eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
3.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
564 ویدیو
801 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
Kashani-14030423-KodamHosayn-08-Hkashani_Com.mp3
43.84M
🎙 📋 کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟ – فصل چهارم؛ قسمت هشتم 📆 شنبه ۲۳ تیرماه ۱۴۰۳؛ مصادف با شب هشتم محرم ▪️ هیئت محترم عبدالله بن الحسن علیهما السلام 🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است: ▫️ "هیهات من الذله" تداعی جنگ است یا صلح؟ ▫️ اولویت های برساخته ▫️ ما نباید برای امام تعیین تکلیف کنیم ▫️ درنگی در موضوع تقیّه ▫️ معصوم قابل نقد نیست ▫️ حدس و گمان در برابر یقین ▫️ وقتی نگاه صفر و صدی داشته باشیم ▫️ ضروری دین چیست ▫️ روضه و توسّل به حضرت علی اکبر علیه السلام 🎤
. 📜 یادداشت استاد دکتر محمد حسین با موضوع: 📍 طبق نقل‌های صحیح، پس از شهادت یاران امام حسین علیه‌السلام و نهایتاً وجود مقدس حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام، این جنایتکاران شروع کردند به بریدن سرهای مطهر شهیدان. 📍عمرسعد لعنه‌الله سر مقدس امام حسین علیه‌السلام را به خولی داد که همراه با که وقایع‌نگار لشکرخود بود، به سرعت به کوفه نزد عبیدالله ببرند و خبر پیروزی خود و شکست و شهادت امام حسین علیه‌السلام را به اطلاع او برسانند. 📍اما چون دیر وقت بود و به شب رسیدند، این جنایتکاران پس از غارت خیمه‌های عزاداران و مصیبت‌زدگان امام حسین علیه‌السلام شب را به صبح رساندند و صبح روز یازدهم تا ظهر به غسل دادن و دفن کشته‌های منحوس خود پرداختند و بعدازظهر روز یازدهم در حالی که پیکر مقدس شهیدان را دفن نشده روی زمین رها کردند، عمرسعد لعنه‌الله دستور داد که آماده حرکت بشوند و به سوی کوفه بازگردند. 📍وقتی که لشکر عمرسعد لعنه‌الله همراه با اسیران آل الله منطقه را ترک کردند و از کربلا دور شدند، قبیله بنی‌اسد که در غاضریه در نزدیکی کربلا زندگی می‌کردند و از حادثه خبر داشتند، عصر روز یازدهم خود را به کربلا رساندند و امر تدفین پیکر مقدس شهدا را بر عهده گرفتند. منابع تاریخی که عمدتاً اهل تسنن هستند به این صورت آورده اند. یعنی قبیله بنی اسد در عصر روز یازدهم آمدند و پیکر مقدس شهدا را دفن کردند. 📍اما در منابع شیعی و عمدتاً در احادیث ما اینگونه آمده است که چون بر مبنای اعتقاد شیعه امام معصوم را جز امام معصوم نماز نمیخواند و دفن نمیکند، امام سجاد علیه‌السلام که در اسارت به سوی کوفه برده می‌شدند با قدرت امامت و به اذن الهی از همان اسارت به کربلا باز گردانده شد و امام سجاد علیه‌السلام است که بنی‌اسد را راهنمایی دفن شهدا می‌کند. چون سر شهدا همه بریده شده بود و پیکر‌های آنها قابل شناسایی نبود و این مهم فقط از امام معصوم برمی‌آمد. 📍لذا امام سجاد علیه‌السلام پیکر مقدس پدر خود را شناسایی کردند و خود این پیکر مقدس را دفن فرمودند سپس پیکر مطهر برادر خویش حضرت علی اکبر علیه‌السلام را هم شناسایی کردند و آن پیکر مطهر را در مقابل پدر دفن کردند. بعد امام سجاد علیه‌السلام به بنی‌اسد دستور دادند که در پایین‌تر از پای امام علیه‌السلام یک قبر بزرگی حفر شود و پیکر مطهر همه شهدا را در این قبر جمعی دفن کنند، جز وجود مقدس حضرت عباس علیه‌السلام که در کنار شریعه به خاک افتاده بود و در همان‌جا پیکر مقدسش دفن شد. 📍برخی نقل‌ها حاکی از آن است که حر هم که با فاصله‌ای از منطقه درگیری به شهادت رسیده بود را هم در آنجا دفن کردند. برخی از نقل ها البته نه در نقل‌های معتبر اصلی، حاکی از این است که چون قبیله بنی اسد از خویشاوندان حبیب‌بن‌مظاهر بودند پیکر او را هم شناسایی کردند و وی را جداگانه در کنار امام حسین علیه‌السلام دفن کردند که امروز هم ضریحی منسوب به حبیب بن مظاهر در نزدیکی قبر مطهر سیدالشهدا علیه‌السلام وجود دارد... .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5823443244935025498.mp3
44.1M
🚩 وقایع بعد از شهادت و... 🚩 حجت‌الاسلام حنیفی
. خبر پیچید تا کامل کند دیگر خبرها را خبر داغ است و در آتش می‌اندازد جگرها را به روی روسیاهی یک به یک آغوش وا کردند همان‌هایی که بر مهمانشان بستند درها را همان‌هایی که در مسجد پدر را غرق خون کردند به خون خویش غلتاندند، در صحرا پسرها را و باد آرام درها را به هم می‌زد، صدا پیچید که برخیزید اهل کوفه آوردند سرها را... خبر آمد، سری بر نیزه‌ای قرآن تلاوت کرد کسی جز آل پیغمبر ندارد این هنرها را .
. روضه ی ام حبیبه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا مولاتی یا بنت امیرالمومنین زینب طلوع بود ولی ابتدا نداشت زینب غروب بود ولی انتها نداشت زینب رسول بود ولی مصطفی نشد شهر نزول بود اگرچه حرا نداشت زینب اگر نبود کسی فاطمی نبود زینب اگر نبود کسی مرتضی نداشت چه مقامی داره زینب، بیخود بهش نمیگن عقیله بنی هاشم زینب اگر نبود حسینی نمی شدیم زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت زینب هر آنچه گفت تماما حسین بود اصلا به غیر نام حسین اعتنا نداشت زینب اگر نبود مسلمان نداشتیم باور کنید ذکر حسین جان نداشتیم 1 خانم جان.... بی بی جانم من زینبم من زینب غم پرورم ام حبیبه یه همچین روزایی قافله ی اسرا رو وارد بر کوفه کردن، یه کنیزی داشت بی بی زینب بنام ام حبیبه، بعضیا میگن این دختر بچه ای بود ام حبیبه، بیماری داشت، باباش آورد این بچه رو در خونه ی امیرالمومنین، گفت آقاجان این بچه بیماره، شما یه عنایتی بکنید شفا پیدا کنه، امیرالمومنین فرمود حسینم بیاد یه دستی رو سر این بچه بکش، این بچه شفا پیدا کنه، ام حبیبه شفا گرفت به دست مبارک آقامون سیدالشهدا، باباش گفت من نذر کردم حالا که شفا گرفته این بچه در خونه ی شما کلفتی کنه، خادمی کنه، ام حبیبه پای درس زینب کبری تربیت شده حالا تو کوفه برا خودش کسی شده ، برو بیایی داره کنیز و کلفتی داره اما دلش برا زینب کبری تنگه، یه نذری کرده هر موقع کاروانی از اسرا وارد کوفه میشن ام حبیبه میاد برای این اسرا غذا میاره، نیازشونو برآورده میکنه به این نیت که یبار دیگه زینبو ببینه، حالا شنید یه قافله ای از اسرا وارد کوفه شدن ، کنیزشو صدا زد برو برا این اسرا غذا ببر، شنیدم لابلاشون بچه های کوچیک هست حتما این بچه ها گرسنه ند، کنیزه اومد نان و خرما بین این اسرا تقسیم کنه ام کلثوم، غذا رو برگردوند فرمود بر ما صدقه حرامه، اومد خبر داد ام حبیبه، از من چیزی نگرفتن، سراسیمه خودش رو رسوند اومد جلو سوال کرد بزرگ شما کیه؟ همه با دست زینب رو نشون دادن اومد جلو محمل زینب گفت خانم جان، اول به شما بگم اینا صدقه نیست اینا نذریه، خانم پرسید برا چی نذر کردی؟ گفت من یه خانمی دارم تو مدینه اسمش زینبه ، خیلی ساله ندیدمش، بی بی فرمود تو مدینه زینب زیاده، کدوم زینبو میگی، صدا زد خانم جان، زینب دختر علی رو میگم، بی بی صدا زد ام حبیبه سرتو بالا بگیر نذرت قبول شد من زینبم، یه نگاهی کرد به بی بی، نشناخت، سؤال کرد خانم اون زینبی که من میشناختم آنقدر پیر نبود آنقدر شکسته نبود، بی بی صدا زد حق داری ام حبیبه، جات خالی بود کربلا، تا اسم کربلا اومد گفت نه شما نمیتونی زینب باشید اون زینبی که من میشناختم یه برادری داشت بنام حسین، هیچ موقع از برادرش جدا نمیشد، خانم حسین کجاست؟ تا اينو گفت صدای گریه ی زینب بلند شد ام حبیبه سرتو بالا بگیر، این سری که بالای نیزه هست سر برادرم حسینه، آی حسینیا من زینب غم پرورم ام حبیبه ببین چه آمد بر سرم اُمّ‌ حبیبه حق داشتی نشناختی که زینبم من شد پیر بانوی حرم اُمّ‌ حبیبه باور نمیکردی ببینی بی حسینم من‌ هم نمیشد باورم اُمّ‌ حبیبه این سر که بر نی میکند قرآن تلاوت باشد سر برادرم اُمّ‌ حبیبه هجده عزیزم را به خاک و خون کشیدند از اصغرم تا اکبرم اُمّ‌ حبیبه2 هر جا نشستی ناله بزن یا حسین... 1 ✍علی اکبر لطیفیان 2✍ عبدالحسین میرزایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
. در قضیه کربلا نقش زنان نمود داره. برخی از زن‌ها تاثیر زیادی در یاری رساندن شوهراشون به امام حسین، داشتن. چندتاشو مثال بزنم 1⃣ ام‌وهب همسر عبدالله‌بن‌عمیر‌کلبی دائم باهمسرش درباره یاری امام صحبت می‌کرد ولی عبدالله بدلایلی جنگ رو به صلاح مسلمین نمی‌دونست تا اینکه سرانجام عبدالله به یاری امام آمد و شهید شد، و ام‌وهب بالای سر همسرش رفت و شهادتش را تبریک گفت، که درهمان لحظه شمر دستور داد و همسرعبدالله رو شهید کردند که تنها زن شهید کربلا شد. 2⃣ نامه امام به زهیربن‌قین رسید، و زهیر از یاری امام اکراه داشت که همسرش به او گفت:《سبحان‌ الله‌! فرزند رسول‌ خدا از تو دعوت‌ مي‌كند كه‌ به‌ ياري‌اش‌ بشتابي‌، اما تو در قبول‌ دعوت‌ او ترديد به‌ دل‌ راه‌ مي‌دهي‌! چه‌ طور مي‌شود كه سخنش‌ را بشنوي‌ و هرچه‌ زودتر خود را به‌ او برساني‌》، بعد از آن زهیر برای یاری امام مصمم شد. 🔻 مثال سوم رو حاج آقامجتبی‌تهرانی خیلی زیبا در روضه حبیب بیان کردند: نامه امام به حبیب‌بن‌مظاهر رسید که گفته بود اگر می‌خواهی مارا یاری کن سریع بیا، همسرش پرسید می‌روی یا نه؟ حبیب گفت نه، من نمی‌توانم بروم! من پیر شده‌ام و کر و فری ندارم؛ چه طور با او راه بیفتم؟ می‌دانی اگر من بروم آن وقت عبیدالله خانه مرا خراب می کند و تو را به اسارت می‌گیرد و می‌برد. همسرش گفت تو برو، بگذار خانه را خراب کند، بگذار مرا به اسارت بگیرد. حبیب باز هم گفت نه، من نمی روم. اینجا بود که همسرش بلند شد، روسری خودش را انداخت روی سر حبیب و به حبیب گفت نمی‌روی؟! پس مثل خانم‌ها در خانه بنشین! بعد گفت خدایا، کاش من مَرد بودم و می توانستم بروم کربلا تا حسین را یاری کنم! حبیب گفت نه، این حرف هایی که زدم، برای این بود که می‌خواستم ببینم تو چه می گویی. من آن چنان هجرتی کنم که تا قیامِ قیامت نامم در تاریخ ثبت شود. ........ اسلام با مجاهدت و خون پابرجا مانده نه با عافیت طلبی عمربن حمق خزاعی یکی از بهترین یاران امیرالمؤمنین بود. امام علی (علیه السلام) درباره عمروبن حمق گفته بود ای کاش من 50نفر مثل تورو داشتم. زمان خلافت معاویه زمانی که هفتادهزار منبر در جهان اسلام امیرالمؤمنین رو دشنام میدادن، عمرو میرفت برای حضرت تبلیغ میکرد. معاویه گفت بگیریدش بکشیدش عمرو رفت مخفی شد. معاویه دستور داد زنش رو گرفتن. آمنه بنت شرید زن عمروبن حمق رو گرفتن. عمرو فهمید به گوش زنش رسوند که میخوام خودمو معرفی کنم. زنش گفت نه نیا. من طاقت میارم. زندانی‌ش کردن، مجبورش کردن از امیرالمؤمنین اعلام بیزاری کنه، ولی نکرد میگن عمروبن حمق تو داهات کوره‌ها میرفت تبلیغ امیرالمؤمنین رو میکرد. و زنش کماکان تو زندان بود دوسال بعد عمروبن حمق رو گرفتن، کشتن. اولین سری که به نیزه رفت، در سال 50هجری سر عمربن حمق بود، سر رو بردن تو زندان انداختن جلوی زنش. زنش انتظار چنین چیزی رو نداشت. میخواستن مقاومتش رو بشکونن، تسلیمش کنن. زنش تا سر رو دید، در آغوش گرفت و گفت تن و جانم فدای سری که در راه امیرالمؤمنین خاک‌آلوده و خسته‌س، آب ندارم سرت رو بشورم، با گریه میشورمت (امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص۹۵) اگه ماها برای دفاع از ناموسمون، جونمونم حاضریم فدا کنیم یه زمانی در راه امیرالمؤمنین شیعیان ناموسشون رو فدا میکردن. اگر نقش زنان در زنده نگه داشتن دین خدا و مکتب اهل بیت رو نادیده بگیریم، ظلم بزرگی در حق مکتب اهلبیت ع و خود زنان کردیم. .
44.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ✅ پا به پای غمت... ▶️ 💢   ✴️ کربلایی پا به پای غمت من نفس میکشم توو هوای غمت دستمو میگیره گریه های غمت جونمو تو بگیر لا به لای غمت غم شیرینم یا اباعبدالله دین و آیینم یا اباعبدالله یه حسی دارم انگاری دارم تو رو میبینم یا اباعبدالله مستیِ گیرا غم طولانی السلام ای شرح پریشانی زلف آشفتت دلمو خون کرد جذبهٔ تمثالت عالمو مجنون کرد " یا اباعبدالله الحسین " باب خِیره حسین من غبار قدوم زهیرِ حسین مشتریِ منه کی به غیر حسین ماه مسجده و نور دِیره حسین شبِ نورانی یا اباعبدالله دم طوفانی یا اباعبدالله همه محکومن به فراموشی تو جاویدانی یا اباعبدالله سَرِ ناچیزم ذبح چشماته تو چه زیبایی چشم من ماته کشتهٔ عشقم تشنهٔ دارم من خودم پامو رو به قبله میذارم " یا اباعبدالله الحسین " .
حضرت علی اصغر (1).mp3
5.6M
🎧 🚩 حضرت علی‌اصغر علیه‌السلام 🚩 حجت‌الاسلام حنیفی 🏷
حضرت علی‌اکبر.mp3
6.02M
🚩 حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام 🚩 حجت‌الاسلام حنیفی 🏷
حضرت عباس (1).mp3
5.44M
🎧 🚩 حضرت عباس علیه‌السلام 🚩 حجت‌الاسلام حنیفی 🏷
امام سجاد .mp3
5.5M
🎧 🚩 امام سجاد عليه‌السلام 🚩 حجت‌الاسلام حنیفی 🏷
Fadaeian_Shab11Moharam1403_04.mp3
13.92M
بین ظلمت دنیا روضه ها برام نوره لحظه لحظه ی هیئت
. روضه ی تنور خولی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ از لطف زهرا(س) ما گرفتار حسینیم شکر خدا گرمی بازار حسینیم هر کس که پرسید از مقام ما بگوئید ما جزو نوکرهای دربار حسینیم کاری به کار مردم دنیا نداریم تنها در این عالم پی کار حسینیم تو بحرین ، یه مادریه، فقط یه دونه پسر داشت اونم به بلایی دچار شد و از دنیا رفت هر روز می‌نشست برا داغ فرزندش گریه می کرد، یه روز اومد از خونه بره سر خاک پسرش ، دید خونه ی همسایه ، صدای روضه میاد اومد تو مجلس روضه نشست، بعد روضه همینکه راه افتاد پیاده بره سمت قبرستان، به خودش یه نهیبی زد گفت فلانی، تو یه دونه بچه داشتی و اونم از دنیا رفت، دیدی چجور مردم اومدن، با چه احترامی، پسرتو تشییع کردن، به خاک سپردن ، هر موقع بیتاب شدی زنها اومدن زیر بغلتو گرفتن ، چقدر احترامت کردن، هی اینا رو با خودش می گفت ، بعد میگفت: اما جگرگوشه های فاطمه ی زهرا، تو کربلا نه تنها حسین فاطمه رو کشتند بلکه سر از بدنش جدا کردند، نه تنها سر از بدنش جدا کردند، بلکه اولادش و اهل و عیالش رو به اسارت بردن، هی اینا رو با خودش میگفت چشماش پر اشک شده بود، اومد تا قبرستان رسید همینکه رسید کنار مزار فرزندش، دید یه خانمی چادر به سر، کنار مزار پسرش نشسته، اومد جلو سلام کرد خانوم شما کی هستید؟ اینجا قبر پسر منه، یه مرتبه اون خانم چادر بسر، صداش زد فلانی، تو امروز اومدی برا بچه های من گریه کردی، منم اومدم کنار مزار پسر تو، خانوم، شما کی هستید؟ صدا زد من مادر حسینم، آه، این رفت و آمدهای ما معنیش این است دیوانه ی یک لحظه دیدار حسینیم امشب برا غم و غصه های مادر سادات گریه کنیم، کأنّ مادر سادات داره گریه میکنه برا حسینش چجوری گریه میکنه؟ بخونم زبان حالی که این ایام مادر سادات براش گریه میکنه امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود آی حسین فاطمه بدنش تو کربلا بود این بدنش سر بریدۀ او در میان مطبخ بود سرشو آوردن تو کوفه چگونه بود که باید امامِ قرآنی تنور را کند از نور خویش نوررانی! چگونه بود که کوفه امام را نشناخت و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت! آه سَری که زینت اسلام و جان زینب بود چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر من از مادر سادات شرمندم. بی بی جان منو حلال کنید این روضه، خیلی جانسوزه، منو ببخشید تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر آه تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را آه، همسر خولی میگه نیمه های شب ، از خواب بیدار شدم یه مرتبه دیدم تمام خانه رو نور عجیبی گرفته ، همه جا روشن شده، تعجب کردم ، سراغ نور رو گرفتم دیدم از تنور خانه نوری به آسمان بلنده، اومدم در تنور رو کنار زدم دیدم یه سر نورانی میان تنوره، داره با خدای خودش مناجات میکنه، صدا زدم آی سر، بگو ببینم کی هستی ؟!اینجا چه میکنی؟! دیدم لبها به حرکت در اومد انا الغریب انا المظلوم گفتم آقا من نمیشناسم، میشه بیشتر معرفی کنی،صدا زد انا العطشان دیدم هنوز لبهاش، خشکیده ست ، صدا زد انا الحسین کدام حسین؟ انا بن النبی من نوه ی پیغمبرم، شروع کردم به سر زدن، آه.. رسید در وسط آنهمه نوا و خروش أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش من پسر فاطمه ی زهرام أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان میگه تو همین اثنا یه مرتبه دیدم چند زن مجلله، از آسمان پایین میان، یکی از این بانوان هی با مشت به سینه میکوبه ، هی ناله میزنه، فهمیدم مادرش فاطمه ی زهراست صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود میگه دیدم فاطمه ی زهرا، نشست کنار تنور، دست برد سر نورانی حسین رو بالا آورد سر رو دامن گذاشت شروع کرد با گوشه ی معجرش این خونها و خاکسترها رو پاک کردن، یه مرتبه دیدم با گریه وفغان شروع کرد فاطمه ی زهرا، حرف زدن، ولدی ، ولدی یا حسین ایهاالشهید ایها المظلوم قتلوک کشتنت وماعرفوک نشناختنت و من شرب الماء منعوک یه قطره آبم بهت ندادن حسین...... آه، از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا ✍شاعر: محمود ژولیده ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤 👇
Kashani-14030424-KodamHosayn-09-Hkashani_Com.mp3
43.18M
🎙 📋 کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟ – فصل چهارم؛ قسمت نهم 📆 یکشنبه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۳؛ مصادف با شب تاسوعای حسینی ▪️ هیئت محترم عبدالله بن الحسن علیهما السلام 🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است: ▫️ فایده ی علم تاریخ ▫️ گزاره ی درست، تا چه حد می تواند توسعه پیدا کند؟ ▫️ جایی که علم وجود دارد، نباید به شک عمل کرد ▫️ خطر عُجب ▫️ اهمیت حفظ اصول دین ▫️ صحبت راجع به دین قاعده دارد ▫️ تغافلِ عمدی اهل بیت علیهم السلام ▫️ نگاهی به دعای شانزدهم صحیفه سجادیه ▫️ باید از اعمال مراقبت کرد ▫️ مسلمان باید تسلیم باشد ▫️ به نام تکلیفی دینی ▫️ روضه و توسّل به حضرت اباالفضل العباس علیه السلام 🎤
02 Harekate Karavan Be samte Koufeh.mp3
11.76M
▪️" صباحاً و مساءً " بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام می‌بیند و خون می‌گرید! 🎵روایت دوّم: حرکت کاروان به سمتِ ...
Sokhanrani_Shab_9_Moharam 1403-04-24 [mahdisalahshour_1.mp3
17.25M
🎧 ۱۴۴۶ 📜 استاد سیدحسین مومنی 📆 یکشنبه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۳
شهادت‌حضرت‌امام‌زین‌العابدین‌علیه‌السلام_12محرم1446ق.pdf
1.17M
1446 ◾️ 👈🏼 تیر ۱۴۰۳شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه * اشکی که می‌ریزم برایت فرق دارد * کی توانم دیده را محو تماشايت کنم * لطفت شود سهم دل گمراه خوب است ۲. نگاهی به‌زندگانی حضرت الف) معرفی اجمالی * انجام حج در کودکی و زاد و توشه حضرت * ولایت تکوینی امام علیه‌السلام درمیان راه مکه * دُرّ و جواهرات در دامن حضرت ب) شهادت علیه‌السلام ج) در کاج عبیدالله بن زیاد لعین * سر عبیدالله لعین در مقابل حضرت ۳. شرحی بر القاب امام علیه‌السلام * ابن‌خیرتین * ابو الأئمة * خازن وصایا المرسلین * زین‌العابدين * وارث علم النبیین ۴. داستان‌های سجادی علیه‌السلام * شناساندن اهل‌بیت علیهم‌السّلام به‌پیرمرد شامی * خبر از جن زدگی * خبر از جعفر کذاب * خبر از خواب ابن‌شهاب زهری * خبر از وضع حمل گرگ * پذیرایی جنیان از حضرت 🔆
ج01_شرح‌کلام‌سیدالشهداءبه‌عایشه‌درروزدفن‌امام‌مجتبی‌علیهماالسلام‌درمدینه.pdf
776.4K
◾️ 👈🏼 تیر ۱۴۰۳شمسی 👈🏼 فیش منبرهای 👈🏼 جلسه‌ی اول 📚 مطالب مطرح شده: ۱. مدح امام زمان علیه‌السلام * حالی بده همیشه بخوانم دعا فقط * ماه غم است ومیکشی از سینه آه را * دلم برای دیدنت مذاب شد نیامدی ۲. علم غيب امام علیه‌السلام الف) علم به‌حال وگذشته وآینده درقاموس علمی امام ب) علم امام علیه‌السلام به‌همه‌ی حالات ج) علم امام در کتب حدیثی واعتقادی د) رسول‌خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله وعلی‌مرتضی علیه‌السلام وارث علوم همه‌ی انبیای پیشین * دو روایت وارده درکیفیت علم امام علیه‌السلام هـــ) داستان درباره‌ی علم امام علیه‌السلام * علم امام مجتبی علیه‌السلام درکودکی * خبردادن امام حسن ازشهادت امام حسین علیهماالسّلام * فرزندی خداوند به‌تو عنایت می‌کند که ازشیعیان ماست * خبردادن ازعذاب سبّ‌کننده امیرالمؤمنین علیه‌السلام
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. #گریز_زیارت_عاشورا ،وَ لَعَنَ اللهُ آلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوانَ، وَ لَعَنَ اللهُ بَنى اُمَيَّةَ قاط
.👆 🔘 متن شبهه : در زیارت عاشورا لعنت میکنیم آل سفیان را در حالیکه لیلا همسر امام حسین از فرزندان ونوادگان ابوسفیان هست واین لعن به ایشان هم میرسد پس زیارت عاشورا رو نباید بخونیم ودرست نیست. 🔆 پاسخ شبهه : 1⃣ در زیارت عاشورا می‌خوانیم لعن‌الله بنی امیه قاطبةً ( خدا همه بنی امیه را لعنت کند ) ؛ اما در مورد آل ابی‌سفیان کلمه قاطبةً نیامده. 2⃣ مراد از ملعونین درآل ابوسفیان معاویه و یزید است نه همه‌ی فرزندان ونسل او چرا که برخی از اولادش از جدشان برائت جستند. 3⃣ وقتی به علی اکبر علیه‌السلام بخاطر اینکه از طرف مادری با معاویه قرابت دارد امان‌نامه دادند، فرمود: لعنت به شما قرابت به رسول الله شایسته‌تر است که مراعات شود... 🏴 قرارگاه پاسخ به شبهات و شایعات .
🩸خواب مرد یهودی و گریه امام سجاد صلوات‌الله علیه🩸 🥀 مردی یهودی وارد شد و سلام کرد و دست إمام علیه‌السلام را گرفت و شهادتین گفت و به امامت به امام سجاد علیه‌السلام اقرار نمود. حضرت فرمودند: برای چه از دین خود و نیاکانت دست کشیدی؟ 🥀 گفت: خوابی دیدم. 🥀 فرمودند: چه خوابی دیدی؟ 🥀 یهودی گفت: خواب دیدم از خانه برای دیدار برادری بیرون شدم و راه را گم کردم و بیچاره شدم. در این فکر بودم که پشت سرم ناله و گریه و آواز تکبیر و تهلیل بلند شد. وقتی نگریستم لشکری بود و پرچم ها و سرها بالای نیزه و پشت سرشان شترهای لاغر که بر آن‌ها زنان غارت زده و کودکان دست بسته سوار بودند. 🥀 میان آن ها جوانی بر شتر تنومندی در نهایت رنج و سختی، دست و سرش با غل آهنی بسته و از پاهایش خون می‌ریخت و اشکش بر گونه روان بود. گویا شما بودید و همه زن ها و کودکان عزادار بودند و وامحمّداه! واعلیاه... می‌گفتند. 🥀 در این میان که کاروان در راه بود ناگاه گنبدی در بیابان عیان شد، چون خورشید درخشان جلوی قافله سه بانو بودند. تا گنبد را دیدند خود را به زمین انداختند و خاک بر سر ریختند و سیلی بر رخ زدند و فریاد زدند: واحسناه! واحسیناه... 🥀 مردی کوسه و کبود چشم به آن ها رسید و آن ها را زد و به زور سوار کرد و دیدم که خون از زیر سرپوش یکی از زنان که به گمانم بزرگتر آن ها بود از شدت غم روان شد. 🥀 ای آقا! جلوی سرها سری نورانی بود که بر پرتو خورشید و ماه چیره بود و چون بدان گنبد درخشان رسیدند مردی که آن سر را می‌برد، ایستاد. 🥀 یارانش او را نهیب زدند و سر را از او گرفتند و گفتند: ای مرد پَست! تو از بردنش ناتوانی. 🥀 گفت: کسی نبود که در بردنش کمک کند و سر را از آن گرفتند و به دیگری دادند و تا سی تن آن را دست به دست کردند و همه میخکوب شدند و همه واماندند و کمکی نیافتند. به امیر قوم گزارش دادند از اسب پیاده شد و چادری زدند بلندتر از سی ذراع و او در میان آن نشست و دیگران در گرد او. 🥀 آن زنان وکودکان را بی‌فرش و بستر روی زمین ریختند و خورشید روی آنها را می‌سوزاند و نیزه ها که سرها برآن بود به عمد در برابر آنها گذاشتند تا آنها را دلشکسته کنند و بیشتر دل آنها را بسوزانند و جگر آن ها را پاره کنند. 🥀 ای آقا! من سخت بی تاب شدم و سیلی بر چهره زدم و از غم و اندوه، جامه های کهنه را دریدم و در نزدیک زن ها و کودکان با دلی شکسته و چشمی گریان نشستم و ناگاه نیزه‌ای که سر شریف بر آن بود، به سوی گنبد درخشان برگشت و با زبانی رسا گفت: پدرجان! ای امیرمؤمنان! بر تو سخت است آنچه به ما رسید از کشتن و سر بریدن… 🥀 من با خود گفتم: صاحب این سر نزد خدا مقامی بزرگ دارد و دلم به دوستی او مایل شد. در این میان که با خود اندیشه داشتم و خود را در میان کفر و اسلام مخیر می‌دیدم، ناگهان شیون زنان بلند شد و روی پا ایستادند و چشم به آن گنبد درخشان دوختند. من هم روی پا بلند شدم و نگریستم دیدم زنانی از آن گنبد فرود آمدند که در آن ها خانمی پر از هیبت و نور است و جامه ای خون آلود به دست دارد و مو پریشان وگریبان دریده است دامن می‌کشد و سیلی بر رخ می زند، به انبیاء و پدرش رسول الله صلی‌الله علیه وآله وسلّم و امیرالمؤمنین علیه‌السلام با دلی داغدار، استغاثه دارد و داد می‌زند: واولداه! واحبیب قلباه... 🥀 چون آن بانو به سرها و کودک‌ها نزدیک شد، افتاد و بی هوش شد وپس از مدتی به هوش آمد و با چشمانش بدان سراشاره کرد وسر با نیزه خم شد و در دامنش افتاد و او سر را گرفت و به سینه چسباند و بوسید وگفت: 🥀 پسر جانم! تو را مثل جد و پدرت نشناختند و کشتند. ای وای آب را به رویت بستند، ای پسرم! چه کسی سینۀ تو را خُرد کرد؟ چه کسی عیالت را اسیر و اموالت را غارت کرد؟چه کسی تو را و پسرانت را سر برید؟ چه دلیرند بر هتک حرمت خدا و رسول‌خدا! 🥀 راوی گفت: در همین حین که این قضیه را برای امام سجاد علیه السلام نقل میکردم، قامَ عَلی طولهِ و نَطحَ جِدارَ البیت بِوَجههِ فکَسرَ أَنفُه و شَجَّ رأسُه و سالَ دَمُهُ عَلی صَدره و خَرَّ مغشیّاً علیه مِن شِدّةِ الحُزن والبکاء 🥀 امام سجاد علیه‌السلام تمام قامت برخاست و سر به دیوار اتاق کوبید و بینی مبارکش شکست و خون از بینی و سرش به سینه‌اش سرازیر شد و از شدت اندوه افتاده و بی‌هوش شد. 📕 دارالسلام،محدث نوری، جلد ٢ صفحه ١٧٠ 🏷 .