eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
8.1هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
756 ویدیو
1هزار فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. امام رضا اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── "صلی علیک ملیک السماء، هذا حسین بالعراء، مقطع الاعضاء، مسلوب العمامه و الرداء، المجزوز الرأس من القفا" *جوادالائمه اومد. با هر کیفیتی بود آن قدر کفن های قیمتی و، بدن امام رضا رو با احترام غسل داد. با احترام کفن کرد. با احترام دفن کرد. نیمه های شب وقتی بنی اسد جمع شده بودن دور گودال، با تعجب داشتن به این بدن ها نگاه میکردن. یه وقت دیدن زین العابدین داره میاد. آقا فرمود: بنی اسد کنار برید؛ این بدن ها رو من خوب میشناسم. این بدن بریره. این بدن حبیبه. این بدن مسلم بن عوسجه ست. همه رو یک به یک دفن کردن تا رسیدن به گودال. یه بدن قطعه‌ قطعه. نه سر به بدن داره، نه پیراهن به تن داره. الان دیدی زنها میان، دسته بنی اسد میان، ازاین زنبیل ها میذارن. اینا همینطوری نیست. اینی که حضرت طلب کرد برید قطعه ای حصیر بیارید. حضرت نگاه کرد دید این بدنو هر عضوی برمیداره، یه عضو رو زمین میفته. باید با یه چیزی انتقال بدن تا کنار قبر. فرمود: برید یه قطعه حصیر بیارید. اگر نه تو این قبیله چند متر پارچه بود بخواد این بدنو کفن کنن. آقا دید این بدن کفن نمیشه. با هر کیفیتی بود بدنو آورد. میخواد دفن کنه. "بسم الله و بالله و فی سبیل الله، و علی ملة رسول الله" بدنو روونه قبر کرد. بنی اسد ایستادن، دارن گوش میدن. دیدن صدای حضرت نمیاد. گفتن شاید حالش بد شده. نزدیک تر اومدن. دیدن داره با بابا حرف میزنه. باباجان! رسم دین ماست؛ صورت میت رو، رو به قبله رو خاک میذارن. من با این بدن چه کنم؟ دیدن خم شد، لب ها رو به رگ های بریده. ای حسین* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•ای در حرمت ناشدنی ها... اجرا شده به نفسِ کربلایی ابوالفضل قمی ●━━━━━━─────── ای در حرمت ناشدنی ها شدنی ها از عشق تو هستیم اویس قرنی ها آقاجان، مولاجان..! مدیون تو این روضه و این سینه زنی ها ای صحن تو رویای بقیع حسنی ها در صحن تو هر کس به لب داشت حسن جان حس کرد که در قلب بهشت است بقرآن ای صاحب بی چون و چرای وطن ما ای جان جهان خسرو شیرین دهن ما مدیون کرم خانه ی تو مرد و زن ما کارِ که بجز توست حسینی شدن ما لطف نظر توست فقط، قبله ی عالم این قصه ی وابستگی ما به محرم همچین که کاروان علی بن موسی الرضا رسید به نیشابور شیعیان سراسیمه آمدن همه آمدن به استقبال حضرت هلهله کنان کف زنان ،شادی کنان آخ اومدن دور مولا رو گرفتن،یابن رسول الله ی سخنی،یه حدیثی،یه یادگاری اینجا از خودتون بجا بگذارید ،حضرت نیت کرد خطبه ای برا مردم بخونه..یه نفرصدا زد.. همه آرام باشین عزیز فاطمه میخواد صحبت کنه. نه هلهله ای نه سر و صدایی..همه آرام ،مولا سر از کجاوه بیرون آوردن ،اون حدیث معروف سلسله الذهب ،شروع کردن برا مردم گفتن همه گوش سپردن.. اینجا یه پسر فاطمه میخواست حرف بزنه ،یه پسرفاطمه ام، کربلا قنداقه ی علی رو رو دست گرفت هی صدا میزدن هلهله کنید مبادا صدای حسین ب این لشگر برسه.. چه کردن ؟ یه وقت دیدن علی عبدالله احساس کرد محاسن مبارک گرم شده آرام آرام دست برد بندهای قنداقه رو بازکرد صدا زد علی جان...!* از داغ خود شرر به دل ماسوا زدی از بس،به روی دست پدر دست و پا زدی «حسیـــــــن...‌» لالاکن اصغرم آروم بگیرم لالاکن خسته ای عمه میدونه لالا.لالا، بخواب آروم به روی دست بابا *یه قدم برگردیم عقب شب عاشورا از هرخیمه ای صدا تکبیر میومد اما یه خیمه هست همه دارن لالایی میخونن هی قنداقه رو دست به دست میکنن واویلا..* لالا،لالا عمو رفته براتو آب بیاره لالا،لالا آخه قول عمو ردخور نداره «لالا،لالا،لای لای علی لای لای» رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتن *همه ی روضه ی این شش ماهه یه طرف اون موقعی که این بچه رو زیر عبا پنهان کرد.دیدن هی یکی دو قدم میره و برمیگرده خدا به اضطرار ابی عبدالله، امام معصوم مضطر شد. اینجا بود که خود خدا اومد وسط..برا علی اکبر نیومدها برا علی اکبری که نگاه کرد دید همه دارن کف میزنن *صدا زد "دَعه یاحسیـــــن" نگران نباش ما تو بهشت براش دایه گذاشتیم شیرش بده اینجا به حسین دلداری دادن آخ امان از دل رباب...* رباب است و خروش و خسته حالی به دامن اشک و جای طفل خالی اگر گهواره را پس داده بودن دلش خوش بود با آن طفل خیالی بس کن رباب حرمله بیدار می‌شود .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜.👇
. |⇦•اگر چه گریه نمودم... اجرا شده به نفسِ ●━━━━━━─────── اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان *خوب حالا چی می‌خوای؟ دو ماه گریه کردی که چی، خوب آقا حرف دارم..* اگرچه گریه نمودم دو ماه با غمتان مرا ببخش نمردیم پس از محرمتان آقا جان! لباس مشکی من یادگاری زهراست چگونه دل بکنم از آن چگونه از غمتان؟ بگیر امانتی ات را، خودت نگهدارش که چند وقت دیگر می‌شویم محرمتان برای سال دگر نه، برای فاطمیه برای روضه ی مادر، برای ماتمتان هزار شکر که از لطف ملجاء مولا میان پردهٔ ماتم شدیم محرمتان آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته درد دل با تو سخنها بر زبانم ریخته بند می‌آید زبانم تا به صحنت می‌رسم گویا ظرف عسل روی زبانم ریخته یا امام رضا! جنس من جور است کوهی از گناه آورده‌ام آبرویم پای اجناس دکانم ریخته دوره گردم آبرویم می‌فروشم می‌خری؟ پیش سلطان ترسم از سود و زیانم ریخته پهن کردم سفره ای از عرش تا کنج خانه‌ات روی سنگ صحن هایت خورده نانم ریخته مستطیعم،حاجی‌ام،چون آمدم بیت الرضا دور تا دور حرم اشک لبانم ریخته *قربونت برم که حج فقرایی یا امام رضا..* من نمی‌بینم تو هر دفعه بغل کردی مرا *حواست هست یهو کارت جور میشه میری حرم امام فکر کردی خودت رفتی* من نمی‌بینم تو هر دفعه بغل کردی مرا عِطر دستان تو لای گیسوانم ریخته *امشب آقا به اندازه دو ماه که کم برات گریه کردم تلاشمو می‌کنم با تمام وجودم گریه کنم..* صحن گوهرشاد چیزی کم ندارد از بهشت بوی سیب از هر کجایی من تکانم ریخته در میان صحن هایت عشق من باب الجواد صد هزاران بوسه اینجا از دهانم ریخته هر کسی کرب و بلایی‌گشت مدیون شماست این حکایت در میان دوستانم ریخته آخر ماهی جواب ناله‌هایم را بده جان بابای غریبت کربلایم را بده *مستحق مزد نیستم آقا چون کاری برات نکردم اما میدونم شما نمیذاری عرق کارگر خشک بشه همونجا مزدشو میدی آقا جان..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜.👇
. |⇦•ساحت عرش ... امام رضا اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── *امشب برای امام رضا بلند بلند گریه کنید راه افتاد از مجلس مأمون میخواد برگرده ، اما اباصلت میگه هی دیدم بین راه رو زمین مینشینه ،هی بلند میشه رو زمین میشینه بعضیا میگن این مسیرو امام رضا پنجاه بار رو زمین نشست و بلند شد شاید هر باری که می خواست از زمین بلند بشه شاید هی زیر لب می گفت مادر.....آه مادر، به من زهر خورونده اینجوری زمین خوردم، خودم‌ می دونم زهر خوردم حالم بهم ریخته ست. اما بمیرم برات بی هوا زدنت زمین خوردی ، قربونت برم که بی هوا زدنت، نمیدونم‌ چجوری زدن مادر ما رو..دیدی تو‌ دعواها من ندیدم کسی تو گوش کسی بزنه زمین بخوره، نمیدونم چجوری اون نامرد تو‌ گوش مادر ما زد هم زمین خورد هم وقتی تو صورت مادر زد گوشواره شکست...* ساحت عرش غرق غمهابود جگری در حصار سَم ها بود ناله ی او به آه بند شده داد انگورها بلند شده هر چرا خورده بود پس می زد من بمیرم نفس نفس می زد هی نشست و بلند شد در راه تا زمین خورد گفت: وا أماه آه با مادرش چه بد کردند چادرش را همه لگد کردند خاتم عشق بی نگین افتاد با سر و صورتش زمین افتاد در دل شیعه ها شرر انداخت با عبایی که روی سر انداخت سینه ی او مسیر سوختن است اثر زهر تشنه لب شدن است *هی میگفت جگرم می سوزه، خدا رو شکر اگه آقامون جگرش می سوخت اباصلت بوده اونجا، حتما ظرف آبی دست امام رضا داده، حتما وقتی آقامون میگفت جگرم،آب به آقاداده، اما یه آقایی سراغ دارم هی می گفت جگرم، میومد جلو آقا آب میخورد آبها رو زمین می ریخت می گفت ببین حسین آب هست و بهت نمیدم..* سینه ی او مسیر سوختن است اثر زهر تشنه لب شدن است لااقل داده اند تسکینش پسرش آمده به بالینش این غریبی که سخت بی حال است کنج حجره به یاد گودال است *گفت فرشای حجره رو‌ جمع کن، هر کدوم از اهل بیت آخر کارشون یه روضه برا امام حسین خوندن. چه خبره تو این روضه که اگه امام رضام باشی لحظه آخر باید بگی حسین، ببینم به منم اجازه میدی لحظه ی آخرم بگم حسین.....* این غریبی که سخت بی حال است کنج حجره به یاد گودال است یاد آن تشنه ای که عریان شد بدنش پایمال اسبان شد باز هم شکر پا نخورده تنش نوک‌نیزه نرفته در دهنش قدر یک نصف روز پیر نشد شیرخواره اش ذبیح تیر نشد پای قاتل در آستانه ش نیست زجر دنبال دخترانش نیست صلی الله علیک یا عطشان مقتل میگه افتادی آقاجان مقتل میگه از مادر آب خواستی آقا بردن پیرهنت رو راستی خواهرت به نفس نفس افتاد خیمه دست شمر و شبث افتاد پای قاتل در آستانه اش نیست زجر دنبال دخترانش نیست همسرش این همه عذاب نداشت خواهرش غصه ی حجاب نداشت اهل بیتش ندیده بد دهنی وسط بزم می نرفته زنی یا اباعبدالله! مظلوم بودی و از آب فرات محروم بودی و تنها بودی و فکر خیمه ی زنها بودی و حسین جان تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت افتاد انگار داره دست و پا می زنه ای داد، انگار، داره ، مادرو صدا می زنه ای وای، زهرا، اومد نبینه کاش چطور داره شمر با خنجر بی هوا می زنه خنجر روی حنجر، نا نجیب نشسته روی تنش ضربه پشت ضربه داره میبره سرو از بدنش سرو جدا کرد واویلا علی الحسین تن و رها کرد واویلا علی الحسین این بدنش رو، روی خاک کربلا سوا سوا کرد واویلا علی الحسین «مقطع الاعضا، حسین.....» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•خوشم‌که شاه رئوفم... گریز به کربلا اجرا شده به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── خوشم که شاه رئوفم مرا صدا کرده میان این همه مردم مرا سوا کرده مرا کشانده به اینجا دگر عوض بشوم به بی پناهِ گنهکار، اعتنا کرده *امام رضا! ممنونم آقا جان دستم به حرمت که نرسیده اما همین که راهم دادی از مهربونیته..امام رئوف* زِگوشه ی حرمش تا به عرش راهی نیست مرا امام رضا، عاشقِ خدا کرده *غم داری میری سراغ در امام رضا خوشحالی میری در امام رضا..* اگر گره به دلم خورده چاره اش اینجاست گره ز کار دلم با نگاه وا کرده یقین کنید که سلطان نگفته می بخشد همین که زائرِ اویی به تو عطا کرده به زیر سایه ی ایوان باصفای رضا دلم هوای نجف صحن مرتضی کرد صدای پای محرم به گوش می آید چه آتشی به جگر روضه ها به پاکرد عمه قسم به ناله‌‌ی شب‌های جمعه‌ی زهرا دلم هوای سحرهای کربلا کرد صدا زند پسری که کدام بی‌انصاف تنش بدون کفن بر زمین رها کرده *وقتی جواد الائمه اومد یه نگاه کرد یه صحنه ای دید خیلی عجیبه مقتل میگه "یَتَمَلمَلُ" یعنی،یه صحنه ای دید جواد الائمه نمیدونم رو پاها نشست دید عین مارگزیده، بابا به خودش میپیچه..امام رضا هی صدا زد دم جون دادن جوادش رو اومد. اما یه لحظه ای اومد سر بابا رو بغل کرد که گفت: بابا دیدم صورت رو خاک گذاشته بودی فرش های حجره رو هم‌جمع کرده بودی ..بابا میخوای عین جد غریبت بری؟بابا میخوای منم تنها بذاری مگه چند سالمه...امام رضا قربون میوه ی دلت جوادالائمه، انتظارت بسر نرسید جوونت اومد سرت رو بغل کرد.دیدی بعضی ها وقتی روح از بدنشون میره بالاسرشون میرسی چشمها بازه.. چشم انتظار نموندی جَوونت اومد صورت روخاک گذاشته بودی صورت رو از خاک بر داشت رو زانوش گذاشت جوادالائمه...اما کربلا یه جا سراغ دارم یه صورت رو خاک بود. حسینِ داره عبادت میکنه.. آیا کسی میخواد سرِحسین رو برداره؟ زینب اومد؟ نه والله..زین العابدین اومد؟ نه به خدا..اربابتون حسین چشما رو باز کنه ببینه سینه سنگینه نفس به شماره افتاده..* روضه رسیده به گودی قتلگاه میخونه خواهری با سوز و اشک و آه دیدم به نیزه اش برسینه ات نشست اینقدر تکیه داد تا نیزه اش شکست حسیـــــــن.... دقیق میزد،عمیق میزد نیزه شو به پیکرت میدیدم داداش! میکشید تیغ، میزدش جیغ توی خیمه دخترت میدیدم «ای وای حسیـــن غریبم...» هر کسی یه قطعه ای از این تنت رو برد گرگی رسید حسین، پیروهنت رو برد دیدم‌ مقابلم بر سینه ات نشست موی تو را گرفت ای وای به روی من از جفا زد بی هوا زد، ضربه هاشو از قفا میدیدم با سوز و آه رسید از راه مادر رو با قد تا میدیدم «ای وای حسین غریبم....» *گفت جمعیتی که بود به گودال جا نشد روبه رو چشم زینب، روبه رو چشم فاطمه، پیغمبر ایستاده بود امیرالمومنین ایستاده بود انبیا و اولیا اومده بودن* جمعیتی که بود به گودال جا نشد یک ضربه و دو ضربه ولی سر جدا نشد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•عزاداریامون هرچی بود... اجرا شده به نفسِ حاج محمد بذری ●━━━━━━─────── نگیر از من یه نگاهو‌ بده مزد این دوماهو چجوری کنار بذارم آخه این پیرهن سیاهو‌ عزاداریامون هر چی بود گذشت شبامون با سینه ی کبود گذشت یاد اربعین کربلام همش میکشم آه و میگم‌ چه زود گذشت میبینی تو‌ چشام غمو‌ یه دنیا درد و‌ ماتمو بذار به جون مادرت باز ببینم محرمو‌ تو چشامه اشکِ نم نم داره باز میزنه قلبم انگاری همین دیشب بود شب هفتم محرم چقدر واسه رباب ناله زدیم به یاد قحطی آب ناله زدیم یاد لحظه ای که دید شیر خواره اشو توی مجلس شراب ناله زدیم گریه و زاری کارمون مام اینه روزگارمون از روضه دست نمی‌کشیم فاطمیه قرارمون *پنجاه بار حضرت افتاد رو زمین و بلند شد. بمیرم برا اون لحظه ای که بچه ها اومدن گفتن بابا ما دیگه مادر نداریم نوشتن مولا با صورت زمین افتاد. این چند قدم و تا منزل هی مولا نشست و بلند شد..* غمناک ترین حادثهٔ زندگی من مهر من و مهتاب شب بندگی من با اشک به دیوار و در کوچه نوشتم این کوچه شده باعث شرمندگی من انگار گلم اومده بودی که بری زود از روز تولد به تنت رخت سفر بود بدرود عزیزم نفسم صبر و قرارم باید بدنت رو توی تابوت بذارم بدرود امیدم همه ی دارو ندارم باید تو رو به حضرت منان بسپارم میگن در جنت دیگه مسمار نداره ر اونجا کسی با بال ملک کار نداره بر حاشیه برگ شقایق بنویسید گل تاب فشار در و دیوار نداره بمان که دخترمان را خودت عروس کنی به آرزو نرسیدن به تو نمیاد هزار بار نگفتم نیا به دنبالم میان کوچه دویدن به تو نمی آید چه خوب بود که گوشواره ات نمی افتاد چه کرده اند شنیدن به تو نمیاید تلاش کن که دو چشمی مرا نگاه کنی چه کرده اند ندیدن به تو نمی آید انگار گلم اومده بودی که بری زود کز روز تولد به تنت رخت سفر بود بدرود قرارم همه ی دار و ندارم باید تو رو به حضرت منان بسپارم آهسته بگم دارم بات حرفِ خصوصی زینب رو‌ نذاری چشم به راه شب عروسی بوسیدی حسین و جلوی چشای زینب گفتی که گلوش و باید اینجوری ببوسی زهرا ته گودال برسونی خودتو زود زینب دم خیمه میکنه دنیاش و بدرود بدرود حسینم برو ای نیزه نشینم باید تنت و زیر سم اسب ببینم من از دار و ندار این جهان یک پیروهن دارم که از آن هم همیشه بوی سم اسب میاید دستاش و هی به هم میزد کاش خودش لباسای پیکرش و در میوورد کاش همون غروبی انگشترش و در میوورد از تو یه پیرهن برام مونده اونم پاره شده آخه من دیدم چه طوری از تنت در میوورد دیدم برهنه ای و سپردم به دخترت عزیزم چادر نشد به گردن و پرچم بیاورد دیدم برهنه ای و سپردم به دخترت عزیزم معجر نشد به گردن و پرچم بیاورد حسین جان ! حتی اگر که زنده بمانی بدون سر زینب ندارد این همه مرهم بیاورد *این دم آخری خودتو به امام رضا نشون بده حسین... غروب روز آخره ماه صفره اذان که بگن میشه شب اول ربیع دیگه هم ما باید خودمون و به امام رضا نشون بدیم هم شماها هر چی دارید باید رو‌کنید شاید سال بعد زنده نباشیم یا امام رضا ما رو حلال کن آقا برا جدت خوب گریه نکردیم آقا..دو ماه داریم به این مردم میگیم جدت و غریب کشتن اقا هنوز زنده ایم هنوز نفس میکشیم.دوماهه داریم میگیم با دخترا وخواهرای امام حسین چه کردن..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل ویژهٔ شهادت امام رضا اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا بذری ●━━━━━━─────── به سخت جانی خود اینقدر نبود گمانم که بی تو زنده ز دشت بلا به شام رسیدم پس از تو جان برادر چه رنجها که کشیدم چه کوچه ها که نگشتم چه شهرها که ندیدم داداش شدم چو وارد بزم یزید بازوی بسته هزار مرتبه ز خدا مرگ خود طلبیدم *به دستور هارون الرشید ملعون جَلودی ملعون اومد منزل امام رو‌غارت کنه اومد دم در هر چی اصرار کرد امام رضا فرمود: هر چی مال میخوای بهت میدم. اون اصرار، امام رضا نذاشت بالاخره امام رضا زن و بچه رو برد توی اتاق اون اومد هرچی مال خواست غارت کرد و رفت یا امام رضا! خبر داری مرا بازار بردن؟...* «جای علی اکبر و اباالفضل دور و بر اوست خیل اشرار میداد سلام و سنگ میخورد سنگ است مگر زبان گفتار این مجلس شوم مجلس کیست جمع است در آن چقدر کفتار از حد تصور است بیرون فهمیدن روضه است دشوار ناموس یزید در حجاب و ناموس حسین بزم شراب» میان کوچه و بازار پای برهنه پر از خجالت نامحرمان به جیب کشیدم *ای خانم ای خانم قدیمیا چی میخوندن ..* میان این همه دشمن چو بی کسم دیدن به اشک بی کسی ام ناکسانه خندیدن .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
گریز دوم: عرضه بداریم آقا جان... یا امام رضا... شما رو مظلومانه به شهادت رسوندند... اما لحظات آخر دیگه شما تنها نبودید... وقتی چشمان مبارک رو باز کردید... سر شما روی دامن آقا جوادالائمه بود... اما دلها بسوزه برا اون آقایی که... داخل گودال قتلگاه... با لب تشنه... سر از تنش جدا کردند... امام سجاد هر کاری کرد نتونست بیاد کنار بابا... بمیرم... داخل خیمه... از شدت بیماری با صورت به زمین افتاده بود... لحظات آخر نتونست بیاد کنار بابا... اما... یک جایی دیگه اومد... کجا... اون لحظه ای که بنی اسد میخواستند بدنها رو دفن کنند اما متحیر مانده بودند... اومد صدا زد... بنی اسد.. من این بدنها رو خوب میشناسم... 🔸بنی اسد بیایید 🔸کفن با خود بیارید 🔸مگر خبر ندارید 🔸حسین کفن ندارد با دستان مبارک بدن بابا رو داخل قبر گذاشت... حالا میخواد با پدر وداع کنه... لبها رو گذاشت روی رگهای بریده حسین... 🔸اگر کشتند چرا خاکت نکردند 🔸کفن بر جسم صد چاک نکردند .
. بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن و یا رحیم 🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی ای امام‌ رضا آقا جانم... 🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی قربون غریبیت برم‌ امام رضا... 🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند 🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی شب شهادت امام رضاست... آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید... ( بعد منزل نبود در سفر روحانی) امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید... بریم کنار پنجره فولاد امام رضا... 🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون... ساعتی بعد برمیگردم اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم دیگه با من حرف نزن... بدان کارم تمامه... یا صاحب الزمان... اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن... عبا روی سر کشیدن... حالشون منقلبه... هی روی زمین میشینه... هی بلند میشه... وارد حجره شد... صدا زد اباصلت... درها رو ببند... میخام تنها باشم... یه گوشه ای داخل حجره... این فرش ها رو کنار زد... روی زمین نشست... مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه و‌ناله میزنه... خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده... یه گوشه ای ایستاده... اباصلت میگه اومدم نزدیکتر... عرضه داشتم... من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید... فرمود اباصلت... اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده... از در های بسته هم عبور میده... میگه دیدم تا این‌ آقازاده وارد حجره امام رضا شد... حضرت خوشحال شدند... از جاشون بلند شدند ... هی صدا میزدند... پسرم خوش آمدی بابا... جوانم جواد... خوش آمدی بابا... فهمیدم میوه‌ی دل امام رضا... آقام جوادالائمه است... سر بابا رو در آغوش گرفت... دارن با هم نجوا میکنن ... عجب لحظات سختیه... امام رضا داره وصیت میکنه... اما طولی نکشید... یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند... صدای اقا جوادالائمه به ناله بلند شد... اما خود امام رضا فرمودند... یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ همه روضه ها به کربلا ختم میشه... اگر اینجا پسر سر بابا رو در آغوش گرفت... کربلا قضیه برعکس بود... ابی عبدالله سر پسر رو در آغوش گرفت... آماده ای بگم یا نه... 🔸سپه کوفه و شام استاده 🔸به تماشای شه و شهزاده 🔸شه به روی پسرش افتاده 🔸همه گفتن حسین جان داده اومد کنار جوانش نشست... سر علی اکبرش رو به دامن گرفت... دلش طاقت نیاورد... سر جوانش رو به سینه چسباند... دید دلش طاقت نمیاره... لحظات آخره... خدایا... ابی عبدالله چکار کنه... علی اکبرش داره جلو چشماش جان میده...😭 یدفعه دیدند حسین صورت به صورت علی چسباند... هی صدا میزنه... عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان... بابا... اُف بر این دنیا بعد از تو علی... تسلای دل ابی عبدالله... ناله بزن یاحسین... الا لعنت الله علی القوم الظالمین گریز به کربلا .👇
گریز سوم👇 آقای خوبم... جان عالم به فدای مظلومیت شما... در عالم غربت به‌ شهادت رسیدید... اما وقتی شیعیان خبردار شدن... کفن قیمتی آوردند... برای تشییع جنازه همه آمده بودند... بدن شما رو با عزت و احترام تشییع کردند... با چه عظمتی بدن مبارک دفن شد... اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله... دلها بسوزه... برا اون آقایی که بدنش سه روز روی زمین کربلا... بدون غسل و کفن... ای خدا... کاش به همین اکتفا میکردند... صدا زدند اسبهاتون رو نعل تازه بزنید... ده نفر اونقدر با اسب روی بدن عزیز زهرا اسب دواندند... جلو چشمان بچه های حسین... جلو چشمان خانم زینب کبری... تمام استخوان ها شکست... 🔸به کربلا کفن مگر بغیر بوریا نبود 🔸مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود 🔸مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند 🔸مگر که پاره پیروهن به پیکرش روا نبود 🔸سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا 🔸کفن برای او بجز شکسته نیزه ها نبود الا لعنت الله علی القوم الظالمين .
. |⇦•عشق رسوایی محض است... اجرا شده به نفسِ حاج حسن ●━━━━━━─────── "لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم حسبنالله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر" *یکی یکی تیرها رو به جان میخرید سعید حواسش هست تا نماز امام تمام بشه سجده آخر رو که ابی عبدالله رفت همینجوری داره تیرها میاد با دست و صورت و سینه میگرفت. تا ارباب ما فرمودند: السلام علیکم و رحمت الله‌ ‌و برکاته.. دیدن سعید با صورت جلوی حسین خورد زمین.. ابی عبدالله سراسیمه سرش رو از رو زمین برداشت داره نفس های آخرش رو میکشه یه نگاه تو صورت ارباب کرد. آقا وفا کردم یا نه؟ آقا جان راضی شدی یا نه ؟ امیری حسین و نعم الامیر...* عشق رسوایی محض است که حاشا نشود عاشقی با اگر و شاید و اما نشود *حبیب اومد بره رفیق خوب چقدر خوبه مسلم ابن عوسجه تو صف ایستاده بود حبیب صداش زد گفت بیا اومدم حنا بخرم گفت بیا بری.کجا؟ نامه برام اومده "من الغریب الی الحبیب"* شرط اول قدم آن است که مجنون باشيم هر کسی در بدر خانه ی لیلا نشود دیر اگر راه بیفتیم به یوسف نرسیم سر بازار که او منتظر ما نشود لذت عشق با این حس بلاتکلیفی است لطف تو شاملم آیا بشود یا نشود آقا جان ! من فقط روبروی گنبد تو خم شده ام کمرم غیر در خانه ی تو تا نشود هر قدر باشد اگر دور ضریح تو شلوغ من ندیدم که بیاید کسی و جا نشود *دلم برا بالا سر امام رضا تنگ شده...* مرده را زنده کند خواب نسیم حرمت کار اعجاز شما با دم عیسی نشود آقا جان بارها حاجتی آوردم و هر بارش پاسخی آمده از سمت تو الا نشود امتحان کرده ام این را حرمت دیدم که هیچ چیزی قسم حضرت زهرا نشود *خیلی آقا مادریه از بس مادری بود بچه نگاه به بابا میکنه جوادش چهار پنج سال داشت هی مشت رو زمین می‌کوبید.مفضّل دوید امام جواد رو بغلش کرد آورد محضر آقا. چیه بابا ؟ چرا انقدرهی مشت رو زمین میکوبی؟ کی و میکشی ؟کی و آتیش می زنی؟ گفت: بابا اونهایی که مادرم و بین در و دیوار شهید کردن...* معلوم بود آقای ما را زهر دادن آخه وقتی که می آمد عبایش بر سرش بود دختر ندارد تا که دستش را بگیرد پس لااقل ای کاش آنجا خواهرش بود *شکر خدا این خواهر نرسید به حجره امام رضا ..شکر خدا لحظه آخر خانم جان تا نبود آخه میگن امام رضا هی به خودش می‌پیچید هی میگفت جگرم داره میسوزه این خواهر نبود لحظه ی آخر..اما یه خواهری سراغ دارم..* از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین *همچین که رسید دید شمر با چکمه سیاه با خنجر برهنه می‌برن..دارن از پشت، سر تو ...* والشمر و جالسٌ نفس مادرش گرفت سر را برید و جلوی خواهرش گرفت .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #⃣ #متن_کامل_روضه #⃣ #روضه_امام_رضا ‍#⃣ #فیش_روضه_امام_رضا #⃣ #شهادت_امام_رضا .....ـــــــــــــ
. . شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام به نفس حاج سید مجید ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ پیرهن سیاه ، خدانگهدارت شالِ عزا ، خدانگهدارت امام رضا ، خدانگهدارت دلم گرفته .. دلم گرفته .. اگه که گریه کردم این شبها اجازه داده مادرت زهرا .. حالا شبا کجا برم آقا؟ (من تازه عادت کرده بودم ..) غریبیِ تو ما رو عاشق کرد برا تو مادرِ تو هق هق کرد آخه سه ساله تو خرابه ها دق کرد *دیگه داره تموم میشه .. امشب هر چی داری رو کن .. خستگی رو بزار کنار .. نکنه حواست جایِ دیگه پرت بشه .. بی حال شدی یادِ حرم امام رضا کن ، خودت رو تو حرم ببین .. بگو یا امام رضا مددی .. یادِ جدت افتادم تو گودال بود ، اما نگاهش با همه ضعفش سمتِ خیمه ها بود ..* هنوز صدایِ نالۀ زینب میونِ روضه ها میاد هر شب یه شش ماهه تو گهواره تب کرد برات بمیرم .. از علقمه میاد صدا زهرا به خاک و خون کشیده شد سقا که تشنه پر کشید لبِ دریا برات بمیرم .. به زیر دست و پا علی اکبر یتیمِ مجتبی زده پرپر میونِ قتلگاه اومد مادر .. *یا امام رضا قربون خودت ، قربون بچه هات ، قربون زائرات .. قربونِ مهمونات ، قربونِ گریه کنات .. غریب الغرباست ، اومد تو حرم گفت آقا که حرم داره . اما معرفت داشت گفت غریب الغرباییش میدونی برا چیه؟ گفت غریب اونی نیست که حرم نداره ، غریب اون کسی نیست که زائر نداره ، غریب اون کسیِ که وقتِ جون دادن خواهر بالا سرش نباشه ... قربونِ غریبیت برم ، اومد از مدینه بیرون بیاد گفت بزارید با زن و بچه م برم ، گفتن نه نمیشه ، حضرت فرمود اجازه بدید جوادم با من باشه ، گفتن نه. آقا رو از آقازاده ش جدا کردن همچین که اومد حرکت کنه ، به خانواده ش فرمود برا من گریه کنید .. گفتن آقاجان شما فرمودید پشتِ سر مسافر گریه خوبیت نداره ؟.. فرمود برا مسافری که امیدِ برگشت داشته باشه .. من این بار برم دیگه برنمیگردم ... الهی برات بمیرم ، صدا زد اباصلت اگه اومدم که هیچ اما اگه دیدی عبا به سر کشیدم با من کاری نداشته باش فقط درِ حجره رو باز کن .. اباصلت میگه ، دلم شور زد هی منتظر بودم تو کوچه دیدم از دور یکی انگار هی میشینه هی بلند میشه .. همچنین که نزدیکتر شد دیدم یه صدایی به گوشم میخوره هی میگه جیگرم ... اما بچه وقتی براش یه اتفاقُ بدی می افته گاهی میگه جیگرم .. گاهی دست رو دیوار میزاره میگه مادرم .. همچنین که در حجره رو باز کردم ، حضرت وارد حجره شد مثلِ مارگزیده به خودش میپیچید .. به سختی دیدم فرشایِ حجره رو کنار زد (آقاجان قربونت برم چرا این کار رو میکنی؟) فرمود اباصلت من دیگه از دنیا میرم فرمود میخوام مثلِ جدم رو خاکا جون بدم .. اباصلت میگه همچین که آقا بی حال شد یه وقت دیدم یه آقایِ زیبا رو آمده ، سرِ امام رضا رو به دامن گرفته ... آقا شما کی هستید؟ فرمود اباصلت من جواد ابن الرضا هستم. آقاجان درِ حجره بسته بود چطور وارد شدی؟ فرمود همان خدایی که قادر است مرا از مدینه تا طوس بیاورد ، قادرست مرا از درِ بسته وارد کنه ... میگه دیدم سرِ امام رضا رو ، رو پاهاش گذاشته از گوشۀ چشم امام رضا اشک جاریِ ... دیدن جواد الائمه هی دستش رو لایِ موهایِ امام رضا میکشید بابایِ قشنگم .. بابایِ مظلومم .. تو غریب بودی بابا ... زخمِ زبون بهت زیاد زدن ... خیلی دلم تنگ شده بود بغلت کنم .. اینجا جواد الائمه سرِ بابا رو بغل گرفت عرضم تمام ... یه شب هم تو خرابه .. سر بریده رو آوردن .. یه دختری سرِ بابا رو بغل گرفت ... (زبانِ حال) بابا همیشه موهایِ منو تو درست میکردی .. حالا این بار من موهای تو رو درست می کنم ... بابا اول به من بگو کی رگایِ گردنت رو بریده .. کدوم نانجیبب چوب به لب هات زده ... بابا شنیدم تنور خولی بردنت .. حسین ... ........................ 👇