eitaa logo
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
5.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
613 ویدیو
835 فایل
گریز زیارت عاشورا ، دعای کمیل و دعای توسل و جوشن کبیر https://eitaa.com/gorizhaayemaddahi
مشاهده در ایتا
دانلود
. حیا و عفت و عفو و گذشت چند داستان در ارتباط با عناوین مورد اشاره، تقدیم می شود؛ 💠داستان خداوند متعال در نقل آن فراز از داستان حضرت موسي كه به دروازه شهر مدين رسيده بود، داستان دو زن را يادآور مي‏شود كه كمي دورتر از مرداني كه براي آب دادن به دام‏هاي خود اطراف چاه حلقه زده بودند و تنها به جمع و جور كردن گوسفندانشان مشغول بودند. وقتي حضرت موسي(ع) داستان آنان را جويا مي‏شود، آنها مي‏گويند: تا زماني كه مردان از دور چاه پراكنده نشوند (وما نتوانيم بدون اختلاط با مردان گوسفندانمان را سيراب سازيم) به آب كشي نمي‏پردازيم. «فَسَقَى‏ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلىَّ إِلىَ الظِّلّ‏ِ فَقَالَ رَبّ‏ِ إِنىّ‏ِ لِمَا أَنزَلْتَ إِلىَ‏َّ مِنْ خَيرْ فَقِير» موسى براى (گوسفندان) آن دو نفر آب كشيد سپس رو به سايه آورد و عرض كرد: «پروردگارا! هر خير و نيكى بر من فرستى، به آن نيازمندم!» قرآن كريم با ستايش از طرز راه رفتن دختر حضرت شعيب در معابر عمومي و در برابر نامحرم مي‏فرمايد: « فجَاءَتْهُ إِحْدَئهُمَا تَمْشىِ عَلىَ اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبىِ يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا يكي از آن دو دختر به سراغ موسي آمد در حالي كه با نهايت حيا قدم برمي‏داشت گفت: «پدرم از تو دعوت مى‏كند تا مزد آب دادن (به گوسفندان) را كه براى ما انجام دادى به تو بپردازد. دقت در آیه فوق نشانگر اين نكته است كه پرهيز از اختلاط با نامحرم از ديگر ويژگي‏هاي زنان و مردان با حيا و عفيف محسوب مي‏شود. اين آيه مُهر تأييدي بر دوري از اختلاط ميان مردان و زنان است. 💠داستان ابو بصير مى‏گويد: در مسجد كوفه، به زنى قرآن ياد مى‏دادم كه يك‏بار با او شوخى كردم. روزى در مدينه حضور امام باقر (ع) شرف‏ياب شدم، مرا سرزنش كرد و فرمود: هر كس در خلوت مرتكب گناه شود، خداوند به او اعتنا نمى‏كند. من از خجالت سر به زير انداختم. حضرت فرمود: توبه كن و ديگر با آن زن نامحرم، شوخى مكن. 💠داستان در عصر زعامت مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی (ره)، شبی از شب‌ها که ایشان در نجف اشرف نماز مغرب و عشاء را به جماعت می‌خواندند، بین نماز، شخصی فرزند او را که بسیار فرزند شایسته ای بود، با کارد به قتل رساند. وقتی از خبر شهادت فرزند عزیزش باخبر شد، با بردباری و صبوری فرمود: لا حول و لا قوة الا بالله ) و بعد بلند شد و نماز عشاء را خواند. بعد خدمتش رسیدند و درباره قاتل فرزندش پرسیدند، فرمود: او را عفو کردم.   💠داستان جماعتی مهمان امام سجاد (ع) بودند. یک نفر از خدام با عجله رفت و کباب از تنور بیرون آورد سیخ‌های کباب از دستش افتاد و به سر کودک امام که در زیر نردبان بود برخورد کرد و کودک از دنیا رفت. آن خادم سخت مضطرب و متحیر ماند، امام به او فرمودند: تو این کار را به عمد نکردی در راه خدا ترا آزاد کردم، و امر فرمود تا کودک را غسل و کفن و دفن کنند. 💠داستان سفیان ثوری می‌گوید: روزی به خدمت امام صادق علیه السلام رفتم و دیدم امام متغیر است، سبب تغییر چهره را پرسیدم فرمود: من نهی کرده بودم که کسی بالای بام خانه نرود. داخل خانه شدم. یکی از کنیزان که تربیت یکی از کودکانم را بعهده داشت دیدم که کودکم در بغل او و بالای نردبان است. چون نگاهش به من افتاد متحیر شد و لرزید و طفل از دست او به زمین افتاد و مرد. ناراحتی من از جهت ترسی است که کنیز از من پیدا کرده است، با این حال، کنیز را فرمود: بر تو گناهی نیست و ترا بخاطر خدا آزاد کردم. ــــــــــــــــــــــــــــ .💠 . 👈 اما کدام گروه از ایرانیان❓ 🌼 پيامبر ﷺ می‌فرمایند :«يَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيُوَطِّئونَ لِلمَهدِیِ سُلطانَهُ» {كنزالعمّال} مردمى از مشرق قيام کرده و زمينه حكومت مهدى را فراهم مى کنند . 🌿 پس ما ایرانیان زمینه سازان ظهور حضرت حجّت عجل الله هستیم ، اما موضوع قابل تأمل اینکه چه افرادی با چه ویژگی‌هایی می‌توانند زمینهٔ ظهور حضرت را فراهم کنند⁉️ ⬅️ به داستان هارون مکّی اشاره می‌کنیم که امام صادق عليه‏السلام از او خواست وارد تنور شود ، و بدون بهانه‌ای وارد تنورِ آتش شد‼️ 🌼 امام صادق عليه‏السلام ، قصد داشت تبعیت حقیقی را به نمایش بگذارد و به شیعیان بفهماند ، کسی امام شناس است، که مطیع محض امام زمانش باشد . 🔰 هارون مکّی‌ به یقینی رسیده بود که، باور داشت حرف امامش حق مطلق است و نباید روی زمین بماند و این حقیقتِ یک یار واقعی است . 🔷 اکنون ۱۲۰۰ سال از غربت و تنهایی امام زمانمان می‌گذرد و مهمترین دستور حضرت به جامعه ، زمینه سازی ظهور بوده و هست . ⬅️ آیا ما حاضر هستیم مثل هارون مکّی تسلیم محض امام زمانمان باشیم⁉️ افرادی می‌توانند زمینه سازان ظهور حضرت باشند که به رشد عقلی رسیده و اطاعت‌ و اجرای دستور امام زمان عجل الله، مهمترین موضوع زندگیشان باشد‼️ .
حجت الاسلام رفیعی 13-3-402.mp3
5.64M
🔳 حجت الاسلام و المسلمین رفیعی ▫️موضوع: سالگرد ارتحال بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی ⏱13 خرداد 1402
. موانع استجابت [منبر ۲۰ دقیقه ای] بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلّیَ اللهُ عَلَى خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین‏ 💠داستان ایجاد انگیزه سعيد بن مسيب مي گويد: در سال قحطي كه مردم در فشار بودند، بنا شد كه همگي مردم براي نماز و دعا به جهت باران به خارج از شهر بروند. مردم مستمر دعا مي كردند اما باراني نمي آمد. يك مرتبه ديدم غلامي از شهر بيرون آمد كه بر لب زمزمه اي دارد. آمد و در گوشه اي بدون اعتنا به خلق صورت بر زمين گذاشت و شروع به دعا و التماس كرد. در همين لحظه ديدم ابر سياهي آسمان را فرا گرفت و شروع به باريدن كرد. مردم خوشحال شده و به اين سو و آن سو مي رفتند. غلام سياه سر از سجده برداشت و اشك چشمانش را پاك نموده و خدا را شكر كرده و به طرف شهر بازگشت. آن روز به قدري باران باريد كه همه چاهها و قناتها لبريز گشت و خشكسالي از بين رفت. دريافتم كه باران به دعاي او باريده است. دنبال غلام را گرفتم تا بدانم كيست. ديدم كه رفت و داخل در خانه امام سجاد(ع)شد درب خانه را زدم و از امام اذن دخول خواستم. خدمت حضرت نشستم و عرض كردم كه آن غلام را حاضرم خريداري كنم. حضرت فرمود: «من هر يك از آنها را كه بخواهي به تو خواهم بخشيد» سپس امر فرمود تا غلامان حاضر شوند اما آن غلام در بين آنها نبود. پرسيدم: آيا غير از اينها غلام ديگري هم داريد؟ گفتند:غلام ديگری نيز هست كه مسئول نگهداري حيوانات است كه به دليل بوي بدي كه از طويله به او رسيده معمولا در جمع حاضر نمي شود». حضرت امر نمود كه بگويند بيايد. آنها هم رفتند غلام را آوردند و به حضرت عرض كردم كه همان غلام مورد نظر من است. حضرت به او رو كرد و فرمود: «اي غلام! سعيد مالك تو شد. با او برو!» غلام به من رو كرد و گفت: «چه چيز تو را به اين وا داشت كه مرا از مولايم جدا كني؟» جواب دادم: «به خاطر اينكه امروز تو را بالاي تپه ديدم كه دعا مي كردي و باران بركت بر ما نازل شد و من مي دانم كه باران به بركت دعاي تو بوده است» غلام با شنيدن اين سخن غمگين شد و به من گفت: «آيا ممكن است كه يك امشب را به من مهلت بدهي؟» گفتم: «اشكالي ندارد فردا سراغ تو خواهم آمد». فردا به خانه امام رفتم اما وقتي به آنجا رسيدم ديدم كه همه مشغول گريه هستند.پرسيدم: «چه شده؟» پاسخ دادند: «امروز آن غلام از دنيا رفت او لحظه آخر گفت خدايا رازي بود بين من و تو و ولي ات (حضرت سجاد )حالا كه اين راز فاش شده و ديگران نيز فهميده اند مرا به سوي خود بطلب!» و من نيز به گريه افتادم.(۱) 🟢بیان موضوع در دعا علاوه بر در نظر داشتن شرایط و آداب آن، به موانع و اموری که ممکن است دعا را از اثر بخشی حقیقی دور کند نیز توجه کنیم به همین منظور در احادیث مختلف موانع استجابت دعا بیان شده است که در آن جمله است این حدیث: امام صادق (ع)فرمود: «أربعٌ لا يُستَجابُ لَهُم دعاءٌ : الرجلُ جالسٌ في بَيتِهِ يقولُ : يا ربِّ ارزُقْني ، فيقولُ لَهُ : أ لَم آمُرْكَ بالطَّلَبِ ؟ ! و رجلٌ كانَت لَهُ امرأةٌ فَدَعا علَيها ، فيقولُ : أ لَم أجعَلْ أمرَها بيدِكَ ؟! و رجلٌ كانَ لَهُ مالٌ فأفسَدَهُ فيقولُ : يا ربِّ ارزُقْني ، فيقولُ لَهُ : أ لَم آمُرْكَ بالاقتِصادِ ؟! ··· و رجلٌ كانَ لَهُ مالٌ فأدانَهُ بغيرِ بَيِّنَةٍ فَيَقولُ : أ لَم آمُرْكَ بِالشَّهادَةِ ؟!» دعاى چهار كس مستجاب نمى شود : مردى كه در خانه اش بنشيند و بگويد: خدايا! روزى مرا برسان. پس خداوند به او مى فرمايد: مگر به تو دستور نداده ام كه در طلب كسب روزى برآيى؟ و مردى كه زنش را نفرين كند ؛ پس خداوند مى فرمايد : مگر كار او را به تو وا گذار نكرده ام؟ نيز مردى كه مال و ثروتى داشته باشد و آن را هدر دهد و بگويد : خدايا! مرا روزى ده ؛ پس خداوند پاسخش دهد: مگر به تو دستور ندادم كه صرفه جو باش؟ ··· و مردى كه مال خود را بدون مدرك و گواه به كسى وام دهد ؛ پس خداوند به او گويد : مگر به تو دستور ندادم كه گواه بگيرى؟(۲) 👇👇
👌مقدمه دعا کردن در متون دینی، یکی از بارزترین مصادیق عبادت شمرده شده است؛ چنانکه خداوند در قرآن از «دعا» تعبیر به «عبادت» نموده و مي فرمايد: «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ» مرا [با خلوص دل] بخوانيد تا دعاى شما را مستجاب كنم، و آنها كه از [دعا و] عبادت من اعراض و سركشى كنند، زود باشد كه با ذلت و خوارى داخل جهنّم شوند.(۳) دعا محبوب خداوند است و اجابت آن نیز وعده الهی است که فرمود« اجیب دعوه الداع اذا دعان». و پیامبر فرمود:«رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً طَلَبَ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَاجَةً فَأَلَحَّ فِي الدُّعَاءِ اسْتُجِيبَ لَهُ أَوْ لَمْ يُسْتَجَبْ لَه‏»خدا بیامرزد بنده ای را که از خدا حاجتی را طلب کند پس در دعا کردن پافشاری کند چه [دعایش] استجابت بشود و چه نشود.(۴) در ادامه موانع استجابت دعا را بر می شمریم؛ 🔴 عدم معرفت وقتی انسان نسبت به خدایی که از او حاجت میخواهد معرفت نداشته باشد یا اینکه نسبت به وابسته بودن همه امور به اراده الهی معرفت نداشته باشد امیدی به استجابت دعای او نیست. امام صادق(ع) در پاسخ به گروهى که از ایشان پرسیدند: چرا ما دعا مى کنیم اما مستجاب نمى شود؟ فرمود «لأنَّکم تَدعونَ مَن لا تَعرِفونَهُ» چون کسى را مى خوانید که نمى شناسیدش.(۵) و پیامبر فرمود:« لَو عَرَفْتُمُ اللّه َ حقَّ مَعرِفَتِهِ لَزالتْ بِدُعائكُمُ الجِبالُ» .   اگر خداى را چنان كه بايد و شايد بشناسيد، هر آينه با دعاى شما كوهها از جاى كنده شود.(۶) 🔴امید به غیر خدا بزرگترین مانع پذیرش دعا این است که به کسی یا چیزی غیر از خدا امید بسته و یا او را به صورت مستقل مورد نیایش قرار دهیم . از حضرت صادق (ع) نقل شده است که فرمود: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ لاَ يَسْأَلَ رَبَّهُ شَيْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ فَلْيَيْأَسْ مِنَ اَلنَّاسِ كُلِّهِمْ وَ لاَ يَكُونُ لَهُ رَجَاءٌ إِلاَّ عِنْدَ اَللَّهِ فَإِذَا عَلِمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذَلِكَ مِنْ قَلْبِهِ لَمْ يَسْأَلِ اَللَّهَ شَيْئاً إِلاَّ أَعْطَاهُ» . هرگاه یکی از شما بخواهد که هر چه از خداوند درخواست کند به او بدهد; باید از همه مردم چشم امید قطع کرده و جز به امید خدا امید نبندد . پس، چون خدای عزوجل دانست که او به راستی چنین است، هر چه از خدا بخواهد به او عطا کند .»(۷) 🔴گناه و معصیت یکی دیگر از موانع مهم پذیرش دعا، نافرمانی و سرپیچی از دستورات خداوند است . بندگان خدا با هر قدمی که به سوی گناه برمی دارند یک قدم از خداوند فاصله می گیرند و موجبات محرومیت خویش از اجابت الهی را فراهم می آورند . امام باقر (ع) در این باره فرموده است: «إنَّ العبدَ يسألُ اللّه َ الحاجهَ فيكونُ من شَأنِهِ قضاؤها إلى أجلٍ قريبٍ أو إلى وقتٍ بَطيءٍ ، فيُذنِبُ العبدُ ذنبا فيقولُ اللّه ُ تَبارَكَ وَتَعالى للمَلَكِ : لا تَقضِ حاجَتَهُ واحرِمْهُ إيَّاها ، فإنَّهُ تَعَرَّضَ لِسَخَطي واستَوجَبَ الحِرمانَ مِنّي» .  [گاهی] بنده حاجتى را از خداوند مى خواهد و از شأن خداست كه آن را در آينده اى نزديك يا با تأخير برآورده سازد ؛ اما بنده بعدا مرتكب گناهى مى شود . پس، خداوند تبارك و تعالى به فرشته مى گويد : حاجت او را بر مياور و او را از آن محروم گردان ؛ زيرا او خود را در معرض خشم من نهاد و مستوجب محروميت از سوى من شد .(۸) 👈 از در جمله گناهانِ مانعِ استجابت، کوتاهی در نماز واجب است؛ «اَلذُّنوبُ الَّتى تَرُدُّ الدُّعاءَ...وَ تَأْخيرُ الصَّلَواتِ الْمَفْروضاتِ حَتّى تَذْهَبَ أَوْقاتُها»(۹) 🔴ستم و تجاوز به حقوق دیگران یکی دیگر از موانع پذیرش دعا، تجاوز به حقوق دیگران است که در روایات فراوانی بر این مطلب تاکید شده است . امام على (ع)فرمود: «إنَّ اللّه َ عزّ و جلّ أوحى إلى عيسَى بنِ مَريَمَ (ع) : قُلْ لِلمَلإ مِن بَني إسرائيلَ ··· إنّي غَيرُ مُستَجِيبٍ لِأحَدٍ مِنكُم دَعوَةً و لِأحَدٍ من خَلْقي قِبَلَهُ مَظلِمَةٌ » خداوند عزّ و جلّ به عيسى بن مريم (ع) وحى فرمود : به اشراف بنى اسرائيل بگو : . . . من دعاى هيچ يك از شما و هيچ يك از كسانى را كه مظلمه اى به گردن دارند اجابت نمى كنم .(۱۰) 🔴لقمه حرام حضرت پیامبر(ص)فرمود: «إنَّ العبدَ لَيَرفَعُ يَدَهُ إلى اللّه ِ و مَطعَمُهُ حَرامٌ، فكيفَ يُستَجابُ لَهُ و هذا حالُهُ ؟!» همانا بنده دستش را [برای دعا] به درگاه خدا بالا می برد در حالی که خوراکش حرام است . با چنین حالی، چگونه دعایش مستجاب می شود؟»(۱۱) 👇👇
. 🔴مخالفت با حکمت و مصلحت در برخی از موارد، انسان به خاطر نداشتن آگاهی، چیزی را از خدا می خواهد که با حکمت الهی سازگاری ندارد و به مصلحت او نیست، از این رو دعایش مستجاب نمی شود . ➖امام علی(ع) می فرماید: إنَّ كَرَمَ اللّه ِ سُبحانَهُ لا يَنقُضُ حِكمَتَهُ ، فَلِذلِكَ لا يَقَعُ الإجابَةُ في كُلِّ دَعوَةٍ » كرم خداى سبحان حكمتش را نقض نمى كند ؛ از اين روست كه هر دعايى مستجاب نمى شود .(۱۲) ➖و خداوند می فرماید:« وَعَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیرِ شما در آن است. و یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آنکه شرِّ شما در آن است. و خدا می‌داند، و شما نمی‌دانید.(۱۳) 🔴خیانت دل فردی از امام علی(ع) سؤال کرد: با اینکه خداوند فرموده است: «ادعونی استجب لکم » چرا دعای ما مستجاب نمی شود؟ حضرت فرمود: إنَّ قُلُوبَكُمْ خَانَ بِثَمَانِ خِصالٍ: «به خاطر این که دل های شما در هشت مورد خیانت کرد: ➖أوّلُها: أنَّكُمْ عَرَفْتُمُ اللهَ فَلَمْ تَؤُدُوا حَقَّهُ كَمَا أوْجَبَ عَلَيْكُمْ فَمَا اغْنَتْ عَنْكُمْ مَعْرِفَتُكُمْ شَيْئاً. اول: شما خدا را شناختید ولی حق او را به جا نیاوردید، پس این شناخت سودی به حال شما نداشت . ➖وَ الثَّانِيَةُ: أنَّكُمْ امَنْتُمْ بِرَسُولِهِ ثُمَّ خَالَفْتُمْ سُنَّتَه وَ امنْتُم شَرِيعَتَهُ فَأيْنَ ثَمَرَةُ إيمَانِكُمْ؟ دوم: شما ایمان به پیامبر او آوردید، سپس با سنت او به مخالفت برخاستید و شریعت او را نادیده گرفتید، پس چه شد ثمره ایمان شما؟ ! ➖ وَ الثَّالِثَةُ: أنَّكُمْ قَرَأْتُمْ كِتَابَهُ المُنْزَلَ عَلَيْكُمْ فَلَمْ تَعْمَلُوا بِهِ وَ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَ أطَعْنَا ثُمَّ خَالَفْتُمْ. سوم: شما کتابی را که نازل شد خواندید، ولی به آن عمل نکردید . گفتید: «سمعنا واطعنا» ، سپس مخالفت ورزیدید . ➖ وَ الرَّابِعَةُ: أنَّكُمْ قُلْتُمْ تَخَافُونَ مِنَ النَّارِ وَ أنْتُمْ فِى كُلِّ وَقْتٍ تُقَدِّمُونَ إلَيْهَا بِمَعَاصيكُمْ فَأيْنَ خَوْفُكُمْ؟ چهارم: شما گفتید که از آتش می ترسید، در حالی که همواره با گناهان خود به آن نزدیک می شوید، پس چه شد ترس شما؟ ! ➖ وَ الْخَامِسَةُ: أنَّكُمْ قُلْتُمْ تَرْغُبُونَ فِى الجَنَّةِ وَ أنْتُمْ فِى كُلِّ وَقْتٍ تَفْعَلُونَ مَا يُبَاعِدُكُمْ مِنْهَا فَأيْنَ رَغْبَتُكُمْ فِيهَا؟ پنجم: شما گفتید که علاقمند به بهشت هستید، در حالی که همواره با کارهایتان از آن دور می شوید، این چه علاقه ای است که دارید؟ ! ➖وَ السَّادِسَةُ: أنَّكُمْ أكَلْتُمْ نِعْمَةَ المَوْلَى فَلَمْ تَشْكُرُوا عَلَيْهَا. ششم: شما نعمت های پروردگار را استفاده کردید ولی سپاسگزاری نکردید . ➖وَ السَّابِعَةُ: أَنَّ اللّهَ أمَرَكُمْ بِعَدَاوَةِ الشَّيْطَانِ وَ قَالَ «إنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً» فَعَادَيْتُمُوهُ بِلَا ثَوْلٍ وَ وَالَيْتُمُوهُ بِلَا مُخَالِفَةً. هفتم: خداوند شما را به دشمنی با شیطان فرا خواند و فرمود: «ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا»در حالی که شما در حرف با او مخالفت و دشمنی کردید ولی در عمل با او طرح دوستی ریختید . ➖وَ الثَّامِنَةُ: أنَّكُمْ جَعَلْتُمْ عُيُوبَ النَّاسِ نَصْبَ أعْيُنِكُمْ وَ عُيُوبِكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ تَلوُمُونَ مَنْ أنْتُمْ أحَقُّ بِاللَّوْمِ مِنْهُ فَأىُّ دُعَاءٌ يُسْتَجَابُ لَكُمْ مَعَ هَذَا وَ قَدْ سَدَدْتُمْ أبْوَابَهُ وَ طُرُقَهَ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أصْلِحُوا أعْمَالَكُمْ وَ أخْلَصُوا سَرَائِرَكُمْ وَ آمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهُوَا عَنِ الْمُنْكَرِ فَيَسْتَجِيبُ لَكُمْ دُعَائُكُمْ. هشتم: شما همواره عیب های دیگران را در نظر آوردید و عیب های خود را پشت سر انداخته و فراموش کردید، آن ها را ملامت کردید، در حالی که خود به ملامت سزاوارتر بودید . پس با این وضع کدام دعا از شما مستجاب شود، در حالی که با این کارها درهای اجابت پروردگار را بر روی خود بسته اید.(۱۴) 🟢 اشتیاق الهی به دعای بنده اما جالب اینکه گاهی علت عدم استجابت هیج کدام از موارد بالا نیست بلکه خداوند به دعای بنده ش شوق دارد و خداوند استخابت دعای بنده ش را به تأخیر می اندازد تا تو بیشتر با دعای خود به انس و عبادت خداوند مشغول باشد. امام صادق(ع): «إنَّ العبدَ لَيَدعو فيَقولُ اللّه ُ عزّ و جلّ لِلمَلَكينِ : قد اِستَجَبتُ لَهُ و لكنِ احبِسوهُ بحاجتِهِ ، فإنّي اُحِبُّ أن أسمَعَ صوتَهُ...» بُوَد كه بنده دعا كند و خداوند عزّ و جلّ به دو فرشته فرمايد : من دعاى او را مستجاب كردم اما حاجتش را نگه داريد ؛ زيرا دوست دارم صداى او را بشنوم .(۱۵) 👇
.. 💠داستان حضرت صادق (ع ) فرمود: به دنبال چراگاهى برای گوسفندانس بود صدائى شنید نگاه کرد دید مرد بلند قامتى مشغول نماز است. سوال نمود بنده خدا نماز براى كه مى خوانى ؟ جواب داد براى پروردگار آسمان . فرمود: از چه محل غذا تهیه مى كنى؟ اشاره به درختى نموده گفت میوه این درخت را مى چینم و براى زمستانم ذخیره مى نمایم... حضرت ابراهیم پرسید كدام روز بزرگترین روزها است . گفت روز قیامت كه خداوند پاداش اعمال مردم را در آنروز مى دهد. گفت خوب است با هم دعا كنیم كه از شر آن روز، خداوند ما را ایمن دارد.  پیر گفت دعا را چه مى خواهى به خدا قسم سه سال است دعائى كرده ام و حاجتى خواسته ام هنوز مستجاب نشده . ابراهیم فرمود مى خواهى بگویم چرا اجابت دعایت به تأخیر افتاده. زیرا خداوند وقتى بنده اى را دوست داشته باشد اجابت دعایش را به تأخیر مى اندازد تا مناجات كند و طلب نماید چون راز و نیایش او را دوست دارد، اما بنده اى كه خدا بر او خشمگین است اگر چیزى درخواست كند، در برآوردن حاجت او تعجیل مى كند یا قلبش را از آن خواسته منصرف نموده مأیوسش مى كند تا دیگر درخواست ننماید آنگاه پرسید حاجت تو چه بوده ؟ پیرمرد گفت سه سال پیش گله گوسفندى از اینجا گذشت جوانى زیبا صورت كه دو رشته موى بر دو طرف سر داشت گوسفندان را سرپرستى مى كرد. از او پرسیدم این گوسفندها متعلق به كیست ؟ گفت از ابراهیم خلیل الرحمن. آنروز درخواست كردم خدایا اگر در روى زمین خلیل و دوستى دارى به من نشان بده ! ابراهیم گفت خدا دعایت را مستجاب نموده من ابراهیم خلیلم . پیر حركت كرده او را در آغوش گرفت.(۱۶) 💠داستان روزي يكي از دوستان حضرت صادق عليه السلام خدمت ايشان مشرف شد و عرض كرد: «بسيار فقير و تنگدست شده ام دعائي بفرمائيد شايد خدا روزي ام را وسعت داد» حضرت فرمود: «هرگز دعا نمي كنم!» پرسيد: «چرا يا بن رسول اللّه؟» فرمود: «براي اينكه خدا امر فرموده براي به دست آوردن روزي تلاش كنيد اما تو مي خواهي كه در خانه ات بنشيني و با دعا به تو روزي مي برسد. برو كار كن تا خدا به تو روزي دهد»(۱۷) 💠داستان «محمد بن مسلم» به امام باقر عليه السلام عرض كردم: «ما فردي را مي نگريم كه در عبادت و خشوع كوشش فراوان دارد و بسيار عبادت مي كند ولي امامت شما را نپذيرفته است. آيا اين عبادت و كوششهاي ديني او سودي به حالش خواهد داشت يا نه؟» حضرت فرمودند: «اي ابامحمد! مَثل اهلبيت نبوت مانند آن خانواده اي است كه بني اسرائيل بودند و هر گاه چهل شب عبادت و راز و نياز مي كردند و بعد دعائي مي نمودند و دعايشان مستجاب مي شد. يكي از آنها بعد از چهل شب دعائي كرد ولي مستجاب نگرديد. نزد عيسي رفت و گله نمود و از او خواست تا دعائي برايش كند. عيسي وضو گرفت و نماز خواند و پس از نماز دعا كرد. خطاب رسيد: اي عيسي! آن بنده من از غير از دري كه بايد نزدم بيايد، آمده و مرا خوانده اما در دلش نسبت به نبوت تو ترديد وجود دارد. بنابراين اگر آن قدر مرا در حال سجده بخواند تا گردنش جدا شود و انگشتانش بريزد دعايش را اجابت نمي كنم. حضرت به آن مرد گفت: آيا تو خدا را مي خواني ولي در مورد پيامبرش شك داري؟ مرد جواب داد: اي روح خدا! سوگند به خدا همان گونه كه گفتي است. من درباره پيامبري تو شك دارم. اكنون از خدا بخواه اين شك را از دل من بيرون برد. عيسي پذيرفت و در حق او دعا كرد و توبه اش پذيرفته شد. از آن پس هر گاه دعا مي كرد دعايش مستجاب مي گرديد.(۱۸) 💠داستان حضرت صادق(ع)فرمودند: عابدی از بنی اسرائیل سه سال پیوسته دعا می کرد تا خداوند به او پسری عنایت کند؛ولی دعایش مستجاب نمی شد. روزی عرض کرد: خدایا! من از تو دورم که سخنم را نمی شنوی یا نزدیکی ولی جوابم را نمی دهی؟!  خواب به او گفتند: سه سال است خدا را با زبانی که به فحش وناسزا آلوده است می خوانی،اگر می خواهی دعایت مستجاب شود فحش وناسزا را رها کن، از خدا بترس،قلبت را از آلودگی پاک کن و نیت خود را نیکو گردان. حضرت صادق (ع) فرمود: او به دستورات عمل کرد، آن گاه خداوند دعای او را اجابت کرد و پسری به او داد.(۱۹) ــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱.اثبات الوصيه مسعودي، ص۱۴۳. ۲.الدعوات ،۳۳ ۳.غافر/۶۰ ۴.کافی،ج۲،ص۴۷۵. ۵.بحار الأنوار، ج ۹۳، ص ۳۶۸ ۶.كنز العمّال،۵۸۸۱. ۷.الکافي،ج۲،ص۱۴۸  ۸.بحار الأنوار،ج۷۳،ص۳۲۹. ۹.معانى الأخبار، ص۲۷۱. ۱۰.الخصال،ص۳۳۷. ۱۱.إرشاد القلوب ،ص۱۴۹. ۱۲.غرر الحکم،۳۴۷۸. ۱۳.بقره/۲۱۶ ۱۴. بحار الأنوار،ج ۹۰، ص۳۷۷. ۱۵.الكافي،ج۲ص۴۸۹. ۱۷. تحفة الواعظين،ج۲،ص۵۲۹. ۱۸.كافي،ج۱،ص۴۰۰ ۱۹.اصول کافی،ج۲،ص۳۲۵ 🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺 .
. (علیه السلام) 1⃣سلام : «السلامُ علی الممنوعِ من ماءِالفرات ـ السلام علی سَیِّدِ السّادات ـ السلام علی قائدِ القادات.» ۱ 2⃣گرفتن اذن میدان: اومد اجازه بگیره ، امام اجازه داد و فرمود برو با اهل خیمه وداع کن . صدا زد: «السلام علیک یا أخاه و علیکن یا اهلَ بَیتاه هذا آخِرُالسلام و آخِرُ الکلام و اللقاءُ فی الجنه.» ۲ اهل حرم دورش و گرفتند ، دختر خردسال امام حسین جلو اومد صدا زد: «یا علی إرحم غُربَتَ أبینا»۳ «إرحم غُربَتَنا لا طاقةَ لنا علی فِراقک» ۴ 3⃣رفتن به میدان: امام یه نگاه مأیوسانه ای به علی اکبر کرد ، اشکش جاری شد ، محاسنش رو به آسمان بلند کرد صدا زد: «اَللّهُمَّ کُن اَنتَ الشَّهیدُ عَلَیهِم، فَقَد بَرَزَ اِلَیهِم غُلامٌ اَشبَهُ النّاس خَلقاً و خُلقاً و مَنطِقاً بِرَسولِکَ وَ کُنا اِذا اَشتَقنا اِلی نَبِیِّک نَظَرنا اِلَیه.»۵ 4⃣نبرد علی اکبر: وارد میدان شد رجز خوند ، 120 نفر از دشمن رو به درک واصل کرد، تشنگی بر آنحضرت چیره شد، نزد پدر برگشت و عرض کرد: «یا اَبَه! اَلعَطَشُ قد قَتَلَنِی وَ ثِقلُ الحَدِیدِ قد اَجهَدَنِی و هل الی شربةٍ من الماء سبیلٌ»۶ امام فرمود: «یا بنیّ یعَزُّ علی محمدٍ و علی علیِّ بن ابیطالب و عَلَیَّ أن تدعوهم فلا یُجیبوک و تثتغیثَ فلا یُغیثوک یا بُنَیَّ هات لسانک»۷ 5⃣شهادت علی اکبر: علی به میدان برگشت یه وقت با تیری گلوش و هدف گرفتند گلو پاره شد، خون تموم بدن و گرفت، مُرَّةِ بنِ مُنقَذِ عبدی گفت: گناه عرب بر گردن من باشد اگه داغ این جوون و به دل پدرش نذارم ، با نیزه کمین کرد ، یه مرتبه مُرَّه چنان با نیزه بر او زد که آن بزرگوار به زمین افتاد، لشگر دور علی روگرفتند، «فَقَطَّعُوهُ بِسُیُوفِهِم اِرباً اِرباً.» روحش به گلوگاه نزدیک شد صدا زد: «یا اَبَتاهُ عَلَیکَ مِنِّی السَّلامُ هذا جَدِّی رَسُولُ اللهِ یَقرَئُکَ السَّلامُ و یَقُولُ عجِّلِ القُدُومَ اِلَینا. قَد سَقانیِ بِکَأسِهِ الاَوفی شَربَةً لا ظَمَأَ بَعدَها اَبَداً.»۸ یه وقت دیدن یه صدایی از گلوی اکبر بلند شد و جان سپرد. ۹ 6⃣امام بر بالین علی: واعظ قزوینی می گه امام چند قدم به جنازه علی اکبر مونده بود از مرکب به زمین افتاد، با زانو خودش و رسوند کنار بدن علی اکبر ، تا بدن قطعه قطعه رو دید ، «صاح الامام سبعَ مرّات» «آه وا ولدا ، آه واعلیا ، وا ثمرةَ فؤاداه ، ولدی قتلوک» « فجعل یمسعُ الدَّمَ علی ثنایاهِ الشَّریفَه» « فوضع خده علی خده و قال: یا بُنَیَّ لَقَد اِسترحتَ مِن هَمِِّ الدُّنیا و غَمِّها و بَقِیَ اَبُوکَ فَریداً وَحِیداً.»۱۰ «قَتَلَ اللهُ قَوماً قَتَلوکَ» «عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفا» در این حال زینب(س) از خیمه بیرون دوید، فریاد میزد: وای برادرم، وای فرزند برادرم ، امام سر خواهر را بلند کرد و او را به خیمه باز گردانید.۱۱ امام صورت اشک آلود خود را روی چهرة خون آلود علی اکبرش گذاشت، و بقدری بلند گریه کرد که تا آن روز کسی اینگونه صدای گریه بلند را از او نشنیده بود. ۱۲ 7⃣بردن بدن علی به خیمه: سپس امام، پیکر خون آلود اکبرش را در آغوش گرفت و فرمود: «تَعالَو اِحمَلُوا اَخاکُم.» اینجا سکینه جلو اومد صدا زد: «پدرم! برادرم چه شد؟» امام فرمود: دشمنان او را کشتند. «فَنادَت وا اَخاه! وا مُهجَةََ قَلباهُ! ...» امام فرمود: «دخترم ، صبر کن»گفت: «یا اَبَتاهُ! کَیفَ تَصبِرُ مَن قُتِلَ اَخُوها وَ شُرِدَ(تنها مانده) اَبُوها.» ۱۳ 8⃣فضیلت گریه: زید شحام می گه : خدمت امام صادق بودیم که جعفر بن عفّان وارد شد ، آقا صداش زد کنار خودش نشوند ، فرمود : شنیدم برای جدم حسین شعر می گی؟ عرض کرد بله آقا جان. جعفر شروع کرد به مرثیه خوندن ، به قدری امام گریه کرد که اشک بر محاسن و صورت مبارک جاری شد همه شروع کردند به گریه کردن . امام فرمود: «یا جعفر! واللهُ شَهِدَت ملائکةُ اللهِ المقربون هاهنا یسمعون قولَک فی الحسین و لقد بَکَوا کما بَکَینَا و اکثر.» ۱۴ 9⃣سخن بزرگان در باب علی اکبر: آیت الله کوهستانی: آنقدر حضرت علی اکبر شفاعت می کند که نوبت به امام حسین نمی رسد. ۱۵ شیخ جعفر شوشتری: مجلس علی اکبر مجلس وفات حسین است بلکه مجلس وفاتهای حسین است. ۱۶ ...................................................... ۱-بحار، ج ۱۰۱ ۲-تذکرة الشهداء، ج 1، ص 466. ۳-شرح شمع، ثمری، ص190. ۴-سالار کربلا، مقرم، ص 416. ۵-سوگنامه آل محمد، ص 274. ۶-لهوف، 67. ۷- بحار، ج45، ص 43. ۸- مقتل الحسین مقرم ص ۳۱۲ ۹-کبریت الاحمر ط اسلامیه ص 185. ۱۰-رياض القدس، ج2، ص 22. ۱۱-ترجمه ارشاد مفید ج 2 ص 110 ۱۲-نفس المهموم ص62. ۱۳-الوقایع والحوادث ج 3 صں 131. ۱۴-بحار، ج 44، ص 282. ۱۵-بر قله پارسایی، ص 292. ۱۶-مقتل شوشتری،ص181. .
. علیه السلام بسیار کاربردی جمع آوری و عنوان بندی شده از کتب مختلف 1⃣سلام: «السلام علی المقتول المظلوم ـ السلام علی الممنوع من ماء الفرات ـ السلام علی سیّد السادات ـ السلام علی قائد القادات.»۱ 2⃣فضیلت گریه: امام صادق فرمودند: «امام حسین کسانی را که برایش گریه می کنند می بیند، و برای آنها طلب استغفار می کند، و از آل عبا می خواهد که برای آنها طلب استغفار کنند» ، « اگر زائرین و گریه کنندگان بر من می دانستند، که خدا چه پاداشی برای آنها فراهم کرده است، شادی آنها از گریه هایشان بیشتر بود، آنها از مجلس عزا بدون گناه برمی خیزند مثل روزی که از مادر متولد شده اند.»۲ 3⃣منع آب از اهل بیت: در روز هفتم ابن زیاد طی نامه ای به عمرسعد نوشت: «و حالوا بینَ الحسینِ و اصحابِهِ و بینَ الماءِ ان یستَقوا منه قطرةً...»۳ 4⃣قنداقه اصغر هنگام ظهور: وقتی امام زمان ظهور می فرمایند، بعد از مکه و مدینه می رن کربلا، صدا می زنند: «الا یا اهل العالم إنَّ جدی الحسین قتلوه عطشانا» ، « الا یا اهل العالم إنَّ جدی الحسین سحقوه عدوانا» ، یه وقت دست می برند داخل قبر امام حسین قنداقه خون آلودی رو بیرون میارن، خطاب می کنند: « الا یا اهل العالم بأیِّ ذنبٍ قتلوه»۴ 5⃣روضه: وقتی همه به شهادت رسیدند، و دشمن تنهایی امام را دیدند ، به خیمه ها نزدیک شدند و محاصره کردند، امام نزدیک سپاه اومد و فرمود: «هل من معین؟ هل من مغیث؟ هل من ذابٍّ یذُبُّ عن حرم رسول الله؟» اینجا طفل شیرخواره تو آغوش حضرت زینب بیهوش بود. ۵ تا صدای استغاثه بلند شد ، اهل حرم شروع کردن به شیون کردن، امام برگشت به سمت خیمه ها ، زینبم چی شده؟ عرضه داشت: تا صدای استغاثه شما بلند شد، علی اصغر« قطع القماط و القی بنفسه(خودش رو بر زمین انداخت)»۶ 6⃣آوردن طفل به میدان: امام زنها رو آروم کرد بعد فرمود: «ناولونی علیا حتی اودعه» بغلش کرد، دید از تشنگی چشماش فرو رفته، شروع کرد به گریه کردن. ۷ 7⃣شهادت علی اصغر: اومد مقابل دشمن، فرمود: «یا قَومُ اِن لَم تَرحَمُونِی فَارحَمُوا هذا الطِّفلَ اَما تَرونَهُ کَیفَ یَتَلَظّی عَطَشاً.» اینجا حرمله تیری به کمان گذاشت، «فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الوَرِیِد اِلَی الوَرید، او مِنَ الاُذُنِ اِلیَ الاُذُنِ.»۸ حضرت دستش و از خون گلوی علی پر می کرد ، به آسمان می پاشید، می فرمود: «اللهم احکم بیننا و بین القوم دعونا لینصرونا فقتلونا» بعد فرمود: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله» در این وقت یک ندایی از آسمان اومد: «یا حسین دَعهُ فَاِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ.» ۹ 8⃣ملاقات سکینه با نعش علی اصغر: جنازة علی اصغر را در حالی که خونش بر سینهاش جاری بود به سوی خیمه آورد. سکینه به استقبال پدر شتافت و عرض کرد: «یا اَبَهُ لَعَلَّکَ سَقَیتَ اَخِی اَلماءَ.» امام گریه کرد و فرمود: «بُنَیَّهُ هاکِ(بیا بگیر) اَخاکِ مَذبوحاً بِسَهمِ الاَعداء.»۱۰ 9⃣شاهدی بر شدت مصیبت: امام حسین(ع) هنگامی که به شهادت رسید، در روز یازدهم محرم، سکینه کنار پیکرهای شهداء آمد و گریه کرد تا بیهوش شد، امام حسین(ع) در عالم بی هوشی به سکینه اشعاری آموخت برای شیعیان بخواند، دو شعر از آن اشعار این است: لَیتَکُم فِی یَومِ عاشُورا جَمِیعاً تَنظُروُنِی کَیفَ اَستَقِی لِطِفلِی فَاَبَوا اَن یَرحَمُونِی وَسَقُوهُ سَهمَ بَغیٍ عَوَضَ الماء المَعِینِ یا لَرَزءٍ وَ مُصابٍ هَدَّ اَرکانَ الحَجُونِ :«ای کاش در روز عاشورا همة شما بودید و میدیدید که چگونه برای کودکم طلب آب کردم، قوم به من رحم نکرد، و به جای آب گوارا، کودکم را با تیر (خون) ظلم سیراب کردند، این حادثه آنچنان جانسوز و سخت و طاقت فرسا است که پایه های کوههای مکه را خراب کرد».۱۱ ..................................................... ۱_بحارالانوار، ج 101.. المزار، ص 236 ۲_تمنای ابرار، ص 196. وسائل الشیعه، ج 14، ص422 . . بحار، ج 44، ص 281 ۳_ تقویم شیعه، ص 19. . الوقابع و الحوادث، ج 2، ص 153. ۴_ باب الحوائج علی اصغر، صں 161. ۵_تذکرة الشهداع، ج 1، ص 517. ۶_معالى السبطين، ص 391. ۷_اسرار الشھادہ، ج2، صں 759. ۸_نفس المهموم، ص 216. ۹_بحار، ج45، ص 47. ۱۰_معالى السبطين ج 1 ص 425. ۱۱_معالى السبطين ج 2 ص 53. .
. روضه حضرت عباس(علیه السلام) 1⃣سلام امام زمان: اَلسّلامُ عَلی اَبِی الفَضلِ العَبّاسِ بن اَمِیرِالمُؤمِنینَ، اَلمُواسِی اَخاهُ بَنَفسِهِ، اَلاَخِذُ لِغَدِهِ مِن اَمسِهِ، اَلفادِی لَهُ، الواقِیُ السّاعِیُ اِلَیهِ بِمائهِ اَلمَقطوعَةُ یَداهُ ... بحار ج 45 ص 66. 2⃣فضایل:اِنَّ لِلعَبّاسَ عِندَ اللهِ تبارکَ وَ تَعالی مَنزِلَةًً یَغبِطُهُ بِها جَمِیعُ الشُّهداءِ یَوم القیامَهِ. کَالجَبَل العَظِیم وَقَلبُهُ کَالطَّودِ الجَسِیم لِانّهُ کان فارساً هُماماً وَ بَطَلاً ضَرغاماً، وَکانَ جَسُراً عَلَی الطَّعْنِ وَالضَّربِ فِی مَیدانِ الکُفارِ وَ الحَربِ. یزید گفت: اَبَیتَ اللّعنَ یا عباسُ، هکَذا یَکُونُ وَفاءُ الاَخ لِاخِیهِ. 3⃣آب آوردن از شریعه: دشمنان شش بار به او حمله کردند تا نگذارند او خود را به آب برساند، ولی آن حضرت ضربات سنگین بر آنها وارد ساخت و خود را به آب رسانید نزدیک آب شد، کفی از آب برداشت و کنار دهان اسبش برد تا بیاشامد، سپس کفی از آب برداشت و خواست بیاشامد، به یاد لب تشنة امام حسین(ع) افتاد، آب را به روی آب ریخت فَذَکَرَ عَطَشَ الحسین(ع) وَ مَن مَعَهُ فَرَمَی الماء (کبریت الاحمر ص 159 ـ منتخب التواریخ ص 258). یا نَفسُ مِن بَعدِالحسین هُونِی وَ بَعدِهِ لا کُنتَ اَن تَکُونِی هذا الحسین وارِدُ المَنُونِ وَ تَشرِیِینَ بارِدَ المَعِینِتَا للهِ ما هذا فِعال دِینِی «وَاللهِ لا اَذُوقُ الماءَ و سیّدی الحسین(ع) عَطشاناً» بحار ج 45 41 ـ ترجمه مقتل الحسین(ع) ابی مخنف ص 97 4بریده شدن دست راست: حضرت عباس(ع) مشک را به شانه راستش گرفت تا اینکه نَوفِل اَزرق ضربتی بر دست راست او زد و آن را جدا نمود، وَاللهِ اِن قَطَعتُمُو یَمِینی اِنِّی اُحامِی اَبَداً عَن دِیِنی وَ عَن اِمامٍ صادِقِ الیَقِینِ نَجلِ النَّبِیَّ الطّاهِرِ الاَمیِن 5⃣بریده شدن دست چپ: بعضی کشته های آن حضرت را 855 نفر ذکر کرده اند. در این بحران، حکیم بن طُفیل از کمین نخلهای بیرون جهید و ضربتی بر دست چپ آن حضرت وارد ساخت، و دستش را از بند (مُچ) قطع کرد (فَقَطَعَ یَدَهُ مِن الزَّنَدِ).آن حضرت چنین رجز میخواند: یا نَفسُ لا تَخشَی مِنَ الکُفّار وَ اَبشِریِ بِرَحمَةِ الجَبّار مَعَ النَّبِیِّ السَّیِّدِ المُختارِ قَد قَطعُوا بِبَغیِهِم یِسارِیفَاَصلِهِم یارَبِّ حَرَّ النّارِ 6خوردن تیر به مشک: آنحضرت مشک را به دندان گرفت و همّت میکرد تا مشک را به خیمه ها برساند که ناگاه تیری بر مشک آب آمد و آب آن ریخت، و تیر دیگری بر سینهاش رسید و از اسب بر زمین افتاد. منتهی الآمال ج 1 ص 279 7اصابت عمود: ابی مخنف مینویسد وقتی که دستهای عباس(ع) جدا شد، در حالی که از دو طرف دستش قطرات خون میریخت به دشمن حمله کرد ظالمی با گرز آهنین بر سر مبارکش زد و آن را شکافت، آن هنگام آن مظلوم به زمین افتاد و در خون خود غوطه ور گردید صدا زد: یا اَخِی یا حسین(ع) عَلیکَ مِنّیِ السَّلامُ. :«ای برادرم حسین(ع) خداحافظ»و طبق روایت مشهور، صدا زد:یا اَخاهُ اَدرِک اَخاکَ. فَوَقَفَ عَلَیهِ مُنحَنِیاً وَ جَلَسَ عِندَ رأسِهِ یَبکِی حَتّی فاضَت نَفسُهُ. اَلآن اِنکَسَر ظَهرِی وَقَلَّت حِیلَتِی وَ شَمَّت بِی عَدُوِّی 8چرا تو را به خیمه نبرم: مرحوم فاضل دربندی در اسرار الشّهاده نقل میکند: امام حسین(ع) تصمیم گرفت عباس را که پیکرش در خون غوطه ور بود به سوی خیمهها ببرد، عباس چشم خود را گشود و دریافت که امام میخواهد او را به خیمه ببرد، عرض کرد: میخواهی چه کنی؟ امام فرمود: میخواهم تو را به خیمه ببرم. عباس عرض کرد: بگذار من در همین جا باشم. امام فرمود: چرا؟ عباس عرض کرد: اِنِّی مُستَحٍ مِن اِبنَتِکَ سَکِینَهَ و قد وَعَدتُها بِالماء وَلَم آتِها بِه. امام حسین(ع) فرمود: جَزَیتَ عَن اَخِیکَ خَیراً حَیثُ نَصَرتَنِی حَیّاً وَ مَیِّتاً. معالی السبطین ج 1 ص 449 9سخن سکینه هنگام برگشتن به خیمه :یا اَبَتاهُ! هَل لَکَ عِلمٌ بِعَمِّیَ العَباسِ ...یا اِبنَتاهُ اِنَّ عَمَّکَ العَبّاسَ قُتِلَ وَ بَلَغَت روُحُهُ الجَنانَ.صدای شیون سکینه و زینب(س) و سایر بانوان بلند شد و همه فریاد میزدند:وا اَخاهُ، وا عَبّاساهُ، وا قِلَّةَ ناصِراهُ، وا ضِیعَتاهُ مِن بَعدِکَ. كبريت الاحمر ص162.وَ بانَ الاِنکِسارُ فِی وَجهِ الحسین(ع) وَ بَکی بُکاءً شَدیداً، وَ نادی وا اَخاهُ، وا عَبّاساهُ، وا مُهجَةَ قَلبَاهُ! وا ضِیعَتاهُ بَعدَکَ یا عَبّاسُ، اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهرِی وَقَلَّت حِیلَتِی وَ انقَطَعَ رَجائِی 👇
🔟روضه مرحوم ملا حبیب الله کاشانی: ایشان می گوید هنگامی که امام حسین(ع) صدای جانسوز برادرش عباس را شنید، پیاده و به روایتی سوار بر ذوالجناح به سوی نهر علقمه روانه شد، لشگر دشمن را سر راه خود دید بر آنها حمله کرد، آنها فرار میکردند، به آنها فرمود: اِلی اَینَ تَفِروُنَ وَ قَد قَتَلتُم اَخِی و کَسَرتُم ظَهرِی .هشتصد نفر از دشمن را کشت، و فریاد میزد» ای برادر کجائی؟ 👇که نا گاه ذوالجناح ایستاد و قدم از قدم بر نداشت، امام به زمین نگاه کرد، دستهای بریدة برادر را دید، پیاده شده دستهای بریده را به صورت کشید و بوسید و گریست و فرمود: «ای داد که برادرم کشته شد» به راه خود ادامه داد، ناگاه اسب توقف کرد، امام به زمین نگاه نمود، مشک پارة برادر را دید، آهی جانکاه بر کشید و گریه کرد، سپس به راه خود ادامه داد تا کنار فرات آمد، ناگاه نگاهش به نعش پاره پاره برادر افتاد.پس بی اختیار نعرة جانسوز از دل برکشید که همة ملک و ملکوت را به لرزه درآورد و فرمود:اَلآنَ اِنکَسَر ظَهرِی وَ قَلَّت حِیلَتِی. جَزاکَ اللهُ خَیراً یا اَخِی لَقَد جاهَدتَ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ. 1⃣1⃣اومد خدمت امام صدا زد: قد ضاق صدری و سَئِمتُ من الحیاة . امام فرمود: یا أخی انت صاحب لوائی و إذا مضیتَ تَفَّرَّقَ عسگری (مقرم 428)فسمع الأطفال ینادون العطش العطش. مشک و برداشت ، دید فأحاط به أربعةَ آلافٍ ممن کانوا موکلین بالفرات . فَذَکَرَ عَطَشَ الحسین وَ مَن مَعَهُ فَرَمَی الماء. وَاللهِ لا اَذُوقُ الماءَ و سیّدی الحسین عَطشاناً. و توجه نحو الخیمه . فضربه علی یمینه فأخذ السیفَ بشماله . فضربه علی بشماله فحمل القربة َ بأسنانه . فجاء سهمٌ فأصاب القربة و أریقَ ماؤُها . و سهم آخر أصاب إحدی عینیه و جمدتِ الدِّماءُ علی عینه و هنا وقف العباس متحیرا . فضربه ملعونٌ بعمودٍ من حدید فنادی یا أخا ادرک اخاک فانقلب عن فرسه . فصاح الحسین وبکی اِلی اَینَ تَفِروُنَ وَ قَد قَتَلتُم اَخِی و کَسَرتُم ظَهرِی . وَ بانَ الاِنکِسارُ فِی وَجهِ الحسین(ع) وَ بَکی بُکاءً شَدیداً، وَ نادی وا اَخاهُ، وا عَبّاساهُ، وا مُهجَةَ قَلبَاهُ! وا ضِیعَتاهُ بَعدَکَ یا عَبّاسُ، اَلآنَ اِنکَسَرَ ظَهرِی وَقَلَّت حِیلَتِی وَ انقَطَعَ رَجائِی.یا أخی هل لک وصیة . وصیتی ان لا تَحمِلَنی الی الخیام ما دمتُ حیا . اِنِّی مُستَحٍ مِن اِبنَتِکَ سَکِینَهَ و قد وَعَدتُها بِالماء وَلَم آتِها بِه.ثم إنحَنی علیه و اعتنقه و جعل یُقَبِّلُ موضعَ السیوف من وجهه و نحره و صدره . رجع الی المخیم باکی العین منحنی الظهر یمسح دموعه بکمة . فاستقبلته سکینه : یا ابتاه این عمی العباس. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 👇
. روضه وداع امام: یا سُکَینَهُ یا فاطِمهُ! یا زَینَبُ وَ یا اُمُّ کُلثُوم عَلَیکُنَّ مِنِّی السَّلامُ فَهذا آخِرُ الاِجتِماعِ وَ قَد قَرُبَ مِنکُنَّ الاِفتِجاعُ. زینب: یا أخی ایقنتَ بالقتل ـ امام: کیف لا أیقنُ و لیسَ لی معینٌ و لا نصیر ـ زینب: ردنا الی حرم جدنا ـ امام : هیهات اینها دست از من برنمی دارند. ـ و کأنی بکم غیرَ بعیدٍ یسوقونکم أمام الرکاب(جلوی اسبها می دوانند) و یسومونکم سوء العذاب. ـ زینب : وا وحدتاه وا قلة ناصراه ، گریبان چاک زد ، با سیلی به صورت می زنه . ـ امام: مهلا یا بنت المرتضی! إن البکاء طویل. ـ تا اومد حسین بره ، زینب خودش و رو پاهای برادر انداخت ، صدا زد: مَهلاً یا اَخِی، تَوَقَّفْ حَتّی اَتَزوَّدَ مِنکَ وَ اُوَدِّعَکَ وِداعَ مُفارِقٍ لا تَلاقِی بَعدَهُ. فجعَلَت تَقَبَّلَ یدیه و رجلیه... ـ باید به وصیت مادرم عمل کنم ، لب گذاشت روی گلوی خشکیده... امام:وَاَمَرَّیَدَهُ عَلی صَدرِها وَ سَکَنَها مِنَ الجَزَعِ. لباس کهنه: امام چند بار خطبه خوند ، برگشت خیمه ، زنا دور آقا رو گرفتند ، اراذل و اوباش کوفه تیرباران کردند ، امام فرمود: إبعثوا إلیَّ ثوباً لا یرغب ُ فیه أجعلُهُ تحتَ ثیابی... فإنی مقتولٌ مسلوبٌ ـ تا این حرف و شنیدند زنها صدا به شیون بلند کردند ، امام فرمود: مهلا فإن البکاء امامکنَّ ـ لباس کهنه آوردند ، آقا مقداری پاره پاره کرد . اما : فلما قُتِل جَرِّدوه منه... وداع سکینه: یااَبَتاهُءَاِسْتَسْلَمْتَ لِلْمَوتِ فَاِلی مَنْ اَتَّکِلُ. ـ امام: لَو تُرِکَ القَطا لَغَفا وَنامَ. سَیَطُولُ بَعدِی یا سُکَینَةُ فَاعْلَمِی ـ مِنکِ البُکاءُ اِذِا الحِمامُ دَهانِی ـ لا تُحرِقِی قَلبِی بِدَمْعِکِ حَسرَةً ـ ما دامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثمانِی ـ فَاِذا قُتِلْتُ فَاَنْتِ اولی بِالَّذی ـ تَأتِینَهُ یا خِیْرَةَ النِّسوانِ وداع رقیه: یا اَبَه! اُنظُر اِلَیَّ فَاِنِّی عَطشانٌ. بُنیَّهُ اللهُ یُسقِیکِ فَاِنََّهُ وَکِیلِی. وقایع عاشورا برداشتن بیعت از یاران سخن با زینب(یا دهر اف...) کندن خندق اشتغال بعبادت(ولهم دویٌّ کدوِیِّ النحل ما بین راکعٍ و ساجدٍ و قائمٍ و قاعدٍ) فضیلت گریه: امام حسین به امام سجاد: (یا ولدی بلغ شیعتی عنّی السلام ، فقل لهم إنَّ أبی ماتَ غریبا فاندبوه و مضی شهیدا فابکوه) معالی السبطین،2،23. حدیث قدسی: یا موسی (ما من رجلٍ اوامرئة سال دمعُ عینَیه فی یوم عاشورا و غیرِه قطرةً واحدةً الا و کَتَبتُ له اجرَ مائةَ شهیدٍ) مستدرک الوسائل،10 ، 319. مقدمه روضه: آیت الله مرعشی در وصیت ، روضه وداع درسه موضع( حرم، حسینیه، داخل قبر) گریه خاص امام در روضه وداع(مرحوم کوثری) 🏴
. روضه روز عاشورا احتجاج : اُنشِدُکُمُ اللهَ هَل تَعرِفُونَنِی. فَبِمَ تَستَحِلُّونَ دَمِی ... قَد عَلِمنا ذلِک کُلُّهُ، وَنَحنُ غَیرُ تارکِیکَ حَتّی تَذُوقَ المَوتَ عَطَشاً. شهادت: آقاروتیر باران کردند: حَتّی صارَ کَالقُنفُذِ. صالح بن وهب جلو اومد: آنچنان با نیزه به پهلوی حسین زد: فسقط عن فرسه إلی الارض علی خده الأیمن . وهو یقول بِسمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ. اینجا سنان بن انس جلو اومد : نوک نیزه رو در گودی گلوی آقا فرو برد. امام زمان: السلام علی من هو نحرُهُ منحور. شمر یارا نش اومدند به خیمه ها حمله کنند ، آقا فرمودند: وَیلَکُم یا شِیعَةَ آلِ اَبی سُفیانِ اِن لَم یَکُن لَکُم دِینٌ وَ کُنتُم لا تُخافُونَ یَومَ المَعادِ فَکُونُوا اَحراراً فی دُنیاکُم... شمر و سنان جلو اومدند ، امام در حال جان دادنه ، فضربه شمر برجله ، ( به سنان گفت: اجتز رأسه من القفا گفت من چنین نمی کنم) شمرجلو اومد: و جلس علی صدر الحسین ، و قبض علی لحیته و همَّ بقتله . آقا فرمود : ویلک فقد ارتقیتَ مُرتقا عظیما . و قبض علی لحیة و ثم قَلَّبَهُ علی وجه الشریف. ضربه بسیفه إثنتی عشرة ضربة و ثم حَزَّ رأسَه المقدس . ابو مخنف می گه هر رگی از رگها رو که می برید امام ناله می زد: وا مُحَمّدا ! وا جداه وا اَبَتا ! وا عَلِیّاهُ ! وا حسناه ! وا جَعفَراهُ وا عقیلاه ! وا عباساه ، وا قتیلاه ! وا قلة ناصراه. شمر می گه: رأیتُ شفتَیه یتحرَّکان فلمّا قربته من أدنی سمعتُه یقول: الهی وشیعتی ومحبی . حضرت زینب آمد: علامه مجلسی می گه: زینب از خیمه بیرون اومد: تُنادِی بصوتِ الحزین لَیتَ السَماءُ اَطْبَقَتْ عَلَی الاَرضِ، وَلَیتَ الجِبالُ تَدَکْدَکَتْ عَلَی السَّهْل. فرمود: یابن سعد أیُقتلُ ابوعبدالله و انتَ تنظر إلیه . عمر سعد گریه کرد : و دموعه یسیلُ علی خَدَّیهِ و لحیتیه وَ صَرَفَ وَجهَهُ عَنها وَلَم یُجِبْها بِشَیئٍ. زینب رو کرد به لشگر : وَیْلَکُم اَما فِیکُم مُسلِمٌ؟ امام سرش و بلند کرد: أختی لقد کسرتِ قلبی إرجعی الی الخیمه... سیدابن طاووس میگه عمر سعد صدا زد: مَن یَنْتَدِبُ لِلْحسین(ع) فَیُواطِئُ الْخَیْلَ ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ. نَحنُ رَضَضْنَا الصَّدرَ بَعدَ الظَّهْرِ . حَتّی طَحَنّا حَناجِرَ صَدرِهِ. :«تا آنکه مانند آسیا، استخوانهای سینهاش را نرم کردیم». 🏴