🔴 گذر پوست به دباغخانه میافتد
✍"هشام بن اسماعیل" والی اُمویان در مدینه بود. او آزار بسیاری به مردم، مخصوصاً امام سجاد علیهالسلام میرساند.
سرانجام ، به دلیل اعتراض فراوان مردم، "هشام" عزل شد و به خاطر ظلمهای فراوان او، دستور دادند تا هشام را در وسط شهر ببندند تا دیگران هر طور میخواهند از او انتقام بگیرند.
مردم نیز یکی یکی میآمدند و انتقام میگرفتند.
🔹هشام می گفت:
"بیش از همه از علیبنحسین وحشت دارم، زیرا به سبب آزارهایی که به او رساندم و لعن و نفرینی که نثار جد او علیبناببطالب میکردم، انتقامش سخت خواهد بود."
روزی که امام سجاد علیه السلام "هشام" را در آن وضعیت دیدند به همراهان فرمودند:
"مرام ما بر این نیست که به افتاده لگد بزنیم و از دشمن خود انتقام بگیریم."
🔸هنگامی که امام سجاد عليه السلام به طرف هشامبناسماعیل میرفتند، رنگ در چهره هشام باقی نماند، ولی بر خلاف انتظار وی، امام سجاد با صدای بلند، سلام نمودند و با او دست دادند و به او فرمودند:
"اگر کمکی از من ساخته است، حاضرم کمک کنم."
هشام فریاد زد :
{اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}
{خداوند می داند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.}
🔹بعد از این رفتار امام سجاد (ع)، مردم مدینه نیز انتقام گرفتن از هشام را متوقف کردند.
📚تاریخ طبری ج۶ ص۵۲۶
.
Kashani-14030421-KodamHosayn-06-Hkashani_Com.mp3
39.65M
🎙 #سخنرانی_کامل
📋 کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟ – فصل چهارم؛ قسمت ششم
📆 پنجشنبه ۲۱ تیرماه ۱۴۰۳؛ مصادف با شب ششم محرم
▪️ هیئت محترم عبدالله بن الحسن علیهما السلام
🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است:
▫️ ما به وجود امام مضطر هستیم
▫️ اخذ از مردم
▫️ درنگی در موضوع وَلیجه
▫️ نکته ای در مورد برخی کتب معارفی
▫️ روضه و توسّل به حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام
#حامد_کاشانی🎤
Kashani-14030422-KodamHosayn-07-Hkashani_Com.mp3
25.73M
🎙 #سخنرانی_کامل
📋 کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟ – فصل چهارم؛ قسمت هفتم
📆 جمعه ۲۲ تیرماه ۱۴۰۳؛ مصادف با شب هفتم محرم
▪️ هیئت محترم عبدالله بن الحسن علیهما السلام
🔸 در این جلسه مباحث زیر مطرح شده است:
▫️ اگر فقیه را معصوم انگاری کنیم
▫️ خود معصوم پنداریِ رهبران جریان های انحرافی
▫️ واکنش رهبر انقلاب به عبارات مبالغهآمیز برخی دوستداران
▫️ واکنش امام خمینی به عبارات مبالغهآمیز یکی از فقهای برجسته
▫️ درک کنیم که ما عصمت نداریم
▫️ روضه و توسّل به حضرت علی اصغر سلام الله علیه
#حامد_کاشانی 🎤
مصیبت راتبه عاشورا ۱۴۰۰.aac
24.49M
🚩 #عاشورا
🚩 حجتالاسلام حنیفی
.
#خروج_از_کربلا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتش شده داداش باید برم
پاشو ببین چی اومده سرم
جونم میره برای معجرم
من اون اسیر آزاد توام وقتشه راهی شم
من انعکاس فریاد توام وقتشه راهی شم
راهی که مونده پابست منه وقتشه راهی شم
پیام کربلا دست من وقتشه راهی شم
می بینم حواست از رو نی به دختراته
می بینم چه غصه ای داداش توی چشاته
________
دشمن ما رو با تازیونه زد
هی بین راه با هر بهونه زد
روزا زد و بازم شبونه زد
با کعبِ نی میزد خواهرت و کاشکی نمی دیدی
چه بی هوا میزد دخترت و کاشکی نمی دیدی
ما رو توو کوچه ی یهودیا کاشکی نمی دیدی
میون اون همه نامحرما کاشکی نمی دیدی
غمگینم برا خودم که نه برا رقیه
کاش میشد که جون بدم داداش به جا رقیه
_____
دلخون شدم واسه غم رباب
غم پشت غم اومد چه بی حساب
ما رو چیکار به مجلس شراب
باور نمی کنم سنگ بلا ببوسه لبهات و
باور نمی کنم چوب جفا ببوسه لبهات و
باور نمی کنم که لخته خون ببوسه لبهات و
باور نمی کنم که خیزرون ببوسه لبهات و
درد داره ما رو جلو چشِ یهودیا زد
درد داره یه بی حیا ما رو کنیز صدا زد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#محسن_ناصحی ✍
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
.👇
✅ #آمدن_زینب_به_قتلگاه
📚لهوف، سید بن طاووس، ص 133-134
🔸قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ ....
يَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً بِأَبِي مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعُ الْعُرَى بِأَبِي مَنْ لَا غَائِبٌ فَيُرْتَجَى وَ لَا جَرِيحٌ فَيُدَاوَى بِأَبِي مَنْ نَفْسِي لَهُ الْفِدَاءُ بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ بِأَبِي مَنْ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِي مَنْ جَدُّهُ رَسُولُ إِلَهِ السَّمَاءِ بِأَبِي مَنْ هُوَ سِبْطُ نَبِيِّ الْهُدَى بِأَبِي مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِي خَدِيجَةُ الْكُبْرَى بِأَبِي عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى بِأَبِي فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ سَيِّدَةُ النِّسَاءِ بِأَبِي مَنْ رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ صَلَّى. قَالَ الرَّاوِي: فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيق...
🔹راوی می گوید: سوگند به خدا زينب دختر على عليه السّلام را فراموش نمیكنم كه با آهى جانكاه براى حسين عليه السّلام میگريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى زد:
▪️فرياد اى محمّد!
▪️دخترانت را اسير كرده اند،
▪️فرزندانت كشته شده اند
▪️و باد صبا بر بدنشان مى وزد،
▪️اين حسين تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نموده اند،
▪️عمامه و لباسش را به يغما بردهاند.
▪️پدرم به فداى آن كسى كه روز دوشنبه(روز تشکیل سقیفه) خيمه هايش غارت شد،
▪️پدرم به فداى آن كسى كه طنابهاى خيمهاش بريده شد،
▪️پدرم به فداى كسى كه نه به سفرى رفت كه اميد بازگشت در آن باشد و نه آن گونه مجروحى است كه درمان گردد،
▪️پدرم و جانم قربان او باد.
▪️پدر و مادرم به فداى آن شخصى كه با غمهاى بسيار جان سپرد،
▪️پدرم به فداى آن لب تشنه ات كه با لب عطشان به شهادت رسيد،
▪️پدرم به فداى آن كسى كه قطرات خون از محاسن شريفش میريزد،
▪️پدرم به فداى آن كسى كه جدّش رسول خداى آسمان است،
▪️ پدرم به فداى آن كسى كه نبيره پيامبر هدايت است،
▪️پدرم به فداى كسى كه ستوده برگزيده است،
▪️پدرم به فداى فرزند خديجه كبرى عليها السلام و على مرتضى عليه السّلام و فاطمه زهرا عليها السلام سرور زنان بهشت.
▪️پدرم به فداى فرزند آن كسى كه خورشيد براى او بازگشت تا نمازش را بخواند.
✳️راوی می گوید: سوگند به خدا همه حاضران از دشمن و دوست (با ديدن حال زينب عليها السلام) گريستند.
..............
.
حميد بن مسلم (از سربازان دشمن ) مي گويد: به خدا سوگند زينب دختر علي (ع ) را فراموش نمي كنم كه در كنار بدنهاي پاره پاره ، ناله و گريه مي كرد و با صداي جانسوز و قلب غمبار مي گفت :
((وا محمداه صلي عليك ملائكة السّماء هذا حسين مرمل بالدماء، مقطّع الاعضاء و بناتك سبايا…))؛ فرياد اي محمد! درود فرشتگان آسمان بر تو باد، اين حسين تو است كه در خون غوطه ور است ، اعضايش قطع شده ، و دختران تو به عنوان اسير، عبور داده مي شوند…
و در روايت ديگر آمده : سخنان ديگري فرمود، از جمله گفت :
((…هذا حسين مجزور الرّاس من القفا، مسلوب العمامة و الرّداء…بابي المهموم حتي قضي ، بابي العطشان حتي مضي ، بابي من شيبته تقطر بالدماء…))؛ اي جد بزرگوار، اين حسين تو است كه سرش را از قفا بريده اند، لباس و عمامه اش را به يغما برده اند، پدرم به فداي آن كسي كه با غمها و داغهاي فراوان شهيد شد، پدرم به فداي آن تشنه كامي كه با لب تشنه جان داد، پدرم به فداي آن كسي كه قطرات خون از محاسن شريفش مي ريزد…
در بعضي از روايات آمده : اهل بيت (ع ) عمر سعد را سوگند دادند آنها را از كنار قتلگاه عبور دهند، تا تجديد عهد با شهدا بنمايند.
راوي مي گويد: زينب كبري (س ) به گونه اي روضه خواند و گريه مي كرد كه ((فابكت و الله كل عدو و صديق ))؛ سوگند به خدا هر دوست و دشمن از گريه و گفتار زينب (س ) گريه كرد.(1)
منبع: عباس عزیزی،کتاب:دویست داستان از فضایل ، مصایب و کرامات حضرت زینب (ع)، چاپ چهارم،1381 ،ص109
(1)بحار الانوار، ج 45، ص 58 و
.
فیشروضهروز یازدهممحرم.pdf
759.7K
﷽
🔖#پی_دی_اف_روضه🔖
تقدیم به روضهخونای عزیز
ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ
📜فیش روضه | روز یازدهم📜
مناجات #امام_زمان (عج)
حرکت کاروان اسرای کربلا به #کوفه
ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ
✍مـؤلــف و نویسنده :
#علـی_حاجیــان_فر
آماده چاپ در سایز A4
#شب_دوازدهم_محرم
.
|⇦•زمانِ دفن شهیدان و...
#روضه_دفن_شهدا ی کربلا ویژۀ شب جمعه_کربلایی حسین طاهری
●━━━━━━───────
زمانِ دفن شهیدان و سیدالشهداست
سه روز پیکرشان روی خاک کرب و بلاست
بنی اسد متحیر شدند و در ماندند
میان اینهمه جسم بدون سر ماندند
سواری از طرف عرش بر زمین آمد
برایِ دفن پدر، زین العابدین آمد
امام گفت: که من وارث شهیدانم
نشانی همه را خوب خوب میدانم
روی تن شهدای سپاه افتادند
بنی اسد پی آقا به راه افتادند
به روی خاک تنی همچنان پیمبر بود
تن نواده ی زهرا علی اکبر بود
امام گفت که این تن، امام زاده ماست
علی عزیزترین عضو خانواده ی ماست
یکی از این شهدا رَدّی آشنا دارد
میان هر دو کف دست خود حنا دارد
تن یتیم حسن روی خاک افتاده است
امام گفت که این قاسم است و داماد است
رسیده است به مقتل کنارِ عبدالله
و گریه کرد کنار مزارِ عبدالله
نشسته است کنارِ یتیم های حسن
امام سینه زنی میکند بجای حسن
امام آمد و بالای قتلگاه رسید
زمانِ دفن تن چاک چاکِ شاه رسید
"بنی اسد! پدرم در میان گودال است
تنش به زیر سُم اسب رفته پامال است
هنوز داخل گودال نیزه و تیر است
چقدر روی تنش جای زخم شمشیر است
*نزدیک به هزار و نهصد و پنجاه زخم بر بدنِ ابی عبدالله زده بودن، ببین چه کردن با بدنِ اربابِ ما، زخم روی زخم میزدن..*
بنی اسد! پدرم تشنه کام جان میداد
چه سخت در وسط ازدحام جان میداد
حسین را ته گودال گیر آوردند
برای دفن تن او حصیر آوردند
امام جسم پدر را درون قبر گذاشت
سر مزار دو رکعت نماز صبر گذاشت
*به هر سختی بود بدن بابا رو رویِ حصیر جمع کرد، اما دیدن آقا مستاصل شده، هی این پا و اون پا میکنه، سئوال کردن آقا چی شده برا چی مُعطل کردید؟ امام زین العابدین فرمودن: توی دینِ ما رسمِ صورتِ مَیّت رو، رو به قبله میذارن، من چیکار کنم با این بدن که سر نداره؟...
چرا؟ آخه خولی سر رو جلو جلو بُرده جایزه اش رو بگیره... دیدن آقا زین العابدین رگهای بریده رو، رو به قبله گذاشت...*
امام رفت بیارد شهیدِ آخر را
امام رفت بیارد علی اصغر را
گذاشت جسمِ علی رابه روی جسم پدر
نوشت اسمِ علی را به روی اسم پدر
خلاصه داشت کنار شهیدها میمرد
تَنِ تمامی اصحاب را به خاک سپرد
هنوز پیکر فرزند فاطمه مانده
تن برادر زینب در علقمه مانده
کنار جسم عمو، مشک آب افتاده
به روی خاک، امید رباب افتاده
ترک ترک شده الماس را تکان ندهید
بنی اسد تنِ عباس را تکان ندهید
در علقمه به عمویم هجوم آوردند
نگاه کن چه به روز عموم آوردند
#شاعر آرش براری
*اربعین وقتی قافله برگشت کربلا، زین العابدین میگه: دیدم رباب داره از پشتِ نخلها میاد از طرف علقمه، اومد جلو گفت: آقا! ممنونتم، ما نبودیم اون روزی که شما ابدان رو دفن کردید، پسرِ من رو خوب جایی دفن کردید... گفتم: خانوم جان! اشتباه متوجه شدی ، من پسر شمارو علقمه دفن نکردم... دیدم با یه تعجبی داره به من نگاه میکنه، گفت: آقاجان! من همه مزارهارو دیدم، فقط یه مزار کوچیک بود، گفتم: حتما این قبرِ پسرِ منه... گفتم: خانوم جان! من علی اصغررو روی سینه ی بابام دفن کردم، اما اون قبر کوچکی که دیدی اون قبرِ عموم عباس بود...*
مزارت عشق را بی تاب كرده
فلك را بنده ی سرداب كرده
گواهی می دهد این قبر كوچك
كه مَردی را خجالت آب كرده
#شاعر:حیدر توکلی
*حالا زین العابدین میخواد رویِ بدنها خاک بریزه، اما مگه دلش میاد، میخواد بدنِ بابارو زیر خاک کنه، آروم آروم اشک میریزه، بنی اسد هم کمک میکنن، بدن رو که خاک کرد، دیدن داره رویِ قبر مینویسه با انگشتِ اشاره: "هذا قَبْرُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَليِّ بْنِ ابيطالِب، الّذي قَتَلوُهُ عَطْشانا" بابم رو تشنه کشتن... بلند بگو:حسین...
ــــــــــــــــــ
#دفن_شهدا
#کربلایی_حسین_طاهری
#روضه_دفن_شهدای_کربلا
#روضه_شب_جمعه
#سوم_امام_حسین
#امام_حسین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
.
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
🏴 تاختن اسبان بر بدن مطهر سیدالشهدا(ع)
یکی از بزرگترین جنایات بنی امیه پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع) این بود که اسبها را بر بدن آن حضرت تاختند. خوارزمی حنفی مذهب در کتاب مقتل الحسین مینویسد: عمر بن سعد در میان سربازانش صدا زد کیست که داوطلبانه اسبش را آماده کند و بر پشت و سینهی حسین اسب بدواند؟ ده نفر از آنان آماده شدند.
پیکر امام حسین(ع) را با سم اسبها پایمال کردند تا اینکه پشت و سینه حسین را له کردند.
📚منبع
مقتل الحسین، موفق بن احمد خوارزمی، ج ۲، ص۴۴
لهوف، سیدبن طاووس، ص ۱۸۲
#امام_حسین
#مصائب_ابا_عبدالله
#روز_عاشورا_وداع
#مداحی_عالمانه
.
◾️ اهانت عبیدالله بن زیاد به لب و دندان مبارک امامحسین(ع)
سر امام حسین(ع) به مجلس ابن زیاد آورده شد و در مقابل او گذاشته شد. او با چوب خیزران شروع کرد به کوبیدن بر دندانهای حسین(ع) در حالی که زید بن ارقم صحابه رسول خدا(ص) آنجا بود و به ابن زیاد گفت:
«این چوب را بر دندانهای حسین نزن؛ زیرا خودم دیدم که رسول خدا بر این لب و دندان بوسه میزد.»
📚منبع
ارشاد، حسن بن محمد دیلمی، ج ۲، ص ۱۱۵
الاخبارالطوال، دینوری، ص ۲۹۵
#حضرت_امام_حسین_ع
#مصائب_اباعبدالله_ع
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
◼️ خطبه حضرت زینب(س) در کوفه
خاندان رسول خدا(ص) را همانند اسیران بردند تا وارد کوفه شدند. مردم کوفه از خانهها بیرون آمده و آنها را تماشا میکردند و اظهار ناراحتی کرده میگریستند. علی بن الحسین(ع) که در این حال، بیمار و در غل و زنجیر بسته بود و بیماریاش او را از پا در آورده بود، فرمود: «اینها برای ما گریه میکنند و ناراحتند، پس چه کسی این فاجعه را آفریده است؟»
بیهقی مورخ گوید: سال ۶۱ که حسین(ع) در آن کشته شد، سال اندوه نام گرفت.
بشیر بن حذیم اسدی گوید: آن روز به زینب(س) نگاه میکردم. زن با حشمتی چون او ندیدم که این گونه سخن بگوید. گویی از زبان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع) سخن میگفت. به مردم اشاره کرد که ساکت شوید! نفسها در سینه حبس شد و زنگولهها به سکون در آمد.
آن گاه چنین گفت: «سپاس خدای را و درود بر پدرم محمد رسول خدا(ص) و بر خاندان پاک و برگزیدهاش که آل اللَّه هستند. ای اهل کوفه! ای اهل دورویی و خیانت و فریب! آیا میگریید؟ چشمانتان نخشکد و نالهتان آرام نگیرد. مَثَل شما چونان زنی است که بعد از تابیدن پشمها آنها را باز کند. آیا سوگند و پیمانتان را مایه خیانت و فریب قرار میدهید؟ در میان شما جز لاف زن و بدبخت و بدعنق و فاسد و زن ذلیل و دشمن ترس نیست. شما همانند سبزه روی زباله و گچکاری بر روی قبر هستید. بدکاری مرتکب شدید. خشم خدا بر شما باد و در عذاب او جاودان باشید.»
«آیا گریه و زاری میکنید؟ آری! به خدا که فراوان بگریید و کم بخندید چون ننگ و رسوایی به بار آوردید که با هیچ آبی شسته نخواهد شد. چگونه ننگ کشتنِ زاده خاتم انبیا و سید جوانان اهل بهشت و پناه خوبان و حلّال مشکلات و نشانه راه و روانی زبانتان را خواهید شست؟ بدانید که بد گناهی کردید، دور باشید و لِه شوید. زحمتتان بیهوده بود و دستانتان بریده. معاملهای بیسود و خریدن خشم الهی بود و ذلت و بیچارگی بر شما نوشته شد. وای بر شما ای مردمان کوفه! میدانید چه جگری از پیامبر دریدید و چه خونی از او ریختید؟»
«با چه کریمی درگیر شدید و به حرم پیامبر(ص) دست یازیدید و هتک حرمتش کردید. فاجعهای به بار آوردید که نزدیک است آسمانها از آن بشکافد و زمین، دهان باز کند و کوهها منفجر شود. کاری که شما مرتکب شدید به اندازه آسمان و زمین، زشت و خطرناک و نابوده کننده بود. آیا از این که آسمان خون بگرید در شگفتید؟ عذاب آخرت سختتر و ذلیل کنندهتر است و آن جا یاوری برایتان نخواهد بود. گمان نکنید که مهلت به نفعتان است که خدای عزّ و جل را عجله بر نمیانگیزد و بیم از دست رفتن انتقام ندارد. هرگز چنین نیست بلکه پروردگارتان در کمین گاه است. در انتظار تحقق ابتدای سوره نحل و آخر سوره صاد باشید.»
بشیر گوید: مردم در آن روز چنان سرگردان بودند که گویی مَست هستند. میگریستند و اندوهناک بودند. ضجّه میزدند و تأسف میخوردند. از شدت ناراحتی دستانشان را در دهان کرده بودند. پیرمرد کوفی که کنار من ایستاده بود، آن قدر گریسته بود که صورتش خیس بود. او خطاب به زینب(س) میگفت: راست میگویی، پدر و مادرم فدایت باد! پیران خانواده شما بهترین پیران، جوانانتان بهترین جوانان و زنانتان بهترین زنان و نسل شما بهترین نسل است که شرمندگی و بدبختی برایتان نیست.
📚منبع
ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۱۷۶
#امام_حسین
#مصائب_اباعبدالله
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
.
.
▪️ مجلس ابن زیاد
اسیران اهل بیت را بر عبیداللَّه بن زیاد وارد کردند. زینب نگاهی به ابن زیاد کرد و گوشهای نشست.
ابن زیاد گفت: این زن کیست؟ جوابی نداد. دوباره پرسید و زینب(س) ساکت بود. یکی از حاضران گفت: این زینب دختر علی بن ابی طالب است. ابن زیاد گفت: شکر خدای را که شما را رسوا کرد و دروغتان را آشکار ساخت! زینب علیهاالسلام فرمود: «شکر خدا که ما را به پیامبرش محمد صلی الله علیه وآله آبرو داد و در قرآنش به پاکی ما گواهی داد. رسوایی برای فاسق است و دروغگویی برای انسان بدکار.»
ابن زیاد گفت: کار خدا را با برادر و خانوادهات چگونه دیدی؟ زینب علیهاالسلام فرمود: «جز زیبایی ندیدم. اینان گروهی بودند که خدا کشتهشدن را برایشان مقدّر کرده بود و به محل مقرر قدم گذاشتند. خدا آنها را با تو روبرو خواهد کرد و محاجه و مخاصمه خواهید نمود. ببین آن روز، حق با کیست؟ مرگ بر تو ای فرزند مرجانه!»
ابن زیاد خشمگین شد و خواست زینب(س) را بکشد ولی عمرو بن حریث گفت: این زن است و زنان را به سخنانشان مؤاخذه نمیکنند.
ابن زیاد گفت: ای زینب! خدا دلم را با کشتن حسین یاغی و سرکشان خانوادهات خنک کرد.
زینب علیهاالسلام فرمود: «به جانم سوگند که بزرگ مرا کشتی و ریشه و شاخه ما را بریدی. اگر به این کار، دلت خنک شده پس خوشحال باش.»
ابن زیاد گفت: این زن چهقدر با قافیه سخن میگوید، همانطور که پدرش شاعر و قافیه پرداز بود. زینب(س) فرمود: «ای ابن زیاد! زن را به این کارها چه؟ من به دنبال شعر و قافیه نیستم.»
آن گاه ابن زیاد رو به علی بن الحسین علیهمالسلام کرد و گفت تو که هستی؟ فرمود: «علی فرزند حسین علیهالسلام.»
ابن زیاد گفت: مگر خدا علی فرزند حسین علیهالسلام را نکشت؟ امام ساکت شد و ابن زیاد گفت: چه شد؟ سخن نمیگویی؟ فرمود: «برادری داشتم که به او هم علی میگفتند و مردم او را کشتند (یا شماها او را کشتید) روز قیامت درباره او از شما بازخواست خواهد شد.» ابن زیاد دوباره گفت: خدا او را کشت. امام(ع) گفت: «خدا هنگام رسیدن اجل، جان را میگیرد و هیچکس جز به فرمان او نمیمیرد که این سرنوشتی معین است.»
ابن زیاد گفت: تو هم جز آنان خواهی بود (یعنی تو را هم میکشم) سپس دستور به کشتن امام داد. علی بن الحسین علیهمالسلام فرمود: «پس این زنان را چه کسی همراهی کند؟» زینب علیهاالسلام هم خود را به امام(ع) چسبانید و گفت: «ای ابن زیاد! بس است، آیا از ریختن خون ما سیراب نشدهای؟ اگر میخواهی باید هر دوی ما را با هم بکشی.»
امام سجاد(ع) فرمود: «عمه جان! اجازه بده با او سخن بگویم.» آنگاه فرمود: «ای ابن زیاد! مرا به مرگ تهدید میکنی؟ نمی دانی کشتهشدن برای ما عادی است و به شهادت افتخار میکنیم؟»
ابن زیاد گفت: او را رها کنید همراه زنان باشد. بعد از این، ابن زیاد دستور داد اسیران را از مجلس اخراج کنند. پس آنان را به خانهای که در کنار مسجد بزرگ کوفه بود بردند.
📚منبع
ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۱۷۹
#کوفه
#امام_حسین
#مصائب_اباعبدالله
#خروج_از_کربلا
#مداحی_عالمانه
.
4_5812424738265375735.mp3
37.73M
🎙فـایل صـوتــی
سخنرانی|حجتالاسلام طباخیان
#محرم_۱۴۰۳ | #شب_نهم
#هیئتمکتبالرضاعلیهالسلام
https://eitaa.com/m_mahdi_tabakhian