.
|⇦•روم نمیشه که بهت ...
#قسمت_اول روضه و توسل ویژه شهادت #امام_رضا علیه السلام به نفس حاج مجتبی رمضانی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
"اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرْتَضَی الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ وَ حُجَّتِکَ عَلَی مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَی الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ"
روم نمیشه که بهت سلام کنم
روم نمیشه که بیام تو حرمت
روم نمیشه دوباره بهت بگم
قربونِ کبوترای حرمت
با هزار امید رسیدم به حرم
سلام ای امامِ مهربون من
اومدم که دردامو برات بگم
الهي درد و بلات به جونِ من
باز دمت گرم که منو پس نزدی
اجازه دادی بیام زیارتت
هر جوری بوده منو راهم دادی
به فدایِ اینهمه محبتت
عكسِ گنبد رو گذاشتم وضعيت
مادرم نوشت مارو يادت نره
يه نفر ديگه نوشت كه به آقام
بگو پس كي مارو مشهد ميبره
يكي عكسِ بچه اش رو فرستاده
زيرش هم سلام رسونده به آقا
ميگه عكسِ بچه ام رو نشون بده
بگو بچه ام رو سپردم به شما
يك نفر پيام داده مريض دارم
به امام رضا بگو شفاش بده
يك نفر ديگه ميگه كه پدرم
كربلا نرفته كربلاش بده
رفيقم پيام داده امام رضا
خودش هم خسته شده از شيعه ها
اومدم بگم نگو، با گريه گفت
پس چرا ضريحش رو بسته رو ما
اون يكي نوشته قهرم با آقا
خودش هم ميدونه چيا ميخوام
پيامِ من رو برا خودش بخون
بگو من فقط يه كربلا ميخوام
حالا دیگه جلو سقاخونه تم
حالا دیگه تو چشام پُر از نَمه
اومدم ازت يه امضا بگيرم
لحظاتِ آخرِ صَفَر و مُحرمِ
*يا امام رضا!ميگن آقا! هر ديدي يه بازديدي داره، من اومدم حرمت، حالا من نمي تونم بيام، شما بيا...*
قربونه پرچم سياهِ گنبدت
تو نگاه به بديِ ماها نكن
خيلي مَردم اين روزا گرفتارن
دستارو از دامنت جدا نكن
*به شما درد و دلاشون رو نگن به كي بگن؟ با شما حرف نزنن با كي حرف بزنن؟...*
يه طرف تختاي بيمارستانا
یه طرف حالِ خرابِ فقرا
اين چه دردي بود كه افتاده تو ما
آقا اين مشكل رو حل كن بخدا
ای صفای قلب زارم، هر چه دارم از تو دارم
تا قیامت ای رضا جان، سر ز خاکت بر ندارم
منم خاکِ درت، غلام و نوکرت
مران از در مرا، به جانِ مادرت
علی موسی الرضا ....
غیر تو یاری ندارم، با کسی کاری ندارم
گر مرا از در برانی، جای دیگر من ندارم
تو خوبی من بدم، به این در آمدم
به جانِ فاطمه، مکن مولا ردم
علی موسی الرضا ....
ای امامِ هشتمینم، نورِ ربُ العالمینم
نظری کن تا که روزی، روی ماهت را ببینم
دلم سرمست توست، فقط پابست توست
کلیدِ مشکلم، فقط در دست توست
علی موسی الرضا ....
*سردار پوردستان، جانشينِ نيرويِ زميني بود، خادم بود تويِ حرم امام رضا، تويِ خاطراتش نوشته: تويِ حرم كفشدار بودم، كفش هاي زائرا رو تحويل ميگرفتم، از قضا يه سرباز وظيفه، بچه ي اهواز، سربازي افتاده بود مشهد، همه ي رفيقاش خوشحال بودن كه خدمتشون افتاده مشهد، اما اين جوان ناراحت بود، اومد حرمِ امام رضا، گفت: يا امام رضا! تو ميدوني وضعِ ماليِ ما خيلي خرابِ، پدرم غير از من كسي رو نداره، مادرم كسي رو غير از من نداره، تنها پسرِ خانواده ام، دوست دارم كنارشون باشم، گريه كنان حركت كرد اومد جلويِ كفش داري، حالاخبر نداره كه كفشدار جانشينِ نيرويِ زميني است، پوتين هاش رو گذاشت جلويِ كفشدار، سردار پوردستان ميگه بهش گفتم چرا دلت گرفته؟ گفت: آقا! تو كه پيش امام رضا آبرو داري، از امام رضا بخواه من سربازيم بيوفتم شهرِ خودم، بابام به من احتياج داره، حالا خبر نداره كه سردار داره اسمش رو نگاه ميكنه و يادداشت ميكنه...يعني قبل از اينكه بره كنارِ ضريح پيشِ امام رضا، آقا جوابش رو داد...اومد كنارِ ضريح حرفاش رو زد با امام رضا، گفت: يا امام رضا وضعِ زندگيِ مارو ميدوني، خانواده به من نياز دارن، برگشت پوتين هاش رو تحويل گرفت، رفت محلِ خدمت، صداش زدن، گفتن: وسيله هات رو جمع كن بايد بري شهرِ خودت، گفتن: اوني كه تويِ حرم كفشدار بود سردار پوردستان بوده، امام رضا جوابت رو داد...
امام رضا وقتي ميخواست از مدينه حركت كنه سمت توس، به آشناها، اقوام، گفت: همه جمع بشيد پشتِ سَرِ من گريه كنيد، گفتن: آقا! گريه پشتِ سَرِ مسافر خودتون فرموديد خوب نيست، فرمود: بله، اما اون مسافري كه قصدِ برگشتن داشته باشه، من ديگه بر نمي گردم...اما يه جايي كربلا ابي عبدالله به جاي اينكه بگه گريه كنيد، فرمود: زينب جان! گريه نكن...چرا؟ منظور اين بود كه : زينب راه زياده، گريه هات رو بذار برا كوفه و شام...
ــــــــــــــــــ
#کرامات
#حاج_مجتبی_رمضانی
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
#آخر_صفر #شهادت_امام_رضا
👇
.
|⇦• یابن شبیب گریه به جز...
#روضه و توسل ویژه شهادت #امام_رضا علیه السلام
●━━━━━━───────
"صَلَّ اللهُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰآ، یا أیُّهَا الرَّئُوف"
قربونِ حرمت برم، ای آقای مهربون! وقتی میام تو حرمت، مقابلِ ضریحت می ایستم، انگار پدر و مادرم بغلم گرفتن، قربون پلک های زخمی تو برم که برای جد غریبت هی اشک می ریختی، هی روضه میخوندی...
مرحوم محدث قمی نقل میکنه: بدن امام رضا رو هم شبونه دفن کردن، عروسای نوقان داشتن میرفتن خونه ی بخت، دیدن یه بدنی رو غریبانه دارن تشییع میکنن، همین که فهمیدن بدنِ جگر گوشه ی زهراست، به شوهراشون گفتن: مهریه های ما حلال و آزاد، هر چی هدیه براشون آوُردن نذر امام رضا کردن، بدن امام رضا رو گُل بارون کردن، رفتن یه عده گُل آوُردن بریزن رویِ تابوتِ آقا، درستش هم همینه، بدنِ بچه ی زهرا احترام داره، کربلا هم زن های بنی اسد اومدن از فرات آب ببرن، دیدن یه عده بدنِ بی سر روی زمین افتاده، اینجا هم زنها واسطه شدن بنی اسد اومدن، میخوان این بدنهارو شناسایی و دفن کنن... ای بی کفن حسین!...*
بنی اسد هی نگاه به این بدن می کردن یه وقت دیدن یه سوار از سمتِ قبله آمد .. بنی اسد کنار برید .. من این بدن ها رو خوب می شناسم .. برید یه قطعه بوریا بیارید .. ای بی کفن ..
*به هر سختی بود بدن بابا رو رویِ حصیر جمع کرد، اما دیدن آقا مستاصل شده، هی این پا و اون پا میکنه، سئوال کردن آقا چی شده برا چی مُعطل کردید؟ امام زین العابدین فرمودن: توی دینِ ما رسمِ صورتِ مَیّت رو، رو به قبله میذارن، من چیکار کنم با این بدن که سر نداره؟...
چرا؟ آخه خولی سر رو جلو جلو بُرده جایزه اش رو بگیره... دیدن آقا زین العابدین رگهای بریده رو، رو به قبله گذاشت...*
*حالا زین العابدین میخواد رویِ بدنها خاک بریزه، اما مگه دلش میاد، میخواد بدنِ بابارو زیر خاک کنه، آروم آروم اشک میریزه، بنی اسد هم کمک میکنن، بدن رو که خاک کرد، دیدن داره رویِ قبر مینویسه با انگشتِ اشاره: "هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشانا" بابام رو تشنه کشتن... بلند بگو:حسین...
یابن شبیب گریه به جز داغ او مکن
این حرف را به پیش کسی بازگو مکن
ناموس جَدِّ ما روی تل با اشاره گفت
ای بی حیا! حسینِ مرا زیر و رو مکن
یابن شبیب تیغ به حنجر کشید شمر
رگها وگوشتهای گلو را برید شمر
یابن شبیب ضربه به پهلوی او زدند
در پیش عمه چنگ به گیسوی او زدند
*ای حسین...*
بگو چکار کنم تا تو را تکان ندهند
لباس های تنت را به این و آن ندهند
ــــــــــــــــــ
#روضه_دفن_شهدا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#آخر_صفر #امام_رضا
#زیارت_مخصوص #شهادت_امام_رضا
#دفن_شهدا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
.
#زمینه
#وداع_با_محرم_و_صفر
#آخر_صفر
ماه محرم و صفر تموم شه
نوکری ما که تموم نمیشه
قشنگی زندگیم اینه ارباب
نوکر خونوادتم همیشه
نون و نمک سفرتو خوردم حسین جان
میبخشی منو؟ آبرو بردم. حسین جان
بعد این همه روضه شنیدن حسین جان
شرمندم اقا اگه نمردم حسین جان
حلالم کن
اگه توی روضه کم گذاشتم
حلالم کن
اگه خیری واسه تو نداشتم
حسین ارباب من ..
یه عمره که به عشق تو اسیرم
به نیت فرج تو روضه میرم
شبای اخری میدونم اقا
مزدمو از امام رضا میگیرم
دل تنگه برا پنجره فولاد. رضا جان
با عشق تو شد خونمون آباد. رضا جان
بودم اربعین به یاد لطفت. . رضا جان
تا به گنبدش چشم من افتاد رضا جان
دوست دارم
همه جا از خوبی تو گفتم
دوست دارم
نزا از چشم شما بیفتم
شعر و نغمه #حسین_فتحی✍
.👇
.
#امام_رضا #آخر_صفر
✔️ عنایت امام رضا (ع) به سلمانی؛
در مدت توقف حضرت رضا علیه السلام در شهر نیشابور روزی امام وارد حمام شد. سلمانی برای تراشیدن سر مبارک آن حضرت به حضور معرفی شد و شروع به کار کرد در خاتمه امام توجهی به سنگ دست وی نمود و سنگ به طلا تبدیل شد .
سلمانی گفت: یابن رسول الله! من از شما طلا نمیخواهم تقاضای دیگری دارم.
فرمود: «آنچه میل داری بخواه» عرض کرد در آن وقتی که ملک الموت برای قبض روح من حاضر شود فراموشم نفرمایی.
امام فرمود: «طلا را بردار قول میدهم که هنگام مردن هم تو را فراموش نکنم.»
روزی حضرت در مجلس مأمون خلیفه عباسی بود در حالی که کلیه وزرا و رجال مملکت اطراف او بودند یکباره صدای حضرت را شنیدند که فرمود لبیک و امام را ندیدند به فاصله مدتی کم دیدند که حضرت روی مسند نشسته است.
مأمون عرض کرد: یابن رسول الله کجا تشریف بردید؟ فرمود: «در راه که میآمدم مرد سلمانی در شهر نیشابور از من خواست که هنگام مرگ، کنار او حاضر شوم من هم به او قول دادم. اکنون در این مجلس صدای او را شنیدم که در حال احتضار بود و مرا میطلبید به وعده خود وفا کردم کنار بسترش رفتم و سفارش او را به ملک الموت نمودم.»
#سلمانی
📚منبع
همای سعادت، همائی واعظ، ص ۱۱۵
زندگینامه و مصائب چهارده معصوم(ع)، یدالله بهتاش، ص ۲۷۳
#کرامات
#شهادت_امام_رضا
.
#زمزمه #امام_حسین
درِ خونَت حسین
دیگه اسیر شدم
جوونیمو دادم
خوب جایی پیر شدم..
منو یادت نره، لحظهی آخرم
منو یادت نره، عمریِ نوکرم..
منو یادت نره وقت مردن بیا بالا سرم
https://eitaa.com/emame3vom/94171
#خادم #ذاکر #مداح
.
.
🏴سبک #شور_توسلی شهادت حضرت امام ابالحسن الرضا علیه آلاف و التحیه و الثنا
#شور_امام_رضا ۱۴۰۲
#بو_کردم
🏴بند اول
بو کردم خاک مشهد و
رو کردم سمت گنبد و
گفتم جانم رضا
گفتن محرم رازی تو
دیدم مهمون نوازی تو
گفتم جان رضا
ای جانانم رضا
ای سلطانم رضا
آقا جانم رضا
آقا جانم رضا
🏴بند دوم
تو قلبم تا غصه نشست
تو حرمت دلم شکست
گفتم جانم رضا
گفتن راه میدی بدارو
گفتن میدی کربلارو
گفتم جانم رضا
ای تسکینم رضا
ای تلقینم رضا
من مسکینم رضا
آقا جانم رضا
🏴بند سوم
دیدم تا زائراتو من
اون خیل عاشقاتو من
گفتم جانم رضا
گفتن از پنجره فولاد
گفتن اینجا مریض میاد
گفتم جانم رضا
ای دلدارم رضا
دوست دارم رضا
من بیمارم رضا
آقا جانم رضا
🏴بند چهارم
دیدم باب الجوادتو
مسجد گوهرشادتو
گفتم جانم رضا
گفتن مهمونِ حضرتی
خوردم غذای حضرتی
گفتم جانم رضا
مجنونتم رضا
مدیونتم رضا
ممنونتم رضا
آقا جانم رضا
۱۴۰۲/۰۶/۲۳
#شور #آخر_صفر #امام_رضا
✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی
👇
#امام_رضا_علیه_السلام
#دهه_سوم_صفر
#ماه_صفر
◾️ [جلسهی چهلم _ شب بیست وهفتم صفر]
#دهه_ی_سوم_ماه_صفر_1445_ق
شهریور ۱۴۰۲شمسی
➖ آخرین جلسه #آخر_صفر
👈🏼 فیش منبرهای #صفر1445
👈🏼 دههی سوم_ ماه صفر المظفر ۱۴۰۲شمسی
📚 مطالب مطرح شده:
۱. مدح امام زمان عجلاللهتعالیفرجه
بسیار من زحُسن رُخ تو شنیدهام
۲. احیای امر اهلبیت علیهمالسلام
_ چند نکته در این حدیث شریف
۳. روشهای احیای امر اهلبیت علیهمالسلام
● یادگیری و نشر روایاتِ معصومین علیهمالسلام
_ داستان تألیف دائرةالمعارف بزرگ بحارالأنوار بهدست علامه مجلسی
● یادگیری و دفاع از آموزههای اهلبیت علیهمالسلام
_ داستان تألیف دائرةالمعارف بزرگ عبقات الأنوار بهدست علامه میرحامدحسین هندی
● حفظ کتب و منابع شیعی با سختی و دشواری
_ داستان مرحوم آیتالله سیدشهابالدین مرعشی و کتاب ریاض العلماء
● دفاعِ سهعالم بزرگ از حریم شیعه
_ داستان تألیف دائرةالمعارف بزرگ الذریعة إلی تصانیف الشیعة
.
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #امام_رضا #آخر_صفر ✔️ عنایت امام رضا (ع) به سلمانی؛ در مدت توقف حضرت رضا علیه السلام در شهر نیشا
.
|⇦•گر زحمت افتد...
#قسمت_اول#روضه #امام_رضا علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
* پیر مردِ سلمانی که لحظه آخر امام رضا علیه السلام رفت سرش رو به دامن گرفت... اینا خیلی دل و جرأت داشتن به آقا گفتن لحظه آخر بیا سر ما رو به دامن بگیر. ما همیشه درخواست مون از آقا اینه: آقا لحظه آخر بیا کف پاتو رو سرم بذار. من کجا که سرمو بخوام رو دامن حجت خدا بگذارم !*
گر زحمتت افتد که نهی پای به چشمم
بگذار که من چشم به پایت بگذارم
حیف از تو عزیزی که مَنت یار بخوانم
لیکن چه کنم جز تو کسی یار ندارم
*بالاخره آقا اون لحظه آخر رفت سر مرد #سلمانی رو به دامن گرفت.. آقایی که فرموده لحظه ی آخره دوستانش میاد، خودش هی چشمش به در بود، هی صدا میزد پسرم جوادم! جگر گوشه بابا! داره دیر میشه. کی میخوای بیای؟..*
جگرم پاره شد از زهر کجایی پسرم
چشم من مانده به در تا تو بیایی پسرم
از عبایی که کشیدم به سرم معلوم است
کار ما و تو کشیده به جدایی پسرم
حسرت بوسهٔ بابا به دلت می ماند
تو به بالینم اگر دیر بیایی پسرم
مثل یه مار گزیده به خودم می پیچم
جگر سوخته را نیست دوایی پسرم
بس که در کوچه زمین خورده و برخاسته ام
نه توانی به تنم مانده نه، نایی پسرم
*جوادم! میوه دلم. تو این حرف بابا رو بهتر میفهمی...*
هی زمین خوردم و هی ناله زدم وا اُمّاه!
دارم از کوچه عجب خاطره هایی پسرم
*اصلاً اسم رمز اینه، اگه دیدی گره ای داری هنوز گره ات باز نشده وقتی مقابل گنبد یا ضریح حرم حضرت می ایستی بگو آقا بحق مادرت زهرا سلام الله علیها. محاله دیگه گره ات باز نشه... گفت اول اینطوری قسم نده اول به جیگر گوشه اش جوادالائمه علیه السلام قسم بده. به این دو ذوات مقدسه.حضرت یه ارادت دیگه ای داره حالا جوادش که جیگر گوشه اشه یجور دیگه دوس داره. مادرش زهرا رو همه ی ائمه همینطور دوست دارند.. لذا شنیدید داستان اون جوونی که اهل فسق و فجور و گناه بود دنبال قافله داداش راه افتاد. داشتن میرفتن حرم امام رضا علیه السلام مردم شنیدن این داداشه داره میره همه یکی یکی اومدن انصراف بدن. گفتن ما داریم میریم از دست این چند روز راحت میشیم.کجا داره میاد؟گفتن اگه داداشت میاد ما بر می گردیم...داداشه گفت آبروی ما رو نبر برگرد. گفت خونه ی شماها نمیخواستم بیام، میخواستم بیام خونه امام رضا علیه السلام... ناراحتم هستید شما راه بیفتید فقط به عنوان اینکه راه رو بلدید من دنبال شما میام. میگن یکی دو منزلی حرم امام رضا علیه السلام این داداشه گنهکاره آلوده از دنیا رفت... این داداشه تازه دلش سوخت گفت یه بار که اومد یه کار خوب انجام بده نشد نرسید حرم امام رضا علیه السلام. بدن رو غسل دادن کفن کردن. گفت حالا که تا اینجا اومده ببریمش حرم امام رضا علیه السلام. حیفه. همه هم قبول کردن. آوردن طواف دادن و برگردوندن ودفن کردن...رفت پهلو ضریح ایستاد گفت: آقا !داداش ما آلوده بود گنهکار بود میخوام ببینم وضعیتش چی شد... خلاصه شما قبولش کردیدیا نه ؟
پذیرفتید یا نه؟ میگه شب در عالم رؤیا خوابشو دیدم چه وضع خوبی داره. تعجب کردم. باغ خوب،گفت تعجب نکن هرچی دارم از تو دارم. اگه اونجا بدنمو رها کرده بودی آتیش بود دور بدن من. بدنمو که غسل می دادی اون آبم آتیش بود کفنم آتیش بود تا جلو در حرم امام رضا علیه السلام این آتیش همرام بود. آتیش دیگه جرأت نداشت وارد حرم امام رضا علیه السلام بشه...
میگه بدنمو داشتید طواف می دادید یه پیرمرد اهل دلی داشت منو می دید.. گفت: فلانی یه کاری برا خودت بکن. اگه امام رضا علیه السلام تحویلت بگیره گرفته ها، کارت درست میشه. اگه نه، اون آتیش دوباره همراهته. گفتم چیکار کنم؟ سلام میدم به آقا. آقا بهم کم محلی میکنه. گفت تقصیر خودته. اینقدر خودتو آلوده کردی، این قدر گناه کردی، معصیت کردی....*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_امام_رضا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ایام_زیارت_مخصوص
#آخر_صفر
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
1. ملک وجود.mp3
10.91M
#روضه_پیامبر_اکرم
#آخر_صفر #رسول_الله
#زحلت_رسول_اکرم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ملک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست
قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست
خون گریه کن مدینه کز این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست
گشتند انبیا همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست
خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست
اهل ولا به هوش که با رحلت نبی
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست
قومی برای غصب خلافت شدند جمع
یا لَلعَجَب ! وصی پیمبر، علی کجاست ؟
شاعر: استاد سازگار ✍
#بدرالدجی
.
|⇦•راحت جان ما...
#قسمت_اول #روضه و توسل ویژه شهادت #امام_رضا علیه السلام اجرا به نفسِ حاج عباس واعظی
●━━━━━━───────
درد و درمان ما امام رضاست
راحت جان ما امام رضاست
ما غلامان حضرتش هستیم
شاه و سلطان ما امام رضاست
گر چه سلمان او نشد باشیم
عشق و ایمان ما امام رضاست
جانِ نوکر چه قابلی دارد
جان و جانان ما امام رضاست
آیه آیه کلام او نور است
روح قران ما امام رضاست
جان ایران ماست معصومه
قلبِ ایران ما امام رضاست
قول داده به جانِ ما برسد
مرگِ آسان ما امام رضاست
کاش آن لحظه ها رضا برسد
وقت مردن به داد ما برسد
بندگی بی بلا نمی چسبد
عاشقی بی خدا نمی چسبد
نیمه شب بی دعا و ذکر نماز
نیمه شب بی بکاء نمیچسبد
به همان مهربانیش بخدا
زندگی بی رضا نمی چسبد
این شلوغی خودش صفا دارد
حرمش بی گدا نمی چسبد
یاد داده خودش به ابن شبیب
گریه بی کربلا نمی چسبد
روزیم کن بلا کشیدن را
با رضا تا خدا رسیدن را
*امروز صدای ناله خواهر میاد. امروز اگه بی بی کسی رو بفرسته بگه برید ببینید کجا مجلس برا برادرم گرفتند اسمشون رو بنویسید..*
تو کریم کریمها هستی ماه ما از قدیم ها هستی
نه به فکرِ کبوتران تنها یاد این یاکریمها هستی
تو امام و رئوف دنیایی
تو امام رحیمها هستی
راه دادی به راه گم کرده
تو به فکر رجیم ها هستی
ما یتیم آل طاهاییم
تو که یار یتیمها هستی
دست ما را بگیر آقا جان
تو کریم کریمها هستی
در جوار شما چه غم داریم
دین و دنیا کنار هم داریم
ما کنار تو دلخوشیم آقا
با تو ای مهربان چه کم داریم
سر این سفره میهمان توایم
بابی از برکت و کرم داریم
سمت بابُ الجواد می آییم
قدی از احترام خم داریم
پدر و مادرم فدای شما
ای امامم سرم فدای شما
ای کرامت نمی ز بارانت
می رسد رزق کربلا از تو
کاش درد مرا دوا بدهی
توشه ام را تو کربلا بدهی
*بذارید روضه ام رو از حضرت معصومه بگم از دل خواهرش بگم.. آخه این خواهر خیلی علاقه به برادر داره این خواهر شیدای امام رضاست.
از مدینه حرکت کرد گفت برم خراسان دلم برا برادرم تنگ شده، امام رضا رو ببینم اما قم بیمار شد، موفق به دیدن امام رضا نشد. حسرت دیدن امام رضا به دلش موند امام رضا اومد بدن این خواهر رو دفن کرد..بی بی جان خوب بود نرسیدی خراسان اگه امروز خراسان بودید طاقت نداشتی ببینی بدن برادرت میان حجره ی در بسته ..هی به خودش میپیچد میگه جگرم پسرم ..*
فاطمه ی قم سرت سلامت باد
برادرت وسط کوچه ها زمین افتاد
*اونقدر این زهر کاری بود حضرت تا از خونه ی مامون بیرون اومد دیگه نتونست رو پاهاش بایسته هی مینشست و بلند میشد نوشتند پنجاه بار تا خونه نشست و بلند شد. عبا رو به سرش کشیده بود غریب بود کسی رو نداشت. نه خواهری، نه مادری، نه فرزندی ،اباصلت میگه زیر بغلهای حضرت رو گرفتم ،حضرت رو وارد حجره کردم فرمود: اباصلت درها رو ببند. گفتم آقا ملاقات شما میان...فرمود: من یه ملاقاتی دارم اونم از مدینه میاد.فرمود: اباصلت فرشهای کف حجره رو جمع کن
آقا! فرشها رو برای چی جمع کنم!؟فرمود: میخوام مثل جد غریبم حسین جان بدم *
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#آخر_صفر
#زیارت_مخصوصه
#حاج_عباس_واعظی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
#قسمت_پایانی
#روضه_امام_رضا علیه السلام اجرا شده دفتر مقاممعظم رهبری #قم به نفسِ حاج عباس واعظی
●━━━━━━───────
میان حجره نشسته تو را صدا میزد
هزار شکر ندیدی که دست و پا میزد
اباصلت میگه دیدم یه آقازاده ی نورانی مثل امام رضا وارد شد.گفتم آقا چطور وارد شدید!؟ فرمود: همون کسی که با یک چشم به هم زدن من رو از مدینه به طوس آورد. همون هم قادره از در بسته وارد کنه
وارد شد. فهمیدم جگر گوشه ی امام رضاست، در حجره رو باز کرد تا وارد حجره شد، میگه دیدم مثل اینکه جان به تن امام رضا اومد. امام رضایی که زانوهاش قدرت نداشت.. دیدم بلند شد رو زانو ایستاد جوادش رو تو بغل گرفت، نُه سالشه ،دیدم پیشانیشو می بوسه گریه می کنه.. بابا! بابا! ببین من رو مسموم کردن بابا..
بگم یا امام رضا تو غربت بودی از دنیا رفتی
اما همه مردم خراسان اومدن.حتی زنهای نوقانی اومدن پیش مرداشون گفتند ما مهریه هامون رو بهتون میبخشیم به ما اجازه بدید بریم تشییع جنازه این آقا..آخه این آقا تو شهر ما غریبه مادر نداره، خواهر نداره، زن و مرد اومدن ..بگم یا امام رضا تو شهر غربت بودی.. ولی بدنت غریبانه برداشته نشد.. اما بمیرم برا مادرت فاطمه.
«روزه آخره ها مهر بی بی بزن رو پرونده ی دو ماهت» مادرت تو شهر خودش غریب بود. گفت: یا علی بدنم رو شبانه غسل بده، بدنم رو شبانه بردار و شبانه و مخفیانه دفن کن.
اما یه وصیت داره همه روضه حضرت تو این وصییته.. عرضه داشت یا علی!یه خواهشی ازت دارم موقع غسلم پیراهن رو بیرون نیار.براچی پیراهن رو بیرون نیاره نمیخواست نگاه امیرالمومنین به زخم پهلو بیفته..یه مرتبه دیدند امیرالمومنین بلند شد سر به دیوار گذاشت هی صدا می زنه فاطمه...فاطمه.. با این که سفارش کرده بود کسی بلند گریه نکنه اما نمیدونم ورم بازو چه کرد خودش داد زد.
کربلا هم ابی عبدالله سفارش کرد تا من زنده ام کسی صدا گریه اش بلند نشه اما یه جا دیدن خودش داره داد میزنه.. کجا؟
وقتی دید بدن علی ارباً اربا ست.. ولدی علی...
هر کجا نشستی به قصد فرج بگو یا حسین
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_رضا
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#آخر_صفر
#ایام_زیارت_مخصوص
#حاج_عباس_واعظی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇