثل شمعی به تمنای حرم آب شدم بیشتر حرف حسن بود میان سخنم اربعین نزد حسینش که شرفیاب شدم *چه شلوغه باب الحسین ولی حسن یه زائرم نداره .. چه ضریحی داره حسین ولی حسن یه سنگِ قبر نداره ..* خاک گر نام حسن داشت به لب، دُر میشد نام او را به روی سنگ یمن بنویسید بی کفن بود حسین، ورنه وصیت می کرد تا به روی کفنش نام حسن بنویسید جگر سنگ شود آب اگر گریه کند شرح وقتی بدهد او جگر سوخته را روضه اش کوچه تنگی است نمیداند که میخ را گریه کند یا که در سوخته را بیت الاحزانِ نگاهش شده راوی غم قصۀ رَد شدنِ آینه و کینۀ سنگ با کنایه بنویسید که آیینه شکست دست سنگین و فدکنامه و یک کوچه تنگ گرچه لایوم کیومک به روی لب دارد گرچه او در غم غارت شدن خلخال است تن غارت زدۀ شاه شهادت بدهد روزِ هجر حسنش سخت تر از گودال است شاعر : *ایام تخریب بقیعِ .. وقتی نامردا ریختن تو بقیع، بعضی از بزرگان و شیعیان مدینه گفتن به ما دستور دادن گفتن باید خودتون این قبور رو خراب کنید .. الله اکبر .. این بقیع چه روزایی رو به خودش دیده .. یه دونه‌شُ بگم و از همه التماسِ دعا .. اومدن محضرِ مولا عرضه داشتن علی جان چه نشستی! این نامردا با بیل و کلنگ رفتن تو بقیع!! میگن علی بدون اجازۀ ما بدنِ زهرا رو دفن کرده .. آقا میخوان بدنِ خانم رو نبش کنن .. (1) (الله اکبر .. رحمت خدا بر این ناله ها ..) یه وقت دیدن قهرمان خیبر بلند شد .. ذوالفقار رو برداشت، دستمالِ زرد رو به پیشانی بست .. با غضب واردِ بقیع شد .. اول از همه اون نانجیب رو بلند کرد به زمین زد .. نشست رو سینه‌ش فرمود امروز اگه نیشِ کلنگی به زمین بخوره خونِ همه‌تون رو میریزم .. اون یکی نامرد صدا زد فلانی بیا بریم! همه رفتن .. اینجا مولا شنید اینا میخوان بیان بدنِ زهرا رو از زیرِ خاک بیرون بیارن، فهمید میخواد به بدنِ فاطمه جسارت بشه علی طاقت نیاورد .. اما امان از اون ساعتی که زینب نگاه کرد، ده نفر اسب هاشون رو نعلِ تازه زدن .. انقدر بر بدنِ حسین .. اینجا گذشت اما یه جا دیگه زینب دید یه عده نیزه دار دارن میرن پشتِ خیمه .. گفتن دارید دنبالِ چی میگردید؟! .. گفتن یه سر از بنی هاشم کمه .. گفتن ما دیدیم حسین رفت پشتِ خیمه ها .. انقدر این نیزه ها رو به زمین زدن .. ای حسین .. دو تا سرُ رو به نیزه بسته بود .. شاید یکی‌ش سرِ این شیرخواره بوده ..یکی دیگه شم بگم صدا ناله تون بلند بشه .. دیدن یه سری رو هر کاری میکنن رو نیزه نمی ایسته .. میدونید سرِ کی بود؟ سرِ علمدارِ کربلا .. آخه نامرد چنان با عمود آهن به سر زده بود .. صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله .. منبع: 1) طبری آملی، ص۱۳۶-۱۳۷، مجلسی، بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۱–۱۷۲، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۸۷۱–۸۷۲ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. سالروزِ تخریبِ قبورِ بقیع  سبک یه پیرهن..... مثلاً   شده صحنِ تو مثلِ صحنِ گوهرشاد مثلاً  بقیعِ تو هم داره پنجره‌ فولاد مثلاً شده روضه خوندن تو مدینه آزاد   مثلاً مثلاً یه گنبدِ طلا برات ساخته شیعه مثلاً یه شبِ دوشنبه غلامت بقیعه مثلاً دمِ زائرا یاعلی یا علیه         مثلاً مثلاً نمونده غباری رویِ قبرت آقا مثلاً  رو به گنبده کوچه‌یِ سینه‌زنها مثلاً می‌زنن به سینه و می‌گن یازهرا    مثلاً مثلاً  تو از خونه رفتی با مادرت امّا مثلاً  نبوده سرِ راهتون دشمن  آقا مثلاً نخورده زمین پیشِ چشمِ تو زهرا  مثلاً حسن جان حسن‌جان حسن‌جان حسن‌جان حسن‌جان/۴/ مثلاً  رویِ چادری گرد و خاکی نبوده مثلاً ندیدی گلِ یاسِ مولا کبوده مثلاً دوتا دستِ مادر رو گوشواره بوده   مثلاً مثلاً  تو گوشواره‌هایِ شکسته ندیدی مثلاً  به سلامت از کوچه خونه رسیدی مثلاً تو بی‌احترامی از هیچ کی ندیدی   مثلاً یه مادر  زمین خورد و حالِ زمونه چه بد شد یه مادر   که تو کوچه‌ها چادرش هِی لگد شد یه مادر  به تو تکیه زد ذکرش حیدر مدد شد یه مادر یه مادر  اومد کربلا با قدی که خمیده یه مادر  تمامیِ این روضه‌یِ سختو دیده یه مادر با چشماش می‌دید شمر چطور سر بریده حسین جان حسین جان حسین‌جان حسین‌جان حسین‌جان حسین‌جان /۴/ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 ماجرای عنایت خاصه سیدالشهدا(ع) به شیخ جعفر شوشتری(ره) 🎥 توصیه‌های استاد حاج غلامرضا سازگار به ستایشگران جوان اهل‌بیت(ع) 🔹 پنجمین همایش هیأت‌های محوری و برگزیده کشور|شهریور ۱۳۹۴
. ‌ 📚سخاوتمندی و کرم امام حسن مجتبی علیه السلام از امام حسن عليه السلام روايت شده است كه روزى از كنار يكى از باغهاى بيرون مدينه عبور میکرد، در مسير خود به غلام سياه چهره ‏اى رسيد كه گرده نانى در دست داشت؛ يك لقمه خود میخورد و يك لقمه هم به سگى كه در برابر او ايستاده بود، می‏خوراند و اين كار را ادامه می‏داد تا نيمى از آن گرده نان را خورد و نيم ديگر را به آن سگ خورانيد. امام حسن عليه السلام از وى پرسيد: چرا چنين می‏كنى؟ وى در پاسخ گفت: خجالت می‏كشم كه من بخورم و سير گردم و اين سگ گرسنه بماند! امام حسن عليه السلام پرسيد: غلام كيستى؟ در پاسخ گفت: غلام «ابان بن عثمان». پرسيد: اين باغ از آن كيست؟ در پاسخ گفت: از «ابان بن عثمان». امام حسن عليه السلام خطاب به او فرمود: تو را سوگند می‏دهم به خدا كه از اين محل بيرون نروى تا من بازگردم. امام حسن عليه السلام رفت‏ و طولى نكشيد در حاليكه غلام و باغ را از «ابان» خريده بود، بازگشت. حضرت به غلام، گفت: تو را از مولايت خريدم. غلام گفت: اى مولاى من! من مطيع خدا و رسول خدا و شخص شما هستم و در خدمت حاضرم! امام حسن عليه السلام فرمود: باغ را هم از «ابان» خريدارى كردم. اينك تو را در راه خدا از قيد بردگى آزاد می‏كنم و اين باغ هم از سوى من به تو اهدا می‏شود! غلام گفت: اى مولاى من! باغ را به كسى بخشيدى كه مرا به او بخشيدى (يعنى خدا). 📚فضائل پنج تن عليهم السلام در صحاح ششگانه اهل سنت، ج‏۴، ص۲۱۰. .
12-maddahi.502.mp3
4.77M
‍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سر تو نقش فلک نقش بیابون بدنت کشته ما رو بوی آب قربون زخم دهنت بهتره باد بوزه فقط به قصد تن تو بهتر از خاک مگه هست تا بشه پیراهن تو عالمو بی قرار کنم خیمه هاتو چی کار کنم خودم پناه عالمم کدوم طرف فرار کنم تشنه کربلا حسین خسته نیزه ها حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نمیشد حداقل طبق شریعت بکشن مگه میشه کسی رو این همه ساعت بکشن بهتره پا نکشی این همه غوغا نکنی اگه میخواهی پامو به مقتل خون وا نکنی وقت جدا شدن که نیست رفتی و دست من که نیست اشاره میکنی نیا قتلگاه جای زن که نیست تشنه کربلا حسین خسته نیزه ها حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من نذاشتم که بره زحمتای پدر هدر تاری از موی منو حتی ببینه یه نفر کو ابالفضل که بیاد دردمو درمون بکنه بره از خیمه من خولی رو بیرون بکنه از این معرکه دست بکش نکش منو نفس بکش فقط یه داد غیرتی سر شمر و شبث بکش ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✍ .
. 🔺پنج شوال سالروز ورود حضرت مسلم بن عقیل به کوفه 🌹امام حسین(ع) زمانى که در مکّه بود، پیوسته از جانب مردم کوفه، نامه دریافت مى کرد. مردم کوفه در نامه هاى خود، حضرت را به جانب کوفه و پذیرفتن رهبرى خویش دعوت مى کردند. ♦️امام نامه اى در پاسخ مردم کوفه نوشتند که متن نامه چنین بود: «به نام خداوند بخشاینده مهربان از حسین بن على(علیه السلام)، به بزرگان مؤمنان و مسلمانان! و اما بعد، هانى و سعید همراه نامه هایتان به سوى من آمدند ـ و این دوتن آخرین پیام آوران از جانب شما بودند که بر من وارد شدندـ همانا هر آنچه را که روایت کرده و متذکر شده بودید را دانستم که محتواى همه نامه هایتان (به طور فشرده) این بود که: «همانا امام و پیشوایى که بر ما ولایت داشته باشد نداریم پس به سوى ما بیا! امید است که خداوند به وسیله تو ما را بر محور حقّ و هدایت گردآورد». اکنون من، برادر و پسر عمو و شخص مورد اعتماد از خاندانم ـ مسلم بن عقیل ـ را به سوى شما مى فرستم که به او فرمان دادم که رفتار و برنامه و نظرتان را براى من بنویسد. پس اگر برایم نوشت که نظر بزرگان و اهل فضل و خردمندان شما، با آنچه که پیام آوران تان برای من آوردند و در نامه هایتان خواندم یکی است به زودى به سوى شما خواهم آمد إن شاء الله». ـ در پایان نامه نوشت ـ : « پس به جانم سوگند! امام و پیشوا نیست مگر آن کسی که به کتاب خدا عمل کند و عدل و داد را برپا دارد و بحقّ دینداری نماید و جان خود را وقف ذات خدا کند. والسّلام». ➖ارشاد مفید، ص ۳۸۰-۳۸۱ ♦️سپس امام نامه را پیچیده و مهر زدند و آنگاه مسلم بن عقیل را رهسپار کوفه فرمودند. .
زبان حال .mp3
4.26M
در مداحی 🎤 ✅نکاتی بسیار کاربردی در مورد زبان حال✅ شاید، من میگم... زبانحال است... از بکاربردن کلمه ی "جاداشت" در زبانحال خودداری کنید.
. وقایع ظهور حضرت علیه‌السلام ⭕️ اجتماع یاران خاص حضرت در مکه (دو شب قبل از قیام)... 🌕 آقا امام باقر علیه السلام فرمودند: «صاحب این امر در بعضی از این دره‌ها غیبتی دارد. سپس با دستش به ناحیه ذی طوی اشاره کرد؛ تا اینکه دو شب قبل از قیامش، غلامی که در خدمت اوست می‌آید تا به بعضی از اصحاب حضرت می‌رسد و می‌پرسد: «شما اینجا چند نفرید؟» پس می‌گویند: «حدود چهل نفر!» آن غلام می‌گوید: «اگر صاحبتان را ببینید چه می‌کنید؟» می‌گویند: «به خدا قسم هر آینه اگر این کوه‌ها در میان خودشان به ما منزل بدهند، با آن حضرت در آنجا منزل می‌کنیم!» (با بیان چنین جمله‌ای از عمق اعتقادشان به حضرت مهدی علیه‌السلام و آمادگی فراوان‌شان برای قربانی شدن و شهادت و انجام فرمان آن حضرت سخن می‌گویند). همان غلام شب بعد نزدشان می‌آید و می‌گوید: «ده نفر از پیران و خوبانتان را به من نشان دهید.» پس آنها را به او نشان می‌دهند و او آنها را خدمت حضرت می‌برد و حضرت آنها را به شب آینده وعده می‌دهد...» شب‌های دیگر برای افرادی دیگر فرصت پیش می‌آورند تا به صورتی علنی با حضرت مهدی علیه‌السلام ملاقات نمایند. سرانجام تعداد مشخصی یعنی سیصد و سیزده نفر نزد امام حاضر گردیده؛ با آن بزرگوار در مکه و یا یکی از نواحی اطراف آن جمع می‌شوند. عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَی الْحَلَبِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام: یَکُونُ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ غَیْبَةٌ فِی بَعْضِ هَذِهِ الشِّعَابِ ثُمَّ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَی نَاحِیَةِ ذِی طُوًی حَتَّی إِذَا کَانَ قَبْلَ خُرُوجِهِ بِلَیْلَتَیْنِ انْتَهَی الْمَوْلَی الَّذِی یَکُونُ بَیْنَ یَدَیْهِ حَتَّی یَلْقَی بَعْضَ أَصْحَابِهِ فَیَقُولُ کَمْ أَنْتُمْ هَاهُنَا فَیَقُولُونَ نَحْوٌ مِنْ أَرْبَعِینَ رَجُلًا فَیَقُولُ کَیْفَ أَنْتُمْ لَوْ قَدْ رَأَیْتُمْ صَاحِبَکُمْ فَیَقُولُونَ وَ اللَّهِ لَوْ یَأْوِی بِنَا الْجِبَالَ لَآوَیْنَاهَا مَعَهُ ثُمَّ یَأْتِیهِمْ مِنَ الْقَابِلَةِ فَیَقُولُ لَهُمْ أَشِیرُوا إِلَی ذَوِی أَسْنَانِکُمْ وَ أَخْیَارِکُمْ عَشَرَةً (عَشِیرَةً) فَیُشِیرُونَ لَهُ إِلَیْهِمْ فَیَنْطَلِقُ بِهِمْ حَتَّی یَأْتُونَ صَاحِبَهُمْ وَ یَعِدُهُمْ إِلَی اللَّیْلَةِ الَّتِی تَلِیهَا 📗تفسير البرهان، ج ۲، ص ۶۸۶ 📗التفسير (للعیاشی)، ج ۲، ص ۵۶ 📗بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۴۱ .
enc_16816106020622179749643.mp3
9.24M
به اولین روزه اباعبدالله به اولین روضه اباعبدالله حلالم کن ای خدا ندارم دیگه قسم به اندازه اباعبدالله 🎙 ✳️ #️⃣ به اولین روزه اباعبدالله به اولین روضه اباعبدالله حلالم کن ای خدا ندارم دیگه قسم به اندازه اباعبدالله تا این اسمو دلم میگه صدامو میشنوی دیگه ببین میشه همین آروم جونم عجب آرامشی دارم با گریه خواهشی دارم میخواهم با سوز دل بازم بخونم بغل وا کن که پناه خودمی بغل وا کن تکیه گاه خودمی اصلا میشنوی این صدامو اصلا میبینی گریه هامو بیا دونه به دونه بشمارم غمامو بیا یه کم بشین کنارم پناه دل بی قرارم تو زندگیم به جز تو هیچکی رو ندارم بغل وا کن که پناه خودمی بغل وا کن تکیه گاه خودمی تو میخری ناله دل این نوکر به تکرار ناله غریب مادر تو تکرار ضربه های تیغ و خنجر به تکرار ناله غریب مادر صدای خسته خواهر دوباره خاکیه مادر نگم شام غریبان حرم رو همش یاد تو می افتم چقدر با ذوالجناح گفتم کجا انداختی جان حرم رو بغل وا کن برای دخترت بغل وا کن چی اومده سرت این چه بلاییه سرت آوردن چه جوری از گودال درت آوردن این چه بلاییه سرم آوردن خلاصه جنگ رو تو حرم آوردن به خاک سیاه نشستم چقدر چشم به راه نشستم برا دیدنت سه ساعت جلو قتلگاه نشستم پا پس نمیکشه همه رفتن ولی شمر که دست نمیکشه زینب رسید و گفت مادر بیا ببین دیگه نفس نمیکشه تاختن اونا که ملک ری رو باختن بدجوری با همدیگه ساختن تو رو توی گودی انداختن زیر و رو شدی پشت و رو شدی چه جوری با مادرت روبرو شدی بی هوا زدن با عصا زدن جلو خواهر تو با کف پا زدن ای حسین من ...
. حس میکنم بوی محرم را دمادم وقتی که چشمم می‌خورد بر چشم پرچم باران چشمم می‌شود جاری به گونه هیئت برایم می‌شود عرش معظم هر قطره اشکم گناهم را بشوید از سینه ام پر می‌دهد سنگینی غم چشمم مطهر می‌شود با گریه بر عشق مانند زمزم می‌شود ماه محرم زمزم برای پیکری که سر ندارد داغ دوعالم می‌کند در دل مجسم از بس تنش را زیر و رو کرده ست نیزه بر زخم هایش نیست غیر از اشک مرحم آن پیکری که زخم هایش بیشمار است آن پیکری که زیر نی شد نا منظم در قتلگاه افتاده دست خنجر شمر تا خاک گردد بر سر و فرق دو عالم ای وای بی سر مانده روی خاک صحرا لطمه به صورت می زند با ناله زهرا.... ۱۴۰۲/۲/۷ .
. 🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَا مَن دَفَنَهُ اَهلُ القُرَی》🔷🔹 ✅در مقاتل آمده است که بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام)، در دو جا پرندگانی سفید رنگ بر روی پیکر مطهر ایشان در حال پرواز بودند : 1⃣مورد اول : بر روی راس بریده امام حسین(ع) : 👇 عیوف زن خولی می گوید : بعد از آنکه خولی سر مبارک امام حسین(ع) را از کربلا آورد، آن را در درون طشت قرار داد و من هنگامی که شبانه از بستر خويش برخاستم و كنار آن طشت كه سر مقدّس را در آنجا نهان كرده بود نشستم و در آنجا مجلس سوگوارى بر پا داشتم و گريستن را آغاز كردم. در این هنگام؛ 📋《فَوَ اللَّهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَى نُورٍ مِثْلِ‏ الْعَمُودِ يَسْطَعُ‏ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْإِجَّانَةِ وَ رَأَيْتُ طُيُوراً بِيضاً تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا》 ♦️به خداى سوگند كه در همان هنگام مى‏ ديدم كه نورى تابناك و فروغى زيبا مانند ستون نورانی، از آسمان به سوى طشت مى‏ تابد و پرندگان سفید رنگ و زيبايى بر گرداگرد آن طشت در حال پروازند.(۱) 2⃣مورد دوم : بر پیکر مطهر امام حسین(ع) و پیکر پاک شهدای کربلا :👇 ابن شهر آشوب می نویسد : 📋《وَ دَفَنَ‏ جُثَثَهُمْ‏ بِالطَّفِّ أَهْلُ الْغَاضِرِيَّةِ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بَعْدَ مَا قَتَلُوهُ بِيَوْمٍ وَ كَانُوا يَجِدُونَ لِأَكْثَرِهِمْ قُبُوراً وَ يَرَوْنَ طُيُوراً بَيْضَاءَ》 ♦️ساکنان غاضریه از قبیله بنی ‌اسد پیکرهاى امام حسین(ع) و یاران ایشان را یک روز پس از شهادتشان در طَفّ به خاک سپردند و براى بیشتر آن ها قبرهاى آماده‌ اى می ‌دیدند و پرندگان سفیدى را نیز مشاهده می ‌کردند که بر روی آنان در حال پرواز بودند.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : آتش چقدر رنگ پریده‌ست در تنور امشب مگر سپیده دمیده‌ست در تنور؟ این ردّ پای قافلهٔ داغ لاله‌هاست؟ یا خون آفتاب چکیده‌ست در تنور؟! این گل‌خروش کیست که یک‌ریز و بی‌امان شیپور رستخیز دمیده‌ست در تنور؟ چون جسم پاره پارهٔ در خون تپیده‌اش فریاد او بریده بریده‌ست در تنور از دودمان فتنهٔ خاکستری، خسی خورشید را به شعله کشیده‌ست در تنور جز آسمان ابری این شام کوفه‌سوز خورشیدِ سر بریده که دیده‌ست در تنور؟ دنبال طفل گمشده انگار بارها با آن سرِ بریده دویده‌ست در تنور! 👤مجاهدی 📚منابع : ۱)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۱۲ .
. هر کجا مجلس عزا برپاست با ادب باش فاطمه آنجاست باز ، گر چشم دل بود ، بینی ز انبیا و ملائکه غوغاست فرش مجلس پر ملائکه است عطرمحفل زجنّت المأوی است عرشیان می شوند خاک نشین چون به آنجانزول عرش عُلاست محفلی کاندر آن عزاداری شودآن جابه حق که بیت الله است به مریضی که شد علاجش سخت گو به آن جا برو که دار شفاست تربت کربلای ثارالله به مرض های بی علاج دواست گریه بر حضرت امام حسین سرّ ترفیع اولیای خداست چشم پیغمبران والاقدر در عزای حسین، غرق بکاست فاش می گویم و یقین دارم به عزاداریش خدا اولی است قدر دانید ای عزاداران اجرتان با خدای بی همتاست قطره ای اشک در عزای حسین چاره ی دردها به روز جزاست " ملتجی " در مجالس روضه صاحب مجلس عزا زهراست غم مخور روز حشر و نشر و حساب دستگیر تو سیّد الشّهداست. ✍ .
۱ |⇦•میشود حال شیعیان... روضه‌ وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی حسین طاهری ●━━━━━━─────── میشود حال شیعیان بد حال از ستم های هشتم شوّال زخم این داغ کاری و سخت است وَ دهان باز میکند هر سال روضه باید از این مصیبت خواند از همان بُقعه ای که شد تخریب از جسارات و هَتکِ حرمت ها از قبوری که خاکی است و غریب چقدَر غرق غربت است اینجا نه رِواقی نه صحن و ایوانی نیست گلدسته و نه گنبد هست لعنت حق به قوم سُفیانی زائری نیست در حریم بقیع سوت و کور است نیمه شب هایش نه چراغی نه شمع و نه زائر وای از این داغ و سوگ عظمایش آرزویم همین بُوَد تنها بنشینم میان قبرستان روضه از مادری بخوانم که پهلویش را شکسته اند ! ... امان چِشم سر را ببند و یک لحظه برو با پای دل میان بقیع روی قبر حسن ضریح ببین و بهاری کن این خزانِ بقیع در کنار مزار اُمِ بَنین بابُ العباس را تصوّر کن با توسل به ساقی عطشان کاسه آب خویش را پر کن نوش جان کن تو آب را یادِ تشنه ای که سرش شده است جدا یا حُسَینی بگو برو سمتِ صحن زیبای حضرت زهرا قدم آهسته از زمین بردار این مکان هست قَوس اَو اَدنی زیر لب با نوای خویش بخوان گر نگاهی به ما کند زهرا بعد عرضِ ارادتت به بتول رو بیاور به بابُ الاِحسانش آری اینجا کَرَم فراوان است میشود عرش و فرش مهمانش چار گنبد چهار گلدسته یک‌ طرف صحن حضرت قاسم آن طرف بابُ العلم و بابِ کَرَم دور تا دور صحن ها خادم کاش میشد که چَشم وا نشود و نبینم غم و غریبی را چه کنم چاره ای به غیرش نیست کاش آید همان امام زمان شیعه آخر بنا کند روزی با شکوه و مجلل و زیبا در کنار همان امامی که هست از نسل حیدر و زهرا میفرستم ز راه دور سلام خدمت ساحَت چهار امام و علیکَ السلام میخواهم نکنم بیش از این اطاله کلام :یونس‌وصالی‌ ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
۲ روضه‌ وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع اجراشده سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی حسین طاهری ●━━━━━━─────── عبدُالزهرا روضه خون بود، روضه ی امام‌مجتبی رو‌خوند رفت خونه خوابید. در عالم رؤیا خواب امام‌ مجتبی رو‌ دید، سلام‌ عرضه داشت خدمت آقاجان، آقاجان جواب سلام داد، آقا فرمود:عبدُالزهرا ازت گله دارم. چرا روضه ی مارو‌نمیخونی؟ عبدالزهرا با تعجب گفت: آقاجان! من عمریه روضه‌ خون شماهستم، نکنه هر روضه ای که تا الان به ما رسیده اشتباه بوده؟! مگه روضه ی شما تشت و زَهر و جگرهای پاره نیست؟ فرمود: روضه ی ما هست. اما روضه ی منِ حسن این نیست... چندسال بیشتر نداشتم، بچه‌که به کودکی میرسه غیرتی میشه روی مادرش، گفتم: بابا! خیالت راحت من با مادر میرم... دستم‌ تو‌ دست مادرم بود با چه‌ دل خوشی میرفتیم مسجد... عبدالزهرا! روضه ی من اینه:...* دست در دست حسن بود که بیرون‌آمد  مِهر با ماه از اشراق مدینه سر زد  سوی مسجدبه شکوه و عظمت گشت روان  گوییا حیدر کرار رود در میدان  نه به کف دشنه و نه خنجر و تیغ و عَلَمی   قصد کرده است کند فتح فدک را به دمی  گامِ مردانه او لرزه به عالم انداخت   گرد و خاک ره او خیبر دیگر می ساخت  کوچه ها گرمِ تماشای خداوند جلال  عرش در زیرِ قدمهاش رسیده به کمال  خطبه آغاز شد و با سخنش شد محشر ذوالفقار آخته انگار علی در خیبر  *مادر آمد تو مسجد، امام‌حسن داره نگاه میکنه مادر داره چه غوغایی میکنه ..* محضر هیبت او کوه اُحد زانو زد   آسمان سجده به خاک قدم بانو زد  بانگ زد دست از این خوابِ گران بردارید  هر چه دارید همه از من و حیدر دارید  سرِ این سفره اگر روزی خود را بستید  همگی ریزِخورِ حیدر و زهرا هستید گردش چرخُ فلک نیز به دستان علی است   در رگ و ریشه زهرا به خدا جانِ علی است  اگر از بند به بند تن من جان برود   نگذارم که علی بی کس و تنها برود  به رخ سرخ و پریشانی این گیسویم   تا زمانی که نفس هست علی میگویم  حُرمت نان و نمک حق علی بود علی  غرض از باغ فدک حق علی بود علی  آن چنان تیغ کلامش نفس از دشمن بُرد   عاقبت پرچم حیدر به سر مسجد خورد  تا شنیدند حقیقت به رهش افتادند  با خجالت فدکِ فاطمه را پس دادند  حسنش بود که تکبیرِ مکرر می گفت  وَن یَکاد از نفس حضرت مادر می گفت  ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
۳ روضه‌ وتوسل ویژهٔ ۸ شوال سالگرد تخریب قبور ائمه بقیع اجراشده سال ۱۴۰۱به نفس کربلایی حسین طاهری ●━━━━━━─────── آفرین بر تو، بر خطبه ی تو مادر من   همه دیدند چطور آمده قرآن به سخن   *انگار تو‌این‌خانواده دخترا خطبه خوندن رو از مادر به ارث بردن، از مادر یاد‌گرفتن... آخه یه بار دیگه زینب خطبه خوند. اینجا مادر میخواست فدک رو‌ پس بگیره، کربلا زینب می گفت به خدا ما مُسلمونیم ..* دست در دست حسن بود که بیرون آمد   بعد چندی همه دیدند که لبخندی زد  گرچه زن بود ولی نیست چو او مرد غیور  کوچه ها از قدمش پرشد از احساس غرور  ناگهان سایهٔ یک پست به دیوار افتاد   بند بند فلک از دست ستم شد فریاد  *همه ائمه دستور به اشک‌دادن امام رضا فرمود: "إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ" اگه‌ خواستی گریه‌ کنی "فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ" گریه کن بر حسین... فرمود: اما گریه ی بر حسین پلکهای مارا زخم‌ کرد. امام صادق فرمود: آی گریه‌کنا! اگه روضه ی مادر من شد، بلند بلند گریه کنید.... آخه امام‌حسن آستین به دهان گرفت..* تیره شد کوچه و در شهر سکوتی پیچید  دست شب رنگ سیاهی به رُخ دَهر کشید  کوچه ای تنگ و دلی سنگ خدا رحم کند   حضرت حوریه و جنگ خدا رحم کند  *پیغمبر اکرم صلوات الله علیه فرمود: دختر من انسیة الحوراست. میدونی یعنی چی؟ یعنی برگ‌ گُل رو صورتش بشینه جا میندازه..* می وزید از دلِ کوچه خبری سرخ کبود   دیده ای تنگ حرامی به فدک دوخته بود  دور و بر را نظری کرد نباشد خبری   یا مبادا که ازاین ره گذرد رهگذری  هر چه مادر به عقب رفت عدو پیش آمد   عاقبت تکیه به ناچار به دیواری زد ناگهان سایهٔ دستی روی خورشید افتاد   پسرش سینه سپر کرد مقابل اِستاد  جگر شیر حسن داشت، ولیکن اَفسرد  دستی از روی سرش رد شد بر مادر خورد  ضربه ای از دو طرف بود و خسوفی پر درد  رحم بر بی کسی فاطمه دیوار نکرد  : موسی علیمرادی *امام صادق فرمود: یه ضربه زد اما دو تا گوشواره های مادرم شکست. صورتش نزدیک‌ دیوار بود تا نانجیب سیلی زد مادر یه سیلی هم از دیوارخورد... تا خیلی بعد میگفت: "مُعَصَّبَةَ الرَّأْس" همش سرش رو می بست، حسن! سرم‌ درد میکنه مادر... طبیبا میگن اگه کسی بار شیشه داشته باشه هر چی بشه تا چند ماه بعدش باید تو بستر باشه. اما مادر ما بلند شد تا چشم‌ وا کرد گفت: فضه! علی کجاست ؟... میگه بلند شد رفت.چهل نفر تو کوچه دارن علی رو‌ میکِشن تا دست گرفت به کمربند علی، با دستِ یدالله فاطمه چهل نامرد عرب زمین‌خوردن... امام‌صادق میفرماید:سندِ قتل مادر ما رو اینجا امضا کردن... نانجیب یه نگاه کرد به قنفذ گفت آبرومون رو برد، نمیخواین این دست رو‌کوتاه کنید ؟....* گردیده بود همدست قنفذ با مغیره این با غلاف شمشیر او‌ تازیانه میزد ــــــــــــــــــ کربلایی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
14010220eheyat-taheri-roze.mp3
7.84M
|⇦•میشود حال شیعیان... اجرا شده سال ۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین طاهری