eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
612 ویدیو
835 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
Roze_Shab-Jome_Mirzamohamadi_45.mp3
5.42M
السلام علیک یا اباعبدالله 🔊افاطم لو خلت الحسین مجدلا و قد کان عطشانا بشط الفرات... ◾️ ایام مرثیه خوانی دعبل خزاعی محضر حضرت رضا علیه السلام در رثای حضرت سیدالشهدا علیه السلام 🎤حجت الاسلام
. گریز روضه علیه السلام 📜 از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه مي‌گفت: «حسين بن علي عليه السلام چون متولد شد خداي تعالي جبرئيل را فرمود با هزار فرتشه فرود آيد به تهنيت رسول خدا صلي الله عليه و آله از جانب خدا و از جانب خود پس جبرئيل فرود آمد و بر جزيره اي در دريا بگذشت در آنجا ملكي بود«فطرس» نام، خداوند عالم او را براي انجام امري نامزد فرمود، او كندي كرد در انجام آن، پس بال او را بشكست و در آن جزيره انداخت، هفتصد سال عبادت خدا كرد تا حسين بن علي عليه السلام متولد شد، آن ملك به جبرئيل گفت: آهنگ كجا داري؟ گفت: خداي تعالي به محمد صلي الله عليه و آله فرزندي بخشيده است مرا فرستاده است به تهنيت او از جانب خداي تعالي و از جانب خودم. گفت: اي جبرئيل! مرا بردار و با خود ببر شايد محمد صلي الله عليه و آله براي من دعا كند. جبرئيل او را برداشت و چون بر نبي صلي الله عليه و آله وارد شد و تهنيت گفت از طرف خداي تعالي و از طرف خود و حال «فطرس» بگفت، رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: خود را به اين مولود مسح كن و به جاي خود باز شو فطرس خود را به حسين بن علي عليه السلام بماليد و برخاست و گفت: اي رسول خدا!! امت تو اين فرزند را مي‌كشند و مكافات اين انعام او بر من واجب است، پس هيچ كس او را زيارت نكند مگر او را آگاه سازم و هيچ سلام كننده سلام نكند بر او مگر آن كه سلام او را به حضرت او برسانم، و هيچ كس صلوات نفرستد مگر اين كه صلوات او را تبليغ كنم؛ اين را بگفت و بالا رفت. و روايت ديگر به جاي خود عروج كرد و مي‌گفت: كيست مانند من كه آزاد شده ي حسين فرزند علي و فاطمه و جد ايشان محمد - صلوات الله عليهم اجمعين ... 👆جا دارد عرض كنيم يا رسول الله چه بر دلت گذشت زمانى كه فطرس ملك خبر شهادت امام حسين را به شما داد ، مى خوام سئوال آقا جان يا رسول الله دل كنم شما بيشتر سوخت يا خواهرش زينب س وقتى ديد برادر از اسب با صورت روى زمين افتاد ... 📚منبع دمع السجوم صفحات ١٢-١٣ .
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. امام حسین (ع) وارث حضرت نوح (ع) 1⃣ کشتی نوح باعث نجات مومنان شد (فَأَنْجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَ
. گریز روضه علیه السلام گريه و نفرين وقتى كه حضرت نوح (ع) سوار كشتى شد، كشتى حركت كرد، تا به سرزمين كربلا رسيد، همينكه به سرزمين كربلا رسيد، زمين كشتى او را گرفت، بطورى كه حضرت نوح (ع) ترسيد غرق شود، دستها را به دعا و نيايش برداشت، وپروردگارش را خواند و عرض كرد: خدايا، تا كنون مشكلى برايم پيدا نشده، ولى تا به اين سرزمين رسيدم ترس و وحشت عجيبى برايم ظاهر گشت، و بدنم لرزيد و خوف شديدى تمام وجودم را گرفت، كه تا بحال اينجورى نشده بودم، خدايا علتش چيست؟ حضرت جبرئيل (ع) نازل شد و فرمود: اى نوح در اين سرزمين سبط خاتم پيغمبران و فرزند خاتم اوصياء كشته مى شود. و روضه كربلا را خواند. حضرت نوح (ع) منقلب گشته و اشكهايش سرازير شد و فرمود: اى جبرئيل قاتل او كيست كه اينطور ناجوان مردانه حسين (ع) را بشهادت ميرساند؟! حضرت جبرئيل (ع) فرمود: او را كسى كه نفرين شده اهل آسمان و زمين است مى كشد. حضرت نوح (ع) (درحاليكه ناراحت وگريان بود) قاتلين او را لعنت كرد... 👆هميجا عرض مى كنيم يا نوح نبى الله ص ، اگر شما به سرزمين كربلا رسيديد و دلشوره گرفتيد ، يك روزى هم خواهرش ام كلثوم س با رسيدن به سرزمين كربلا دلشوره گرفت ،راوى مى گويد : خود امام حسين او را آرام كرد ، اما گذشت تا روزى كه امام حسين به شهادت رسيد راوى مى گويد و تسابق القوم على نهب بيوة آل الرسول و قرة عين الزهراء البتول سبقت مى گرفتند بر غارت آل پيامبر و دختران حضرت زهرا ... منبع📚 داستانهايى از گريه بر امام حسين عليه السلام صفحات ٨-٩ .
. ترکیبی ┄┅═══••↭••═══┅┄ از وقتی که به کام من ، یه ذره تربتت نشست دست خودم نبود تویِ دلم محبتت نشست عمری از اون روز تا حالا ، گریه می کنم ... تا نبریم به کربلا ، گریه میکنم ... گریه میکنم ... تو اشک بده منم برات ، گریه می کنم ... بارون میشم روی لبات ، گریه می کنم ... برات قتیل العبرات ، گریه می کنم ... « حسین وای ...» یه وقتی عذرمو نخوای ، درسته که خیلی بدم به درد هیچی نخورم ، سینه زنی که بلدم با یا حسین با زینبا ، سینه میزنم ... با ضربِ نعل مرکبا ، سینه میزنم ... سینه میزنم ... تا سینه ام بشه کبود ، سینه میزنم ... به یاد مقتل از وجود ، سینه میزنم ... که شمر رو سینۀ تو بود ، سینه میزنم... « حسین وای ... » اینا همش کار دله ، اگه کبوده بدنم با لَاطِمَاتِ الْخُدُودِت من چرا لطمه نزنم؟ به یاد مادر به صورتم ، لطمه میزنم ... بر خورده بد به غیرتم ، لطمه میزنم ... لطمه میزنم ... از بین کوچه تا حرم ، لطمه میزنم ... من ارثِ زینب میبرم ، لطمه میزنم ... فقط نه اینجا محشرم ، لطمه میزنم ... « حسین وای ... » ____ ..👇
. ═══════════ لااقل ” این‌ جسمِ عریان‌ مانده ” را .. ، دفنش کنید نامروّت ها کسی این‌ قدر ظالم می شود {خودتو برسون به این کاروان اگه ببینی تصادفی بیرون پیش اومده یه نفر از دنیا رفته حتی اگر کس و کار هم نداشته باشه بالاخره میان میبرنش دفنش می کنن خاکش می کنند آخه میگن بده میت نباید روی زمین بمونه بی بی همچین که اومد وارد خیمه شد دید امام‌سجاد داره گریه میکنه چی شده عزیز برادرم فرمود عمه جان مگه نمیبینی اینا دارند کشته های خودشونو خاک میکنن اما میبینی بابای منو همینطور برهنه بدنشو رها کردن و رفتن نمیدونم این یه بیت و الان بخونم یا نه شاید هنوز دلت آماده نشده پیغمبر وارد شد چی شده دخترم؟ عرضه داشت بابا بچم داره باهام حرف میزنه فرمود دخترم توهم که در رحم مادرت بودی با اون حرف میزدی آرومش میکردی عرضه داشت باباجان آخه آروم که نمیکنه تازه یه حرفهایی هم میزنه که منو به هم ریخته چی میگه دخترم هی دو سه روزه میگه انا الغریب انا الغریب... اما امروز من فاطمه رو به هم ریخته آخه هی میگه أنا العطشان... پیغمبر شروع کرد روضه بخونه گریه کن هم بی بی دوعالم فرمود دخترم حسینت رو اینطور میکشن نمیدونم پیغمبر چطور روضه خوند اما همه میگن بی بی دو عالم شروع کرد بلند بلند برای حسین گریه کردن مادر برات بمیره حالا جا داره این شعر رو بخونم همه باهم گریه کنیم نمیدونم پیامبر چی خوند اما شاید اینو خوند مونده روی زمین پیکر تو رها السلام علی من دفن اهل غرا خواهر تو که نیست رفته شام بلا ریگ و رمل بیابون برات گرفته عزا گریه میکنی هم با همه وجود گریه کن هر کاری می کنی از عمق وجودت بکن امام صادق فرمودند اگر اشک هم نداری برای امام حسین تباکی کن فرمود برای جدغریب ما آه بکشید بگید حسین.... همه منتظرن مادرش برسه کاش صدای برادر به خواهرش برسه دست قاتل اگه به سرش برسه آخ خدا به داد موی دخترش برسه حالا آماده شد دلت این یه بیت رو بخونم آن ردا و آن عبا آن عمامه بس نبود؟ کهنه پیراهن مگر جزو غنایم میشود؟؟ اما امشب شب امام حسنی هاست امشب شب بچه امام حسنه شب قاسم ابن الحسنه شب شما جوونا و نوجوانوس شما امشب بیشتر گریه کنید چقدر شوق شهادت دارید؟ چقدر دوست دارید رو پای ارباب جون بدید آقا جان خیلی دوس دارم  اهلی من العسل بخدا شهید نشیم میمیریم دهعا کنید اگر شهید هم نشدیم تو روضه بمیریم میون این حسین گفتن ها یهو چشام باز کنم ببینم اربابم بالاسرمه ارباب سرمو بغل گرفته حسین... اومد اجازه میدان بگیره آخه مادرش راهیش کرد گفت برو بابات خیلی به من سفارش کرده اومد پیش عمو، عمو به من اجاره بده منم مثل علی اکبر برم برات بجنگم فداییت بشم حسین جان به منم اجازه بده برات فدایی بشه حسین جان ما دست خط از کسی نداریم. دستمون به جایی بند نیست آشنا ندارم آخه شنیدم به قاسم اجازه ندادی دست خط از باباش آورد همچین که گوشه خیمه زانوهاشو بغل کرد چرا عمو منو نمیخره مادر اومد چی شد عزیز دلم گفت عمو به من اجازه نمیده میگه تو باش بالا سر این زنوبچه باش اما بدون عمو نمیتونم زنده باشم مادرش گفت غصه نخور یه بغچه آورد. تا بغچه رو آورد بوی امام حسن پیچید هم مادر گریه کرد هم بچه مادر جان این چیه؟ گفت پدرت فکر اینجاهارو کرده بود میدونست عموت بهت اجازه نمیده یه دستخط نوشت گفت اینو بده به قاسمم به عمو نشون بده همون موقع که به حسین گفت لا یوم کیومک یا اباعبدالله مادرش هم موقعی که میخواست جون بده گفت علی جان خیلی مواظب حسینم باش همه سفارش حسین کردن آی مردم با سفارش اینا داریم گریه میکنیم نامه رو داد دست قاسم عزیز دلم اینو ببر به عمو نشون بده سریع دوید پیش عمو ، عمو یه چیزی آوردم دیگه نه نمیتونی بیاری تا نامه رو باز کرد دید دست خط برادرشه همونچا رو زمین نشست گریه کرد هی میگفت حسنم کجایی غریبی داداشتو ببینی. شیخ جعفر میگه انقدر همو بغل کردن گریه کردن که ارباب غش کرد همچین که نامه رو گرفت یاد غصه های مدینه افتاد نمیدونم همه تا اسم مادر میشنیدن غش میکردن. چی دیدن نمیدونم علی کجا افتاد؟ امیرالمومنین تو مسجد نشسته یهو دید حسن و حسین دوان دوان بابا بیا مادرم از دنیا رفت... علی فاتح خیبر غش کردا نه یه مرد معمولی همچین که نامه رو گرفت. چی نوشت تو نامه نمیدونم؟؟ وقتی ارباب غش میکنه چی تو نامه میبینه؟؟ شاید نوشته حسین جان اگر بودم مثل کوچه ها وای میسادم فقط فرقش اینه اونروز کوچیک بودم نتونستم برای مادر کاری کنم ولی امروز جبران میکردم .
Roze_Shab-Jome_Mirzamohamadi_47.mp3
17.01M
🏴السلام علیکَ یا اباعبدالله صلی الله علیکِ یا فاطمة الزهرا 🔊 با زحمت بسیار اگر پا میشد دیوار عصای دست زهرا میشد دانی که کدام غصه او را میکشت این غم که علی بی کس و تنها میشد همینکه روز آخر فرمود فضه قدری آب گرم کن... بعد هم بسترم رو بیار وسط اتاق.... همه میدونستن که حال بی بی روز به روز بدتر میشه ولی چرا بی بی اینجور دستوری داد؟ بچه ها خوشحال شدن یارب مکن امید کسی را تو نا امید امیرالمومنین هم از اینکه بی بی از بستر بلند شده، تعجب کرد... گفت علی جان : چون روز آخر بود کارِ خانه کردم گیسوی فرزندان خود را شانه کردم اومد کنار بستر فاطمه ، خودش سر فاطمه رو بلند کرد و به دامن گرفت. مولا بگریه افتاده ، چون اشکِ مظلومه، بی بی همینجور که گریه میکرد ، اشک علی رو با دست شکسته پاک کرد... بی بی فرمود علی جان ؛ "صدق رسول الله"، بابا رسول الله راست گفته، من اولین کسی هستم که به او ملحق میشم... کربلا هم ابی عبدالله یه جایی فرمود :"صدق رسول الله"... ◼️ و توسل به سلام الله علیها 🎤حجت الاسلام
. |⇦•مظلوم بودی و.. و توسل به حضرت حسین علیه السلام ویژهٔ شب جمعه اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── مظلوم بودی و، از آب فرات محروم بودی و تنها بودی و، فکر خیمه زنها بودی و تشنه بودی و، زیر هجمه ی دشنه بودی و یکی ته گودال لباستو پرت کرد شلوغی خیمه حواستو پرت کرد عذاب کردنت؛منع آب کردنت شبیه گندم رِی آسیاب کردنت به خون گلوت خضاب کردنت شبیه گندم رِی آسیاب کردنت نمیبرم از یاد نگاه آخر رو حق بده نشناسم پیکر بی سر رو *أاَنتَ اَخی.. بعضیا میگن نشناخت... از گودال بیرون اومد،اما دید از وسط گودال یه صدایی بلند شد،اُخَیَّ اِلَیَّ.‌..* تمومه حسین روبرومه حسین خودت بگو که پیکرت، کدومه حسین اومد تو گودال این نیزه شکسته ها رو کنار زد...گفت :داداش... تمومه حسین روبرومه حسین خودت بگو که پیکرت، کدومه حسین هنوز دیدنت آرزومه حسین خودت بگو که پیکرت کدومه حسین..کدومه حسین با یارب یارب کشتی مادرو با مادر مادر کشتی خواهرو با بی رحمی زد تیر آخرو حسین جانم! آه..ای..مادر! من بمیرم،میکشی آه،با فرود هر نیزه من بمیرم دیگه جا نیست شده نیزه در نیزه نیزه رو نیزه،چشای هرزه ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #روضه_امام_رضا علیه السلام به نفسِ حاج سید محمد جواد قالَ الرّضا(ع): «فَعَلي مِثْلِ الْحُسَينِ فَ
. ذکر توسل آخر جلسه ویژۀ خونِ خوبان همه فدایِ حسین جان به قربانِ بچه هایِ حسین خوش به احوال هفت پشتِ کسی که شده نوکر و گدایِ حسین میرسی در مسیرِ سیر و سلوک آخرِ سر به کربلایِ حسین بخداوند قسم شفا بخش است تربت و نذری و غذايِ حسین بعدِ روضه عجيب ميچسبد دو سه تا حَبه قند و چايِ حسین همۀ دلخوشیِ من روضه ست پس نكن ناخوشم خدایِ حسین تا محرم مرا نگه دارید دلِ من لک زده برایِ حسین ... *مگه میشه شما شبِ جمعه دلت حرم نباشه ... حسین .. والله ما خیلی کار داریم .. خیلی روزا و شبایِ سختی روبرومونه این همه برا دنیامون کار میکنیم .. آیا شده بشینیم فکر کنیم برا شبِ اول قبر چی کار کنیم .. لااقل یه جور کار رو با ابی عبدالله ببندیم ، بگو تا نفس داشتم برات ناله زدم ... * تا محرم مرا نگه دارید دلِ من لک زده برایِ حسین ... می کُشد عاقبت مرا داغِ تنِ عریان و بوریایِ حسین ... ای خدا بعدِ مرگ اجازه بده كه بيايم به روضه هایِ حسين شاعر : رضا قربانی ________ اشکِ تو بقیع را انارستان کرد آفاقِ مدینه را نگارستان کرد عباسِ تو در اوج عطش اُمِ بنین از آب گذشت و کارِ کارستان کرد ... شاعر : محمدجواد غفورزاده (شفق) «صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله ...» منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند خدا هرآنچه کند از تو ام جدا نکند ____________ .
. ، استقبال از ماه محرم حاج علی کرمی برپا کنید خیمه غم را شروع شد ماه گدایی من و چشمم شروع شد سر تا سر محله مان غرق ماتم است حرف از حسین و زینب و ماه محرم است چون شیر پاک خورده همه گریه میکنند مانند بچه مرده همه گریه میکنند حسرت به خاک سرد مزاری نبرده ایم شکر خدا که قبل محرم نمرده ایم امروز اگر که در دل هیئت نشسته ایم مدیون لطف مادر پهلو شکسته ایم دیدم میان کوچه جوانی پر از شعور حی علی العزا به لبش بود، غرق شور دیدم کسی عجیب پی کار دلبر است بی تاب و عاشقانه، گرفتار دلبر است دیدم کسی عجیب پی کار دلبر است بی تاب و عاشقانه، گرفتار دلبر است هر کار سخت بود، خودش گفت می‌‌کند کفش هر آنکه آمده را جفت می‌‌کند دیدم به گریه یک نفری را نشسته بود طفلی که باز قلک خود را شکسته بود می‌گفت زیر لب کم مارا قبول کن ما پای دیگ نذر تو برکت گرفته ایم از پادویی مجلست عزت گرفته ایم بالاترین حد نسب هاست حد من جاروکش عزای تو بوده است جد من ما با غم تو فارق هر بند میشویم در آتش عزای تو اسپند میشویم دیدم کنار دیگ نشسته است با ادب لات محله بود که میگفت زیر لب: زهرا مرا به پای حسینش مرید کرد دیگ سیاه روضه، مرا رو سپید کرد زهرا به روی گریه کنانت حساب کرد ما را برای نوکریت انتخاب کرد در اوج درد نام تو اعجاز می‌کند دست سه ساله تو گره باز می‌کند ****** عمرم چه کوتاهه، بغضم واسه جا موندن از راهه عمرم چه کوتاهه، کجام شبیه دختر شاهه ... .👇
. "همه ی روضه ها باید به کربلا منتهی بشه ، حضرت فاطمه رو هم مهمان کنیم ، یاری کن فاطمه رو با گریه ی بر ابی عبدالله... ابوبصیر رسید خدمت امام صادق علیه السلام حضرت فرمود : "اما تحب أن تکون ممن یسعد امی فاطمه" آیا دوست نداری مادرم زهرا رو یاری کنی ؟!! آماده ای یا نه ، ابوبصیر میگه من گریه کردم ، با خودم تعجب ، که من زمان مادر شما نبودم چه جوری میتونم مادرتو یاری کنم ، فرمود ابابصیر از روز عاشورا تا قیامت مادرم بر حسینش گریه میکنه ، میخوای فاطمه رو یاری کنی ؟ گریه ی من و تو یاری فاطمه ست ...السلام علیک یا اباعبدالله .....شب زیارتی ارباب بی کفنه،آماده ای بریم کربلا یا نه....؟! مادرت گفت بنی دله ما ریخت بهم آی حسین...... مادرت گفت بنی دله ما ریخت بهم چقدر نام تو غوغاست اباعبدالله ... *دیگه چی...جمله ی آخر و التماس دعا* مادرت گوشه ی گودال تماشا می کرد بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله.... *سر چی دعوا میکردن؟ اخنس می گفت عمامش برا منه ، بجدل می گفت انگشتر و انگشتش مال منه، خولی می گفت سر بریدش مال منه.....آی حسین. . ━━━━━━━━ *قربون همتون،هیچ وقت از گریه ی بر حسین سیری ندارید،به خدا اینا همه سرچشمه ش گریه های مادرش فاطمه ست" فرمود ابوبصیر مادرم فاطمه رو می خوای یاری کنی یا نه؟!! انَّ فَاطِمَهَ لَتَبْکِیهِ وَ تَشْهَقُ شهقة .... مادرت گفت بنی دل ما ریخت بهم بردن نام تو غوغاست اباعبدالله *اصلا از روضه ی گودال نمیشه ابتر خارج شد بزار بگم همه فیض ببرن* خواهرت گوشه ی گودال تماشا می کرد بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله *یکی می گفت عمامه ش مال منه ،یکی می گفت انگشت و انگشترش مال منه یکی گفت پیراهنش مال منه،اما خدا لعنت کنه خوبی رو چنان سر بریده رو از تو گودال .... ای حسین .....* سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد سر برادر زینب *مَاتَوَهَّمتُ یاشَقیقَ فُوادِی کانَ هَذَا مُقَدَّرًا مَکتُوبَاً* یارب از دل های ما نور محبت را مگیر این تجمع این توسل این ارادت را مگیر هستی ما بستگی دارد به عشق اهل بیت هرچه می خواهی بگیر اما ولایت را مگیر .
. |⇦•زمانِ دفن شهیدان و... ی کربلا ویژۀ شب جمعه_کربلایی حسین طاهری ●━━━━━━─────── زمانِ دفن شهیدان و سیدالشهداست سه روز پیکرشان روی خاک کرب و بلاست بنی اسد متحیر شدند و در ماندند میان اینهمه جسم بدون سر ماندند سواری از طرف عرش بر زمین آمد برایِ دفن پدر، زین العابدین آمد امام گفت: که من وارث شهیدانم نشانی همه را خوب خوب میدانم روی تن شهدای سپاه افتادند بنی اسد پی آقا به راه افتادند به روی خاک تنی همچنان پیمبر بود تن نواده ی زهرا علی اکبر بود امام گفت که این تن، امام زاده ماست علی عزیزترین عضو خانواده ی ماست یکی از این شهدا رَدّی آشنا دارد میان هر دو کف دست خود حنا دارد تن یتیم حسن روی خاک افتاده است امام گفت که این قاسم است و داماد است رسیده است به مقتل کنارِ عبدالله و گریه کرد کنار مزارِ عبدالله نشسته است کنارِ یتیم های حسن امام سینه زنی میکند بجای حسن امام آمد و بالای قتلگاه رسید زمانِ دفن تن چاک چاکِ شاه رسید "بنی اسد! پدرم در میان گودال است تنش به زیر سُم اسب رفته پامال است هنوز داخل گودال نیزه و تیر است چقدر روی تنش جای زخم شمشیر است *نزدیک به هزار و نهصد و پنجاه زخم بر بدنِ ابی عبدالله زده بودن، ببین چه کردن با بدنِ اربابِ ما، زخم روی زخم میزدن..* بنی اسد! پدرم تشنه کام جان میداد چه سخت در وسط ازدحام جان میداد حسین را ته گودال گیر آوردند برای دفن تن او حصیر آوردند امام جسم پدر را درون قبر گذاشت سر مزار دو رکعت نماز صبر گذاشت *به هر سختی بود بدن بابا رو رویِ حصیر جمع کرد، اما دیدن آقا مستاصل شده، هی این پا و اون پا میکنه، سئوال کردن آقا چی شده برا چی مُعطل کردید؟ امام زین العابدین فرمودن: توی دینِ ما رسمِ صورتِ مَیّت رو، رو به قبله میذارن، من چیکار کنم با این بدن که سر نداره؟... چرا؟ آخه خولی سر رو جلو جلو بُرده جایزه اش رو بگیره... دیدن آقا زین العابدین رگهای بریده رو، رو به قبله گذاشت...* امام رفت بیارد شهیدِ آخر را امام رفت بیارد علی اصغر را گذاشت جسمِ علی رابه روی جسم پدر نوشت اسمِ علی را به روی اسم پدر خلاصه داشت کنار شهیدها میمرد تَنِ تمامی اصحاب را به خاک سپرد هنوز پیکر فرزند فاطمه مانده تن برادر زینب در علقمه مانده کنار جسم عمو، مشک آب افتاده به روی خاک، امید رباب افتاده ترک ترک شده الماس را تکان ندهید بنی اسد تنِ عباس را تکان ندهید در علقمه به عمویم هجوم آوردند نگاه کن چه به روز عموم آوردند آرش براری *اربعین وقتی قافله برگشت کربلا، زین العابدین میگه: دیدم رباب داره از پشتِ نخلها میاد از طرف علقمه، اومد جلو گفت: آقا! ممنونتم، ما نبودیم اون روزی که شما ابدان رو دفن کردید، پسرِ من رو خوب جایی دفن کردید... گفتم: خانوم جان! اشتباه متوجه شدی ، من پسر شمارو علقمه دفن نکردم... دیدم با یه تعجبی داره به من نگاه میکنه، گفت: آقاجان! من همه مزارهارو دیدم، فقط یه مزار کوچیک بود، گفتم: حتما این قبرِ پسرِ منه... گفتم: خانوم جان! من علی اصغررو روی سینه ی بابام دفن کردم، اما اون قبر کوچکی که دیدی اون قبرِ عموم عباس بود...* مزارت عشق را بی تاب كرده فلك را بنده ی سرداب كرده گواهی می دهد این قبر كوچك كه مَردی را خجالت آب كرده :حیدر توکلی *حالا زین العابدین میخواد رویِ بدنها خاک بریزه، اما مگه دلش میاد، میخواد بدنِ بابارو زیر خاک کنه، آروم آروم اشک میریزه، بنی اسد هم کمک میکنن، بدن رو که خاک کرد، دیدن داره رویِ قبر مینویسه با انگشتِ اشاره: "هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشانا" بابم رو تشنه کشتن... بلند بگو:حسین... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .