گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. یکی از شخصیتهای برجستهای که از نقشآفرینان اصلی وقایع عاشورا بود و صحنههای جاودانهای از وفادار
.
سقایی خیام
یکی از شئون و افتخارات حضرت عباس (علیهالسّلام) در کربلا، سقایی یعنی تهیه و تامین آب برای اردوی حسینی بود، زیرا از روز هفتم، آب را به روی آنها بسته بودند. به همین مناسبت، یکی از القاب او «سقا» بود.
مصراعی از رجزهای حضرت عباس (علیهالسّلام) مؤید این امر است. (انی انا العباس اغدو بالسقا)
بعد از اینکه یاران امام کشته شدند و اهل حرم نیاز شدید به آب داشتند و تشنگی امام حسین (علیهالسّلام) شدت یافته بود. امام و برادرش عباس (علیهالسّلام) در صدد تهیهٔ آب برآمدند. با هم وارد میدان جنگ شدند و به سمت فرات حرکت کردند.
(انّ الحسین (علیهالسّلام) لمّا غلب علی عسکره العطش رکب المسناة یرید الفرات....)
عباس (علیهالسّلام)، همچنان پیشاپیش حسین (علیهالسّلام) حرکت میکرد و میجنگید و به هر سو که حسین (علیهالسّلام) میرفت، او نیز به همان سو میرفت.
در این هنگام امام حسین (علیهالسّلام) روی سیل بند کنار فرات رفته، به سمت فرات روانه شد و سپاهیان عمر بن سعد از حرکت او جلوگیری کردند. مردی از قبیله بنی دارم
گفت: میان او و آب حایل و مانع شوید و نگذارید او به آب دسترسی پیدا کند.
حسین بن علی (علیهالسّلام) مرد دارمی را نفرین کرد و گفت: خداوندا، تشنهاش گردان. راوی گوید: به خدا سوگند، چیزی نگذشت که خداوند، عطش را در جان آن مرد ریخت، هرچه مینوشید سیراب نمیشد، به گونهای که چیزی نگذشت که شکمش همچون شکم شتر مرده ترکید.
آن مرد از نفرین امام خشمگین شد، و تیری رها کرد که بر گلوی حضرت اصابت کرد. امام حسین (علیهالسّلام)، تیر را بیرون آورد، آنگاه دستهایش را زیر گلو گرفت و پر از خون شد و آن را پاشید، آنگاه گفت: «خدایا، به درگاهت شکایت میکنم از آنچه با پسر دختر پیامبرت میکنند». (اللَّهُمَّ إنّي أشكو إلَيكَ ما يُفعَلُ بِابنِ بِنتِ نَبِيِّكَ
۱.۴ - رجزهای حماسی
آنگاه لشکر دشمن، عباس را از هرطرف محاصره و او را از امام حسین (علیهالسّلام) جدا کردند. حضرت عباس (علیهالسّلام) که از برادرش جدا شده بود، به تنهایی با آنان جنگید.
او در حالیکه حمله میکرد این رجز را میخواند:
« أقسمت باللّه الأعزّ الأعظم ••• و بالحجون صادقا و زمزم
و بالحطيم و الفنا المحرّم ••• ليخضبنّ اليوم جسمي بدمي
دون الحسين ذي الفخار الأقدم ••• إمام أهل الفضل و التكرم
سوگند به خدای بزرگ و ارجمند، و سوگند راستین به حجون و زمزم، سوگند به خدای صاحب حطیم و آستانه مقدس در کعبه، امروز در حضور مرد با فضیلت و با کرامت، یعنی حسین (علیهالسّلام) که دارای افتخارات دیرین است، پیکرم به خون، رنگین خواهد شد.»
خوارزمی میگوید: حضرت عباس (علیهالسّلام) در حالیکه برای آوردن آب عازم شده بود، اینگونه رجز میخواند:
«لاارهب الموت اذا الموت زقا ••• حتٰی اُواری فی المصالیت لقا
نفسی لنفس المُصطفی الطهر وقا ••• انّی انا العبّاس اغدو بالسقا
و لا اخاف الشر یوم المُلتقی
آنگاه که پرنده مرگ صدا کند، هراسی از مرگ ندارم تا آنکه در دریایی از مردان چابک و شتابنده فرو روم و ناپدید شوم. جان من فدای (حسین) برگزیده پاک باد. من عباس هستم و هر بامداد، کارم سقایی است. آن روز که با شر روبهرو گردم، از آن نمیهراسم.» ، آنگاه حمله برد و دشمن را متفرق کرد.
۱.۵ - شهادت
مرحوم مجلسی کیفیت شهادت حضرت را چنین بیان میکند: آنگاه که عباس (علیهالسلام) تنهایی برادر را مشاهده نمود، نزد وی آمد و از او اجازه خواست تا به میدان رود. امام فرمود: تو پرچمدارم هستی و اگر بروی لشکرم از هم پاشیده میشود. عرض کرد: سینهام تنگ شده و از زندگی سیر شدهام و میخواهم از این منافقین انتقام خود را باز ستانم. امام (علیهالسلام) فرمود: پس مقداری آب برای این کودکان تهیه نما. عباس به سوی دشمن آمد و هر چه آنان را پند و اندرز داد سودی نبخشید. نزد برادر بازگشت و او را آگاه ساخت. در این هنگام شنید که کودکان فریادِ العَطَش سر دادند. مشک را برداشت و بر اسب سوار شد و راهی فرات گردید. چهار هزار تن موکّلین فرات او را محاصره و تیرباران کردند. وارد فرات شد ... و مشک را پر از آب کرد. آن را بر شانه راست خود قرار داد و به سوی خیمهها روانه گردید. دشمن راه را بر او بست و از هر سو او را محاصره کرد.
در گرماگرم نبرد و تلاش حضرت عباس (علیهالسّلام) برای رساندن آب به خیام، یکی از یزیدیان به نام زید بن ورقاء جهنی زَیدُ بن وَرقاءَ الجُهَنِی،
با کمک فردی دیگر به نام حَکیمُ بن طُفَیل
ضربتی بر دست راست عباس (علیهالسّلام) وارد کرد.
حضرت عباس (علیهالسّلام) مشک را بر شانه چپ قرار داد، شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنان حمله کرده، این رجز را میخواند:
«والله
گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
. یکی از شخصیتهای برجستهای که از نقشآفرینان اصلی وقایع عاشورا بود و صحنههای جاودانهای از وفادار
ِ إنْ قَطعْتمُوا يَمينِي ••• إنّي اُحامي أبداً عنْ دِيني
وعنْ إمامٍ صادقِ اليقينِ ••• نجلِ النَّبيِّ الطّاهرِ الأمينِ
به خدا سوگند، اگر دست راست مرا قطع کردید، من پیوسته از دین خود و از امام راستگوی دارای یقین که نوه پیامبر پاک و امین است، دفاع میکنم.»
عباس (علیهالسّلام) آنقدر جنگید که بیحال و ناتوان شد. در این زمان حکیم بن طفیل که پشت نخلی کمین کرده بود، ضربتی بر دست چپ وی وارد کرد و آنرا از تن جدا کرد. عباس (علیهالسّلام) آن موقع این رجز را خواند:
«يا نفسُ لا تَخشَي منَ الكفّارِ ••• وأبشِري برحمةِ الجبّارِ
معَ النبيِّ السيّدِ المُختارِ ••• قدْ قَطعُوا ببغيهمْ يَساري
فأصلِهمْ يا ربِّ حَرَّ النّارِ
ای نفس، از کفار نترس و در کنار پیامبر، سرور و برگزیده خدا، تو را به رحمت خدای جبار مژده باد. آنان با ستمکاری، دست چپ مرا قطع کردند، پروردگارا، آنان را به آتش (دوزخ) وارد کن.»
آنگاه عباس (علیهالسلام) مشک را به دندان گرفت تیری آمد و به مشک اصابت نمود و آب مشک ریخت. تیری دیگر بر سینه مبارکش اصابت کرد. سپس از اسب واژگون شد و امام حسین (علیهالسلام) را صدا زد: «یا اخا ادرک اخاک؛ ای برادر، برادرت را دریاب.» قبل از آمدن امام حسین (علیهالسلام) آن ملعون جلو آمد و با عمودی آهنین ضربتی بر فرق مبارکش زد. (فَقَتَلَهُ المَلعونُ بِعَمودٍ مِن حَديد)
حضرت عباس (علیهالسّلام) بر اثر تیرها و ضربات دیگر دشمن زخمهای شدیدی برداشته بود و دیگر توان حرکت نداشت
و بدینگونه پس از کشتن گروهی از دشمن، به شهادت رسید.
۱.۶ - امام بر نعش برادر
چون امام حسین (علیهالسّلام)، برادرش عباس را در کنار فرات بر زمین دید، به شدت گریه کرد
[۶۵]
و با حالت انکسار فرمود: «الْآنَ انْکَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي؛ اکنون کمرم شکست و رشتهٔ تدبیرم گسسته شد.»
در زیارت ناحیه مقدسه از عباس بن علی (علیهالسّلام) چنین یاد شده است: «السَّلامُ عَلی ابی الْفَضْلِ العَبَّاسِ بْنِ اَمیرِالْمُؤمنینَ المُواسی اَخاهُ بِنَفْسِهِ، اَلآخِذُ لِغَدِهِ مِنْ اَمْسِهِ، الْفادی لَهُ الواقی السَّاعی اِلَیْهِ بِمائِه، الْمَقطُوعَةِ یَداه؛ سلام بر ابوالفضل العباس فرزند امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، آنکه در راه برادر از جان خود گذشت. همو که از دیروز برای فردای خود برداشت و پیش فرستاد. خود را فدا و سپر قرار داد و تلاش بسیار در رساندن آب نمود و دستانش جدا گردید.»
.
.
✍دو نقل در شهادت #حضرت_عباس علیه_السلام طبق مقاتل :👇
1⃣نقل معتبر :
الف)نقل شیخ مفید(متوفی۴۱۳ق)
ب)نقل سید بن طاووس(متوفی۶۶۴ق)
2⃣نقل غیر معتبر :
الف)نقل علامه مجلسی(متوفی۱۱۱۰ق)
.👇👇
1️⃣طبق نقل نقل شیخ مفید و سید بن طاووس :👇
👤شیخ مفید می نویسد :
📋《حَمَلَتِ اَلْجَمَاعَةُ عَلَى اَلْحُسَيْنِ(ع) فَغَلَبُوهُ عَلَى عَسْكَرِهِ وَ اِشْتَدَّ بِهِ اَلْعَطَشُ فَرَكِبَ اَلْمُسَنَّاةَ يُرِيدُ اَلْفُرَاتَ وَ بَيْنَ يَدَيْهِ اَلْعَبَّاسُ(ع) أَخُوهُ فَاعْتَرَضَتْهُ خَيْلُ اِبْنِ سَعْدٍ وَ فِيهِمْ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ فَقَالَ لَهُمْ : وَيْلَكُمْ حُولُوا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اَلْفُرَاتِ وَ لاَ تُمَكِّنُوهُ مِنَ اَلْمَاءِ!
فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ(ع) : اَللَّهُمَّ أَظْمِئْهُ!
فَغَضِبَ اَلدَّارِمِيُّ وَ رَمَاهُ بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِي حَنَكِهِ فَانْتَزَعَ اَلْحُسَيْنُ(ع) اَلسَّهْمَ وَ بَسَطَ يَدَهُ تَحْتَ حَنَكِهِ فَامْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ بِالدَّمِ فَرَمَى بِهِ ثُمَّ قَالَ : اَللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ ثُمَّ رَجَعَ إِلَى مَكَانِهِ وَ قَدِ اِشْتَدَّ بِهِ اَلْعَطَشُ وَ أَحَاطَ اَلْقَوْمُ بِالْعَبَّاسِ(ع) فَاقْتَطَعُوهُ عَنْهُ فَجَعَلَ يُقَاتِلُهُمْ وَحْدَهُ حَتَّى قُتِلَ رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَيْهِ وَ كَانَ اَلْمُتَوَلِّي لِقَتْلِهِ زَيْدَ بْنَ وَرْقَاءَ اَلْحَنَفِيَّ وَ حَكِيمَ بْنَ اَلطُّفَيْلِ اَلسِّنْبِسِيَّ بَعْدَ أَنْ أُثْخِنَ بِالْجِرَاحِ فَلَمْ يَسْتَطِعْ حَرَاكاً》
♦️لشكر دشمن بر امام حسين(ع) حمله كرد و یاران ایشان را از پاى درآوردند.
تشنگى بر آن حضرت(ع) سخت شد، پس حضرت(ع) بر شتر مسناة سوار شده و به سوى فرات به راه افتاد و برادرش عباس(ع) نيز همراه او بود.
پس سواره نطامیان لشكر ابن سعد لعین سر راه بر آنها قرار گرفتند و مردى از قبیله بنى دارم در ميان آنها بود.
پس به لشگر گفت : واى بر شما! ميانۀ او و فرات حائل شويد و نگذاريد به آب دسترسى پيدا كند.
در این هنگام امام حسين(ع) فرمود : پروردگارا! اين مرد را به تشنگى دچار كن!
آن مرد دارمى ناپاك خشمگين شد و تيرى به سوی آن حضرت(ع) پرتاب كرد و آن تير در زير چانۀ آن حضرت(ع) فرو رفت.
امام حسين(ع) آن تير را بيرون كشيد و دست زير چانه گرفت که دو مشت آن حضرت(ع) پر از خون شد و ایشان خونها را به هوا ريخت.
سپس فرمود : پروردگارا! من به تو شكايت میکنم از آنچه اين مردم در پبارۀ پسر دختر پيغمبرت رفتار کردند.
آنگاه به جاى خويش بازگشت و تشنگى سخت بر او غلبه كرده بود و از آن سو لشكر دور عباس(ع) را گرفته و به او حملهور شدند و او به تنهائى با ايشان جنگ می كرد تا اینکه برداشتن زخمهاى سنگين و از بین رفتن نيروى حرکت، توسط زيد بن ورقاء حنفى و حكيم بن طفيل سنبسى به شهادت رسید.(۱)
📚منبع :
۱)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۵
._._._._._._._._._._._._._._._._._._._.
👤سید بن طاووس می نویسد :👇
روای می گوید :
📋《وَ اِشْتَدَّ اَلْعَطَشُ بِالْحُسَيْنِ(ع) فَرَكِبَ اَلْمُسَنَّاةَ يُرِيدُ اَلْفُرَاتَ وَ اَلْعَبَّاسُ(ع) أَخُوهُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَاعْتَرَضَهُ خَيْلُ اِبْنِ سَعْدٍ فَرَمَى رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ اَلْحُسَيْنَ(ع) بِسَهْمٍ فَأَثْبَتَهُ فِي حَنَكِهِ اَلشَّرِيفِ فَانْتَزَعَ وَ بَسَطَ يَدَيْهِ تَحْتَ حَنَكِهِ حَتَّى اِمْتَلَأَتْ رَاحَتَاهُ مِنَ اَلدَّمِ ثُمَّ رَمَى بِهِ وَ قَالَ :
اَللَّهُمَّ إِنِّي أَشْكُو إِلَيْكَ مَا يُفْعَلُ بِابْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ ثُمَّ اِقْتَطَعُوا اَلْعَبَّاسَ عَنْهُ وَ أَحَاطُوا بِهِ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى قَتَلُوهُ فَبَكَى اَلْحُسَيْنُ(ع) لِقَتْلِهِ بُكَاءً شَدِيداً!》
♦️تشنگى بر امام حسين(ع) سخت شد، و بر مركب مسنّات نشسته و ارادۀ فرات را نمود و اين در حالى بود كه برادرش عباس(ع) در پيش رويش، قرار داشت.
لشكر عمر بن سعد متعرّض آنان شدند، و مردى از قبیله بنى دارم تيرى به سوى امام حسين(ع) گشود كه به زير زنخ امام(ع) اصابت كرد.
امام حسین(ع) تير را كشيد و دست زير زنخ گرفت تا دو كف دست از خون آكنده شد و آن را پرتاب كرد و گفت :
خداوندا حقّا از آنچه به فرزند دختر پيامبر شده و مىشود نزدت شكايت دارم.
بعد حضرت عبّاس(ع) را از امام حسين(ع) جدا كردند و او را احاطه نمودند تا آن كه او را شهيد نمودند.
امام حسين(ع) در مرگ برادرش به شدّت گريست.(۲)
📚منبع :
۲)اللهوف ابن طاووس، ص۹۵
.
2⃣طبق نقل علامه مجلسی :👇
👤علامه مجلسی می نویسد :👇
عده ای از اصحاب نقل کردند که؛
📋《لَمَّا رَأَى وَحدَتَه أَتَى أَخَاهُ وَ قَالَ : يَا أَخِي هَل مِن رُخصَةِِ؟》
♦️وقتی كه عباس(ع) تنهائى برادر را ديد، آمد خدمت حضرت امام حسین(ع) و عرضه داشت : برادر! آيا رخصت جهاد به من مى دهى؟
📋《فَبَكَى الحُسَينُ(ع) بُكَاءً شَدِيدَاً》
♦️امام حسين(ع) گريه شديدى كرد.
📋《ثُمَّ قَالَ : يَا أَخِي! أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِی》
♦️بعد فرمود : اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد.
📋《فَقَالَ الْعَبَّاسُ : قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ》
♦️عباس(ع) عرضه داشت : آقا سينه ام تنگ شده و از زندگى خسته شده ام.
مي خواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.
📋《فَقَالَ الْحُسَيْنُ(ع) : فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ》
♦️امام حسين(ع) فرمود : مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن.
📋《فَذَهَبَ العَبَّاسُ وَ وَعَظَهُم وَ حَذَرَهُم فَلَم يَنفَعهُم》
♦️عباس(ع) رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.
📋《فَرَجَعَ إِلَى أَخَيِهِ فَأَخبَرَهُ》
♦️عباس(ع) به سوى امام حسين(ع) مراجعت و آن حضرت(ع) را آگاه نمود.
📋《فَسَمَعَ الأَطفَالُ يُنادُونَ : العَطَشَ! اَلعَطَشَ!》
♦️ناگاه شنيد كه كودكان فرياد مي زنند : العطَش! العطَش!
📋《فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ》
♦️حضرت عباس(ع) بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
📋《فَأَحَاطَ بِهِ أَربَعَةُ آلَافِِ مِمَّن كَانُوُا مُوَكِّلِينَ بِالفُرَاتِ》
♦️تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند.
📋《وَ رَمَوُهُ بِالنِبَالِ فَكَشَفَهُم》
♦️او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت.
📋《وَ قَتَلَ مِنهُم عَلَى مَا رُوِيَ ثَمَانِينَ رَجُلاً حَتَّى دَخَلَ المَاءَ》
♦️و بنا به آنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد.
📋《فَلَمَّا أَرَادَ أَن يَشرِبَ غُرفَةََ مِن المَاءِ ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَينِ وَ أَهلِ بَيتِهِ فَرَمَى المَاءَ》
♦️وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين(ع) و اهل بيت آن حضرت(ع) افتاد و آب را ريخت.
📋《وَ مَلَأَ القُربَةَ وَ حَمَلَهَا عَلَى كِتفِهِ الأَيمَنِ وَ تَوَجَّهَ نَحوَ الخِيمَةِ》
♦️پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و به دوش راست خود انداخت و سپس متوجه خيمه ها گرديد.
📋《فَقَطَعُوُا عَليَه الطَرِيقَ وَ أَحَاطُوُا بِهِ مِن كُلِّ جَانِبِِ》
♦️دشمنان سر راه بر آن حضرت(ع) گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
📋《فَحَارَبَهُم حَتَّى ضَرَبَهُ نَوفِلُ الأَزرَقُ عَلَى يَدِه اليُمنَى فَقَطَعَهَا》
♦️حضرت عباس(ع) با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت(ع) را قطع كرد.
📋《فَحَمَلَ القُربَةَ عَلَى كِتفِهِ الأَيسَرِ فَضَرَبَهُ نُوفِلُ فَقَطَعَ يَدَهُ اليُسرَى مِن الزَندِ》
♦️آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد.
📋《فَحَمَلَ القُربَةَ بِأَسنَانِهِ》
♦️حضرت عباس(ع) بناچار مشك را به دندان گرفت.
📋《فَجَاءَه سَهمُ فَأَصَابَ القُربَةَ وَ أَريِقَ مَاؤَهُا》
♦️ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت.
📋《ثُمَّ جَاءَهُ سَهمُ آخَرُ فَأَصَابَ صَدرَهُ》
♦️سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت!
📋《فَانقَلبَ عَن فَرَسِهِ》
♦️پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد
📋《وَ صَاحَ إِلَى أَخِيِه الحُسَينِ(ع) أَدرِكنِي》
♦️و فرياد زد : يا اخا ادركنى!
📋《فَلَمَّا أَتَاهُ رَآهُ صَرِيعَاً فَبَكَى》
♦️وقتى امام حسين(ع) آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد.
📋《وَ قَالَ الحُسَينُ(ع) : الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي》
♦️امام حسين(ع) فرمود : يعنى الان پشتم شكست و راه چاره ام قليل و اندك شد.(۱)
📚منبع :
۱)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
.#شب_نهم_محرم
.
عاشورا و تاسوعا به چه معناست؟وچه روزی بوده است؟
✅عاشورا از ریشه عشر به معنای ده و دهم است.
و در عرف مردم به دهمین روز محرم الحرام (که روز شهادت امام حسین ع و اصحابش است)اطلاق میشود.
تاسوعا از ریشه تسع به معنای نه و نهمین گرفته شده است و در اصطلاح عرف مردم به روز نهم ماه محرم اطلاق میشود.
و البته در روایات نیز این الفاظ استعمال شده است.
تَاسُوعَا يَوْمٌ حُوصِرَ فِيهِ الْحُسَيْنُ وَ أَصْحَابُهُ بِكَرْبَلَاءَ وَ اجْتَمَعَ عَلَيْهِ خَيْلُ أَهْلِ الشَّام...
أَمَّا يَوْمُ عَاشُورَاءَ فَيَوْمٌ أُصِيبَ فِيهِ الْحُسَيْنُ ع صَرِيعاً بَيْنَ أَصْحَابِهِ وَ أَصْحَابُهُ صَرْعَى حَوْلَهُ عُرَاةً
تاسوعا روزى است كه امام حسين عليه السلام و يارانش در كربلا محاصره شدند و اهل شام در اطراف آنان اجتماع نمودند...
سپس امام صادق عليه السلام فرمود:
اما روز عاشورا، اين روزى است كه امام حسين دچار مصيبت شد و در ميان ياران خود افتاد و اصحاب آن حضرت هم با اجساد برهنه در اطراف آن بزرگوار افتادند.
📚الكافي / ج4 / 147
اما اینکه عاشورا در چه روزی واقع شد؛ اختلاف وجود دارد
لیکن روز جمعه بودن آن واقعه درمشهور و قوی می باشد
📘منتخب التواریخ باب5ص231
و اما اینکه مصادف با کدام ماه شمسی بوده و چندم ماه بوده است...
با نرم افزارهای تبدیل تاریخ میتوان به این سوال پاسخ داد...
ولی بزرگانی با محاسبه هایی که کرده اند فرموده اندکه
این واقعه مصادف با بیستم یا بیست و یکم میزان یعنی مهرماه سال 58 یا 59 شمسی بوده است.
در شهر حسین ع ؛مدرسی؛ص247
📙اکلیل المصائب ص89
📕درمحضرعلامه طباطبایی ره ص178
بهرحال کسی که در محیط و فضای عراق و کربلا بوده باشد؛ به وضوح شدت گرما و حرارت را حتی در این ایام تجربه کرده و مقر خواهد بود...
#پرسمان
.
.
🔹🔷《اَلسَّلٰامُ عَلَیْکَ یَا اَبٰاعَبْدِاللهِ الحُسَینِ(ع)》🔷🔹
✅طبق نقل مقاتل، شهادت حضرت عباس(ع) در برخی موارد، مشابه شهادت امام حسین(ع) بود.
1⃣هر دو توسط دشمن تیر باران شدند، به نوعی که بدن آنان مانند خارپشت شد.
۱)در مورد امام حسین(ع) آمده است؛
در روز عاشورا که امام حسین(ع) تنها مشغول جنگ کردن بود، دستور تیر باران حضرت(ص) را دادند.
📋《وَ رَمَوُهُ بِالنِبَالِ.. لَمَّا أُثْخِنَ الْحُسَیْنُ(ع) بِالْجِرَاحِ وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ》
♦️او را تير باران می کردند، و هنگامی که بر امام حسین(ع) جراحات بسیاری وارد گردید، همانند خارپشت شد.(۱)
۲)در مورد حضرت عباس(ع) نیز آمده است؛
📋《وَ اَحَاطُوا بِهِ مِن کُلِّ جَانِبِِ فَحَارَبَهُم مُحَارِبَةَ الاَبطَالِ فَاَخَذُوا يَرمُونَهُ بِالنِّبَالِ مِن کُلِّ جَانِبِِ حَتَّی صَارَ دَرعُهُ کَالقُنفُذِ مِن کَثرَةِ السِّهَامِ》
♦️دشمن سر راه او قرار گرفت و مانع از رسيدن عباس(ع) نزد امام حسين(ع) شد و او را محاصره کردند.
عباس(ع) هم با قهرمانانی که نامدار بودند و از خيل دشمنان محسوب مي شدند، درگير شد. دشمنان دسته جمعی او را تيرباران کردند به حدی که زره او مانند خارپشت شد.(۲)
2⃣هر دو از شدّت جراحات، از روی مرکب به روی زمین افتادند!
۱)در مورد امام حسین(ع) آمده است؛
📋《طَعَنَهُ صَالِحُ بْنُ وَهْبٍ الْمُرِّیُّ عَلَى خَاصِرَتِهِ طَعْنَةً فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ(ع) عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ》
♦️ملعونى به نام صالح بن وهب ضربتى سخت با نیزه بر ران مبارک امام حسین(ع) زد که امام حسین(ع) به سبب آن ضربت، از روى اسب با گونه راست مبارک بر زمین افتاد.(۳)
۲)در مورد حضرت عباس(ع) آمده است؛
هنگامی که ملعونی از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارک حضرت عباس(ع) کوبید.
📋《فَانقَلَبَ عَن فَرَسِهِ》
♦️سپس عباس(ع) از بالاى اسب خود، به روی زمين افتاد.(۴)
اما فرقی که بین فعل (سَقَطَ) و (اِنقَلَبَ) هست، این است که (سَقَطَ) به معنای افتادن می باشد، اما (اِنقَلَبَ) به معنای واژگون شدن است.
و این تعبیر شاید به خاطر این باشد که عباس(ع) دست در بدن نداشت و از افتادن ایشان، به این عبارت تعبیر شده است.
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
بلندمرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
👤مُقبل کاشانی
📚منابع :
۱)اللهوف ابن طاووس، ص۱۵۰
۲)مناهج البكاء حويزی، ص۱۴۰
۳)اللهوف ابن طاووس، ص۱۵۰
۴)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۴۱
.
🔳 امام زمان (عج) درمیان عزاداران حسینی
شاید بعضی از بی خردان متوجّه اهمّیت عزاداری برای حضرت سیّدالشّهدا(ع) نشوند و ندانند که ده ها حدیث در اهمیت عزاداری برای حضرت ابی عبدالله الحسین (ع) رسیده است و حتّی تمام علما و مراجع تقلید خودشان به آن مبادرت می کرده اند و یکی از وسایل تشرف به محضر حضرت بقیه الله روحی فداه را گریه بر حضرت سید الشهدا(ع) می دانسته اند.
در سال ۱۳۳۳ که برای تحصیل به نجف اشرف مشرف بودم و با جمعی از علما اعلام پیاده به کربلا می رفتم در بین راه به محلی به نام طویرج که با کربلای معلا بیشتر از چهار فرسخ فاصله نداشت رسیدیم.
یکی از علمای بزرگ به من می گفت: روز عاشورا دسته های سینه زن از این جا به کربلا حرکت می کنند و جمعی از علما و حتی بعضی از مراجع به آنها ملحق می شوند و با آنها سینه می زنند. سپس آن عالم بزرگ به من می گفت: روز عاشورایی بود که من با دسته ی طویرج به سوی کربلا می رفتم، در میان سینه زن ها یکی از مراجع تقلید فعلی که آن وقت از علمای بزرگ اهل معنی محسوب می شد با کمال اخلاص و اشک جاری مشغول سینه زندن بود.
من از آن عالم بزرگ سؤال کردم که شما به چه دلیل علمی این کار را انجام می دهید؟ فرمود: مرحوم علامه سید بحرالعلوم روز عاشورایی با عده ای از طلاب از کربلا به استقبال دسته سینه زنی طویرج می روند، ناگهان طلاب می بینند مرحوم سیّد بحرالعلوم با آن عظمت و مقام شامخ علمی مثل سایر سینه زن ها سینه می زند.
طلابی که معظّم له به استقبال آمده بودند هرچه می کنند که مانع از آن همه احساسات پاک و محبت بشوند میسر نمی گردد.
بالاخره عده ای از طلاب برای حفظ سیّد بحرالعلوم اطراف ایشان را می گیرند که مبادا زیر دست و پا بیافتد و ناراحت شود، بعد از اتمام برنامه سینه زنی بعضی از خواص از آن عالم بزرگ می پرسند: چگونه شد که شما بی اختیار وارد دسته ی سینه زنی شدید و آن گونه مشغول عزاداری گردیدید؟
فرمود: وقتی به دسته سینه زنی رسیدم، دیدم حضرت بقیة الله عجّل الله تعالی فرجه الشّریف با سر و پای برهنه میان سینه زن ها به سر و سینه می زنند و گریه می کنند، من هم نتوانستم طاقت بیارم؛ لذا در خدمت آن حضرت مشغول سینه زدن شدم.
📚منبع:
معجزات و کرامات امام حسین(ع)، اثر عباس عزیزی، صفحه ۲۸۳، به نقل از ملاقات با #امام_زمان(عج)، صفحه ۲۵۶
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#کرامات #امام_حسین
.
🔳 وقایع شب عاشورا در نقل الفتوح
امام حسين* (ع) آن ساعت نشسته بود و سر بر زانو نهاده و در خواب بود. خواهر آن حضرت زينب خاتون بر سر بالين برادر آمد و گفت: يا ابن رسول الله، اى برادر، لشكر خصم آمدند. اينك نزديک رسيدند. حسين بن على (ع) فرمود: اى خواهر، در اين لحظه كه چشم من گرم شد جدّ خود محمّد مصطفى (ص)، پدر خويش على مرتضى (ع)، مادر پاكيزه سيرت خود فاطمه زهرا و برادر والا گهرم حسن مجتبى (ع) را به خواب ديدم كه همه با هم بودند و مرا گفتند اى حسين! خوشدل باش كه هم در اين نزديكى به نزد ما خواهى آمد، اين سخن از ايشان مىشنودم كه تو مرا بيدار كردى. اى خواهر، يقين بدان كه مفارقت شما نزديك آمده است.
زينب فرياد برآورد و طپانچه بر وى زد و نوحه و زارى آغاز نهاد. آن حضرت فرمود:
اى خواهر! خاموش باش و زارى مكن كه اگر اين قوم آواز تو بشنوند، شماتت كنند. پس، روى به برادر خويش عبّاس آورد و گفت: اى برادر، برو و از اين قوم بپرس كه به چه كار آمدهايد؟
عبّاس به برادران خويش فرمود: با من باشيد. پس همگى برنشستند و برابر لشكر عمر سعد شدند و پرسيدند: غرض آمدن شما چيست؟
گفتند: فرمان عبيد الله رسيده است كه بيعت يزيد بر حسين بن على (ع) و برادران او عرضه كنيد اگر قبول كنند، فهو المراد و الّا با ايشان جنگ كنيد.
عبّاس گفت: ساعتى صبر كنيد تا بازگردم و حسين (ع) را خبر دهم.
آن قوم جابه جا توقّف كردند. عبّاس نزديک برادر آمد و سخن ايشان باز گفت. آن حضرت سر در پيش افکند. عبّاس ايستاده بود و اصحاب اميرالمؤمنين با اين قوم سخن همى گفتند. حبيب بن مظاهر الأسدى ايشان را مىگفت: بد قومى خواهيد بود روز قيامت كه به حضرت بارى تعالى رسيد؛ چه فرزند پيغمبر او، اهل بيت اتقيا، شيعه ابرار، و اصحاب اخيار او را كشته باشيد.
و حسين (ع) تشنه لب نشسته بود و در كار جنگ با آن قوم انديشه مىكرد. پس، برادر خود عبّاس را فرمود: اى برادر، مىخواهم كه يک امشب كه در پيش است عبادت كنم و از خداى تعالى آمرزش خواهم و از او- جلّ و علا- در اين محاربه با اين جماعت مدد و معونت و ظفر و نصرت طلبم. تو را به نزد اين قوم مىبايد رفت و از ايشان درخواست كرد كه يک امروز باز گردند و امشب ما را مهلت دهند تا فردا بامداد روى به كارزار آريم.
عبّاس به نزد آن قوم آمد و اين معنى با ايشان باز گفت و التماس كرد كه باز گردند و باقى آن روز و آن شب مهلت دهند. عمر سعد شمر را گفت: چه مصلحت مىبينى، ايشان را مهلت دهيم يا نه؟
شمر گفت: امير تويى من چه دانم؟
عمر سعد گفت: كاشكى من امير نبودمى و در اين مهلكه نيفتادمى.
عمرو بن حجّاج زبيدى گفت: سبحان الله! اگر اين جماعت كه ما را به ايشان جنگ فرمودهاند، ترک بودندى اين قدر درخواست كردندى، واجب بودى كه التماس ايشان به اجابت مقرون داشتندى فكيف كه اهل بيت محمّد مصطفايند.
عمر گفت: ايشان را خبر دهيد كه اين التماس شما را به اجابت مقرون داشتم و تا فردا بامداد مهلت دادم. آنگاه گفت تا لشكر بازگردند.
چون لشكر عمر سعد بد گهر بازگشت، اميرالمؤمنين حسين (ع) آن شب را در طاعت و عبادت زنده داشت. گاه در ركوع و گاه در سجود مىگريست و تضرّع مىكرد و از خداى تعالى آمرزش و عفو مىخواست. برادران، اصحاب، اهل بيت و شيعه او همچنين آن شب را در طاعت و عبادت بودند. از ايشان آن شب هيچ كس نخفت. همه در نماز بودند و از خداى تعالى آمرزش مىطلبيدند.
📚منبع:
ترجمه الفتوح، ص ۹۰۱
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#شهادت_امام_حسین_ع
.
🔳
غارت لباس های حضرت حسین علیه السلام در نقل الفتوح
القصّه چون حسين بن على (ع) به درجه شهادت فائز شد، شخصى از بنى تميم، نام او أسود بن حنظله شمشير حسين (ع) برگرفت و جعونة بن الجونة الخضرمىّ جامه از تن مبارک آن حضرت بيرون كرد و در پوشيد در حال أبرص شد و موى سر او فرو ريخت. پس، أبحر بن العمر الجرمىّ ازار از پاى او بيرون كرد و در پوشيد در حال زمين گير شد و از جاى نتوانست برخيزد و تا آخر عمر بر پاى نخواست. جابر بن يزيد الأزدى دستار آن حضرت برگرفت و بر سر پيچيد در حال به علت جذام مبتلا شد. مالك بن بشر الكندى زره او در پوشيد هم در حال معتوه شد و ديوانه سار گشت و ندانست كه چه گويد و چه كند.
القصّه مقارن آن حال غبارى سرخ پديد آمد و جهان تاريک شد چنانچه مردمان يکديگر را نمىديدند. گمان بردند كه مقدمه عذاب خداى تعالى است و همين ساعت عذاب نازل خواهد شد. ساعتى همچنان بود. پس، آن غبار و ظلمت منجلى شد و اسب حسين (ع) به هر جانب مىدويد. پس، باز آمد و موى پيشانى خود را در خون حسين (ع) بماليد و شيههها زد. چون خواستند كه او را بگيرند، بگريخت و گرد خيمه هاى زنان مىدويد و شيهه مىزد.
چون اهل بيت حسين (ع) صداى اسب آن سرور را شنيدند، پنداشتند كه حسين (ع) از ميدان مراجعت كرده است. لهذا اطفال و خواهران آن جناب از خيمه ها بيرون دويدند، ديدند كه اسب حسين (ع) بى صاحب و غرقه به خون گرد خيمه ها همی گردد و شيهه همى زند، دانستند كه حال چيست. پس، آواز نوحه و فرياد برآوردند. زينب نوحه مىكرد و طپانچه بر روى مىزد و مىگفت:
وا محمّداه، خبر ندارى كه با حسين (ع) تو چه رفت و بر چه صفت او را كشته اند و جسد مطهّرش را در صحرا انداخته اند. وا محمّداه، اهل بيت تو اسيران شدهاند و فرزندان تو در صحرا بىفريادرس مانده و دشمن و دوست بر ايشان مىگريند.
📚منبع:
ترجمه الفتوح، ص ۹۱۲
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#روز_عاشورا
#شهادت_امام_حسین_ع
.
.
🔳 غارت خیام مخدرات حسینی در نقل الفتوح
پس، شمر بيامد و در حوالى خيمه هاى عورات بايستاد و لشكر را گفت فرود آيند و در خيمه روند و هر چيز كه يابند برگيرند. لشكريان خود را در خيمه ها انداختند و هر چه يافتند از قليل و كثير برگرفتند. شمر ذى الجوشن در خيمهاى كه على بن حسين (ع) در بستر بيمارى تكيه داشت، درآمد و شمشير كشيده خواست كه او را به قتل رساند، حميد بن مسلم گفت:
سبحان الله! از سر قتل اين جوان بيمار درگذر كه مريض است.
شمر گفت: فرمان عبيد الله بن زياد چنين است. حميد بن مسلم گفت: واى بر تو جواب محمّد مصطفى (ص) را چه گويى؟ آخر تو مىدانى كه اينها اهل بيت پيغمبرند.
شمر از اين سخنان خجل شده، برگشت و از سر قتل على بن الحسين در گذشت و حكم كرد تا آتش به خيام اهل بيت رسول خدا (ص) زدند و بسوختند و دود از دودمان نبوت برآوردند.
القصّه هفتاد و دو كس از اهل بيت و قرابتان و اصحاب اميرالمؤمنين حسين (ع) در كربلا به درجه شهادت رسيدند. از موالى آن حضرت در آن روز دو كس نجات يافتند يكى مرقع بن ثمامه أسدى و ديگر غلام ام سكينه و همچنين از اولاد آن حضرت دو نفر باقى ماندند يكى على بن حسين كه مرضى داشت و ديگر عمر بن حسين كه هفت ساله بود.
📚منبع:
ترجمه الفتوح، ص ۹۱۳
#ماه_محرم
#محرم۱۴۴۴
#روز_عاشورا
#شهادت_امام_حسین_ع
#شام_غریبان_امام_حسین
.
*◾️چه کسی برای حسینم گریه می کند⁉️*
*▪️هر که بر گرفتاری حسین گریه کند، دست او را می گیریم و داخل بهشت میکنیم....*
➖هنگامی که پیامبراکرم(ص) شهادت امام حسین(ع) و سایر مصیبت های او را به دختر خود، خبر داد; حضرت فاطمه(س) سخت گریه نمود و عرض کرد:
"پدرجان! این گرفتاری چه زمانی رخ می دهد؟"
رسول خدا فرمود:
"زمانی که من و تو و علی در دنیا نباشیم."
آن گاه گریه ی فاطمه شدیدتر شد. عرض کرد:
"چه کسی بر حسینم گریه می کند و به عزاداری او قیام می نماید؟"
پیامبر فرمود:
"فاطمه! زنان امتم بر زنان اهل بیتم و مردان بر مردان گریه می کنند و در هرسال، عزاداری او را تجدید می کنند.
روز قیامت که فرا رسد، تو برای زنان شفاعت میکنی و من برای مردان، و هر که بر گرفتاری حسین گریه کند، دست او را می گیریم و داخل بهشت میکنیم....
فاطمه جان! تمام دیده ها روز قیامت گریان است، مگر چشمی که بر مصیبت حسین گریه کند! آن چشم برای رسیدن به نعمت های بهشت خندان است!
📚کتاب بحارالانوار، ج۴۴ ص ۲۷۹
#اشک #گریه
.
﷽
🏴عزاداری و سلام جانسوز امام زمان(عج)
▪️ألسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ،
😭سلام بر صاحبِ آن بارگاهِ عالى رتبه،
▪️ألسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،
😭سلام بر آن کسى که پرده حُرمَتش دریده شد،
▪️ألسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ،
😭سلام برآن کسى که خونش به ظلم ریخته شد،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ،
😭سلام برآنکه با خون، زخم هایش شستوشو داده شد،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْمُجَرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ
😭سلام بر آنکه از جامهاى نیزهها جرعه نوشید،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى،
😭سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ،
😭سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین،
😭سلام بر آن مدافعِ بى یاور،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،
😭سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،
😭سلام بر آن گونه خاک آلوده،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،
😭سلام بر آن بدنِ جامه به غنیمت رفته
▪️السَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ،
😭سلام بر آن دندان هایی که با چوب خیزران زده شده ،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ،
😭سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته،
▪️ألسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ،تَنْهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّارِیاتُ،
😭سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان هاىِ کربلا گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند، و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند.
📚فرازهایی از #زیارت_ناحیه_مقدسه
.
♻️ هجده مقامی که در #زیارت_عاشورا میخواهیم
بهترین فرصت برای قرائت چهل روزه زیارت عاشورا از روز عاشورا تا اربعین را از دست ندهید،
در زیارت عاشورا چیزی حدود هجده دعا میکنیم که متناسب با آن، هجده مقام را از خدا میخواهیم. درخواستهای انسان در زیارت عاشورا، دنیوی و مادی و فانی نیست، بلکه همگی معنوی است.
ما در زیارت عاشورا، همراه با این دعاها، هجده مقام را از خدا درخواست میکنیم که بعضی از آنها بهقدری بالاست که اگر زیارت عاشورا وجود نداشت، نمیتوانستیم باور کنیم که کسی جرأت درخواست آنها را از خدا داشته باشد.
اینها خیلی خواستههای بزرگی هست و انسان از آنها درجات سلوک را یاد میگیرد، چون از پایین شروع میشود و به بالا میرسد.
و اما آن مقامها:
۱- مقام خونخواهی امام حسین علیهالسلام
ان یرزقنی طلب ثارک
اینکه کسی بخواهد خونخواهی امام حسین را بکند، مقام خیلی بالایی است، چون خونخواهِ اصلی ابیعبدالله، امام زمان است.
۲- مقام وجاهت عند الله (آبرومندی نزد خدا)
اللهم اجعلنی عندک وجیها
۳- مقام معِیَّت (همراهی) با معصوم
ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الآخرة
مع امام منصور
این درخواستی ویژه است، چون تمام انبیا و اولیا آرزویش را داشتهاند.
۴- زندگی حسینی و اهل بیتی داشتن
اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد...
مقامی که درخواست میکنیم تمام مراحل زندگی ما، درهمتنیده با معصوم باشد.
۵- مقام شهادت
و مماتی ممات محمد و آل محمد
مرگ همه معصومین (از پیامبر تا امام حسن عسکری علیهمالسلام) با شهادت بوده.
۶- رسیدن به مقام محمود
ان یُبِلِّغنی المقام المحمود
در قرآن آیهای داریم که به پیامبر میگوید: نماز شب بخوان تا به مقام محمود برسی. مقام محمود از نگاه بیشتر مفسران، یعنی مقام شفاعت. شفاعت شدن، یک مقامی است که به هر کسی نمیرسد (لا یملکون الشفاعة... شفاعت به هر کس نمیرسد.
اما مقامی هست که از شفاعتشدن بالاتر است و آن هم مقام شفاعتکردن است و ما در این فراز، این را از خدا میخواهیم.
۷- مقام مشارکت در مصیبت ولیّ معصوم
لقد عظمت الرّزِیّة... بک علینا
و اسئل الله بحقکم... ان یعطینی بمصابی بکم...
(یعنی مصیبت شما را، مصیبت خودم میدانم)
الحمد لله علی عظیم رزِیّتی
(دقیقا در اینجاست که انسان مصیبت را برای خودش میداند)
این مقام، خیلی عظیم است و خیلی باید دربارهاش بحث کرد.
داستان زیارت عاشورا، داستانِ یکیشدن با اهلبیت است، قرار است از این طریق، به شجره حیات متصل شویم.
۸- مقام برائت
و بالبرائة من اعدائکم
(برای دوری و تبرّیجستن از بعضی جریانها و افراد و نیز بعضی خصوصیتها)
۹- مقام لعن
اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد
این مقام، آنقدر مهم است که در زیارت عاشورا بر سلام اولویت دارد. اول صد لعن میدهیم و بعد صد سلام.
(جاروب کن خانه را، سپس میهمان طلب)
نکته: چهره اصلی برائت و لعن، بعد از ظهور دیده میشود، چون ما مردم اصلا تا قبل از ظهور نمیفهمیم کسانی که باعث و بانی ماجرای کربلا بودهاند، ما را از چه نعمات زیاد و برکات بزرگی محروم کردهاند.
ما الآن از دنیای بعد از ظهور چیزی نمیدانیم و درک نمیکنیم. اصل برائت در آن زمان اتفاق میافتد.
یعنی وقتی ظهور انجام میشود و میفهمیم چه چیزی را از ما گرفتهاند، تازه حسّ واقعیِ برائت را درک خواهیم کرد.
#گریز_زیارت_عاشورا
ادامه در پست بعد👇
.
ادامه از پست قبل
۱۰- مقام سِلم
انی سلم لمن سالمکم
و ولیّ لمن والاکم
این مقام، عبارت است از مقام دوستی با دوستان و دوستداران اهلبیت، برای تشکیل یک شبکه متحد در راه تحقق منویّات این خاندان.
۱۱- مقام دشمنی با دشمنان اهل بیت
حرب لمن حاربکم
این مقام، یعنی مقام دشمنی با دشمنان اهلبیت، برای پالایش آن شبکه متحد و همچنین مبارزه با موانع رشد بشر. آیا شما فکر میکنید هر کسی میتواند به مقام مجاهدت برسد؟
۱۲- مقام ایثار
بابی انت و امی
ما در زیارت عاشورا این مقام را درخواست میکنیم و لااقل ادای آن را درمیآوریم. ایثار یعنی بذل بهترینها، و ما زیارت عاشورا بهترین داشتههای خود را فدای امام میکنیم.
۱۳- مقام قربة الی الله
انی اتقرب الی الله...
اللهم انی اتقرب الیک...
مقام قرب و نزدیکی به خدا، بالاترین مقام ممکن است، منتها مراتب بالای آن فقط به کمک و دستگیری ولیّخدا که در این مسیر پیشتاز است، ممکن میشود.
۱۴- مقام دوستی و نزدیکی به اهلبیت
انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی ...
این مقام نیز، امتداد مقام قربة الی الله است.
۱۵- مقام معرفت اهلبیت
اکرمنی بمعرفتکم و معرفة اولیائکم...
در حدیث داریم: من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة)
۱۶- مقام ثبات قدم و اهل تزلزل نبودن
ان یثبّت لی عندکم قدم صدق
ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین...
۱۷- مقام رجعت،
و ان یرزقنی طلب ثارکم مع امام منصور
هر کسی قادر نیست به این مقام برسد و شخص باید خیلی کارها در این راه انجام دهد.
۱۸- مقامی که خدا به ما درود بفرستد
اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمة و مغفرة
ما در زیارت عاشورا، خیلی از این مقامها و خواستهها را بهصورت لامکان و لازمان میخواهیم. یعنی درخواست خود را محدود به یک زمان و مکان خاص نمیکنیم.
فی هذا الیوم و فی موقفی هذا و ایام حیاتی
(یعنی الآن و اینجا و همه روزهای عمرم)
و لا جعله الله آخر العهد منی...
(یعنی الیالابد باشد و محدود به حال نباشد.)
در پایان این مطلب باید گفت که هدف خلقت ما انسانها، رشد نامحدود ما از طریق کسب معرفت و محبت و خشوع در برابر خدا و همچنین ولی خداست و این درخواستهایی که ما در زیارت عاشورا به درگاه خدا عرض میکنیم، کاملاً همسو با هدف خلقت ماست.
یعنی اگر به مقامات فوق دست یابیم، در واقع تا سطوح بسیار بالایی از هدف خلقت دست یافتهایم.
#شرح_زیارت_عاشورا
.
.
روز ۱۱ محرم:
🏴۱- حرکت کاروان اُسراء از کربلا💔
عُمَر سعد ملعون، روز یازدهم،
تا وقت ظهر در کربلا ماند،
و بر کشتگان خود نماز گذارد،
و آنان را به خاک سپرد.
وقتی روز از نیمه گذشت،
فرمان داد تا دختران پیامبر
"صلّی الله علیه و آله" را،
بر شتران بی جهاز سوار کردند،
و امام سجّاد "سلام الله علیه" را نیز،
با غُلِ جامعه بر شتر سوار کردند.
هنگامی که آنان را از قتل گاه،
عبور دادند و نظر بانوان،
بر جسم مبارک امام حسین
"صلوات الله و سلامه علیه" افتاد،
لطمه ها بر صورت زدند،
و صدا به صیحه و ندبه برداشتند.
🏴۲-تشکیل مجلس ابن زیاد💔
روز یازدهم، عُمَر سعد به کوفه آمد.
ابن زیاد اذن عمومی داد،
تا مردم در مجلس حاضر شوند.
سپس رأس مطهّر امام حسین
"صلوات الله و سلامه علیه" را،
نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد،
و تبسّم می نمود،
و با چوبی که در دست داشت،
جسارت می نمود.
🏴۳-حرکت اهل بیت امام حسین
"صلوات الله و سلامه علیه"،
به سوی کوفه💔
عصر روز یازدهم،
اهل بیت "علیهم السلام" را،
با حالت اسارت به طرف کوفه بردند.
نزدیک غروب حرکت کردند،
و شبانه به کوفه رسیدند.
لذا آن بزرگواران داغدیده را،
تا صبح پشت دروازه های کوفه،
نگه داشتند.هنگام صبح،
عُمَر سعد ملعون از کوفه خارج شد،
و بسان فرماندهی که،
از فتوحات خویش خوشحال است،
همراه اُسراء وارد کوفه شد.
#بعد_از_شهادت #امام_حسین
.
.
⚜ قاتلین امام حسین علیه السلام از کدام دسته بودند؟
📌آنگاه که امام حسین علیه السلام تمام یاران خود را از دست داد و آهنگ پیکار با دشمن نمود برای آخرین بار برای اتمام حجت خطاب به اشقیاء فرمودند:
🔴 یا وَیْلَکُمْ اَتَقْتُلُونِی عَلى سُنَّه بَدَّلْتُها؟ اَمْ عَلى شَریعَه غَیَّرْتُها، اَمْ عَلى جُرْم فَعَلْتُهُ، اَمْ عَلى حَقٍّ تَرَکْتُهُ؟
⭕️ واى بر شما! چرا با من مى جنگید؟ آیا سنّتى را تغییر داده ام؟ یا شریعتى را دگرگون ساخته ام؟ یا جرمى مرتکب شده ام؟ و یا حقّى را ترک کرده ام؟
🔥اما دشمنان لجوج و عنود با کمال وقاحت خطاب به امام علیه السلام گفتند:
💢اِنّا نَقْتُلُکَ بُغْضاً لاَِبِیکَ
🔴 ما به خاطر کینه اى که از پدرت به دل داریم با تو مى جنگیم و تو را مى کشیم
📖 ینابیع المودة ج۳ ص۸۰
#سقیفه_مساوی_با_بی_عقلی
.
🔆...ولی دیر شده بود!
✍️ بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر رو نداشت...
1️⃣ گروه اوّل توابیّن بودند؛ همونهایی که روز عاشورا سکوت کردند، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر...
👈 «ولی دیر شده بود.»
2️⃣ گروه دوّم مردم مدینه بودند؛ بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰ هزار نفر. یزید گفت: لشکری که به مدینه حمله کنه، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله.
👈 «امّا دیر شده بود.»
3️⃣ گروه سوّم مختار بود که بعد از جنگهای فراوان و کشته شدن حدود ۲۲ هزار نفر. گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد...
👈 «امّا دیر شده بود.»
✍️ مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردن...
✍️ مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه کمکش نکردند...
👈 همه بعدها به کمک امام رفتند... «ولی دیر شده بود.»
🕌 امام سجاد (علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکتها نمیکردند. «چون دیر شده بود.»
✍️ حدود ۳۵ هزار نفر کشته شدند امّا دیر شده بود.
✅ خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند...!
⚠️ ما باید مراقب باشیم که از امام خودمون عقب نیفتیم.
✍️ الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_
هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.
.
🙏قصص التوابین: حکایات اهل توبه 4
در بصره زنى زندگى مى كرد به نام شعوانه كه در لا اُبالى گرى و رقّاصى و فاحشه گرى زنى معروفه بود و هيچ خانه و مجلس فسادى نبود كه شعوانه درش نباشد.
روزى شعوانه با كنيزان خود از كوچه اى گذر مى كرد اتّفاقا گذرش از در خانه مرد صالح كه از زهاد و وعّاظ زمان خود بود افتاد، ناگهان صداى خروش و گريه و ناله اى از آن خانه بگوشش رسيد.
يكى از كنيزان خود را به آن خانه فرستاد تا ببيند جريان چيست و خبرى آورد و به او گوشزد كرد كه زود بيا و ببين در اين منزل چه مي گذرد و اين ناله و گريه براى چيست ؟
با خود گفت : در بصره ماتم خانه و عزاست و ما خبرى نداريم .
كنيزك به درون خانه رفت و پس از مدتى بيرون نيامد. كنيز ديگرى را فرستاد باز هم از او خبرى نشد. همه كنيزان را يكى يكى فرستاد خبرى نشد. خيلى ناراحت شد گفت مگر چه خبر است همه كنيزان را فرستادم هيچكدام نيامدند. شايد در اينجا سرّى باشد زيرا اين ماتم ، ماتم و عزاى مردگان نيست بلكه عزا و ماتم زندگان است ، اين ماتم بدكاران است اين ماتم گناهكاران است اين ماتم مجرمان است اين ماتم نامه سياهان است .
سپس با خود گفت من خودم به داخل منزل بروم و ببينم چه خبر است .
وارد خانه شد ديد مرد صالحى بالاى منبر است و مردم زيادى دور منبر نشسته اند و دارند گريه مي كنند. در اين هنگام واعظ داشت اين آيه را تفسير مى كرد (و اذا راتهم من مكان بعيد سمعوا لها تغيظا و زفيرا) جهنم در روز قيامت وقتى كه گنه كاران و عاصيان را ببيند به غرش در آيد، عاصيان و گنه كاران از صداى غرش آتش جهنم به لرزش در آيند و وقتى هم معصيت كاران را وارد آتش كنند در آن مكانهاى تنك و تاريك و زنجيرهاى آتشين هم در گردنشان است كه به يكديگر بسته شده .
و اذا القوا منها مكانا ضيقا مقرنين دعوا هنا لك ثبورا
فرياد واويلاى آنها بلند است، مالك دوزخ گويد: ها؟! چه زود صداى فريادتان بلند شد؟! حالا كجايش را ديده ايد؟! كه چه فريادها و دردهاى شديدترى هم داريد براى آنها چه خواهيد كرد؟!....
شعوانه تا اين سخن و آيه را شنيد چنان در او اثر كرد كه به گريه در آمد و صدا زد اى شيخ اگر كسى توبه كند آيا با اين همه گناه خداوند توبه او را قبول مى كند و مرا بدرگاه خود جاى ميدهد؟ و مرا مى آمرزد؟ شيخ گفت: خدا ارحم الرحمين است ، توبه كنى از سر تقصيراتت مى گذرد اگر چه گناهانت به اندازه شعوانه باشد.
شعوانه گفت : اى شيخ شعوانه منم . توبه كردم و ديگر پيرامون گناه نمى روم شيخ گفت : حال كه توبه كردى تمام گناهان تو را خداوند متعال آمرزيد و تو را مشغول عفو و بخشش خود قرار داد.
شعوانه توبه راستين كرد و هرچه ثروت از اين راه در آورده بود و غلام و كنيزان را كه داشت در راه خدا داد و آزاد كرد و صُمعه اى براى خود در بيابان درست كرد و در آنجا مشغول عبادت و بندگى گرديد و سالها رياضت كشيد تا سوخته و گداخته شد.
روزى به حمام آمد كه سر و تن خود را بشويد يك نگاهى به بدن خود انداخت ديد بدنش سوخته و گداخته و نحيف و لاغر شده آهى كشيد و گفت اى #شعوانه اين بدن توست ، آه در دنيا چنين زار و نزار شدى نمى دانم در آخرت احوال تو چگونه خواهد بود سپس به گريه افتاد.
ناگهان صداى شنيد كه اى شعوانه تو از درگاه ما دور نشو و ملازم در گاه ما باش و مترس تا ببينى كه فرداى قيامت كار تو چطور خواهد شد. كم كم كارش بالا كشيد كه يكى از اولياء شد كه مجلسى درست مى كردند او سخنرانى مى كرد و اشك مى گرفت.
📚 منبع: كتاب خزينة الجواهر مرحوم آقا شيخ على اكبر نهاوند رضوان اللّه تعالى عليه
#توبه
#گریز_مناجاتی
.
🔆 مصیبت سیدالشهداء در نگاه اهل سنت
🔹 مصیبت شهادت امام حسین علیه السلام و ظلم و جنایات بنی امیه بر ایشان و خاندان و یاران حضرت فراموش شدنی نیست، مگر میتوان به یاد مصیبتهای سید جوانان اهلبهشت و نوردیده پیامبر صلیاللهعلیهوآله افتاد و نَگِریست؟
🔸 آلوسی بغدادی؛ مفسر و عالم سلفی اهل سنت در قرن سیزدهم، وقتی روایت زمین خوردن امام حسین علیهالسلام در محضر پیامبر صلیاللهعلیهوآله را نقل میکند، می گوید: کاش میدانستم وقتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، حال حسین را در کربلا میدید چه میکرد؟
🔹 آلوسی پس از آن به قاتلان حضرت سیدالشهداء لعنت می فرستد و عرضه می دارد: لعنت خدا، ملائکه، پیامبران و همه مردم بر هرکس که امر کرد و هرکس که لجام بست و اسبش را زین کرد یا راضی شد یا سیاهی لشکر شد.
#گریز_زیارت_عاشورا
🔸 امام شافعی از بزرگان اهل سنت و پیشوای شافعیها درباره واقعه عاشورا و به یاد مصیبت کربلا اینگونه شعر سروده است:
👈 این حادثه از حوادثی است که خواب مرا ربوده و موی مرا سپید کرده است.
👈 دل و دیده مرا به خود مشغول ساخته و مرا اندوهگین کرده است و اشک چشم، جاری و خواب از آن پریده است.
👈 دنیا از این حادثه خاندان پیامبرصلی اللهعلیهوآله متزلزل شده و قامت کوه ها از آن خواب ذوب شده است.
🌐 جهت مطالعهی بیشتر، کلیک کنید:
https://btid.org/fa/news/215759
.
.
حکایتی زیبا _ توبه و احوالات #رسول_ترک _ استاد علیرضا پناهیان ✨
بعضی ها عاقبت بخیر نمیشن ، اما بعضی ها هم بعد از یه عمر خلاف کاری عاقبت بخیر میشن ، ای عاقبت بخیر میشن" یه آقا رسولی بود اهل قمه کشی و عرق خوری و خیلی چیزا بود ولی هیئت حسینش ترک نمی شد ، منتها میخواست بره روضه ی امام حسین این دهنش رو زیر شیرآب ، آب می کشید میگفت امام حسین خوشش نمیاد ، گاهی یه ذره ادب آدم رو عاقبت بخیر می کنه ، میگه اومد تو هیئتی ، رئیس هیئت نگاش کرد گفت این از اراذل اوباشه ، بیرونش کنید ، گفتن میزنه ها قداره بنده ، گفت نه این نوکر امام حسین رو نمی زنه ، اومدن بهش گفتن فلانی از جلسه ما برو بیرون ، مایه ی آبرو ریزی ماست ، ناراحت شد ، دلش شکست ، رفت ، صبح فردا ، صبح زود دید ، در خانه شو میزنن ، کیه؟ اومد دید رییس هیئت داره گریه می کنه ، گفت آقا رسول آگه میخوای بیای هیئت بیا" ما غلط کردیم ، اشتباه کردیم تو رو بیرون کردیم ، آقا رسول میگه ، چیه؟چی شده ؟ نه به اون بیرون کردن نه به این دعوت کردن ! میگه من یه خوابی دیدم تو بیا چی کار داری ، گفت باید خواب رو برام تعریف کنی ، خواب یه جوری بوده نمی خواسته تعریف کنه ، اصرار ، نه باید تعریف کنی ، میگه آقا رسول ، دیدم خیمه ی حسین تو کربلا تنهاست ، مردم دارن یورش میبرن ، خیمه ی حسین رو غارت کنند ، یه سگی جلو خیمه داره پاسبانی میده ، آقا رسول ببخشید ، چهره ی سگ ، چهره ی تو بود ،بدنش، بدن سگ ؛ میگه آقا رسول نشست گفت بالاخره ما رو به عنوان سگ خودشون پذیرفتن ، گریه کرد ... انقلابی در رسول شد ، از اون به بعد شد یکی از گریه کنان درجه یکه اباعبدالله الحسین ..." میرفت مسجد نماز میخوند"، گوله به گوله جاهای مختلف مسجد نماز می خوند ، یکی از رفقاش بهش میگه بابا آروم بگیر یه جا نماز بخون انقده این جا اونجا می کنی " گفته بوده که این زمین گناه من رو زیاد دیده ، میخوام نمازهامم ، زیاد ببینه روز قیامت شهادت بده ، یکی از علمای تهران جلسه ی روضه ای گرفته بود ، ندیدنش آقا رسول رو دعوتش کنند ، صداش زدن ، پیداش نکردن دیدن تو جلسه ی روضه خود آقا رسول اومده تو مجلس اون عالم بزرگوار ، هی تو تاریکی ها دستش رو باز می کنه میگه ، مادر ... مادر کجایی مادر ... مجلس رو وقتی یک کلمه می گفت منقلب می کرد و به آتش می کشید ؛ بعد از جلسه بهش گفتن چرا مادر مادر می کردی ، آدرس کی بهت داد ؟!! گفته بوده که دیشب خانم فاطمه ی زهرا رو خواب دیدم فرمود فلان جا روضه هست ، ما هم هستیم ، دوست داریم تو هم باشی ... بیاییا ..." لحظه ی آخر هی می گفتن بیهوش میشد ، به هوش میومد ، هی میگفت مرگ منتظر منه ، منتظر رسوله ، رسول منتظر اربابشه ، من جان به عزرائیل نمیدم تا اربابم نیاد ..." قلدری خودشو هنگام مرگ داشت ، لحظه ی آخر میگن یه دفعه ای لبخند زد ، گفت : آقام گلدی ... آقام گلدی ...
اینجوری هست یا امیرالمومنین ، بعضی ها رو اینجوری دستشون رو میگیری ، ما امشب داریم میترسیم از عاقبت بخیر نشدن ... حسین دست ما رو هم بگیر کنار بدن مولا امیرالمومنین ...
#حجت_الاسلام_پناهیان
#حکایت_توبه_مناجات
#مناجات_دعا
🏴 *پاسخ عجیب امام زمان عجل الله به یک سوال:* *یا حسین 😭*
⁉️چگونه میشود *با یک قطره اشک برای امام حسین علیه السلام، همه گناهان بخشیده شود؟!*
*(انتشار دهید)*
🔴 سيد ، بحرالعلوم(ره) به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه *گريه بر ، امام_حسین (علیه السلام) گناهان را مى آمرزد، فكر مى كرد.*
💠 همان وقت متوجه شد كه *شخص عربى به او رسيد* و سلام كرد. بعد پرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرورفته اى؟ اگر مساله علمى است بفرماييد شايد حل کنم!
💠 سيد بحرالعلوم اظهار داشت: در اين باره فكر مى كنم كه *چطور مى شود خداى تعالی اين همه ، ثواب به زائرين و گريه كنندگان بر حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) مى دهد.*
💠 مثلا در هر قدمى كه در راه ، زیارت برمیدارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى *یک قطره اشک تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده مى شود؟*
💠آن سوار عرب فرمود: *تعجب نكن!* من مثالى مى آورم تا مشكل حل شود. *سلطانى* به همراه درباريان خود به شكار مى رفت. در آنجا از همراهيانش دور افتاد و *به سختى فوق العاده اى افتاد و بسيار گرسنه شد.*
💠 خيمه اى را ديد و وارد آن خيمه شد، *در آن پیرزنی را با پسرش ديد،* آنان در گوشه خيمه، بز شيرده داشتند و از راه مصرف شير اين بز، زندگى خود را مى گرداندند.
💠 وقتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از، مهمان، *آن بز را سربريده و كباب كردند،* زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند، سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هرطورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را برایشان نقل كرد.
💠و از آنها سؤال كرد: *اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازى پيرزن و فرزندش راداده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟*
يكى از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهيد.
ديگرى كه از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهيد.
يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
💠 *سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام،* چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند، من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
🔴 *بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، امام حسین(علیه السلام) هرچه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد.* 😭😭😭😭
🔴 *پس اگر خداوند به زائرين و، گریه كنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون خدا كه خدائيش را نمى تواند به سيدالشهداء(علیه السلام) بدهد،* پس هر كارى كه مى تواند انجام مى دهد.
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود از نظر سید غیب شد. 😔
📚 *منبع: العبقرى الحسان، ج۱، ص۱۱۹*
🏴 *در این محرم حسینی نسبت به امام زمان عجل الله معرفت پیدا کنیم و خداوند منان را بحق اربابمان اباعبدالله و همراهانش قسم دهیم که فرج مولا تعجیل شود*
#گریه #اشک
.
.
مصیبتهای اهل بیت در راه کوفه تا شام از زبان امام سجاد "علیه السلام"
اطعام و احسان امام سجاد علیه اسلام در حال روزه
منبع: بحارالانوار؛ مجلسی، ج ۴۶، ص ۷۱
امام صادق علیه السلام: زين العابدين عليه السلام روزى كه روزه ميگرفت دستور ميداد گوسفندى ذبح كنند و گوشتهايش تكه تكه كنند و بپزند هنگام افطار كه ميشد مىآمد كنار ديگ بطورى كه بوى آب گوشت بمشامش ميخورد با اينكه روزه بود. ميفرمود ظرفها را بياوريد. اين ظرف براى خانواده فلانى و اين ظرف براى خانواده فلانى تا ديگها تمام ميشد بعد مقدارى نان و خرما مىآوردند اين غذا و شام خودش بود.
*
جراحات بدن امام سجاد علیه السلام در اثر حمل بار برای فقرا
منبع: بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۹۰
عمرو بن نایب» میگوید: «چونکه حضرت علی بن الحسین -علیهالسلام- وفات یافتند و آن حضرت را غسل دادند: مشغول نگاه کردن به پشت ایشان شدند و آثار سیاهی را در آن مشاهده کردند!! و لذا پرسیدند این چیست؟ کسی گفت: «آن بزرگوار عادتش این بود که خورجین و انبان آرد را شبانه بر پشت خود حمل میکرد و آن را به فقراء مدینه اعطا مینمود.
*
به غل و زنجبر کشیدن امام سجاد علیه السلام در راه شام
منبع: ارشاد؛ شیخ مفید، ج 2 ص 119
إنَّ عُبَيدَ اللّهِ بنَ زِيادٍ بَعدَ إنفاذِهِ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام أمَرَ بِنِسائِهِ وصِبيانِهِ فَجُهِّزوا، و أمَرَ بِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام فَغُلَّ بِغُلٍّ إلى عُنُقِهِ، ثُمَّ سَرَّحَ بِهِم في أثَرِ الرَّأسِ مَعَ مُجفِرِ بنِ ثَعلَبَةَ العِائِذِيِّ وشِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ، فَانطَلَقوا بِهِم حَتّى لَحِقوا بِالقَومِ الَّذينَ مَعَهُمُ الرَّأسُ. ولَم يَكُن عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام يُكَلِّمُ أحَدا مِنَ القَومِ فِي الطَّريقِ كَلِمَةً حَتّى بَلَغوا
ترجمه: عبيد اللّه بن زياد، پس از روانه كردن سر حسين عليه السلام، فرمان داد كه زنان و كودكانِ او را آماده كنند و فرمان داد تا على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام را تا گردن در بند كنند. آن گاه، آنان را با مُجفِر بن ثَعلَبه عائذى و شمر بن ذى الجوشن، در پى سر، روانه كرد. آنان رفتند تا به حاملان سر رسيدند و على بن الحسين عليه السلام در راه، كلمهاى با آنان سخن نگفت تا [به شام] رسيدند.
***
روضه ی مصیبت های راه کوفه تا شام از زبان امام سجاد علیه السلام
منبع: اقبال؛ سیدبن طاووس، ج 3 ص 89
مُحَمَّد بن عليّ [الباقر] عليهما السلام: سَأَلتُ أبي عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام عَن حَملِ يَزيدَ لَهُ، فَقالَ: حَمَلَني عَلى بَعيرٍ يَطلُعُ بِغَيرِ وِطاءٍ، ورَأسُ الحُسَينِ عليه السلام عَلى عَلَمٍ، ونِسوَتُنا خَلفي عَلى بِغالٍ اكُفٍ، وَالفارِطَةُ خَلفَنا وحَولَنا بِالرِّماحِ، إن دَمَعَت مِن أحَدِنا عَينٌ قُرِعَ رَأسُهُ بِالرُّمحِ، حَتّى إذا دَخَلنا دَمِشقَ صاحَ صائِحٌ: يا أهلَ الشّامِ هؤُلاءِ سَبايا أهلِ البَيتِ المَلعون
ترجمه: امام باقر عليه السلام: از پدرم على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام در باره بردن او به سوى يزيد پرسيدم. فرمود: «مرا بر شترى لَنگ و بدون جهاز، سوار كردند و سر حسين عليه السلام بر بالاى عَلَمى بود و زنانمان، پشت سرِ من بر استرانى بدون پالان، سوار بودند. كسانى كه ما را مىبردند، از پشت سر و گرداگردمان، با نيزه، ما را احاطه كرده بودند و آزار مىدادند. اگر اشكى از ديده يكى از ما فرو مىچكيد، با نيزه به سرش مىكوبيدند، تا آن كه وارد شام شديم. جارچى جار زد: اى شاميان! اينان، اسيران اهل بيتِ ملعون اند».
#شام #کوفه
.
.
شرح کامل سرگذشت #رسول_ترک
#تلنگر
#رسول_ترک
(قسمت 1⃣)
🔻روز پنجم اسفند سال 1284 هجری شمسی در محله "خیابان" که یکی از محله های قدیمی شهر تبریز میباشد کودکی چشم به جهان گشود که نامش را رسول گذاشتند و بعدها نام این محله (خیابان) و اسم شهری که آن متولد شده بود به عنوان قسمتی از اسم و فامیلی آن مولود بر روی سنگ قبرش حک گردید یعنی با نام حاج رسول دادخواه خیابانی تبریزی.
🔻نام پدرش مشهدی جعفر بود و مادرش نیز آسیه خانم نام داشت.
آسیه خانم زنی بسیار مظلوم و آرام بود و آنطوری که دخترش (ربابه خانم) تعریف میکرد او یکی از زنهای پاکدامنی بوده است که در جلسه های روضه امام حسین علیه السلام بسیار گریان میشد و زیاد اشک میریخت.
🔻بازیهای روزگار کم کم رسول را در سنین جوانی به راههای خلاف کشانید به خصوص بعد از سنین بیست و چهار پنج سالگی که او مجبور شد شهر و دیارش تبریز را رها کند و به تهران بیاید.
🔻رسول ترک بعد از آنکه در سالهایی از عمرش اهل نافرمانی و غفلت از خدای خویش بوده است عاقبت همانطوری که خواهید دید ، در یکی از ماههای محرم آن واقعه و مرحمت و دعوت ولایتی و معنوی برایش پیش میآید و او را به شدت دگرگون میسازد.
🔻اما باید توجه داشت که این عنایت و لطفی را که آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام به رسول ترک مبذول و مرحمت داشته است بی حساب و کتاب و بی دلیل و بهانه نیز نبوده است.
🔻جناب آقای حاج میر حسن قدس حسینی یکی از پیرمردهای با سابقه هیئت مسجد شیخ عبدالحسین میگفت:
«این رسول در همان دوره و سالهایی که هنوز توبه نکرده بود و از معصیت و گناه اجتناب و پرهیز نداشت در آن سالها نیز با خلوص نیت و فقط برای خاطر امام حسین علیه السلام در جلسات شرکت میکرد تا اینکه این نیت پاک و صدق و صفای او سبب شد که او توبه نصوح و واقعی بکند و عاقبت به خیر بشود.»
🔻« من در طول عمرم هم حاج رسول را دیده ام و هم عکسش فردی را نیز دیدها م که با آنکه از کودکی در هیئتها بود ولی متأسفانه چون اخلاص و نیتی پاک نداشت خداوند او را به وضعیتی دچار کرد که خداوند به هیچ کس نصیب نکند»
🔻در این مجموعه نیز ما در واقع روز تولد او را نیز از همان روزی به حساب می آوریم امام حسین علیه السلام به بهانه آن خواب و رؤیای ناظم و مسئول هیئت آتشی به جان رسول ترک میاندازد و او را به جرگه عاشقهایش وارد میسازد.
🔻رسول ترک بعد از توبه و بازگشت به صراط مستقیم یکی از گریه کنندگان و دلسوخت هایی میشود که بسیاری از پیرمردهای هیئتهای قدیمی تهران چه از فارسها و چه از ترکها با قاطعیت میگویند که بعد از او هنوز نظیرش نیامده است.
🔻یکی از چشمگیرترین جلوه های گریه های رسول ترک در روزهای دهه اول محرم به خصوص در روزهای تاسوعا و عاشورا بوده است.
در روزهای تاسوعا و عاشورا در میان دسته های هیئتهای آذربایجانی ها که گاه به طول دو سه کیلومتر میرسید، رسول ترک با ناله ها و ضجه های جانسوز در انتهای دسته حرکت میکرد و غوغایی بر پا میکرد.
میگویند:
بسیاری از مردم گاه فقط به انتظار میایستاده اند تا گریه ها و ناله های رسول را تماشا کنند.
همه آنهاییکه رسول را در آن روزهای تاسوعا و عاشورا دیده اند میگویند:
زمانی که رسول ترک، گریان و نالان از جلوی جمعیت عبور میکرد صدای ناله و گریه مرد و زن و پیر و جوان نیز به هوا برمی خاست.
میگویند یکبار زمانی که رسول ترک در حال خواندن نوحهای ترکی بوده است عدهای از زنها و مردهای فارسی زبان که در گوشهای از بازار به تماشای او ایستاده بوده اند به قدری منقلب و محزون میشوند که صدای گریه و ناله آنها نیز در فضای بازار میپیچد.
در ای هنگام رسول ترک روی به آنها میکند و از آنها میپرسد: مگر شماها متوجه معنای حرفهای من میشوید؟
بعضی از آنها جواب داده بودهاند: ما ترکی نمیفهمیم ولی از حالتهای تو به خوبی متوجه میشویم که الان از چه داری میخوانی و ما از حالتهای تو عمق مصیبت را احساس میکنیم!
#ادامه_دارد
👇
#تلنگر
#رسول_ترک
👈(قسمت2⃣)👉
🔸رسول ترک آن چنان در عشق و محبت و ارادت به مولایش آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام ذوب شده بود که گاهی در جلسه روضه به خصوص در روزهای تاسوعا و عاشورا به اندازهای منقلب و بیتاب میشده که همچون مادرهای جوان مرده یا مجنونین میشده است. به همین دلیل او در میان بسیاری از دوستان و ارادتمندانش به خصوص در بین بسیاری از آذربایجانیها به « حاج رسول دیوانه» نیز معروف میباشد.
🔸میگویند حاج رسول دادخواه خیابانی تبریزی معروف به رسول ترک در بسیاری از مواقعی که از خود بیخود میشده و گاهی نیز قبل از اینکه شروع به خواندن نوحه یا روضهای بنماید با صدایی بسیار حزین و جاسوز و با همان لهجه زیبای ترکی اش این بیت را میخوانده است:
گویند خلایق که به دیوانه قلم نیست
من گشتم و دیوانه توکلت علی الله
🔸حاج حمید واحدی یکی از بازاریهای تهران با یک صفا و حزن و اندوهی خاص میگفت: «حاج رسول یکی از عاشقها وشيفتگان حسینی بود؛ واقعاً دیوانه امام بود. وقتی او مشغول گریه و زاری میشد انگار قیافه او را، شکل و نقشه صورت او را، به دیوانگی و عاشقی امام حسین (ع) نقش بسته بودند.
یعنی اگر گاهی کسی او را به طور مثال در روزهای تاسوعا و عاشورا می دیدی که با مشت بر سرش میزد برایش جلف و زننده نبود.
همه او را عاشق و دیوانه حسین علیه السلام میدیدند.
🔸او در عزاداریها هر کاری که میکرد برای کوچک و بزرگ و زن و مرد و پیر و جوان گریه آور بود حتی اگر کسی تا آنموقع برای امام حسین علیه السلام اشکی نریخته بود، زمانی که حاج رسول را در حال گریه و ناله میدید او هم به گریه میافتاد.
🔸به راستی که معلوم نیست رسول ترک چگونه مینالیده است و چگونه با ضجه های جانسوزش میسوخته است که همه آنهاییکه ضجه ها و حالتهای عاشقانه او را دیده اند به محض ذکر نام و یاد رسول ترک بلافاصله به یاد آقا و مولای رسول ترک حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام میافتند.
🔻عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست/
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت/
نامی است ز من بر من و باقی همه اوست
🔸حاج سید احمد حسینی تقویان میگفت:
«حاج رسول یک حسینی واقعی بود، خدا رحمتش کند. او به اندازهای پاک و با تقوا شده بود که ما نمیتوانستیم باور کنیم که او در جوانی و در سالهایی از عمرش آدمی غافل و جاهل بوده باشد.
او در عین اینکه مردی خشن به نظر میرسید ولی آدمی بسیار پاک و وارسته بود. زمانی که ماه مبارک رمضان از راه میرسید او به کلی مشغول عبادت میشد و خیلی از کارهایش را تعطیل میکرد و کمتر به بازار و به حجره و مغازه اش میرفت.»
#ادامه_دارد
.👇