.
#کرامات
#امام_رضا
یکی از خادما یکبار تعریف میکرد، یهبار یه پدری دختر نابیناش رو آورده بود حرم، دخترش شفا گرفت و بینا شد، همه خوشحال شدن و داد و بیداد کردن که شفا گرفته، اما خود پدر خیلی واکنش خاصی نداشت. ازش پرسیدیم چرا خوشحال نیستی؟ دختر بینا شده.
پدر گفت آخه اینا دوتاخواهر دوقلو هستن، جفتشونم نابینا هستن، این سری من یکیشون رو آورده بودم حرم، اون یکی تو محل اسکانه، حالا چجوری برگردم بگم این شفا گرفته 😭 اون یکی دخترمو چیکار کنم؟
خادمه میگفت دیدم راست میگه، شرایط خیلی سختیه. خلاصه راه افتادیم به سمت محل اسکان، میگفت وارد ساختمون که شدیم دیدیم صدای جیغ و داد میاد، سریع رفتیم داخل، دیدیم اون یکی دخترش هم شفا گرفته
همزمان امام رضا شفاش داده بود😭
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
.
.
#سقیفه
یکی از ویژگیهای فرد متّقی این است که رفتار او به جهت رعایت حدود الهی قابل پیش بینی است. لذا همه میدانستند که سیاست "امام المتّقین" سیاست تقوا ، رعایت حدود الهی و جوانمردی است. حتی دشمنان او در صفّین میدانستند که اگر آب را به روی حضرت ببندند، زمانی که ایشان صاحب شریعه شود، چنین رفتار ناجوانمردانهای با آنان نخواهد کرد.(وقعة صفين، ص ١٦٣)
مثل چنین روزهایی پس از شهادت رسول خاتم صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم، امیر مؤمنان علیهالسلام کسی نبود که وقتی بدن مطهّر ایشان روی زمین است به کار دیگری مشغول شود . لذا دیگرانی که در پی غصب خلافت بودند، خوب میدانستند که آن وقت بهترین فرصت برای کودتا است، فلذا حرمت رسول خدا صلّی اللهعلیهوآلهوسلّم را هتک و بدن مطهّر او را رها کرده و به مسابقه برای غصب خلافت پرداختند.
این نکتهایست که مرحوم شیخ محمّد حسن مظفّر ( ۱۳۷۵ هـ.ق) بدان چنین پرداخته است:
...چگونه مبادرت آنها به سمت سقیفه ادای وظیفه شرعی تلقّی میشود!؟ در حالی که تجهیز پیامبر و رعایت حرمت او مهمترین واجب است و به تأخیر انداختن دفن ایشان در آن مدّت بالاترین توهین به او و به اسلام است و مقدّم داشتن امور مربوط به تدفین ایشان ضرری به امامت نمیزند خصوصا که اهل سنّت به صحابه حسن ظنّ دارند و آنها را جملگی عادل و دارای صلابت و ایستادگی در امور دینی میپندارند ! پس هیچ شکّی نیست که آنها تنها برای منافسه و مسابقه در دنیا تدفین پیامبر را به تأخیر انداختند نه برای مبادرت به امر واجب بیعتِ {با امام مسلمین !} . همچنین این مبادرت و فوریت برای این بود که از فرصت مشغولیت امیر المؤمنین علیه السلام به امور تجهیز پیامبر نهایت استفاده را بکنند چون خوب میدانستند علی علیهالسلام بدن پیامبر را بدون دفن رها نمیکند و مزاحمتی برای آنان {در این مدّت} ایجاد نمیکند !
" وكيف يمكن أن تكون مبادرتهم إلى السقيفة أداء للوظيفة الشرعية؟! والحال أنّ تجهيز النبيّ صلىاللهعليهوآلهوسلم ومراعاة حرمته أهمّ الواجبات ، وتأخير دفنه تلك المدّة أكبر الوهن به وبالإسلام! ولا يضرّ تقديم تجهيزه بأمر الإمامة ، ولا سيّما بناء على حسن ظنّ القوم بالصحابة وحكمهم بعدالتهم أجمع ، وصلابتهم في الدين كما تسمع!
فلا ريب أنّهم لم يؤخّروا دفن النبيّ صلىاللهعليهوآلهوسلم مبادرة لواجب البيعة ، وإنّما أخّروه منافسة في الدنيا، وانتهازا لفرصة مشغولية أمير المؤمنين عليهالسلام بالنبيّ صلىاللهعليهوآلهوسلم وعلمهم بأنّه لا يترك النبيّ صلىاللهعليهوآلهوسلم بلا دفن ويأتي لمزاحمتهم! "
📖 دلائل الصدق، ۴/۲۵۸
#حامد_کاشانی
.
876.1K
#زیارت_از_دور
امام ؛واسطه ی فیض الهی است
زیارت، توجه به مقامِ ولایت امام است، که عالم را پرکرده است
.
#شور
#امام_زمان
وقت پیکاره ؛
وقـتشـه مـهـدی ذوالفـقـار و بـرداره
هـرکـسـی مـیگفـت؛
اللهـم اجـعـلـنـا مـن خـیـر انصـاره
ای یـهـودیها ؛ کـارتـون زاره؛
منتقم برسه زندتون نمیزاره
پـدرش عـلـی یـه روز خـیبـر و کـنـد
حـالا نـوبـت قـیـام پـسـره
وقـتـشـه شـیـعـه تـو مسـجـدالحـرام
پـرچـم عـلـی رو بـالا بـبـره
منـبع شـرفـه
دلـربـاتـریـن هـدفـه
هـرکـی رو به روش بـایـسـتـه بـا خـدا طـرفـه
وقـتـی کـه بـنـا کـنـه صـحـن امـام حـسـن و
مـوکـبـامـون بـیـن مـدیـنـه و نـجـفـه
یا اباصالح یااباصالح ....
جـان جـانـانـه؛
اللهم اجـعـلـنـا مـن خـیـر اعـوانـه
بـنـده ی اونـم؛
کـه تـوی دسـتـش خـاتـم سـلـیـمانـه
وقتـی دسـتـور ؛ حـمـلـه رو مـیـده ؛
حـضـرت عـیـسـی هـم گوشـش بـه فـرمانـه
نـا امـیـد نـشـو بـگـو مـهـدی مـیـاد
طـالـب خـون ابـومـهـدی میـاد
بـا عـلـی و ذوالـفـقـارش طـرفـه
هـرکـسـی کـه روبـرو مـهـدی مـیـاد
عـدل مـشـتـهـره
نـورانـی تـریـن سـحـره
شـیـعـه هـم به داشتنـش هـمـیـشـه مـفـتخـره
این پـسـر تـالی تـلـو مطـلـق پـدره
پـسـر عـلـیـه مـرحـبـا بـر ایـن شـجـره
یا اباصالح یا اباصالح ...
#محمدجواد_توحیدی ✍
#شور_امام_زمان
.👇
.
#شور
#امام_حسن علیه السلام
#شور_امام_حسن
🔹🔸🔹🔸
🚩بند اول:
همیشه وقتی گره میفته توی کارم
همون وقتایی که دیگه چاره ای ندارم
گرفتاریم حل میشه همینکه از ته دل
یه بار با نیت اسم امام حسن میارم
ای جان حسن یا مولا
جان حسن یا مولا
چشمهٔ جود و احسان حسن یا مولا
نایاب حسن یا مولا
ناب حسن یا مولا
ما همه نوکر، ارباب حسن یا مولا
یا حسن مولا آقای من
🚩بند دوم:
با اینکه توی مدینس و حرم نداره
نه یک زائر حتی یک کبوترم نداره
درسته بی گنبد و ضریح و بارگاهه
ولی همتایی تو بخشش و کرم نداره
همدم حسن یا مولا
دم حسن یا مولا
تسبیح آدم هر دم حسن یا مولا
آئین حسن یا مولا
دین حسن یا مولا
بهترین ذکر تلقین حسن یا مولا
یا حسن مولا آقای من
✍️به قلم: #طاها_تحقیقی(یاحسین)
#بیست_و_هشت_صفر
.👇
.
#رحلت_رسول_اکرم
◾️ بهترین و بدترین خلائق
هرچه پیامبر(ص) به پایان عمر شریف خود نزدیک مىشد مىکوشید که بیشتر از گذشته درباره مقام و فضیلت امیرمومنان(ع) سخن بگوید و مردم را آگاه سازد. براى نمونه جابر بن عبدالله انصارى گوید: رسول خدا(ص) در بیمارى آخر عمر خود فاطمه(س) را گفت: «پدر و مادرم فداى تو باد! کسى را به سوى همسرت على بفرست و او را نزد من فرا خوان.»
فاطمه(س) به حسین(ع) فرمود: «پیش پدرت برو و به وى بگو: جدم تو را مىخواند.»
حسین(ع) به جانب پدر شتافت و او را آگاه کرد امیرمومنان(ع) به خدمت پیامبر خدا(ص) شرفیاب گشت در حالى که فاطمه(س) در کنار وى حضور داشت و بر آن حضرت(ص) گریه مىکرد و مىگفت: «واى از این اندوه! اندوه بیمارى تو اى پدر!» و پیامبر(ص) مىفرمود: «پس از این روز دیگر بر پدر تو رنج و اندوهى نیست!»
رسول خدا(ص) رو به على(ع) کرد و فرمود: «یا على(ع) نزدیک من آى.»
على(ع) پیش پیامبر(ص) آمد.
[حضرت به سبب ضعف زیاد] فرمود: «گوش خود را نزدیک دهان من بیاور!»
على(ع) چنین کرد.
پیامبر(ص) فرمود: «اى برادر من! آیا سخن خداى تعالى را نشنیدهاى که در کتاب خود مىفرماید: ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه؛ به راستى کسانى که ایمان آوردند و کارهاى نیکو انجام دادند آنان بهترین خلقند.» (۱)
على(ع) عرض کرد: «آرى اى رسول خدا(ص) شنیدهام.»
فرمود: «آنها تو و شیعیان تو هستید که میآیید در حالى که شریفان اهل محشرید و همه شما را مىشناسند. سیرابید و از گرسنگى به دورید و باز آیا شنیدهاى که خداى متعال فرموده است: ان الذین کفروا من إهل الکتاب و المشرکین فى نار جهنم خالدین فیها اولئک هم شر البریه؛ به راستى آنان که از اهل کتاب کافر شدند و مشرکان در آتش جهنم براى همیشه خواهند بود و ایشان بدترین خلقند.» (۲)
على(ع) گفت: «بلى اى پیامبر خدا(ص)»
فرمود: «آنها دشمنان تواند که روز قیامت مىآیند در حالى که تشنگانند. شقاوت پیشگانى هستند که به عذاب الهى گرفتار آمدهاند و ایشان کافران و منافقانند. این مقامات که گفتم از آن تو و شیعیان توست و آن عذابها براى دشمنان تو و پیروان آنهاست.» (۳)
📚منبع
(۱) سوره بینه، آیه ۶
(۲) همان, آیه ۷
(۳) تفسیر فرات الکوفى، ابى القاسم فرات بن ابراهیم بن فرات الکوفى، ص ۵۸۵
#رسول_الله
#پیامبر_اکرم
#مصائب_حضرت_محمد
#مداحی_عالمانه
.
⚫️ دوست رسول خدا(ص)
عایشه مىگفت: هنگامى که رسول خدا(ص) را وقت مرگ در رسید و در خانهاش بسترى بود فرمود: «دوست مرا فرا خوانید!» من ابابکر را صدا زدم چون بیامد حضرت(ص) به او نگاهى کرد و سرش را پایین انداخت و گفت: «دوست مرا فراخوانید!»
در پى عمر فرستادند. چون حاضر شد پیامبر(ص) به وى نظرى افکند و باز فرمود: «دوست مرا فرا خوانید!» من گفتم: واى بر شما على بن ابى طالب(ع) را خبر کنید. به خدا سوگند که پیامبر(ص) غیر او را اراده نکرده است.
وقتى که على(ع) خدمت پیامبر(ص) شرفیاب شد و حضرت(ص) وى را دید پارچهاى را که بر روى خود انداخته بود گشود و على(ع) را در کنار گرفت و همچنان در آغوش على بود تا جان سپرد.
📚منبع
مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۲۳۶
.
.
#شهادت_امام_حسن
🏴 شادی معاویه بعد از شهادت امام حسن(ع)
ابن خلکان، از استوانههای علمی اهل سنت در اینباره مینویسد: هنگامی که خبر (شهادت) حسن(ع) به معاویه رسید، صدای تکبیرش از کاخ خضراء شنیده شد. پس اهل شام نیز به تبعیت از او تکبیر گفتند. فاخته همسر معاویه به او گفت: چشمت روشن ای امیرالمومنین! چه باعث شد تا تکبیر بگویی؟ معاویه گفت: حسن از دنیا رفت. فاخته گفت: آیا به خاطر فوت پسر فاطمه تکبیر میگویی؟ معاویه گفت: به خدا سوگند به خاطر شادمانی از مرگ او تکبیر نگفتم اما خیالم راحت شد.
در آن موقع ابن عباس در شام بود و بر معاویه وارد شد. معاویه گفت: ای ابن عباس، آیا میدانی برای خانوادهات چه اتفاقی افتاده است؟ ابن عباس گفت: نمیدانم چه اتفاقی افتاده است اما تو را شاد و خندان میبینم و خبر تکبیر گفتن و سجده تو به من رسیده است. معاویه گفت: حسن از دنيا رفت. ابن عباس گفت: خدا ابومحمد (کنیه امام حسن) را رحمت كند. اين جمله را سه بار گفت.
سوگند به خدا كه اى معاويه، بدن او قبر تو را نخواهد بست (پر نخواهد کرد) و كم شدن عمر او، بر عمر تو نخواهد افزود، اگر ما به امام حسن(ع) ملحق شويم به پيشواى پرهيزگاران و انگشتر پیامبران ملحق شدهايم و خداوند اين دورى را جبران و اين اندوه را تسكين خواهد داد و پس از آن خداوند براى ما جانشين انتخاب خواهد كرد.
📚منبع
وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج۲، ص۶۶
#امام_حسن
#مصائب_امام_مجتبی_ع
#مداحی_عالمانه
.
🏴 خیانت یاران امام حسن(ع) و تنهایی امام/ ۱
یاران امام در پیروزی بدون دردسر معاویه نقش اساسی را ایفا نمودند. در این میان عملکرد یکی از کسانی که امام حسن(ع) به او اطمینان کامل نموده و فرماندهی سپاهش را به او واگذار کرده بود از دیگران به مراتب پررنگتر است. او کسی جز عبیدالله بن عباس نبود.
عبیدالله بن عباس فرمانده لشگر امام حسن(ع) نتوانست در برابر پیشنهادهای معاویه مقاومت کند و به راحتی فریب خورد و با عدهای زیادی از زیردستان خود در حدود هشت هزار نفر شبانه به اردوگاه معاویه پیوست و سپاهیان امام را بدون فرمانده رها نمود.
این درحالی بود که در دوره امام علی(ع) فرستاده معاویه به مکه دو فرزند خردسال عبیدالله بن عباس را سر بریده بود.
انتظار آن بود که عبیدالله نه به خاطر امام بلکه به خاطر دو فرزندی که معاویه از او کشته بود به معاویه نپیوندد، ولی دنیاطلبی او تمام خاطرات تلخش را نیز به فراموشی سپرد.
📚منبع
بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۴۴، ص ۵۱
تاریخ یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، ج۲، ص ۱۴۱
#امام_حسن_مجتبی_ع
.....
🏴 خیانت یاران امام حسن(ع) و تنهایی امام/ ۲
صبحگاه وقتی سپاه امام برای نماز حاضر شدند، عبیدالله بن عباس(فرمانده سپاه امام) غایب بود. ناچار شخص دومی که از سوی امام(ع) به عنوان جانشین عبیدالله منصوب شده بود و قیس بن سعد بن عباده انصاری نام داشت، فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و نماز جماعت را به جا آورد. وسوسههای معاویه در خصوص قیس سازگار نشد. ولی معاویه که به مقصود نهایی خود نرسیده بود با شایعهسازی توسط جاسوسان خود در میان سپاه قیس باعث سردرگمی و کلافگی آنان شد.
با فرار عبیدالله ابن عباس و دیگر فرماندهان سپاه امام حسن(ع) شرایط بسیار نامطلوبی پدید آمد، امام(ع) که برای جمع آوری سپاه به مدائن رفته بود نه تنها موفق به انجام این کار نشد، بلکه عدهای از سپاهیانش بر او شوریدند و به خیمهاش ریخته به غارت پرداختند، آنان حتی سجاده زیر پای حضرت را ربودند و “عبدالرحمن ازدی” ردای آن حضرت را از دوشش کشید. حضرت بدون اینکه ردایی بر تن داشته باشد سوار اسب شده و در ساباط به راه افتاد.
همین که به “مظلم ساباط” رسید ناگاه یکی از خوارج به نام جراح بن سنان پیش آمد، لگام اسب حضرت را گرفت و گفت حسن تو نیز همانند پدرت کافر شدی و خنجری مسموم به ران مبارک حضرت زد که تا استخوان شکافته شد.
این ضربت به طوری سهمگین بود که حضرت بسیار رنجور و بیمار گشت.
📚منبع
البدایه و النهایه، ابن کثیر دمشقی، ج۸، ص۱۵
الارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص۱۳
تاریخ الامم و الملوک، طبری، ج ۵، ص ۱۹۵
.
.
#امام_رضا
#شهادت_امام_رضا
◼️ مظلومیت امام رضا(ع) و انکار امامت حضرت توسط برخی شیعیان و خویشان و نمایندگان پدر بزرگوارشان
دوران امامت امام موسی کاظم(ع) بخصوص در اواخر عمر شریفشان، دوران خفقان بوده است و امام(ع) نمیتوانست به راحتی امام بعد از خود را به شیعیان معرفی کند. این خفقان به قدری بود که زمانی که یزید بن سلیط از شیعیان امام، از ایشان خواست همانند پدرشان امام صادق(ع) از جانشین بعد از خود سخن بگوید آن حضرت فرمود: «ان ابی علیهالسلام کان فی زمان لیس هذا زمانه؛ زمان من با زمان پدرم متفاوت است و فقط پس از اصرار یزید، لب به سخن میگشایند. بیشک، مهمترین عامل آن هارون الرشید و سیاستهای او بود.
از طرف دیگر در این زمان امام کاظم(ع) وکلایی برای بعضی از حقوق شرعیهای که شیعیان برای امام میپرداختند معین ساخت و اموال زیادی نزد بعضی از این وکلا جمع شد. برای مثال نزد زیاد بن مروان قندی هفتاد هزار دینار و نزد علی بن حمزه سی هزار دینار وجود داشت. زمانی که امام کاظم(ع) به شهادت رسیدند آنها به خاطر اینکه اموال را به صاحب اصلی ندهند ادعا کردند که موسی بن جعفر(ع) زنده است و غایب شده و روزی به عنوان قائم برای بر پا ساختن عدل و مساوات به روی زمین باز خواهد گشت.
چرا که در صورت اقرار به امامت حضرت رضا(ع) ناچار بودند آن اموال را به ایشان تحویل دهند. از این روی نه تنها اموال را غصب کردند، بلکه امامت امام رضا(ع) را انکار کرده و از این امکانات جهت فریب دادن شیعیان دیگر استفاده کردند. (۱)
این آغاز مظلومیت و غربت امام رضا(ع) آن هم بعد از فراق پدر بود. داستان مکاتبه امام رضا(ع) با عثمان بن عیسی شاهد مظلومیت و غربت ولایت است. از احمد بن حماد روایت است که گفت عثمان بن عیسی رواسی در مصر یکی از کارگزاران امام(ع) بود و اموال بسیاری از امام از جمله شش کنیز نزد او به امانت بود. امام رضا(ع) درباره کنیزکان و اموال به او پیغام فرستاد ولی عثمان در پاسخ نوشت: پدرت نمرده است.
امام(ع) به او پاسخ داد : «او مرده و میراث او را قسمت کردهایم و در صحت خبر مرگ او تردید نیست.» و بدین نحو بر عثمان اقامه حجت نمود. اما عثمان بن عیسی در جواب نوشت: اگر پدر تو نمرده تو را در این اموال حقی نیست و اگر چنانچه میگویی مرده است او به من دستوری نداده که چیزی از این اموال را به تو بدهم و من کنیزکان را آزاد کرده به شوی دادهام. (۳)
📚منبع
(۱) زندگانى حضرت امام موسى كاظم عليهالسلام (ترجمه جلد ۴۸ بحار الأنوار)، موسی خسروی، ص ۲۳۲
(۲) عيون أخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۱ ص ۱۱۳
#مصائب_امام_رضا
#مداحی_عالمانه
.........
◾️امام رضا(ع) در بین خویشان نیز غریب بود
امام در بین خویشان خود حتی عموها و عموزاده نیز غریب بودند. آنها از حضرت رضا(ع) نمی پذیرفتند که امام جواد(ع) فرزند ایشان است. چه غربتی از این بالاتر است که بستگان نزدیک فرزندی اولاد انسان را نپذیرند؟ عاقبت گفتند باید نسب شناس بیاوریم. امام(ع) قبول نکردند؛ چرا که فرمودند رسول اکرم صلی الله علیه و آله از نسبت دادن اولاد به تایید نسب شناس منع کردهاند. اما آنها تنها شرط برای پذیرفتن را رأی نسب شناسان بیان داشتند و به امام نیز گفتند:
چون ممکن است هیبت شما نسب شناسان را تحت تاثیر قرار دهد، نباید در جمع ما باشی بلکه باید مثل یک کشاورز ساده با لباس مندرس و کلاه حصیری در مرزعه مشغول کار و بیل زدن باشی.
امام(ع) به خاطر ضرورت شناساندن امام بعد از خود، مجبور به پذیرش شدند. وقتی نسب شناسان آمدند بستگان نزدیک، امام جواد(ع) را آوردند و به آنها گفتند: شما بگویید این فرزند کدام یک از ما است؟ آنها نیز پاسخ دادند هیچ کدام. وقت خروج چشمان آنها به امام رضا(ع) در مزرعه افتاد و گفتند به یقین فرزند آن کشاورزی است که روی زمین کار میکند و دلایل خود را نیز بیان داشتند. سپس این عموها و عموزاده که نه امام(ع) را می شناختند و نه حرمتی برای او قائل بودند، مجبور به پذیرش و عذرخواهی شدند و در همین جا بود که امام را گریاندند. (۱)
علامه طهرانی در این باره میگوید: «در این صورت آیا امامی که برای معرفی فرزند خود به برادران و عموهای خود که نزدیکترین افراد به او هستند مجبور به گریه میشود و دلش میشکند و به قول قیافه شناسان که خود بدان راضی نیست تن در میدهد غریب نیست؟» (۲)
📚منبع
(۱) الكافی، شیخ کلینی، ج ۱، ص ۳۲۳
(۲) روح مجرد، محمد حسین حسینی طهرانی، ص ۲۳۴
#مصائب_امام_رضا
.
◾️تحمیل ولایتعهدی به امام رضا(ع)
پس از آنکه امام پیشنهاد خلافت از سوی مأمون را رد کردند، مأمون به حضرت پیشنهاد ولایتعهدی را داد و در این پیشنهادش بسیار مُصر بود. اما تمام راههاى سياستمدارانهاى كه مأمون براى قانع كردن امام رضا(ع) در پذيرفتن ولايتعهدى دنبال كرد به بن بست رسيد. بنابراين امام را در صورت نپذیرفتن ولایتعهدی تهدید به مرگ کرد.
او امام را احضار كرد. وقتى امام حضور يافتند، گفتگوهايى بين آنها رد و بدل شد. سپس امام به او فرمودند: «به خدا من هرگز دروغ نگفتهام از زمانى كه خداى متعال مرا خلق كرده است و من از دنيا براى دنيا گوشهگيرى اختيار نكردهام و من قصد تو را مىدانم.»
مأمون فورى پرسيد: چه قصدى دارم؟
امام از او امان خواست تا حقيقت را به صراحت بگويد و مأمون گفت: به تو امان دادم.
امام انگيزه مأمون را از سپردن وليعهدى به او توضيح داد و فرمود: «از اين طريق تو مىخواهى مردم بگويند كه على بن موسى الرضا خود را از دنيا كنار نكشيد بلكه دنيا بود كه خود را از او كنار كشيد، آيا نمىبينيد چگونه وليعهدى را به طمع رسيدن به خلافت قبول كرد؟»
مأمون خشمگين شد و به امام بانگ زد: تو هميشه مرا به كارى وادار مىكنى كه از انجامش متنفرم و گويى از قدرت و شوكت من باک ندارى و خود را ايمن مىدانى. به خدا قسم بايد وليعهدى را قبول كنى يا اينكه تو را به قبول آن مجبور مىكنم. تو بايد اين كار را بكنى و گرنه گردنت را میزنم» (۱)
امام عليهالسلام به خدا تضرّع كردند و فرمودند: «خدايا، تو نهى كردى از اينكه من با دست خودم خويشتن را به هلاكت اندازم و من مجبور شدم. من اگر وليعهدى را قبول نكنم از طرف عبداللّه مأمون كشته مىشوم. من مجبور شدم همان طور كه يوسف و دانيال عليهمالسلام به وسيله طاغوت زمانشان مجبور شدند كه ولايت را بپذيرند.
خدايا! پيمانى نيست جز پيمان تو و ولايتى براى من نيست جز از طرف تو. پس مرا براى اقامه دينت و زندهكردن سنّت پيامبرت موفق كن كه همانا تويى مولا و يارى دهنده و تو بهترين مولا و خوب يارى كنندهاى هستى.» (۲)
📚منبع
(۱) الامالى، شیخ صدوق، ص ۴۳
عيون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۲، ص ۱۴۰
(۲) عيون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۹
#امام_رضا
#مصائب_امام_رضا_ع
#مداحی_عالمانه
.
.
#امام_رضا
◾️قصیده جاویدان دعبل
این قصیده که به تائیه دعبل یا «مدارس آیات» مشهور است یکی از شاهکارهای شعری او میباشد که در محضر امام رضا(ع) قرائت نمود. قاضی نورالله شوشتری در مجالس المؤمنین نیز احوال دعبل خزاعی را آورده و میگوید: «دعبل قصیده مدارس آیات را به نظم در آورد و قصد کرد که آن را به محضر علی بن موسی الرضا(ع) ببرد، پس به خراسان سفر نمود و قصیده را در محضر امام رضا(ع) قرائت نمود.»
امام رضا(ع) به او فرمود: «از این قصیده کسی را با خبر مکن و چون تو را امر کردم بخوان.» دعبل که خود از شاعران و مداحان اهل بیت(ع) بود در بین مردم و سران شهرت ویژهای داشت و هنگامی که خبر رسیدن دعبل به مأمون رسید او را به سوی خویش فراخواند و از قصیده «مدارس آیات» سراغ گرفت. اما دعبل از اطلاع داشتن به آن انکار نمود، اما مأمون به خادم خویش فرمان داد که حضرت رضا(ع) را فراخواند چون حضرت تشریف آوردند. مأمون به عنوان گلایه به حضرت گفت از دعبل تقاضای خواندن قصیده مدارس آیات کردم اما او انکار کرد.
در اینجا امام رضا(ع) به دعبل میفرمایند: «ای دعبل بخوان آن قصیده را.» پس دعبل شروع به خواندن قصیده نمود و پس از پایان قصیده مأمون بسیار تحسین نمود و جوایزی به او داد. آنچه که در تاریخ نقل است اینکه پس از پایان قصیده امام رضا(ع) ده هزار درهم به دعبل هدیه نمودند. اما دعبل که منتظر چیز دیگری بود به امام عرض کرد برای هدیه من یک پیراهن و برده از پیراهنی که به بدن شما برخورد داشته است به من عطا بنمایید تا هنگام مرگ و پس از آن بعنوان کفن خویش استفاده نمایم.
آنچه در تاریخ آمده اینست که ذکاوت دعبل این بود که عرض کرد پیراهنی به من هدیه نمایید که با بدن شما تماس مستقیم داشته باشد که چنین پیراهنی برکت ویژهای داراست.
امام به ایشان پیراهنی بخشیدند و تمام سکههایی که به نام حضرت رضا(ع) ضرب شده و به درهم رضویه مشهور بود را نیز به وی هدیه نمودند و فرمودند: «به زودی این به کارت میآید و مصون و محفوظ خواهی ماند.»
نقل است فضل بن سهل نیز که وزیر مأمون بود اسب راهواری به وی بخشید و دعبل از خراسان خارج گردید. در راه راهزنانی به ایشان حمله میکنند و تمام هدایا و اموال دعبل را غارت میکنند. یکی از راهزنان زیر لب برای خود زمزمه مینمود که «أری فیئهم فی غیرهم متقسما/و أیدیهم من فیئهم صفرات» دعبل از او میپرسد این شعر که میخوانی از آن کیست؟
او میگوید: شاعر این قصیده بر هیچکس پوشیده نیست، شاعر اهل بیت دعبل خزاعی.
در اینجا دعبل خود را معرفی مینماید و چون امر برایشان آشکار میگردد تمام اموال قافله را بر میگردانند و سخن امام رضا(ع) تحقق مییابد که به دعبل فرمود: «این پیراهن تو را محفوظ میدارد.» (۱)
پس از آن دعبل قصد قم نمود و به شهر قم که رسید خبر قصیده تائیه به آن شهر رسیده بود، چون به آنجا آمد او را بر منبر نشاندند و عرضه داشتند قصیده مدارس آیات را تلاوت کن. او نیز قصیده را برای آنان خواند و ایشان به او هدایایی بخشیدند و چون از جامهی نزد دعبل آگاهی داشتند تقاضای خرید آنرا نمودند اما دعبل از فروش آن سرباز زد و از قم خارج شد. گروهی از جوانان خودرأی گرد او جمع شدند و تقاضای خرید جامه امام رضا(ع) را به هزار درهم نمودند اما او نپذیرفت.
پس به ناچار پیراهن را به زور از وی گرفتند و ناله دعبل اثری ننهاد، در آخر مقداری از آن لباس را (آستین) به او دادند و هزار درهم بابت آن به وی بخشیدند. دعبل به سرزمین خود بازگشت در حالی که دزدان خانه وی را غارت نموده بودند و چیزی در بر نداشت تنها سکههایی بود که امام به او بخشیده بود و فرموده بود: «بزودی به آن نیاز پیدا میکنی.» (۲)
قاضی نور الله در مجالس المؤمنین ج۲ قضیه راجع به شفا یافتن کنیز یا دختر دعبل به وسیله تکهای از پیراهن امام رضا(ع) آورده است.
آن چنین است که جاریه دعبل به مرضی در چشم مبتلا گشت که طبیبان از علاج آن ناتوان شدند و بینایی وی از دست رفت در این زمان دعبل آن مقدار پارچه را طلب نمود و به چشمان دختر مالید و به برکت وجود امام رضا(ع) آن دختر بینا و سالم گشت و این تأثیر همان است که اهالی قم فهمیده بودند و به هزار درهم پیراهن امام رضا(ع) را خریداری نمودند. (۳)
📚منبع
(۱) عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۲، ص ۲۶۳
(۲) مجالس المومنین، سید نورالله حسینی شوشتری، ج۲، ص ۵۱۷
(۳) همان، ج۲، ص ۵۱۹
#امام_رضا
#مصائب_امام_رضا
#مداحی_عالمانه
.
28.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 #زمینه #رحلت_رسول_اکرم
📜 بیست و سه سال
🖊به قلم #مهدی_کبیری و خانم #عالیه_رجبی
🎙به نفس #حاج_مهدی_تدینی
➖➖➖
بیست و سه سال
جز محبت ازش ندیدن
بیست و سه سال
جز صداقت ازش ندیدن
بیست و سه سال
غیر رحمت ازش ندیدن
جواب خوبی هیچ کجا
اینجوری جبران نمیشه
وصیت یه کافرم
اینجوری پنهان نمیشه
طبق، ما ینطق عن الهوی
هذیان گفتن کجا و مصطفی۲
وا غربتا، وا غربتا، وا غربتا... ۴
---*
آخرشم
رحمت للعالمینو کشتن
آخرشم
کوه ایمان و یقینو کشتن
آخرشم
پدر اهل زمینو کشتن
سیلی زدن به دخترش
مزد رسالتش شده
اینهمه پیمان شکنی
جواب زحمتش شده
آتیش آوردن دشمنا همه
جای عرض تسلیت به فاطمه۲
وا غربتا، وا غربتا، وا غربتا... ۴
----
بعد نبی
روزگار خوشی قلم خورد
بعد نبی
غصه های علی رقم خورد
بعد نبی
آشیون علی بهم خورد
چهل نفر تو کوچه ها
آروم جونشو زدن
جلو چشای غیرتیش
زن جوونشو زدن
داغ قامت خم و روی کبود
توی کوچه ها علی رو کشته بود
➖➖➖
.
Fadaeian_Shahadat Peyambar_Imam Hasan1403_01.mp3
98.78M
#بیست_و_هشت_صفر
🔸مراسم #رحلت_رسول_اکرم و شهادت امام حسن مجتبی ع هیأت فدائیان حسین (ع)
👈 یک شنبه 11 شهریور ماه ۱۴۰۳
🔊 #سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین #محسنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب اول ربیعه
اتفاق مهمی شب اول ربیع رخ داد که ازش غافل هستیم، اول ربیع سالروز هجرت پیامبر اعظم (ص) از مکه به مدینه و بعبارتی امشب لَیلَةُ المبیت است. شبی که امیرالمؤمنین در بستر خواب پیامبر خوابید و جان خود را به خطر انداخت تا پیامبر بتواند ازچنگ مشرکان بگریزد.
وآیه ۲۰۷ سوره بقره در شان امیرالمؤمنین نازل گشت
《وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ》
و از میان مردم كسی است كه جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد، و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.
طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۴۶۶-۴۶۷.
در عکسها با جزئیات کامل این اتفاق رو مطالعه کنید
#لیله_المبیت
نماهنگ دیوار حرم.mp3
6M
لا الاهش عبد را یاد اله انداخته
خوش به حال آن گدا که رو به شاه انداخته
🎙 #علی_زمانیان
#️⃣ #مناجات_با_امام_رضا
#️⃣ #احساسی #امام_رضا
#️⃣ #استودیویی
لا الاهش عبد را یاد اله انداخته
خوش به حال آن گدا که رو به شاه انداخته
با رئوف اصلا نیازی نیست درد دل کنی
کار ما را که نگفته زود راه انداخته
رقبتی بر دیدن خورشید هم دیگر نداشت
هر کسی یک بار بر گنبد نگاه انداخته
مادرم با بغض هر ساعت نگاهش میکند
قاب عکسی را که با این بارگاه انداخته
نه خودش دیوار صحنش نیز از روی کرم
سایه اش را بر سر هر بی پناه انداخته
اگر گریان به دیورا حرم تکیه نمیدادم
کدامین کوه طاقت داشت این حال پریشان را
جز در این خانه را هر کس بکوبد خویش را
قطعا از چاله در آورده به چاه انداخته
من یقین دارم که ستارالعیوب است او اگر
پرده روی زشتی این رو سیاه انداخته
از در خانه ات جواب نکن
سرپناه مرا خراب نکن
من قسم میدهم به جان جواد
خواستی بعد مستجاب نکن
عدد روسیاهی من را جان زهرا بیا حساب نکن
اگر دنیا جواب کرده دنیای جوابی تو
که این دارالشفا از درد درمان بیشتر دارد
همیشه ازدحام دست ها بر سفره ات پیداست
هر آنکس دست و دلباز است مهمان بیشتر دارد
.